افق روشن
www.ofros.com

اول ماه مه ۹۴ و برخورد رفرمیسم راست و چپ


ماه منظر دیناروند                                                                                            دوشنبه ٢٢ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱٢ مه ۲۰۱۵

خانه کارگر، این تشکل دست ساز دولتی، برای برگزاری مراسم اول ماه می از ماه ها قبل برنامه ریزی کرده بود. دولت سرمایه تصمیم داشت از این طریق برای فروکاستن از اعتراضات کارگری بهره ببرد. این تشکل از ابتدای روی کار آمدن حاکمیت سرمایه داری ایران، ماموریت شناسایی فعالین کارگری و اعضای گروه های چپ را به عهده داشت که با هدایت دوم خردادی ها در جهت تحکیم پایه های قدرت سرمایه داری این نقش را ایفا می کرد. اکنون ضروریات نظام سرمایه داری ایجاب می کند که این تشکل ضد کارگری همان وظیفه را زیر نام دفاع از مطالبات کارگران انجام دهد. خانه کارگر با تمام تجهیزات تبلیغاتی و بلندگو به میدان آمد و از پیش این موضوع را در نظر گرفته بود که اگر کارگران جان به لب رسیده با شعارهای خودپوی ضد سرمایه داری به میدان بیایند بتواند آنان را کنترل کند. جای شکی نیست که جنبش کارگری در چنگال رفرمیسم (چپ و راست) یال و کوپالی برایش باقی نمانده است و به طور دردناکی اسیر بی راهه است اما باز هم اکثریت افرادی که در پیاده روها نشسته بودند، به شعارهائی که کارگران بسیج شده «خانه کارگر» از طریق بلندگو پخش می کردند، جواب نمی دادند.
این نیز خوب روشن بود که حتی غالب افرادی که خانه کارگر از قبل آنها را در جهت اهداف ضدکارگری خود مشق داده و آماده کرده بود در مقابل شعارها ساکت بودند و یا با بی میلی نجواگونه آنها را جواب می دادند. این بخش کارگران از سر ناچاری به این تشکل دست ساز دولتی یا به امامزاده های دروغینی چون سندیکا و اتحادیه متوسل می شوند. در این میان اما بعضی از کارگران نسبت به شعارهای انحرافی و ناسیونالیستی که از سوی خانه کارگر سر داده می شد، اعتراض کردند.
دیکتاتوری سرمایه از سرشت ضدکارگری نظام کارمزدی برخاسته است. دولت سرمایه جو اختناق و سرکوب را بر جنبش کارگری حاکم کرده است تا شرائط تولید هر چه بیشتر ارزش اضافی، استثمار هر چه وحشیانه تر نیروی کار و تأمین سود حداکثر سرمایه از طریق فقر و گرسنگی و خانه خرابی هر چه بیشتر کارگران را پاسداری و بر توده کارگر تحمیل کند. اما حالت تسلیم جوئی طبقه کارگر، آویزان شدنش به حاکمیت سرمایه و چشم انتظارش به کارگزاران نظام کارمزدی تنها نتیجه دیکتاتوری و سرکوب عریان جنبش کارگری نیست. چرا که کارگران در دیگر مناطق جهان سرمایه داری نیز در مقابل سرمایه مماشات می کنند. جنبش کارگری سوابق مبارزات توفنده خود را به فراموشی سپرده است. مثل این است که گویی سلطه نظام کارمزدی را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است. این را که باید ام الفساد، بانی و ریشه واقعی فقر را نشانه گیرد از یاد برده است. در یک کلام مبارزه با نظامی که برای اکثریت ما کارگران فقر و بی حقوقی تولید می کند در مبارزه روز کارگران از قلم افتاده است. زمانی که ما عمده راهکارهای خود برای مقابله با سیل بیکاری و فقر را در چارچوب نظام ضدبشری سرمایه ارائه می کنیم، طبیعی است که به اعتراضات گسترده همزنجیران ما در بخش آموزش و پرورش یا بخشهای دیگر کارگری حتی اگر هر روز هم