افق روشن
www.ofros.com

طبقه ی کارگر در دفاع از مالکیت اجتماعی


فواد قراگوزلو                                                                                                شنبه ٢٨ فروردین ١٣٨٩

خاستگاه تقسیم طبقات را گویا با این داستان کلیشه یی که بورژوازی برای تبرئه ی خود از وضعیت فاجعه بار امروز ساخته است باید توصیف کنیم: “در روزگاری که مردم دو گونه - و نه به صورت دو طبقه - وجود داشتند، دسته یی که زحمت کش و هوشمند بوده و برای آینده یی بهتر تلاش می کنند و به انباشت سرمایه برای روزهای آتی خود فکر می کردند و گونه ی دوم افرادی بودند آشوبگر و بدوی که به صورت غیر قابل توصیفی بدون برنامه بوده و تمام سرمایه ی خود را بدون پس انداز از جیب خرج می کردند. دسته ی دوم که اکثریت جامعه را تشکیل می دادند، پس از این که منابع طبیعی برای زنده گی محدود گشت، به خاطر ترحمی که ثروت-مندان عاقبت اندیش برای این روزها فکر کرده اند به کار مزدی برای ثروت مندان و ادامه ی زنده گی پرداختند."
کشف واقعیت تاریخ توسط مارکس این موعظه مالکین را برای دفاع از ثروت خود آن قدر سفیهانه نشان می دهد که به ساده گی در جای جای تمدن بشری می توان تحریف طبقاتی را مشاهده کرد. نادیده گرفتن اشغال نظامی، لشکرکشی توسط کشورهای مستبد، به وجود آمدن برده داری و شکل نوین کار مزدی غم انگیز ترین شکل تحقیر انسان را برای ایجاد تمدن های باشکوه در روم، چین، مصر، یونان و ایران خود را نشان می دهد و دست آوردی که امروزه برای جامعه ی سرمایه داری تمدن محسوب و آن را به حساب فر تاریخی خود می گذارند، جلوه ی واقعی آن ٧٠٠٠ سال، توهین به سیر تطور شکل گیری انسان در طی روند تکامل تولید و کار به حساب می آید. فکر مالکیت اجتماعی و کشف دیالکتیک تاریخ به مثابه ی یک رویداد مساله یی نیست که توسط انقلاب یک شبه ی فکری کارل مارکس بزرگ شکل گرفته باشد. به نقل قول از خود فیلسوف: «تاریخ همه ی جوامع تاکنون مبارزاتی طبقاتی را نشان می دهد که رهبرانی به صورت آمپریک این تحمیل طبقاتی را تاب نیاورده و به صورت مزدک ها، اسپارتاکوس ها، بابک ها و... رشد کرده اند. گذار به کمونیسم های ابتدایی در مقاطعی از تاریخ به شکلی کمرنگ دیده می شود که عدم آن را می توان به حساب استثمار فکری و نبود طبقه یی متحدالشکل که در یک جامعه ی صنعتی منافع مشترکی داشته باشند، دانست.
ظهور انقلاب صنعتی که به ویژه در اروپا نمود پیدا کرد و نماد عینی امروزی مالکیت خصوصی را به وجود آورد، پایه های عصر نوینی را برای انسان معاصر به وجود آورد که در صورت به وجود نیامدن انقلاب در شکل مالکیت امروزی، پرسپکتیوی فاجعه بار را رونمایی خواهد کرد. گذر از این عصر نیازمند فلسفه یی سترگ برای از بین بردن بدوی ترین شکل مناسبات تولیدی که به خاطر جبر تاریخ به وجود آمده اند، است. واقعیت این امر که ماهیت تئوریک مبارزات طبقاتی توسط فلاسفه آلمان، پایه های پراتیک امروز مبارزات نیروهای مولد تولید را گذاشته است. ما را مجبور به مروری کوتاه در مورد هگلی های جوان که آرمان هایشان را در خدمت منافع اجتماعی می دیدند، می کند. پروسه ی دست-آوردهای نظری فوئر باخ، اسمیت، فیخته، پرودون، با