كارگران ایران با نگاهی نگران به سال نو قدم گذاشته اند. بیكاری و فقر در كمین است. آن ها كه از بخت خوش هنوز شغلی دارند، با عقب افتادن پرداخت دستمزدها به مدت ۴ ماه و ٦ ماه و ٩ ماه دست به گریبانند. آن ها كه سال ها در حسرت یك زندگی بی هراس از سركوب و عدم امنیت و اعتیاد و تن فروشی به سر برده اند، آن ها كه آرزوی برخورداری از حداقل آرامش و رفاه را در سر دارند، با بهت و خشم به دستمزد ناچیز ٣٣٠ هزار تومانی می نگرند و به ۴٨ هزار تومان یارانه نقدی كه دولت مثل صدقه جلویشان پرتاب می كند. زنان كارگر صرفا به خاطر زن بودن باید با دستمزدی بسیار كمتر از این بسازند و نه فقط این، كه باید تحقیر و توهین های مردانه در محیط كار و در مواردی آزار و تعدی جنسی از سوی كارفرمایان و مدیران مردسالار و زن ستیز را تحمل كنند. كارگران جوان علاوه بر بار سنگین استثمار و بی بهره ماندن از آموزش و پرورش و بهداشت و مسكن مناسب، باید مانند بقیه جوانان جامعه از فضای بسته سیاسی و فشارهای فرهنگی و اجتماعی گوناگون در رنج باشند. تا روحیه شاداب و امید و آرزویشان زیر منگنه خرافه مذهبی و سنت و كهنه اندیشی خرد شود. معنی زندگی برای خانواده های كارگران و زحمتكشان چیزی جز شكنجه تدریجی نیست. زندگی برای آن ها یعنی محرومیت از حق شناخت دنیا و تغییر آگاهانه آن، محرومیت از پرداختن به سیاست و علم و فلسفه و هنر، محرومیت از حق تعیین سرنوشت خود و برنامه ریزی و مدیریت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه، و به یك كلام، محرومیت از حق حكومت كردن.
آنچه كارگران ایران را اسیر این وضع كرده، نظام سرمایه داری حاكم است. جمهوری اسلامی پرچمدار استبداد پوسیده مذهبی و پاسدار نظم سرمایه داری است. این نظام از روزی كه بر سر كار آمده نشان داده كه زبان خوش سرش نمی شود. روش و منش جمهوری اسلامی، سانسور و چماق و زندان و شكنجه و تجاوز و سنگسار و اعدام است. سران این رژیم فقط زمانی كه می خواهند سرمان شیره بمالند و به گوش جامعه دروغ های بزرگ بخوانند، به مردم لبخند می زنند.
جمهوری اسلامی از زبان رهبر خود، امسال را ”سال جهاد اقتصادی“ اعلام كرده است. معنی اش اینست كه كمربندها باید از آنچه هست سفت تر شود و شیره جان مردم بیش از پیش كشیده شود.”جهاد اقتصادی“ یعنی تحمیل شرایط بردگی كامل به كارگران ایران؛ یعنی برقرار كردن وضعیتی كه زمزمه هایش را از زبان مقامات وزارت اقتصاد و وزارت كار جمهوری اسلامی می شنویم:
می گویند كه می خواهند در قانون كار، نظام استادكار و شاگردی را احیاء كنند! این یعنی قانونی كردن قدرت مطلق كارفرمایان و بیگاری و سلب حقوق كارگران.
می گویند بهتر است كه نظام دستمزد از روز مزدی به كار مزدی تغییر پیدا كند. این یعنی شدت كار بیشتر در مقابل دستمزد كمتر. یعنی اخراج و دور انداختن كارگران سن و سال دار و با سابقه و كسانی كه توان جسمی كمتری دارند. یعنی گسترش مشاغل موقت و حق اخراج كارگران بدون هرگونه پشتوانه و حق و حقوقی.
می گویند سازمان ملل خط فقر را در سطح جهانی روزی یك دلار یعنی حدود هزار تومان تعیین كرده است! این یعنی هنوز برای كاهش دستمزدها جا هست و جای اعتراض نیست چون هنوز به زیر خط فقر نرسیده ایم!