از روز پیش گسترده تر شود وقعی ننهند. آنجا که کارگران به طور خودپو و بر خلاف تشکل های رفرمیستی که قصد دارند با تقاضا از دولت به خواست هایشان برسند، خطوط قرمز نظام بردگی مزدی را نادیده می گیرند، سر و کله نیروهای ضد شورش پیدا می شود. در اعتراضات ١٧ اردیبهشت ٩۴ موقعی که چند نفر از خانم ها از تجمع کنندگان خواستند که بدون متفرق شدن به حرکت خود ادامه دهند، هجوم پلیس شدت پیدا کرد و از معلمان خواستند که متفرق شوند. در روز اول ماه می ٩۴ فعالین کارگری با گرایشات مختلف عمدتا در جاده کرج-چالوس گرد آمدند. حدود ١٠٠ نفر یا بیشتر بودند که در جمع های چند نفری جدا از هم به رسم و سنت چندین ساله به این شکل اول ماه می را جشن گرفتند. جمع های دیگری هم در یکی از پارک های کرج و گفته می شود حدود ٢٠٠ نفر از معلمان در پارک پردیسان گرد آمده بودند. البته گردهمایی های اینچنینی در جاهای دیگری هم بوده است که از آن بی اطلاع هستیم. اگر همین جمع های متفرق به خیابان می آمدند می توانستند یک راهپیمایی را با شعار افزایش پایه دستمزد ترتیب دهند و زمینه را برای یک مبارزه علیه نظام کارمزدی در جهت تحقق خواست سراسری کارگران آغاز کنند. دیدگاه رادیکال در جنبش کارگری یا به بیان واضح تر گرایش کمونیستی عملاً غایب است. این گرایش یک گرایش آکادمیکی نیست بلکه یک گرایش عملی است که آگاهانه برای تغییر نظام سرمایه داری به میدان می آید. این گرایش اهل خانه نشینی نیست. پژوهشگر دانشگاهی نیست. این گرایش با عمل آگاهانه با ورودش در پیکار اجتماعی علیه سرمایه، با پراتیکش که تبلوری از آگاهی و عمل است وارد میدان مبارزه می شود. همین جاست که آگاهی، توده ای می شود. اینجاست که راهکارهای مبارزه ضدسرمایه داری بازشناسی می گردد، برای ایجاد یک تشکل سراسری شورایی و در نهایت برای دگرگونی این شرایط ضدکارگری و ضدبشری مبارزه می شود. رفرمیست های چپ معمولاً به زبان بی زبانی از طبقه کارگر می خواهند تا از شرکت در مبارزات ضد سرمایه دست بردارد تا آنها خود را برای سرکردگی جنبش کارگری آماده کنند. اگر در سال ١٨۴۴ میلادی فوئرباخ با نگاه آکادمیکی تفسیر جهان به « کمونیسم» مکتبی خاص خود رسید، « کمونیست» های زمان ما کارشان این است و از دیرباز این شده است که کمونیسم تغییر واقعی وضع موجود، کمونیسم طبقه کارگر را نوعی کیش و مسلک و مقولات آکادمیک سازند و فعالین جنبش کارگری را هم پیروان آیین خود گردانند. اینان به لنین و دیگر فعالین جنبش کارگری به عنوان رهبران گرایشهای کارگری نظر ندارند. پراتیک آنان را مورد نقد و بررسی قرار نمی دهند. از این جهت به کار آکادمیک می پردازند که نقش ایدئولوگ و پیامبرگونه این رهبران را هر چه بیشتر برجسته کنند. تشریح این موضوع بحث جداگانه ای طلب می کند که به بعد موکول می کنیم. نگاه آکادمیکی مبارزات کارگری را نادیده می گیرد. برای مبارزات کارگران اهمیت قائل نیست. به جنبش کارگری، به کمونیسم همچون پیروان یک آئین و مذهب و فرقه نگاه می کند و شرکت در اول ماه مه را روز بیعت به (مارکسیسم- لنینیسم) می داند، نه روز مبارزه علیه سرمایه. به گفته یکی از افراد شرکت کننده در مراسم جاده کرج-چالوس کم نبودند افرادی که سالی یک بار دیده می شوند و آن هم در روز اول ماه مه است. پراتیک و مراودات و رفتارشان در طول سال چیز دیگریست و این روز هم برای به جا آوردن