افق روشن
www.ofros.com

مقاله «نظریه پردازان بی عمل کارگران بی سر» و نقد به سبک آقای عظیم زاده


غلامحسین حسینی                                                                                               شنبه ٢٦ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱٦ مه ۲۰۱۵

آقای عظیم زاده در رد مقاله فوق مطالبی را اظهار می کند، ایشان در یادداشت خود، از محکومیت خود هم سخن گفته است. بی شک حتی یک روز زندانی کردن ایشان همانند همه زندانیان سیاسی یک عمل جنایتکارانه و بر خلاف آزادی اندیشه، آزادی ایجاد تشکل و حزب و مطالبات طبقاتی و اجتماعی بوده و محکوم است و هر انسانی می بایست برای لغو احکام ایشان و کلیه زندانیان سیاسی، قلم و اندیشه و بیان، فعالان اجتماعی و کارگری لحظه ای دست از مبارزه بر ندارد. ممانعت از برگزاری روز اول ماه مه و یا هر تظاهرات دیگر کارگری، نفی مبانی حقوق کارگر توسط نظام سرمایه داری ولایت فقیه است. همه خواهان لغو ممنوعیت آزادی بیان و طرح نظرات و اندیشه و افکار کلیه افراد جامعه هستیم، در طرح علنی و شفاف نظرات است که می توان شناخت واقعی بدست آورده و گام های صحیح و مؤثری برداشت. هر تضییع حقوق، زندان، توهین و بدرفتاری، نفی شخصیت، بخاطر ابراز عقیده و دیدگاه محکوم و مطرود است.
اما در اینجا به فحوای نظر و بررسی محتوای نظر ایشان می پردازم.
همانطور خواهیم دید اساساً ایشان مقاله را نخوانده و هیچ اظهار نظری در خصوص حتی یک موضوع مقاله هشت صفحه ای آن نکرده، تنها از دوسه خطی در انتها، که نقدی در مورد دیدگاههای اتحادیه بوده برآشفته شده و بدون آنکه هیچ پاسخی به آن بدهد به طرح مطالب در عوالم دیگری پرداخته است مقاله « نظریه پردازان بی عمل کارگران بی سر» بصورت پیش نویس نوشته و برای دو سه نفر از دوستان ارسال شد اما چون توضیحی بعنوان پیش نویس در یکی از ایمیل ها فراموش شد آن رفیق عزیز بعنوان مقاله نهایی برای راه کارگر ارسال کرد پس از انتشار از آن دوست خواسته شده بود، آنرا باز پس بگیرد تا نهایی شده آن ارسال شود. در این مقاله پس از طرح حجم اعتراضات کارگریی - کاهش قیمت فروش نیروی کار- مبارزات پراکنده و گسترده کارگری و فقدان چشم انداز و طرح واره برای پیوستگی مبارزات پراکنده طرح شاخص های قدرت تشکیلاتی وسراسری طبقه کارگر و دیگر مطالبی پرداخته که با مراجعه به مقاله فلسفه و زنجیره درونی آن مشخص می شود، آنگاه می توان موضوعات و مفاهیم و استدلال ها را نقد و یا رد کرد و نظرات بهتر و جامعتری را مطرح کرد. از تمامی فعالان کارگری.درخواست نقد و بررسی آنرا دارم. مقاله به روز کارگر در سال ٩۴ پرداخته بود، که فعالان کارگری به حاشیه تهران رفته بودند خیابان ها در دست خانه کارگر بود و توانست حدود ٨٠٠٠ کارگر را به خیابان ها بیاورد در بخشی انتهایی طی یک بررسی مختصر برخی دیدگاهها در داخل و خارج بعنوان شواهد بحث مورد بررسی و نقد قرار گرفت که دو سه خط به خط مشی اتحادیه آزاد پرداخته شد. زیرا اساس رویکرد اتحادیه آزاد به زعم نگارنده