در طی حدود يک قرنی که روز اول ماه مه به عنوان روز جهانی کارگر و روز همبستگی بينالمللی کارگران، در ميان کارگران ايران راه يافته و شناخته شده است، طبقه کارگر ايران نيز به عنوان گردانی از ارتش بينالمللی کارگران، روز اول ماه مه را، بسته به توازن قوا و شرايط سياسی جامعه به شيوههای گوناگون و در اشکال علنی، نيمه مخفی يا مخفی و در ابعاد گسترده، کمتر گسترده و يا محدود، برگزار نموده است . کارگران ایران همراه با فعالان کارگری وسوسیالیست ، با انجام تظاهرات، راهپيمائی، برپائی تجمع در کارخانهها يا بيرون از شهرها، در کوه و دامان طبیعت و يا سالنهای دربسته، زير پوشش مهمانیهای خانوادگی و يا حتی در حين کار روزانه در کارخانه با پخش شيرينی و شکلات و در اشکال ابتکاری ديگری نظير اينها، روز اول ماه مه را گرامی داشته و با ديگر کارگران در سراسر جهان به ابراز همبستگی پرداخته اند. در تمام دوران سلطنت پهلوی اينگونه بود و پس از آن نيز چنين بوده است. بدیهیست که به علت تسلط اختناق و ديکتاتوری و محروميت کارگران از آزادیهای سياسی، مراسم روز کارگر نيز بطور عمده بصورت مخفی يا نيمه علنی و در ابعاد محدود برگزار شده است. هرجا که آزادیهای سياسی اندک مجالی برای ابراز وجود پيدا کرده است و يا رژيمهای ديکتاتوری حاکم، اندکی از کنترل جامعه و اعمال اتوريته بازمانده و توازن قوای سياسی به سود مردم برهم خورده است، مراسم اول ماه مه نيز در ابعاد وسيعتر و پرشکوهتر برگزار شده است. اول ماه مه سال ۵۸، چند ماه پس از به قدرت رسيدن جمهوری اسلامی مهمترين نمونه در اين زمينه است و نمونههای مهم ديگری در دوران سلطنت پهلوی نيز وجود دارد.
مقاله حاضر در نظر دارد اشکال و چگونگی برگزاری مراسم اول ماه مه، خواستها و مطالبات مطرح شده در اين روز، در دهه هشتاد را مورد بررسی قرار دهد و تا آنجا که ممکن گردد مسير رو به رشد جنبش کارگری را، از زاويه نحوه برگزاری مراسم اول ماه مه، شعارها و مطالبات مطروحه در اين روز، ترسيم نمايد.
قبل از ورود به بحث اصلی اما لازم به يادآوری است که طبقه کارگر ايران در اين دوره ده ساله يعنی دهه هشتاد نيز از هرگونه آزادی سياسی از جمله آزادی تجمع و تحزب و تشکل محروم بوده است و هرگونه تلاش از سوی کارگران پيشرو و فعالان کارگری در اين زمينه، با واکنشهای بسيار خشن و فزاينده دستگاه امنيتی ودیگر حافظان نظم سرمايه روبرو گشته و بيرحمانه مورد سرکوب واقع شده است. نکته قابل ذکر ديگر اين است که کارگران ايران در روز اول ماه مه يعنی روز کارگرنیزبايد کار کنند. اگر اول ماه مه در بسياری از کشورهای جهان به عنوان يک روز تعطيل رسمی شناخته شده است و کارگران در اين روز، حق دارند آزادانه دست به تجمع و تظاهرات و راهپيمائی بزنند، اما در جمهوری اسلامی، کارگران در روز اول ماه مه نيز بايد برای سرمايهداران کارکنند. اگرچه بعد از يک رشته کشمکشهای طبقاتی و مبارزات طولانی مدت، طبقه کارگر ايران رژيم را وادار ساخت در قانون کار خود روز يازده ارديبهشت را به عنوان روز کارگر، روز تعطيل رسمی کارگری اعلام کند، اما اولاً هيچگاه روز اول ماه مه در تقويم رسمی کشور به عنوان يک روز تعطيل شناخته نشد و ثانياً تصديق لفظی تعطيلی روز کارگر و تأکيد "قانونی" آن، هيچگاه مانع از آن نبوده است که سرمايهداران و کارفرمايان، کارگران را در روز اول ماه مه نيز به کار وادارند. به رغم تمام اين ممنوعيتها و محدوديتها اما کارگران ايران هيچگاه از تلاش و مبارزه برای تعطیلی روزکارگر ، برگزاری مراسم اول ماه مه و اعلام همبستگی بينالمللی با کارگران سراسر جهان بازنايستادهاند و هر ساله در اشکال مختلفی اين روز را گرامی داشتهاند.