آئین و سنت به اینجا می آیند. زندگی واقعیشان با آنچه در این روز بیان می کنند بیگانه است. هر کدام از این جمع ها گویی با هم بیگانه اند و مگر در مراسم طناب کشی و ... همدیگر را ببینند. این که ما مدعیان گرایش رادیکال در جنبش کارگری عملا جدا از کارگران مراسم می گیریم بدان معناست که این گرایش را چیزی جدابافته از توده های طبقه کارگر و جنبش کارگری می دانیم. این همان نگاه فرقه ای حزبی است که برای گرایش کمونیستی، شان و منزلتی جدا از جنبش کارگری قائل است. با اسم «انقلابیون حرفه ای» و «حزب طراز نوین» از آن نام می برند در صورتی که این پیشروان کارگری در درون جنبش کارگری می توانند نقش یک گرایش رادیکال برای تغییر این شرائط جهنمی که محصول وجود سرمایه است را بازی کنند. گرایش رادیکال کارگری (کمونیستی) که فعالانه در جنبش کارگری حضور دارد با عمل و رفتارش خود را به بدنه کارگری می شناساند. بدنه کارگری از آگاهی و پراتیکش درس آموزی می کند.
این گرایش به مثابه تماشاچی در جنبش نیست بلکه عملا بخشی از جنبش کارگری است که با دیگر بخش های کارگری به طور ارگانیک ارتباط دارد و خود را بخشی انفکاک ناپذیر از جنبش کارگری می داند. برای خودش نقش آموزگار قائل نیست. هم می آموزد و هم درس آموزی می کند. آگاهی را نه آگاهی مکتبی بلکه آگاهی طبقاتی می داند که گرهی از کار پیکار اجتماعی بگشاید. این گرایش کارگری نمی تواند در مقطعی که جنبش کارگری تحت سلطه رفرمیسم از تب و تاب مبارزه با نظام کارمزدی بازمانده است بی تفاوت باشد. برای خلاصی از چنگال رفرمیسم (چپ و راست) چاره اندیشی نکند. نسبت به جنبش کارگری یونان و اسپانیا که اکنون گرایشات رفرمیستی بوروژوایی آن را رهبری می کنند بی تفاوت باشد، رفرمیسمی که این جنبش را از خیز برداشتن برای لغو کارمزدی بازداشته است. این گرایش پیشرو کارگری مسلماً نمی تواند نسبت به آنچه در جنبش کارگری جهانی رخ می دهد بی تفاوت باشد. کمونیسم جنبشی برخاسته از شرایط زیستی و معیشتی طبقه کارگر است. طبقه ای که چیزی به جز نیروی کارش برای فروش ندارد. این هستی طبقه کارگر است که آگاهی از آن می جوشد. گرایش کمونیستی جزئی از جنبش کارگری است و درون این جنبش نشو و نما می کند و نه محافل و فرقه ها و احزاب جدا از طبقه کارگر. اگر فعالین کارگری در اول ماه مه جدا از جنبش کارگری به طور پراکنده تجمع می کنند بازتاب همین نسخه پیچی ها و «حزب سازی ها» و «سندیکاسازی ها» است. این که کارگران در جمع های کوه نوردی و دیگر گروه های ورزشی و تفریحی گردهمایی دارند مورد نظر نیست، بلکه چنین جمعها و گروه هایی لازم و ضروریست. منظور مراسم اول ماه مه است. به جز دو سه سال، فعالین کارگری همیشه مراسمی جداگانه برگزار کردند. این نگاه برخاسته از همان دیدگاهی است که سرشتی خاص برای کمونیست ها قائل است. طبقه کارگر را فاقد پتانسیل مبارزه سیاسی می داند. مبارزات طبقه کارگر را تردیونیونی می داند. بر این باور است که طبقه کارگرعقلش به مبارزات سیاسی قد نمی کشد. این موضوع را دیگران در نوشته های مختلف به طور مفصل به آن پرداخته اند. در سال ٨٤ بخشی از فعالین کارگری با برنامه ریزی قبلی در راهپیمایی که قرار بود از چهار راه ایران خودرو شروع شود و در ورزشگاه ١٠٠ هزار نفری خاتمه یابد شرکت کردند. خانه کارگر قصد داشت از این مراسم برای هواداری از کاندیداتوری