مقاله، بر اساس چهره شدن قرار دارد با توجه به اصرار اتحادیه برای تظاهرات چند نفره بدون طبقه و توده ها و در گفتار ها و عملکرد خودشان این خط را به پیش می برند، این رویکرد با مبانی نظریات اجتماعی و از جمله مارکسیستی، که آگاهی طبقاتی و تاریخی طبقه کارگر بعنوان یک ایدئولوژی که بتواند دیگر طبقات میانی را هم حول خود متحد کند در تضاد کامل قرار دارد. می دانیم جای شاخص و چهره شدن در پیشبرد مبارزه سراسری و انقلاب و به پیروزی رساندن انقلاب عموما بوقوع می پیوندد. چهره یک ویژگی کاریزما می گیرد اما اگر در جریان پیشبرد مبارزه و انقلاب و حتی پس از پیروزی چهره و کاریزما، نظر و رأیش در کنار و مساوی دیگر نظرات قرار نگیرد و بعبارت دیگر کار بطور شورایی، با تعقل جمعی و وحدت نظر، و با تقسیم قدرت به تمامی سطوح تشکل های کارگری و مردمی انجام نشده و نتیجتا چهره و کاریزما مستحیل نشود نمی توان به دستیابی به اهداف انقلاب امیدوار بود. و کم نبوده اند چهره هایی که خط مشی و اهداف انقلاب را قربانی کردند. اما اینکه رخ داد این پدیده را به یک تئوری و هدف تبدیل کنیم یک نظریه ضد اجتماعی است.
یعنی چهره و شاخص سازی - که مسلما هر نقدی به این چهره ها مستوجب عذاب الیم است - بعنوان استراتژی از روز اول در دستور کار قرار بگیرد با اساس مفاهیم انقلاب و قدرت طبقاتی و تصمیم گیری از پایین در تضاد است، تا کنون سابقه نداشته و یک نظر نوین است. جناب آقای عظیم زاده می تواند کل مقاله را نقد کند و یا از چهره سازی دفاع کرده و آنرا رویکرد صحیحی بداند و یا اظهار نماید که چهره سازی خط مشی ایشان نیست و برداشت مقاله غلط بوده است. وقتی هدف چهره است - نه موضوعات و راهکارها، از طرف هر کس که باشد - اگر فرد چهره احساس کند کمترین خدشه به آن وارد شده، از کوره در می رود و زمین و زمان را بهم می بافد، با توهین، هتک حرمت و سرهم بافتن دروغ می خواهد فرد منتقد را منکوب کند و اگر در قدرت باشد که ابزارش معلوم است.
ایشان بدون طرح مبانی نظری مقاله، دلایل و شواهد، بدون طرح موضوعاتی که درک و شناخت سطح بالاتری از موضوعات مطرح شده در مقاله « نظریه پردازان...) بدهد، یعنی رعایت اصول نقد که امروزه هر دانشجویی مبتدی در همین دانشگاههای بورژوازی می آموزد و اساسا بدون رعایت حرمت و شأن و کرامت انسانی، و بدون اینکه یک خط مطلبی مستدل بیان کند، در پاسخ اظهاراتی بیان نموده، که اساسا ارتباطی با متن و موضوع مقاله و حتی ربطی به موضوع مقاله در نقد اتحادیه ندارد. در ابتدا می گوید مقاله فوق ابتدا با اسم دیگری بود و استقبال نشد و بعد ..... که علت آن در بالا توضیح داده شد. ایشان قضاوت در مورد چیزی می کند، که اطلاع ندارد. از نظر ایشان حتی عدم استقبال از یک مقاله نشان از بی محتوای بودن آنست. این نظر نیز اساسا مردود است. ایشان مقاله را با بحث های شخصی غیر واقعی و کیش شخصیت یکجا رد کرده است. بنا به اظهار ایشان روز کارگر «بساط شادیش» فراهم شده بود، سئوالی مطرح شده و ایشان اقدام به فحاشی کرده - صرفنظر از اینکه