بررسی چگونگی برگزاری اول ماه مه در دهه هشتاد به ما نشان ميدهد که کارگران ايران در اين سالها عمدتاً به دو شيوه، که به سادگی از يکديگر قابل تفکيکاند، مراسم روز کارگر را برگزار نمودهاند. بدين معنا که هر جا که قادر شدهاند، مراسم اول ماه مه را مستقل از نهادهای به اصطلاح کارگری وابسته به حکومت برگزار نمودهاند و هرجا که صلاح دانستهاند در تجمعات و مراسمهائی که از سوی خانه کارگر برپا شده شرکت جسته و شعارها و مطالبات واقعی کارگران را به ميان توده کارگران بردهاند. کارگران پيشرو و فعالان کارگری در واقع با استفاده از يک امکان قانونی و حیّ و حاضر وشرکت در مراسم خانه کارگر، ابتکار عمل را خود به دست گرفتهاند و مراسم فرمايشی و باسمهای خانه کارگر را، به صحنه واقعی طرح مطالبات و مبارزه کارگری تبديل کردهاند. نخست، همين تاکتيک استفاده از مراسم خانه کارگر که در سالهای پايانی دهه هشتاد، پايان استفاده از آن نيز رقم خورده است را، مورد بررسی قرار ميدهيم.
تاکتيک استفاده از مراسم خانه کارگر
سياست و روش جمهوری اسلامی در برخورد با اول ماه مه در دهه هشتاد (و نيمه دوم دهه هفتاد) بر اين پايه استوار بوده است که در عين منع و سرکوب خشن هرگونه مراسم مستقل اول ماه مه، خانه کارگر را برای اجرای يک رشته مراسمهای نمايشی و فرمايشی به جلو صحنه فرستاده است تا اين نهاد دولتی- جاسوسی، با نام کارگر و "هفته کارگر" سياستهای دولت را تأييد و از آن حمايت کند و کارگران را به بيراهه مراسم مذهبی و مجيزگوئی مقامات حکومتی بکشاند و انبوه خواستهای سرکوب شده و انرژی مبارزاتی کارگران را در پيچ و خم مراسمهای خرافی و مشمئز کننده و باسمهای، هرز بَرَد و در نهايت چند ساعتی را نيز به تجمع کارگری و برگزاری مراسمی کاملاً کنترل شده اختصاص دهد. جمهوری اسلامی و خانه کارگرش، اين گونه مراسمهای نمايشی را برگزار مینمايد تا چنین ادعا کند که در جمهوری اسلامی آزادی تجمع و تظاهرات و آزادی برگزاری مراسم روز کارگر وجود دارد، و درعین حال مراسم اول ماه مه و نيز مطالبات کارگران را به آنچه که توسط خانه کارگر و از زبان سران اين نهاد عنوان میشود، خلاصه کند و کل کارگران و مبارزات آنها را مهار و کنترل نماید. اين آن شيوهای است که رژيم جمهوری اسلامی تقريباً در تمام سالهای دهه هشتاد از آن سود جسته است. وزارت کشور رژيم، هرساله پس از يک جر و بحث ظاهری بر سر مجوز راهپيمائی و برگزاری مراسم روز کارگر توسط خانه کارگر، پس از کسب اطمينان و تضمين خانه کارگر که هيچگونه "تشنج" و "اغتشاشی" ايجاد نخواهد شد، اقدام به صدور مجوز برگزاری مراسم نموده است.