باروری در ذهن عظیم کارل مارکس فصل جدیدی را در فلسفه آغاز کرد که برای توحش عصر حاضر، با تکیه بر گفتاری از سارتر چاره یی جز رسیدن به این شکل از مناسبات برای رهایی انسان نیست. سرمایه داری که مارکس در کتاب عظیم خود، کاپیتال آن را نقادانه به زیر ذره بین برده و سلبیت آن را به صورت یک علم تبدیل کرده است، دروازه های جبری را به روی طبقات محروم و ستم دیده می گشاید که چیزی جز زنجیرهای پای شان برای از دست دادن ندارند. تضادی که بین کار و سرمایه توسط مارکس و یار همیشه گی او انگلس در روند ماتریالیسم تاریخی کشف شد، به راستی انجیلی ست که برای نجات سیستماتیک انسان از افسونی که به دست خود او برای از بین بردن شیوه تولیدی ضد انسانی وجود آمده است.
درک اجتماعی مارکس از مناسبات تولیدی نه تصورات و اندیشه های فردی، بل که حاصل بینش عظیم او به جاده ی بی انتهای تاریخ برای پایان بخشیدن به این گسست و از خودبیگانه گی که جامعه ی سرمایه داری برای استثمار ثروت و منابع طبیعی به وجود آورده، هر ذهن خلاقی را متقاعد می سازد که مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید تنها راه گذر از این عصر است.
رنج و مصیبتی که کارگر تحت نظام جان فرسای لیبرالیستی برای حفظ و بقای خود می کند، افساری برای گوهر شخصیتی او شده که حاصل از خودبیگانه گی ست که از تولیدی که خود. آن را به وجود آورده ولی در تملک و سود آن هیچ نقشی ایفا نمی کند. و به صورت مستقیم تحت سلطه ی کارتل ها و تراست های ریز و درشت در جریان تولید در آمده است. رنج و مصیبتی که به توصیف شاملو: «دیگر دست ها سرنوشت را نمی سازد و اراده به جاییت نمی رساند». نسخه ی تجویزی مارکس از این الیناسیون فکری، تنها شیوه یی تولیدی ست که به پشتوانه ی تشکل، سازماندهی و آگاهی کارگر به وجود می آید و محدودیتی برای استفاده از تولید خود در آن پیش بینی شده است. چشم اندازی از شیوه ی تولید که همه ی ما ناخواسته به آن می اندیشیم و برای رهایی از این سیر تسلسل تولید غیر انسانی، چاره یی جز انقلاب در اساس مناسبات تولیدی به دست همین طبقه - کارگر - وجود ندارد. و هرگونه راه انتزاعی برای کسب قدرت و جای گزینی سیستم اقتصاد سوسیالیستی راه به جایی نمی برد. «دنیای محسوسات... داده یی نیست که مستقیماً از ابدیت ناشی شده باشد و برای همیشه هم یک سان بماند. بل که محصول صنعت و شرایط جامعه و نیز نتیجه ی فعالیت مجموعه یی از نسل های متوالی بوده است که هر یک به شانه ی گذشته گان خود ایستاده اند و... (نتیجه ی آن تحول اجتماعی، صنعت و مناسبات تجاری ست». کارل مارکس
با نگاهی کلی به جامعه ی امروز و دست برتر سیستم اقتصاد بازار آزاد، کارگران با از دست دادن هویت ملی، نژادی و مذهبی خود و به دست آوردن هویت طبقاتی واحد، اتحاد عظیمی را به وجود آوردند که پتانسیل عظیم انقلابی آن تمام سد های پیش-بینی شده ی رژیم های فاشیستی سرمایه داری را درهم می شکند و به عنوان آلترناتیوی قدرت مند خود را بروز می دهد. با نزدیک شدن به روز جهانی کارگر شعار کلیشه یی "کارگران جهان متحد شوید" کاربردی ترین ابزار برای رسیدن و یا نزدیک شدن به خواسته های این طبقه ا ست.

فواد قراگوزلو