هر گونه هتک حرمت و فحاشی، در مقابل ابراز عقیده یک عمل ضد انقلابی است - هر چه کنکاش شد هیچ گونه ارتباطی با مقاله و نقد اتحادیه مشاهده نشد. ایشان کل موضوعات را با هم کاملا اشتباه گرفته است. ظاهرا کیش شخصیت ایشان تا به آنجا بر خودشان هم امر را مشتبه کرده که اگر در «بساط شادی» فحاشی کند برای همه منطق!! ایشان جا می افتد. به مقاله خانم فریده جعفری که آقای عظیم زاده اشاره کرده مراجعه شد، مسائل آنروز با مطالبی که آقای عظیم زاده می گوید متضاد است. اگر نوشتار خانم جعفری درست باشد آقای عظیم زاده با قلب واقعیات یک سناریو ساخته تا مقاله نظریه پردازان بی عمل را رد کند. کیش شخصیت با این شیوه در زندگی روزمره بخصوص در فضای جمهوری اسلامی زیاد شاهد آن هستیم، اما اساسا فاقد کارایی و ارزش بوده و دوران آن گذشته است. در مورد درگیری هایشان در روز کارگر و تفاوت انعکاس های آن از طریق ایشان و خانم جعفری می توانند جمعی از افراد حاضر در آنروز گرد آمده تا مطالب آنروز بصورت واقعی بازسازی شود. مطالب دیگر ایشان، از جمله مراجعه فردی برای دادن یک بیانیه و غیرو تا آنجایی که اینجانب در جریان قرار دارم اساسا با گفتار ایشان در تضاد قرار دارد.
از مقاله «نظریه پردازان بی عمل ..» می توان شاخص هایی برای یک انقلابی، دمکرات و ضد انقلاب و غیرو بدست آورد. و اگر مطالب و موضوعات مطرح شده در مقاله، زاویه با انقلاب کارگری دارد همین امروز باید نقد و بیان شود.
از ایشان درخواست می شود که در خصوص مبانی نظری مقاله فوق نظر و نقدی دارد نه آنطور که اظهار نموده اند تحت تأثیر «بساط شادی» و یا شیدایی - که ارتباطی با محتوای مقاله ندارد - ارسال کنند، حتما استقبال شده و منتظر آن هستم. تحلیل واقعیت امروز جامعه ایران و جهان، سلب حداقل زندگی در عرصه های معیشت و اقتصاد و حقوق انسانی در مقیاس طبقه کارگر و زحمتکش و ملیت ها، در فضاهای جدی می بایست مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد مسلم است، آنچه که در نقد مد نظر است عصاره نظرات و دیدگاههاست، که در فضای صمیمانه و انسانی بدون هتک حرمت، توهین می بایست مورد بررسی و نقد قرار گیرد. در نقد دیدگاهها کیش شخصیت و برخورد شخصی فاقد هر گونه ارزشی است، بخصوص یک انقلابی که اساس و پایه دیدگاهش تأمین حقوق انسانی بطور رادیکال و ریشه ای نه فقط طبقه کارگر بلکه تمامی انسان هاست، دیدگاهها با عمل می بایست تطابق داشته باشد، زیرا ملاک واقعی جایگاه هر فرد، جریان و حزبی در خلق یک دنیای نو و جهان بهتر را عمل واقعی آن مشخص می کند.
در انتها محکومیت و زندان حتی یک روز ایشان و هر فرد دیگر، بلحاظ ابراز اندیشه و حق ایجاد تشکل را محکومیت تمامی بشریت و سد راه رشد و توسعه و رهایی آن دانسته و مبارزه برای آزادی همه افکار و اندیشه ها جزو عاجل ترین وظیفه انسانی هر فرد می باشد

غلامحسین حسینی

مطالب مرتبط


شبح پیشروان، کارگران بی سر - یک مقاله با دو تیتر - قسمت اول جعفر عظیم زاده
نظریه پردازان بی عمل، کارگران بی سر غلامحسین حسینی