در غياب آزادیهای سياسی و ممنوعيت برگزاری هرگونه مراسم مستقل و آزاد توسط خود کارگران، فعالان کارگری و کارگران پيشرو چندین سال متوالی در دهه هشتاد، وسيعاً از تاکتيک شرکت در مراسم راهپيمائی و تجمعاتی که خانه کارگر با استفاده از مجوز قانونی برگزار میکند، استفاده میکنند و تقريباً بدون استثناء، تمام مراسمهای کنترل شده خانه کارگر را از کنترل وی خارج میسازند.
در سالهای اوليه دهه هشتاد وضعيت سياسی فوقالعاده حساسی بر جامعه حاکم میشود. وضعيت عمومی نه فقط در کارخانهها و محيطهای کارگری نسبت به سالهای قبلتر از آن بحرانیتر میشود و نارضايتیهای کارگری و روحيۀ اعتراضی در ميان کارگران و عموم تودههای مردم زحمتکش فزونی میگيرد، بلکه جو سياسی متأثر از تحولات منطقه در آن مقطع، به ويژه حمله نظامی آمريکا به عراق و اشغال اين کشور، بر ترس و اضطراب رژیم جمهوری اسلامی میافزايد. وضعيت به گونهای است که هر اتفاق سادهای میتواند به يک رويداد سياسی بزرگ مبدل گردد. فضای سياسی جامعه به نحوی است که عواقب اجتماعات و تظاهرات توده ای و به ویژه اجتماعات اعتراضی کارگری را غيرقابل پيش بينیست. از همين روست که رژيم در سال ۸۲، البته به بهانۀ مصادف شدن يازده ارديبهشت با وفات محمد پيامبر مسلمين، حتا به خانه کارگر هم اجازۀ راه پيمائی در روز کارگر نداد. خانه کارگر در اين روز سرگرم برگزاری مراسم مذهبی شد که اين مراسم قوياً از سوی توده کارگران بايکوت گردید. در مراسم مختصری که خانه کارگر در روزدهم ارديبهشت، در يک سالنی در تهران برگزار نمود نيز، زمانی که حسن صادقی يکی از مسؤلين خانه کارگر مشغول صحبت و توجيه کردن وضعيت موجود بود، عدهای از کارگران با سر دادن شعار حرفهای وی را قطع کردند و بلافاصله پلاکاردهائی که بر روی آن، "مرگ بر سرمايهدار!" و "مرگ بر استعمار!" نقش بسته بود را بالا بردند. کارگری از ميان جمعيت پشت تريبون رفت و گفت، بيست و پنج سال است که جز دروغ و وعده چيزی به کارگران داده نمیشود!. در اين اجتماع، کارگران خواستار افزايش دستمزد، حق اعتصاب و حق اعتراض شدند. در سال ۸۳ پس از آنکه خانه کارگر تعهد همکاری کامل با نيروهای امنيتی و اطلاعاتی و مسؤلين برقراری نظم سپرد وضمانت داد که از هرگونه "تشنج" و "ناآرامی" جلوگيری بعمل آورد، اجازه يافت روز جمعه يازده ارديبهشت، تجمعی در ميدان مخبرالدوله تهران در ساعت ۹ صبح برپا کند و سپس به طرف ميدان بهارستان راهپيمائی و ساعت يازده مراسم را پایان دهد. در اين مراسم با وجود آنکه حدود ۲۰۰۰۰ نفر در آن شرکت کرده بودند، اما اکثر شرکت کنندگان در آن، بی اعتنا به سخنان رؤسا و مسؤلين خانه کارگر، در مورد مسائل و معضلات کارگری با يکديگر گفتگو میکردند و در اين گفتگوها، خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار را شديداً مورد انتقاد قرار داده و آن را نفی میکردند. هنگام راهپيمائی نيز اکثر کارگران از تکرار شعارهای رسمی که توسط مسؤلين خانه کارگر عنوان میشد، خودداری میکردند و به جای آن شعارهای مستقل خود را مطرح میکردند. پس از آنکه خانه کارگر، در ميدان بهارستان، مراسم را پايان يافته اعلام نمود، بيش از ۲۰۰۰ تن از کارگران، با طرح