اول ماه مه، روز رزم جهانی و مشترك پرولتاری انترناسیونالیست است. این روز فرصتی است تا باری دیگر چشم انداز انقلاب پرولتری را به صحنه آوریم. این روز فرصتی است برای كارگران پیشرو و كمونیست ها تا عزم خود را جهت مبارزه برای جهانی کیفیتا متفاوت نشان دهند. این روز فرصتی است تا با به كارگیری اشكال مختلف مبارزه ( از سازمان دادن فعالیت های تبلیغی گسترده، تا برگزاری مراسم، آكسیون ها و تظاهرات های توده ای) راه را برای درگیر شدن مبارزان جدید در سطوح مختلف هموار كنيم.
اول ماه مه در شرایطی فرا می رسد كه جهان بیش از هر زمانی دیگر طلب انقلاب می كند. جهانی كه در آن بردگی مزدی به رنگ و نژاد، جنسیت، سرزمین و ملت محدود نیست و اكثریت مردم جهان از این بردگی مدرن به ستوه آمده اند. هر سال بیش از ٢ میلیون نفر ( تقریبا ٦٣٠٠ نفر در روز ) در اثر حوادث یا بیماری های ناشی از كار جان شان را از دست می دهند. بیش از یك میلیارد نفر از مردم جهان با در آمدی كمتر از یك دلار در روز زندگی می كنند و از گرسنگی در رنجند. بیش از یك سوم مردم دنیا زیر خط فقر به سر می برند. روزانه بیش از ٢ میلیارد دلار برای روغن كاری ماشین جنگی نظام امپریالیستی هزینه می شود در حالی که اختصاص ٩ روز از این هزینه كافی است تا غذا، تحصیل، بهداشتِ همه كودكان محروم كره زمین تأمین شود.
در جهان سرمایه داری بیش از یك و نیم میلیارد نفر از دسترسی به آب آشامیدنی محرومند. اكو سیستم محیط زیست به دلیل سازماندهی تولید بر محور سود، در آستانه فروپاشی قرار دارد. خلاقیتهای مردم مدام نابود شده و به حاشیه رانده می شود؛ زنان به كالا و برده جنسی بدل شده و فرودستی و اعمال خشونت نسبت به آنان نهادینه شده است. ٢٠% از زنان در طول عمر خود، حداقل یک بار مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. در آمریكا هر ٩ ثانیه یك زن كتك می خورد و ٣ زن در روز كشته می شوند. در روسیه سالانه ١۴٠٠٠ زن توسط اقوام خود به قتل می رسند و در هند ٢٢ زن در روز در اثر خشونت های خانگی كشته می شوند.
حاكمان جهان با تكیه بر زور و قهر دولتی و به راه انداختن جنگ های ناعادلانه و ارتجاعی و سازمان دادن سركوب سیاسی از طریق قتل و شكنجه و زندان و تحميق ايدئولوژيك از این نظام حفاظت می-كنند.
این جهان ناعادلانه شایسته ما نیست، سزاوار براندازی است. تاریخ نشان داد كه زخم چركین شرایط اجتماعی هیچ گاه با آرام بخش ها التیام نیافته است. تنها علاج قطعی: جراحی رادیكال توسط انقلاب اجتماعی است. انقلابی كه روابط اقتصادی اجتماعی سیاسی ستم گرانه و استثماری را ریشه كن كند و روابط خصمانه ای كه حاكمیت طبقات استثمارگر بر مردم تحمیل می كند را از بین ببرد. انقلابی كه روابط میان بخش های مختلف خود مردم را نیز در جهت رفع كامل و قطعي انواع ستم های طبقاتی، نژادی و جنسیتی، ملی و مذهبی دگرگون كرده و به طور رادیکال تغییر دهد.
سال گذشته بار دیگر نظام سرمایه داری محدودیت های ذاتی خود را به نمایش در آورد. بر ابعاد بحران مالی كه از چند سال پیش آغاز گشته، افزوده شد. این بحران موجب ركود اقتصادی، بیكاری و فقر و فلاكت بیشتر توده ها در گوشه و كنار جهان شد. زندگی میلیون ها نفر حتی در كشورهای اروپایی چون یونان و اسپانیا دستخوش تلاطم و بی ثباتی شد. مردم یونان باید تاوان بحرانی را بپردازند كه در پیدایش آن هیچ نقشی نداشته اند؛ نرخ بیكاری در میان جوانان اسپانیا باید به ۵٠ % برسد تا نظام سرمایه داری بر بحرانش فایق آید. در ایران پروژه هدفمندسازی یارانه ها و بی كارسازی های وسیع باید به اجرا درآید تا شاید فرجی برای اقتصاد سراپا بحران زده كشور، تحت حاكمیت جنایت كارانه جمهوری اسلامی فراهم آید. مردم جهان به تجربه دریافتند كه تلاش های دولت های سرمایه داری برای رفع بحران و تامین امنیت سرمایه به معنای عدم امنیت زندگی آنها است.