رفسنجانی دفاع کند. فعالین کارگری با پلاکاردهای در دست و در مقطعی گرفتن بلندگو از دست عوامل این تشکل دست ساز دولتی، شعارهایی را که از قبل تعیین شده بود سر دادند. دست اندرکاران خانه کارگر را مجبور به سکوت کردند و آنجا که کاری از دست این عوامل بر نمی آمد به نیروهای امنیتی متوسل شدند. آنان کارگرانی را که شعار سر می دادند تهدید می کردند، اما راه به جایی نبردند. جو چنان پیش رفت که رفسنجانی را از آمدن به سالن ورزشگاه منصرف کردند. یا در سال ٨۵ کارگران در خیابان طالقانی از استان های مختلف آمده بودند. کارگران به طور خودپو و خودانگیخته شعارهایی را در راستای مبارزات ضدسرمایه داری سر دادند. کارگران ناز نخ قزوین با پارچه نوشته ای که از قبل تدارک دیده بودند و چند نان بربری روی آن چسبانده بودند عرصه را بر عوامل خانه کارگر تنگ کردند و از سخنرانی نظریه پرداز این تشکل دست ساز (علی ربیعی) جلوگیری کردند. عوامل خانه کارگر به واقع از صحنه پیکار اجتماعی علیه سرمایه پا به فرار گذاشتند. فعالین کارگری در این دو سال فعال ظاهر شدند. بارها به شرح ماوقع این دو سال پرداخته شده است. سوء تفاهم نشود، تأکید بیش از حد ما بر ضرورت برگزاری مراسم اول ماه مه همراه توده های کارگر و حضور در صف کارگران، معنایش قطعاً این نیست که وقتی نهاد دولتی و ضد کارگری «خانه کارگر» عده ای کارگر متوهم یا خریداری شده را زیر نام این روز جمع می کند ما هم همراه این جماعت گردیم! بالعکس همه حرف این است که ما کارگران می توانیم حتی زیر فشار دیکتاتوری، با تدبیر جمعی، با جستجوی بهترین و کم هزینه ترین راههای اثرگذاری، مراسم خاص خود را داشته باشیم، مطالبات واقعاً ضد سرمایه داری خود را فریاد بزنیم، می توانیم بساط برنامه ریزی دولت سرمایه را بر هم ریزیم و این روز را واقعاً روز نمایش قدرت ضد سرمایه داری خود کنیم. بحث به هیچ وجه بر سر مجرد حضور در میان کارگران به هر شکلی نیست. سال ٨٦ هم فعالین جنبش کارگری فعال ظاهر شدند اما با رویکردی به غایت رفرمیستی و افراد شاخص سندیکاسازی را مورد حمایت قرار دادند. سندیکاسازان، اتحادیه سازان و گرایشات مختلف حزبی صفشان را از جنبش کارگری جدا کردند و به درخواست سندیکای شرکت واحد در خیابان هنگام جمع شدند.
رویکرد جنبشی و ضد سرمایه داری در سال ٨٤ و ٨۵ با حمایت و حضور کارگران ساوجبلاغی، کارگران چند کارخانه در کرج و ناز نخ تا آنجا پیش رفت که افراد و عوامل سازمانده خانه کارگر از وحشت جنبش ضد سرمایه داری با موتور از صحنه مبارزات کارگران علیه سرمایه فرار کردند. رویکرد چپ نمای غالب در جنبش کارگری همان رویکردی است که با پیروی از سنت سوسیال دموکراسی، حزب و سندیکاسازی، مراسم اول ماه می را جدا از جنبش کارگری برگزار می کند. با شان و منزلتی که برای حزب قائل است خود را بخشی از جنبش کارگری نمی داند بلکه خود را قیم و متولی جنبش کارگری می داند. همین کارگرانی که گفته می شود صرفا مبارزات اقتصادی را دنبال می کنند در وقایعی که در سال ٨٤ و ٨۵ به وقوع پیوست به خوبی نشان دادند که پیگیر مبارزات اقتصادی و سیاسی کارگری هستند و گرایش خودپوی ضد سرمایه داری از سوی این کارگران سمت و سو پیدا می کرد. در سال ٨٤ و ٨۵ جنبش اعتراضی در این وسعت نبود اما باز هم جنب و جوش ضد سرمایه داری در تظاهرات و راهپیمائی های کارگری خودنمایی می کرد.