شعارها و مطالبات کارگری و بخشاً با حمل پلاکاردهای کوچک، به سمت دانشگاه تهران دست به راهپيمائی و تظاهرات زدند. در جريان اين راهپيمائی، برخی ديگر از اقشار مردم نيز به کارگران پيوستند. سال بعد از آن، تاکتيک شرکت برخی از کارگران پيشرو و فعالان کارگری در مراسم خانه کارگر، موفقيتهای بيشتری نصيب کارگران ساخت. در سال ۸۴ کارگران مراسم نمايشی خانه کارگر در سالن دوازده هزار نفری مجتمع ورزشی آزادی را به يک صحنه مبارزه تمام عيار عليه اين ارگان ارتجاعی و برخی مقامات اصلی حکومتی تبديل کردند. خانه کارگر در نظر داشت از اجتماع کارگران به نفع رفسنجانی و کانديداتوری وی برای رياست جمهوری که قرار بود در جمع آنان سخنرانی کند، سوء استفاده نمايد. اما کارگران نقشه خانه کارگر و ارباب آن را نقش بر آب کردند. شعارهای کوبندۀ کارگران عليه خانه کارگر، عليه رفسنجانی، عليه سرمايهداران، عليه اخراج و قرادادهای موقت و شعارهای دیگری پیرامون اتحاد کارگران، حق اعتصاب و تشکل، فضای سالن دوازده هزار نفری ورزشگاه را پر کرد و بر اندام نحیف خانه کارگر لرزه انداخت. کوششهای محجوب و صادقی (از سران خانه کارگر) که حتا نتوانسته بودند سخنرانی خود را آغاز کنند، برای آرام ساختن کارگران به جائی نرسید. مراسم نمایشی که علیه کارگران برپاشده بود، به صحنهای علیه رژیم و نوکران آن تبدیل گردید. چارهای در برابر خانه کارگر وجود نداشت جز آنکه سراسیمه پایان مراسم را اعلام کند! پس از برگزاری مراسم روز کارگر در ورزشگاه آزادی است که هم رژیم و هم نوکرانش در خانه کارگر، نسبت به برگزاری مراسمهای نمایشی خود محتاط تر میشوند و بسیار حساب شدهتر از سالهای قبلتر از آن برخورد میکنند. دولت ضد کارگری جمهوری اسلامی، به رغم آنکه بیش از پیش به ناتوانی خانه کارگر در کنترل و مهار مبارزات، خواستها و شعارهای کارگران در مراسمهائی که توسط این نهاد برگزار میشود، پی میبَرَد، اما کماکان از این نهاد ارتجاعی و مراسمهای نمایشی آن علیه کارگران استفاده میکند. در سال ۸۵ خانه کارگر دهها هزار تن از کارگران را از نقاط مختلف به مقابل سفارت سابق آمریکا در تهران کشاند. دولت میخواست از تجمع کارگران به مناسبت روز کارگر در این محل، به سود سیاستهای ماجراجویانه و جنجالهای هستهای خود، بهره برداری نماید. اما کارگران، این بار نیز نقشه دولت و عوامل و مزدوران خانه کارگری آن را نقش بر آب کردند. همینکه یکی از سران خانه کارگرشروع به سخنرانی کرد، صدای اعتراض کارگران بلند شد و دقایقی بعد صدای بلندگو قطع گردید به نحوی که مزدوران خانه کارگر حتا فرصت قرائت قطعنامه خود را نیز پیدا نکردند! توده کارگران دست رد به سینه خانه کارگر زد و به سمت میدان فلسطین به راه پیمائی پرداخت. کارگران در حین تظاهرات به طرح شعارها و مطالبات خود پرداختند. در یک لحظه شعار "اتحاد، اتحاد، کارگران اتحاد!" خیابانهای اطراف میدان فلسطین را به لرزه درآورد. آزادی کارگران زندانی، لغو قرادادهای موقت، پرداخت حقوقهای معوقه، حق اعتصاب و تشکل از مهمترین خواستهای کارگران بود. پلیس سرکوبگر و نیروهای امنیتی به صفوف کارگران وحشیانه یورش بردند و کارگران را متفرق ساختند!