این بحران انعكاسی از تناقضات ذاتی نظام سرمایه داری است. بحران در بازارهای مالی جهان صرفا بیان حرص و آز بانك داران و دلالان بازار بورس یا این یا آن سیاست گذاری دولت یا تلاش طبقات حاكمه برای انتقال ثروت از فقرا به ثروت مندان نیست. این یك بحران ساختاری است كه در اثر اعمال قوانین كور سرمایه به وجود آمده است. آنارشی و هرج مرج و سازمان دهی اقتصاد مبتنی بر سود به ناگزیر جامعه را هر از چندگاهی با چنین بحران هایی روبرو می كند. بحران ها بخشی از سوخت و ساز سرمایه اند. تاریخ انباشت سرمایه، یعنی تاریخ بحران و تاریخ تخریب و بازسازی مدام. تا زمانی كه تضاد میان مالكیت خصوصی و تولید اجتماعی از طریق انقلاب پرولتری حل نشود، سرمایه داری می تواند هر بار به بهای خونریزی از پیكر توده های كارگر و زحمتكش و نابودی محیط زیست خود را به شكل كار آمدتری بازسازی كند و به استثمار شدیدتر كارگران بپردازد.
اما وجه دیگر بحران، مقاومت توده های کارگر و زحمتکش و دیگر اقشار مردم است. این مقاومت است كه عدم مشروعیت نظام سرمایه داری را بازتاب داده و زمینه را برای گذر از این نظام ارتجاعی فراهم می كند. امروزه تمامی دولت های سرمایه داری می دانند كه بر روی بشكه باروت نشسته اند. آشوب های اجتماعی عظیم در راهند. دوران راه رفتن بر لبه آتشفشانی در شرف انفجار فرارسیده و هر آن باید انتظار داشت كه شاهد وقوع رویدادهای ناگهانی و غیر قابل پیش بینی در گوشه و كنار جهان باشیم.
مشخصه جهان در سال گذشته، بیداری سیاسی توده ها – به ویژه در میان نسل جدید - در ابعاد گسترده بود. میلیون ها نفر در كشورهای مختلف به خیابان ها سرازیر شدند، بهار عربی اتفاق افتاد، جنبش اشغال وال استریت آغاز شد و اروپا صحنه تظاهرات های وسیع و كم سابقه شد. جنبش هایی که نظام سرمایه داری را آماج قرار دادند.
توده های عرب با به زیر كشیدن دیكتاتورهای متفرعن از تخت، جاودانگی نظم اجتماعی و اقتصادی و كهنه را در اذهان به زیر كشیدند. جنبش اشغال وال استریت در آمریكا مردم را برانگیخت كه در مقابل قشر نازك ثروتمندی كه بر حیات اقتصادی اجتماعی و و روابط بین الملل حاكم است، ایستادگی كنند. این جنبش سئوال مهمی را در اذهان مردم جهان فراگیر كرد: آیا می توان جامعه ای بهتر از جامعه سرمایه داری به وجود آورد و چگونه؟ اعتصابات و تظاهرات های كارگری در اروپا، بر تفكر حمایت از این یا آن جناح سرمایه داری و تقلیل دادن مبارزه به مخالفت با زیاده روی های نظام سرمایه داری ضربه وارد آورد. همه این ها دستاوردهای مهم مقاومت های توده ای است.
وقایع سال گذشته در عین حال محدودیت های جنبش های توده ای خودبه خودی را نیز نشان داد. اغلب این جنبش ها یا میانه راه متوقف می شوند یا مهار و كنترل می شوند و یا به شكلی تحت سیطره این یا آن جناح از بورژوازی در می آیند. تفاوت است میان مقاومت عادلانه با انقلاب آگاهانه. تفاوت است میان جنبش های ضد سرمایه داری با مبارزه علیه موجودیت سرمایه داری. تا زمانی كه آگاهی و تشكل انقلابی و كمونیستی با این جنبش ها پیوند نخورد، این شكاف درد آور باقی خواهد ماند. شکافی که منجر به هرز رفتن انرژی و پتانسیل انقلابی توده ها خواهد شد و یأس و سردرگمی به بار خواهد آورد.
این كه بهار عربی، به پاییزی برای زنان بدل گشته، اینكه توده های خاورمیانه مجبور می شوند از بین بنیادگرایی مذهبی و دیگر آلترناتیوهای بورژوا امپریالیستی یكی را انتخاب كنند، این كه مبارزات بر حق توده های عرب بازیچه دست این یا آن جناح از بورژوازی داخلی یا رقابت های بین المللی و لشكركشی-های امپریالیستی می شوند، اینكه جنبش وال استریت قادر به جهش در سطح بالاتر نمی شود، همه و همه نشانه عدم حضور قدرتمند آلترناتیو كمونیستی در میان توده ها است. این امر مسئولیت سنگینی را بر دوش كمونیست ها و پیشروان طبقه كارگر قرار می دهد.