جمهوری اسلامی، ضد كارگر نیست. بر عكس، عاشق كارگران است! عاشق كارگران مطیعی كه از صبح تا شب در كارخانه و كارگاه، در باغ و مزرعه، در جاده و گوشه خیابان، و در حصار تنگ خانه، كار كنند و شیره جانشان كشیده شود تا چرخ های این نظام مرتبا بچرخد و روغن كاری شود؛ تا جیب سرمایه داران دولتی و خصوصی ــ سپاهی و آخوند ــ مرتبا پر شود؛ تا جیره و مواجب یك مشت مزدور انتظامی و امنیتی و بسیجی و لباس شخصی تامین شود؛ تا رژیم بتواند هزینه های استخراج و صدور نفت و گاز به بازار جهانی را تامین كند، به ثروت های كشور چوب حراج بزند و دولت های بزرگ سرمایه داری و شركت های عظیم نفتی را راضی نگه دارد. تا بتواند ابزار سركوب خیابانی و شكنجه فرزندان مردم و شنود و جاسوسی را از بازارهای ”استكبار جهانی“ خریداری كند. از نظر سران این رژیم، تن دادن زنان و مردان كارگر و زحمتكش به این وضعیت، یك تكلیف و وظیفه شرعی و میهنی است. همیشه نظرشان این بوده: یك بار به بهانه جنگ با عراق، بار دیگر به بهانه بازسازی اقتصادی، زمانی زیر شعار كمك به دولت اصلاحات و حالا به بهانه مقابله با تحریم های بین المللی و نیازهای جهش اقتصادی. این چیزی نیست جز اجرای مو به موی دستور مراكز برنامه ریزی مالی و اقتصادی نظام جهانی سرمایه داری، یعنی ”بانك جهانی“ و ”صندوق بین المللی پول“ و ”سازمان تجارت جهانی“. و حاكمان اسلامی هیچ نیستند مگر نوكران و سرسپردگان سرمایه جهانی.
جمهوری اسلامی ضد آن كارگرانی است كه وضع موجود را تحمل نمی كنند و بی هراس از احضار و تهدید و اخراج، و حتی زندان و شكنجه و مرگ، دست به مقاومت و اعتراض می زنند. به همین علت كارگران معترض را سركوب می كند؛ كارگران مبارز و فعالان جنبش كارگری را گاه تك به تك و گاه دستجمعی بازداشت می كند؛ و وجود تشكل های مستقل كارگری را تحمل نمی كند. جمهوری اسلامی ضد آن كارگرانی است كه می كوشند علت و ریشه های این وضع را بهتر و عمیق تر بشناسند؛ تشنه آگاهی انقلابی، همبستگی طبقاتی و متحد و متشكل شدن علیه نظم موجودند. كارگرانی كه به جای ارجح دانستن منافع فردی و حتی منافع جمع محدود خود در یك كارخانه و كارگاه، به منافع عمومی و اساسی طبقه كارگر فكر می كنند و در زندگی و مبارزه خود، رسالت و اهداف بزرگتری را جست و جو می كنند.
ترس رژیم از شكل گرفتن آگاهی انقلابی در بین توده هایی است كه امروز عمل و اندیشه شان در زنجیر مالكیت خصوصی و دولت طبقاتی و افكار كهنه و سنت های پوسیده است. همان توده هایی كه از نظام سرمایه داری جهانی و نمایندگان و نوكران مستبد مذهبی اش در ایران رنج می كشند اما ریشه مشكلات خود را قضا و قدر، ”خواست خدا“ و بدشانسی، یا حرص و خدانشناسی این كارفرما یا آن مسئول و مقام دولتی می بینند. همان توده هایی كه شلاق نابرابری و تبعیض و ستم از جانب نظام و دولت ارتجاعی شب و روز بر تن شان می نشیند اما خودشان زیر سقف خانه عامل نابرابری و تبعیض و ستم بر دختران و خواهران و همسران خود می شوند، یا اگر خود زن هستند این وضع را ”طبیعی“ می دانند و می سوزند و می سازند. همان توده هایی كه كه با تحریك اختلافات مذهبی و ملی، با تبلیغ محلی گرایی و خویشاوند گرایی، بین شان تفرقه می اندازند و حكومت می كنند. ترس رژیم اسلامی از اینست كه كارگران ناراضی و معترض ایران، اتحاد با جنبش سیاسی عمومی و مبارزات بخش های دیگر جامعه را رسالت و وظیفه ضروری خود بدانند، در جنبش عمومی فعالانه شركت كنند و با بردن شعارها و خواسته های اساسی و انقلابی بین مردم، توهمات را نسبت به كل نظام حاكم و همه جناح هایش چه اصولگرا و چه سبز كنار بزنند، و شالوده یك جنبش پیگیر و رادیكال را بریزند. ترس رژیم از انعكاس شعارهای سیاسی انقلابی و دفاع از خواسته های زنان و جوانان و اقلیت های ملی و مذهبی در مبارزات كارگری است. این ها از شكل گرفتن و سازمان یافتن یك انقلاب اجتماعی می ترسند. از انقلابی می ترسند كه جویبارهای مقاومت و اعتراض كارگران و زحمتكشان و زنان و جوانان و روشنفكران ترقیخواه را در مسیر دستیابی به یك نظام سیاسی دمكراتیك نوگرا و غیر مذهبی و مردمی و آغاز ساختمان سوسیالیسم به هم می آمیزد. انقلابی كه گام اول در جاده طولانی انقلاب جهانی كمونیستی و رهایی نوع بشر از هزاران سال جامعه طبقاتی و هر شكل از استثمار و ستم طبقاتی و جنسیتی و ملی ومذهبی و نژادی است.