با تجربه سال ۸۵، اکنون مزدوران سرمایه در خانه کارگر و اربابان آن این نکته را دریافته بودند که هر جا تجمعی از کارگران بر پا شود ولو آنکه خانه کارگر و عوامل رژیم آن را سازماندهی کرده باشند، اما این تجمع، به ابزار و وسیلۀ مناسبی برای ابراز نارضایتی علنی کارگران و در واقع به یک تجمع اعتراضی تبدیل میگردد. کارگران و فعالان کارگری فرصت را مغتنم شمرده به طرح خواستها و مطالبات واقعی کارگری میپردازند، شعارهای رادیکال سر میدهند، دست به تظاهرات و راه پیمائی میزنند و خلاصه جریان امور را از دست خانه کارگر خارج میسازند. به دنبال این تجارب است که در سال ۸۶، دولت اولاً با خواست خانه کارگر به تجمع در مرکز شهر مخالفت و مراسم نمایشی روز کارگر را به نقطهای خارج از شهر منتقل میسازد و ثانیاً برای ممانعت و یا پیشگیری از حضور کارگران پیشرو و فعالان کارگری در این مراسم، تا آخرین لحظات، محل برگزاری مراسم را اعلام نمیکند، به نحوری که تنها یک روز قبل از اول ماه مه، هنوز کسی نمیدانست که خانه کارگر در کجا و در کدام نقطه دور از شهر مراسم خود را برگزار میکند! تنها در آخرین ساعات روز قبل از اول ماه مه، معلوم شد که خانه کارگر قصد دارد مراسمی در ورزشگاه شيرودی برگزار نماید. به عبارتی صبح روز یازده اردیبهشت، کارگران باید در برابر خانه کارگر واقع در خیابان ابوریحان جمع می شدند و از آنجا با وسائل نقلیه به ورزشگاه شیرودی منتقل میشدند تا در آنجا سران خانه کارگر نطق و مراسم برگزار کنند! اما صبح روز اول ماه مه پس از تجمع هزاران کارگر در برابر خانه کارگر، اعتراضات پر شور کارگران از همان ساعات اولیه صبح آغاز شد. اگر در سالهای گذشته، دقایقی پس از آغاز مراسم نمایشی، اوضاع از دست خانه کارگر خارج میشد، این بار کارگران از همان آغاز اوضاع را در دست خود گرفتند! کارگران با برافراشتن پلاکاردها، پرچمها و پارچه نوشتههائی که مطالبات خویش را بر آن نوشته بودند و با سردادن شعارهایی چون "کارگران اتحاد اتحاد!"، "تشکل مستقل حق مسلم ماست"، "کارگر میمیرد ذلت نمیپذیرد"، "وزیر بی کفایت استعفا استعفا"، "قرارداد موقت ملغا باید گردد"، در صفوفی متحد، در خیابانهای تهران دست به تظاهرات و راه پیمائی زدند و به سمت ورزشگاه شیرودی به حرکت در آمدند.