در سال 94 شاهد حضور گسترده کارگران بخش آموزش (معلمان) بودیم. جمعیتی از بردگان مزدی سرمایه که شمارشان حدود یک میلیون است. مطالبه محوری اینان (افزایش پایه دستمزد و ...) خواست همه بخشهای کارگری است. این کارگران بارها دست به تجمع اعتراضی زده اند اما نتوانسته اند به خواسته های خویش برسند. چه چیزی در این جنبش لنگ می زند که نمی تواند حاکمیت سرمایه را به عقب نشینی وادار کند. این جنبش خود را آویزان جناحی از بورژوازی در قدرت و آویزان کانون صنفی کرده است. این گرایش که تا فرق سر رفرمیستی و همسو با جناحی از بورژوازی است این بخش از جنبش کارگری را در چنگال خود زندانی کرده است. کارگران بخش آموزش تا زمانی که خود را از بند این گرایش های بورژوایی رها نسازند نمی توانند مقابل حاکمیت سرمایه ایستادگی کنند. این کارگران تا زمانی که به بورژوازی و رفرمیسم چشم امید و یاری دارند نمی توانند با اتکا به نیروی خود و حمایت دیگر کارگران مزدی، جنبش شورایی و ضد سرمایه داری را سازماندهی کنند. اینکه بخش هایی از این کارگران مزدی نمی توانند زهردار جلوی سرمایه داری ایستادگی کنند به این جهت است که رفرمیسم بر این جنبش سنگینی می کند. اگر آنان در روز اول ماه مه نتوانستند همراه با دیگر حلقه های جنبش کارگری یاد جانباختگان اول ماه مه را گرامی دارند و اگر فعالین کارگری جدا از بدنه کارگری به شیوه آئین ها و مکاتب و به نام اول ماه مه گرد هم می آیند، همه این ها حاصل یا بازتاب نگاه رفرمیستی در جنبش کارگری است. روز به روز به ویژه طی دو سال اخیر، بر خیل کارگران معترض و عاصی از نظام سرمایه افزوده می شود. اما این خیل عظیم نتوانسته است یک گام حاکمیت را به عقب نشینی وادار کند. گیر کار کجاست؟ پراکندگی و گسست بین حلقه های جنبش کارگری چشمگیر است. طبقه کارگر متحد و به هم پیوسته نیست. از این روست که به نیروی عظیم خود باور ندارد. تحت تاثیر تبلیغات بورژوازی جهانی نتوانسته است سرمایه را تیررس مبارزات خود قرار دهد. برای نابودی سرمایه عزم جزم نکرده است. این گیر جنبش کارگری است که تحت تاثیر فرهنگ حاکم سرمایه به ناجی گری این یا آن بخش دولتمردان سرمایه دل بسته است. به ویژه آنجا که رفرمیستها هم در متوهم ساختن پرولتاریا دست بورژوازی را از پشت بسته اند. طبقه کارگر حاکمیت سرمایه را جدی نگرفته است. اگر نظام کارمزدی را عامل تمام بدبختی و فساد و فحشا بداند و کمر به مبارزه با سرمایه ببندد نیاز به یک سازمان سراسری شورایی ر ا هم خوب لمس می کند و برای ایجاد این تشکل شورایی سرمایه ستیز آستین ها را بالا می زند. کارگران فراموش نکرده اند که سال ٧۵ طبقه کارگر به طور خودانگیخته ترفندهای دولت سرمایه را به چالش کشید. از میدان بهارستان تا چهارراه ولی عصر را میدان جنگ و گریز کارگران با عوامل سرمایه کرد.