جمهوری اسلامی مانند بقیه همجنسانش در هر گوشه از نظام سرمایه داری امپریالیستی، دشمن همبستگی زنان و مردان كارگر و زحمتكش و ستمدیده سراسر دنیا است. دشمن اینست كه توده های مردم بدون در نظر گرفتن مرزهایی كه ما را از همه جدا نگه می دارد، منافع و سرنوشت خود را یكی بدانند و در برابر اردوی مدافعان و نمایندگان نظام ستم و استثمار، در یك صف بایستند. سال هاست كه جمهوری اسلامی این بازی كثیف را با تفرقه اندازی بین زحمتكشان ایران و زحمتكشان مهاجر افغانستانی به پیش می برد. تبلیغ فریبكارانه رژیم ایران اینست كه این مهاجران باعث و بانی بیكاری گسترده و جرم و جنایت در ایران هستند. در حالی كه سرچشمه همه بدبختی ها، وجود نظام سرمایه داری حریص و بیرحم حاكم بر ایران و دولت ستمگر مدافع آن است. اما تحولات چند ماه اخیر در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، موج های نوین بیداری و آگاهی را به جوامع مختلف دنیا فرستاده است. كارگران و زحمتكشان و به طور كلی توده های مردم در ایران نیز از این جریان تاثیر می گیرند. مشاهده تصویر تهیدستان و زحمتكشان مصری و تونسی و سوریه ای و... با عزم و استواری شان و با شعارهایشان علیه استبداد سیاسی و فقر و فلاكت اقتصادی، به طور خود به خودی حس همسرنوشتی و مثل هم بودن را در مردم دامن می زند. طبقه كارگر در ایران باید از مقاومت و پیشروی توده های به پاخاسته در شمال آفریقا و خاورمیانه و هر نقطه دیگر دنیا شادمان شود. در عین حال، باید دل نگران این باشد كه در این خیزش كماكان یك حزب انقلابی و برنامه و نقشه كمونیستی حضور ندارد تا توده ها را رهبری كند و به مبارزاتشان جهت بدهد. مهم ترین كمك طبقه كارگر در ایران به رزم همسرنوشتان خود در گوشه و كنار دنیا اینست كه پرچم حزب پیشاهنگ انقلابی و برنامه كمونیستی را از پرچم های رنگارنگ طبقات دیگر تشخیص دهد، حول آن متحد و متشكل شود و آگاهانه جاده طولانی انقلاب در این كشور را بسازد. این مفهوم عملی انترناسیونالیسم پرولتری است. دنیا به شكل گیری قطب انقلاب كمونیستی، به نیروهای جهت دهنده به انقلاب جهانی، به روشن كردن فانوس های سرخ امید و الهام در ایران و كشورهای دیگر نیاز دارد. فقط از این راه است كه طبقه كارگر به جای اینكه همدست بورژوازی در تحولات جاری باشد، امكان می یابد به رهبر انقلاب آینده تبدیل شود. باشد تا تلاش ها برای تدارك سیاسی اول ماه مه ١٣٩٠ فرصتی باشد برای شناختن، شناساندن و تقویت پیشاهنگان انقلابی پرولتاریا و بسط آگاهی طبقاتی و اتحاد مبارزاتی در صفوف كارگران.
زنده باد اول ماه مه روز نبرد و همبستگی طبقه كارگر جهانی!
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
دولت سرمایه دار، استبداد مذهبی، نمی خوایم! نمی خوایم!
سرمایه از روز ازل نبوده، سرمایه دار حق تو را ربوده!
”جمعی از فعالین كارگری“ - فروردین ١٣٩٠