شمار زیادی از جوانان و دانشجویان و دیگر اقشار مردم زحمتکشی که متوجه راه پیمائی کارگران به مناسبت روز اول ماه ماه مه شده بودند، به صفوف کارگران پیوستند. حدود ساعت ده صبح، غریو شعارهای یکپارچه بیش از ۴۰۰۰ کارگر در ورزشگاه شیرودی که هر لحظه بر تعداد آنها افزوده میشد، مزدوران خانه کارگری و نیروهای امنیتی رژیم را شدیداً به وحشت انداخت. عمال رژیم در خانه کارگر امثال محجوب و صادقی چندین بار توسط کارگران هو شدند و مجالی برای حرف زدن نیافتند! کنترل اوضاع نه در دست خانه کارگر و نیروهای امنیتی و سرکوب، بلکه به طور کامل در دست کارگران بود و خانه کارگر راه دیگری نداشت جز آنکه با سراسیمگی پایان مراسم را اعلام کند. پایان مراسم اما پایان اعتراضات کارگران نبود. هزاران کارگر در گروه های چند صد نفره دوباره به خیابانها سرازیر شدند. شعارها دوباره اوج گرفت. "کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد!" سر داده شد. مزدوران سرمایه در لباس فرم یا لباس شخصی، به صفوف کارگران یورش بردند. کارگران در برابر یورش وحشیانۀ سرکوبگران دست به مقاومت زدند و با شعار "مرگ بر حامی سرمایهدار" رفقای خود را از چنگ آنها نجات دادند و ساعتها بعد در میدان هفت تیر به تجمع خود پایان دادند. کارگران آگاه و پیشرو و فعالان کارگری، این بار نیز توانستند مراسم دولتی خانه کارگر را به مراسم اعتراض کارگری تبدیل کنند و ابتکار عمل را به طور کامل در دست گیرند. در اول ماه مه سال ۸۶ شعارها و مطالبات کارگری از محیطهای بسته و یا جمعهای محدود، بسیار فراتر رفت. با انجام تظاهرات و راه پیمائی در مقیاس تودهای، این خواستها و شعارها به سطح خیابانها کشانده شد. اول ماه مه سال ۸۶، از این نقطه نظر به نقطه عطفی در جنبش کارگری تبدیل شد. سال ۸۶ آخرین سالی است در دهه هشتاد که کارگران پیشرو و فعالان کارگری با تاکتیک استفاده از مراسم قانونی خانه کارگر، به نحو بسیار مؤثر و در ابعاد گستردهای به سود کارگران و طرح شعارها و خواستهای واقعی کارگران از آن استفاده می کنند. اول ماه مه و مسائل کارگران را در ابعاد وسیع به درون جامعه میبرند و تلاشهای مذبوحانه خانۀ کارگر برای کنترل و مهار اعتراض و مبارزه کارگران و محدود ساختن دایره مطالبات کارگری را، کاملا با شکست روبرو میسازند. مارش کارگران در خیابانهای تهران و تسخیر ورزشگاه شیرودی، چیزی نبود که از چشم رژیم، نیروهای امنیتی آن و نهاد به اصطلاح کارگری وابسته به آن پنهان مانده باشد. با رویداد اول ماه مه در سال ۸۶، این موضوع کاملاً مشخص و قابل پیش بینی بود که سال بعد یا هیچگونه مجوزی برای مراسم خانه کارگر صادر نمیشود و یا اگر مجوزی به خانه کارگر داده شود، اما نحوۀ برگزاری، زمان و مکان برگزاری چنین مراسمی به اطلاع عموم نخواهد رسید.
سال ۸۷، سال خنثا سازی تاکتیک فعالان کارگری و کارگران پیشرو، مبنی بر استفاده از مراسم نمایشی خانه کارگر است. نخست هیچ چیز در مورد مراسم روز کارگر گفته نشد. سپس مقامات وزارت کار با تشکیک یازده یا دوازده اردیبهشت بعنوان روز کارگر، سعی کردند در میان کارگران و فعالان کارگری سردرگمی ایجاد کنند، و در آخرچنین گفته شد که مراسم روز کارگر صبح روز یازده اردیبهشت از مقابل خانه کارگر آغاز میشود. اما صبح روز یازده اردیبهشت، وقتی که کارگران وفعالان کارگری به این محل مراجعه کردند، نه تنها اثری از برگزاری مراسم دیده نمی شد، بلکه انبوه نیروهای انتظامی که از قبل در محل مستقر شده بودند، بلافاصله کارگران را متفرق میساختند. سرانجام معلوم شد که خانه کارگر