معلمان تجربه مبارزات سال ٨٦ را فراموش نکرده اند که بیش از ١٠٠٠ معلم را دستگیر کردند و بیش از چند هفته میدان بهارستان و حوالی مجلس غرق نیروهای پاسدار سرمایه شده بود. از این روست که ما کارگران در مبارزه با سرمایه اتحاد حلقه های مختلف جنبش کارگری را ضرورت گریزناپذیر جنبش ضد سرمایه داری می دانیم. کارگران پیشرو و کمونیست به عنوان بخش جدایی ناپذیر جنبش کارگری نمی توانند نسبت به رفرمیسم چپ و راست بی تفاوت باشند. گرایشی که می تواند در پیکار اجتماعی علیه سرمایه گره گشا باشد و بدنه کارگری را از راز و رمز نظام کارمزدی آگاه و آگاه تر کند. از کارگران و تجارب آنها درس آموزی کند. با عمل آگاهانه اش درون جنبش کارگری کارساز باشد. تا زمانی که بخش عظیمی از کارگران در جنبش کارگری دخالت گری نکنند و کم و کیف کارهای جنبش را مورد بررسی قرار ندهند، جنبش نمی تواند مقابل سرمایه عرض اندام کند. طبقه کارگر برای رسیدن به خواست های خود نمی تواند لغو کارمزدی را در افق مبارزات خود نادیده بگیرد. در روند مبارزات است که بخش های پیشرو کارگری در ضمن سازماندهی جنبش شورایی، کارگران ناآگاه را آگاه و کارگران آگاه را آگاه تر می کنند. توده های کارگر بر خلاف آنچه رفرمیسم چپ می پندارد می تواند به جای پیرو بودن، به جای اینکه مرید بالانشینان باشد، خود آگاه شود، دخالتگر باشد، شورائی علیه سرمایه مبارزه کند و بورژوازی را به عقب نشینی وادار سازد. آنها نیازی به نسخه پیچی های روشنفکران بورژوازی بالای سر خود ندارند. منشاء آگاهی کمونیستی خود طبقه کارگر است. عناصری از طبقات دیگر نیز از این منظر است که می توانند همراه طبقه کارگر شوند. یعنی از نگاهی که برخاسته از نگاه طبقه کارگر است می توانند در جنبش کارگری علیه سرمایه ورود پیدا کنند. مراسم پراکنده فعالین کارگری در سال ٩۴ چیز تازه ای نیست. این گرایش رفرمیستی در جنبش کارگری جا خوش کرده است. فعالین کارگری تا زمانی که جدا از طبقه کارگر، بر مبنای الگوهای حزب و سندیکاسازان عمل می کنند طبیعی است که مراسم اول ماه می را به این شکل برگزار کنند. نظام کارمزدی را نمی توان دست کم گرفت. برای مقابله با آن باید راهکاری درخور جنگ علیه نظامی که همه گونه امکانات مالی و نظامی را در اختیار دارد پیدا کرد. تلاش برای سازماندهی جنبش کارگری با رویکرد ضد سرمایه داری که نفی نظام سرمایه داری را در مبارزاتش برای عملی کردن خواست های روزش مد نظر داشته باشد می تواند جنبش کارگری را از این پراکندگی به در آورد. مبارزات واقعی علیه رفرمیست ها (چپ و راست) در اینجا اتفاق می افتد. اگر با رویکرد ضد سرمایه داری به جنبش کارگری نگاه می کردیم و به ورطه جداکردن عناصر پیشرو طبقه کارگر از بدنه کارگری در نمی غلتیدیم، در اول ماه مه با تمام نیرو شرکت می کردیم و می توانستیم تاثیرگذار باشیم. مبارزات کارگری در گذشته نشان داده است که کارگران عاصی از سرمایه، مفتون دیدگاه ها و تشکل های دست ساز و رفرمیست ها نیستند، بلکه از روی ناچاری و تحت تاثیر القائات رفرمیستی به این گونه تشکل ها التجا می کنند. جنبش کارگری در سال ٩۴ این آمادگی را