برای آن كه فداكاری و شور و خشم مبارزاتی توده ها به آتشی سهمگین بدل شود و نظام سرمایه-داری را به خاکستر بدل کند باید بر نقش كلیدی فاكتور ذهنی تأكید شود. اوضاع عینی نیازمند دخالت فعال و همه جانبه كمونیست ها است. اما در اغلب نقاط جهان از جمله ایران، نیروهای انقلابی و كمونیستی بازیگر صحنه نیستند و به همین دلیل نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی قادر به مهار و كنترل سریع خیزش های توده ای می شوند. كمونیست ها به عنوان پیشاهنگ انقلاب باید پرچم انقلاب كمونیستی را برافرازند، آینده نوید بخشی را ترسیم کنند و توده ها را جهت كسب قدرت سیاسی از طریق انقلاب قهرآمیز هدایت كنند. این تنها طریق برای تغییر انقلابی جامعه و جهان است. كمونیست ها باید به گونه ای عمل كنند كه کارگران و زحمتکشان و همه اقشار تحت ستم و استثمار تمایز و تفاوت آنها را با نیروهای طبقاتی بورژوا و خرده بورژوای حاضر در صحنه دریابند و راه حل شان را معتبر و منطبق بر واقعیت بدانند. این امر تنها زمانی امكان پذیر است كه كمونیست ها خود را متكی به جمع بندی های علمی از تجارب مثبت و منفی انقلاب های پرولتری قرن بیستم و سنتز نوین از علم كمونیسم كنند. بدون ارائه كمونیسمی شاداب و سرزنده، نمی توان با امواج نوین مقاومتی كه به راه افتاده، پیوند خورد و رزمندگان بیشتری را جذب كمونیسم كرد و با تكیه به آنان جنبش های کارگران و زنان و جوانان را بر پایه جنبشی برای انقلاب سازمان داد. طرح دورنما و افق کمونیستی و ساختن جامعه سوسیالیستی مسئله ای مربوط به آینده نیست این امر باید به مسئله روز همه پیشروان و نیروهای انقلابی و کمونیست بدل شود.
همان گونه که در بیانیه ی اول ماه مه سال گذشته تحت عنوان " از ایران به هم رزمان انقلابی در خاورمیانه و آفریقای شمالی " گفتیم: « در هم شکستن کلیت ساختارهای سیاسی حاکم توسط مردمی آگاه و انقلابی و شکل گیری یک دولت طبقاتی جدید که بخواهد و بتواند از سرمایه داران و ملاکان بزرگ و امپریالیست ها خلع قدرت و مالکیت کرده و تمایزات طبقاتی را از میان برداشته و روابط اجتماعی ستم گرانه را سرنگون کند، فرآیندی است سخت و خونین که بدون داشتن حزبی انقلابی ( حزب کمونیست ) و ارتشی که متعلق به مردم و از خود آنان باشد ممکن نیست. اما این فرآیند چگونه آغاز خواهد شد؟ آیا از دل این جنبش عظیم یک جنبش کمونیستی نوین که انقلابی واقعی را در رأس برنامه ی خود قرار دهد، متولد خواهد شد؟ این ها سوالات حیاتی است که پاسخ به آن باید از میان مبارزین این کشورها بیرون آید و می تواند بیرون آید. اول ماه مه زمان مناسبی است برای بحث و جدل بر سر موضوعات پایه ای که جنبش کمونیستی در گیر آن است و باید این موضوعات را به طور گسترده به میان کارگران و ستمدیدگان و همه کسانی که خواهان انقلاب پرولتری واقعی هستند برد. این انقلاب خود به خود فرا نخواهد رسید بلکه باید آن را سازمان داد و رهبری کرد. این امر مهمی است که در این شرایط در مقابل همه پیشروان طبقه کارگر در ایران و جهان قرار گرفته است. »
جامعه ما نیز در آستانه تحولات سیاسی مهم و خطیری قرار دارد. هر آن امكان دارد كه مردم قربانی جنگی ارتجاعی میان دو قطب جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریكا و دیگر قدرت های ارتجاعی منطقه شوند. طبقه كارگر ایران در مقابل خطرات و فرصت های انقلابی پیشاروی چه خواهد كرد؟ آیا می تواند مانع از آن شود که جدال بین دو قطب پوسیده و ارتجاعي سرنوشت جامعه را تعیین كند؟ این اساسا منوط به خط و مشی است که كمونیست ها در پاسخ به اوضاع کنونی در پیش می گیرند. تنها با اتخاذ خط سیاسی و ایدئولوژیک صحیح می توانند بر ضعف و پراكندگی خود فایق آیند و توده ها را از دل توفان ها برای رهایی كامل رهبری کنند.
این ضرورت را امروزه حزب ما در دست گرفته و از همین رو شایسته حمایت و پیوستن پیشروترین زنان و مردان جامعه است تا صفوفش تقویت شود و قادر شود گام های تعیین كننده ای در راه سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار سوسیالیسم بردارد.
حزب كمونیست ایران (ماركسیست - لنینیست - مائوئیست)
اول ماه مه ٢٠١٢ (١٣٩١)