مراسم خود را به بعد از ظهر آن روز و به یک ورزشگاه پرت و دور افتاده بنام "خیرالعمل" واقع در پونک انتقال داده است. آن دسته از کارگران و فعالان کارگری که ازمکان برگزاری مراسم خانه کارگر با خبر شده و توانسته بودند خود را به این محل برسانند، اجازه ورود به محل را نیافتند. نیروهای امنیتی در هماهنگی کامل و تنگاتنگ با خانه کارگر، کارگران پیشرو و فعالان کارگری را شناسائی میکردند و فقط به اعضای خانه کارگر اجازه ورود میدادند. بدين ترتيب کارگران پيشرو و فعالان کارگری که در سالهای قبل تر، توانسته بودند از تاکتیک حضور در مراسم خانه کارگر به نحو احسن استفاده کنند، در سال ۸۷ نیز خود را آماده ساخته بودند که تمام و کمال از این تاکتیک استفاده نمایند، اما خانه کارگر و ارباب آن دولت، در سال ۸۷ این تاکتیک را خنثا ساختند. کارگران پیشرو و فعالان کارگری که استفاده از این تاکتیک را تدارک دیده بودند، برخلاف سال های قبل تر از اتخاذ روشها و تاکتیکهای دیگر برای برگزاری مراسم اول ماه مه دچار غفلت شدند. همین غفلت آشکار موجب آن گردید که در سال ۸۷ تقریباً هیچ مراسمی به مناسبت اول ماه مه در تهران، جز مراسم پارک چیتگر که به پارک جهان نمای کرج منتقل گردید، برگزار نشود. این تجربه به کارگران پیشرو و فعالان کارگری آموخت که نمیبایستی صرفاً به تاکتیک شرکت در مراسم مجوزدار خانه کارگر اکتفا کنند بلکه میبایستی تاکتیکها و روشهای دیگری نیز برای برگزاری مراسم اول ماه مه در نظر میگرفتند و از آنها نیز استفاده میکردند.
با جمع بندی و درس آموزی از همین تجربه است که تشکلها و فعالان کارگری در سال ۸۸، مستقلاً وارد عمل میشوند و مراسم مستقل خود را تدارک میبینند که در بخش بعدی این مقاله به آن خواهیم پرداخت. در آخرین سال دهه هشتاد یعنی سال ۸۹ نیز هیچگونه مجوزی برای خانه کارگر صادر نشد. با اجتماعات اعتراضی و تظاهرات گستردۀ تودهای که از خرداد سال ۸۸ آغاز شده بود، جو جامعه در اين سال و نیز اوائل سال ۸۹ کماکان ملتهب و آماده اشتعال مینمود و لذا هر تجمع کوچک و بزرگی میتوانست به یک انفجار بزرگ اجتماعی فرابروید. ازاینرو نه فقط خانه کارگر و موضوع صدور مجوز تجمع و برگزرای مراسم روز کارگر توسط این نهاد منتفی بود، بلکه رژیم حمهوری اسلامی از فرط وحشت از خیزشهای رادیکال و تودهای، حتا از برگزاری برخی مراسمهای رسمی هر ساله خود نیز صرف نظر کرد. خانه کارگر نیز به جای هر گونه مراسمی، کارگران را به "کار مضاعف" در روز اول ماه مه دعوت کرد! در سال ۸۹ البته مراسمهائی در تهران و برخی شهرستانها به مناسبت اول ماه مه برگزار گردید که در بخش دوم این مقاله به آن خواهیم پرداخت.
این، بیان فشردهای بود از تاکتیک پیشروان و فعالان کارگری در استفاده از مراسمهای قانونی خانه کارگر و تبدیل اینگونه مراسمها، به مراسمهای اعتراضی و طرح مطالبات و شعارهای واقعی کارگری. هر کارگر آگاه و هر فعال جنبش کارگری این را میداند که که کارگران پیشرو و فعالان کارگری به موازات استفاده از این تاکتیک، از فعالیتهای مستقل و برگزاری مراسم مستقل کارگران، به جز یک مورد استثنائی، غافل نبودهاند و تا آنجا که به اول ماه مه برمیگردد، در تمام این سالها و در اشکال مختلفی اقدام به برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه نموده و با کارگران در سراسر جهان به ابزار همبستگی پرداختهاند.
در ادامه این مقاله به سیر تحولی برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه در دهه هشتاد خواهیم پرداخت.
(ادامه دارد)
سازمان فداییان (اقلیت) اردیبهشت ١٣٩٠