برای عبور از نقد عملی گرایشات بورژوایی داشت. این که بنشینیم و داد و فریاد راه بیاندازیم که چرا فلان شعار ضد کارگری از طریق دست اندرکاران خانه کارگر سر داده می شود، دردی از انبوه دردهای جنبش کارگری را درمان نمی کند. بورژوازی صرفا بر حاصل نیروی کار ما سلطه ندارد. تنها حاکمیت سیاسی اش را بر ما کارگران اعمال نمی کند. فقط به سرکوب عریان جنبش کارگری دست نمی برد و ... . بلکه سلطه فرهنگی اش را بر جنبش کارگری اعمال می کند. از این روست که می گوییم طرح شعارهای ضد کارگری برای به بیراهه بردن جنبش خودپوی ضد سرمایه داری یک بخش از سیاست گذاری های بورژوازی است برای اعمال همه جانبه حاکمیت سرمایه بر جنبش کارگری در راستای تولید ارزش اضافی و انباشت هر چه بیشتر سرمایه است. یکی از راهکارهای نظام سرمایه داری، ایجاد تفرقه بین بخش های مختلف پرولتاریا ی جهانی است. طی دو سال گذشته با رویکردهای رفرمیستی درون جنبش کارگری، تشویق و ترغیب به نامه نگاری برای به رسمیت شناختن حق تشکلی که از سوی ILO برای به صلابه کشیدن طبقه کارگر به دولت های سرمایه داری توصیه شده است، بودیم. با تبلیغات رفرمیستی، نظام سرمایه داری را که سبعیت اش برای ما کارگران مشهود است، اصلاح پذیر نشان دادند برخی از نمایندگان مجلس را که قوانین ضد کارگری بر علیه کارگران تصویب می کنند، «نمایندگان باشرف» خواندند و از آنها خواستند به نفع کارگران رای بدهند! کار مجلس در نظام سرمایه قانونی جلوه دادن تولید ارزش اضافی و انباشت سرمایه است. انتظار از مجلس نظام کارمزدی یعنی کارگران را از مبارزه با سرمایه بازداشتن و همسو کردن مبارزات کارگری با بورژوازی. هرکدام از قوای سرمایه داری در جهت ملزومات و دوام و بقای هر چه بیشتر چرخه تولید ارزش اضافی عمل می کنند. تطهیر دولت سرمایه و دیگر قوای نظام سرمایه یعنی وارونه سازی واقعیت، کاری که رفرمیسم در سطح جهانی که یکه تاز میدان است، در غیبت جنبش ضد سرمایه داری به آن دست می زند. با چنین نگاهی به نظام سرمایه داری است که پیشروان و فعالین کارگری در کوه و پارک خیمه می زنند و برای جنبش کارگری ارائه طریق می کنند، آنها به فلان شعار ناسیونالیستی، فاشیستی و انحرافی اعتراض می کنند اما این را فراموش می نمایند که کل حرکت این به اصطلاح تشکل کارگری در راستای دفاع از نظام سرمایه داری و علیه جنبش کارگری است، این دار و دسته اکنون بسیار مزورانه و با ترفند ردای دفاع از کارگر به تن کرده اند!. در شرایط کنونی چنین حرکتی از سوی این تشکل دست ساز دولتی مسلماً نیاز خاص روز سرمایه است. گرایش رادیکال جنبش کارگری باید بداند که بخشی از جنبش کارگری است. سجایایی برتر از جنبش کارگری ندارد که دم و دستک جداگانه ای ایجاد کند. نمی توان بر ساحل دریای جنبش کارگری ایستاد و برای جنبش کارگری برنامه و خط و مشی تعیین کرد. ایجاد جنبش شورایی سراسری بر بستر مبارزات کارگری نمی تواند بدون نقد عملی حزب سازی و فرقه گرایی و سندیکاسازی انجام پذیرد. اگر با رویکردهای رفرمیستی تسویه حساب نشود وضعیت اول ماه می سال آینده هم به این شکل برپا خواهد شد.

ماه منظر دیناروند