افق روشن
www.ofros.com

متن، سخنرانی رفيق جمال چراغ ویسی در مراسم اول مه ۶۸ سنندج


جمال چراغ ويسی                                                                                            شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۸۹

رفقای کارگر! خوش آمديد، امروز روز جهانی کارگر و جشن جهانی خودمان است. جشن روز کارگر بر همه ما پيروز باد. همانطور که رفيق مجری برنامه اعلام کرد، قرار بود که رفيقی دربارهٔ مجمع عمومی صحبت کند، مجمع عمومی با تعريف ساده يعنی اينکه امروز روز جهانی کارگر ما به دور هم جمع شويم و در اين رابطه بحث و گفتگو کنيم. مجمع عمومی با تعريف ساده يعنی جمع شدن تعدادی کارگر در محل و مکان مشخصی که روی مسئله ای مشخص که قبلا تعيين شده و يا تعيين می‌شود به بحث پرداخته و تصميم بگيرند و به نتيجه‌ای درست برسند. انسان موجودی اجتماعيست يعنی در اجتماع و در جمع شدن انسانها بدور هم که آنها می‌تواننند نيازهايشان را برآورده کنند مثلا اگر احتياج به نان دارند بايد دور هم جمع شوند و دست در دست هم بگذارند تا بتوانند نانی را تهيه کنند و اگر رنجی هست همه با هم در کنار هم می‌کشند.
مجامع عمومی ما کارگران بايد حربه‌ای و ضامنی باشد برای گرفتن حق و حقوقمان و ما امروز در روز جهانی کارگر اعلام می‌کنيم، افزايش دستمزدهايمان، کاهش ساعت کار، استفاده از امکانات بهداشتی و درمانی، حق بيمه بيکاری، جلوگيری از اخراج کارگران و صدها و هزاران خواستی که نسبت به آنها کم کاری شده و يا به فراموشی سپرده شده است مطالبات ما هستند و بايد تأمين گردند. اگر ما بخواهيم به اين خواست‌ها برسيم، و بخواهيم زندگی کنيم و خواسته‌هايمان را بگيريم، تنها و تنها به کمک جمع شدنمان و با تکيه به مجمع عموميمان امکانپذير است.
تاکنون و در طول تاريخ، از روزی که کارگر قدم به ميدان جامعه گذاشته و نيروی کارخود را بفروش می‌رساند تا با آن زندگی کند، نمونه‌های زيادی داريم که کارگر چيزی برايش مطرح بوده و يا برايش مطرح شده و زمانيکه خواسته است مسئله را به تنهايی حل کند سرکوب و يا اخراجش کرده باشند، يا حداقل جوابش را نداده‌اند. نمونه‌هايی هم داريم که کارگران باهم چيزی برايشان مطرح بوده يا ظلمی به آنها شده ولی توانسته‌اند با هم مسئله و مشکل را حل کنند. مجمع عمومی چيز عجيب و غريبی نيست، چيزی نيست که خيلی خيلی از ما دور باشد. همين جمع خودمان را در نظر بگيريم تعدادی کارگر و تعدادی از خانواده‌های کارگری و زحمتکشی هستيم که بدور هم جمع شده‌ايم و می‌خواهيم يادی از روز اول ماه مه ۸۶ بکنيم اين روز را به بلند گويی برای طرح خواسته‌هايمان و رسيدن به آنها تبديل کنيم. و به اين دليل از ساعت ۳ در اينجا تعدادی کارگر که از مسائل‌مان بگوييم و مطالباتمان را بيان کنيم، اين خود برای ما مجمع عمومی است. مجمع عمومی برای ما ناآشنا نيست، ما در محل کارمان، در محل زيستمان در ميان خانواده‌هايمان مجمع عمومی داريم و به شيوه‌های متفاوت و بدلايل مختلف دور هم جمع می‌شويم، وقتی ۶ کارگر در کارگاهی باهم کار می‌کنند و با هم از مسائل‌شان صحبت می‌کنند و تصميم می‌گيرند اين خود مجمعی می‌باشد. بايد بگويم چيزی که به مجمع عمومی رسميت می‌دهد و آنرا تثبيت می‌کند، تنها و تنها منظم بودن و هميشگی بودن آن است. اگر ما هر روز ۱۰ ساعت باهم کار می‌کنيم می‌توانيم در روز هم نيم ساعت و در ماه دو روز و يا حداقل ۲ ساعت دورهم بنشينيم و از مشکلاتمان بگوييم. اعتبار و رسميت دادن به مجمع عمومی‌مان در گرو منظم و بطور هميشگی گرفتن آن می‌باشد. اما ما اغلب وقتی کارفرمايی می‌خواهد ساعات کار را طولانی و يا دستمزد را کم کند، با عجله مجمع می‌گيريم. از آنجا که نمی توانيم مسئله را خوب بررسی کنيم و ارزيابی مشخصی بکنيم و تصميم قاطعی بگيريم، حرف‌هايمان می‌ماند و نمی توانيم حقوقمان را بگيريم. البته مجمع عمومی تنها مختص کارخانه‌ها و کارگاههای بزرگ نيست، ما حتی در کارگاههای کوچک هم می‌توانيم مجمع بگيريم. در کارگاههای کوچک می‌تواند شکل مشخصی از متحد بودن کارگران باشد، به چه شيوه‌ای؟ وقتی شهر خودمان سنندج را می‌بينيبم، در خيابان‌ها و کوچه‌های آن صدها کارگاه خصوصی کوچک وجود دارد، از مکانيکی و جوشکاری و نجاری گرفته تا صافکاری و نقاشی و ساير رشته‌های ديگر اين کارگاهها ساعات کار مشخص ندارند و از امکانات زيستی، بهداشتی برخورد دار نيستند، دستمزدها در آنها پايين است، قانون کاری که در اين کارگاهها حاکم است قانون کاری است که کارفرما خود تعيين کرده و نه حتی قانون کار خود دولت و ادارهٔ کار و از قانون کار ما کارگران در اين کارگاهها خبری نيست. کارفرما به شيوه‌ای که برايش سازگار باشد و به نفعش باشد عمل می‌کند، کاری به اين ندارد که من چگونه زندگی می‌کنم، اگر ما کارگران کارگاههای خصوصی بتوانيم بدور هم جمع شويم و مسائل‌مان را بازگو کنيم و مشکلاتمان را بيان کنيم و تشکلی بنام سنديکا، اتحاديه، دفتر نمايندگی و يا هر اسم ديگری بوجود آوريم، اين در واقع همان چيزی است که اکنون به نفع ماست و معضل ما کارگران را می‌توان جوابگو باشد. ما بايد در جاهايی دور هم جمع شويم.
و باهم بحث و گفتگو کنيم و ما مسائل‌مان را مطرح کنيم و بتوانيم مثلا تعاونی مصرف بوجود آوريم، تعاونی مصرفی که بتواند حداقل کمکی بکند به مسايل معيشتی ما و وسايل و ارزاق عمومی و مايحتاج عمومی ما را به قيمت دولتی در اختيارمان بگذارد. به محله‌های اطراف شهرمان نگاه کنيم، شهرسنندج هم اکنون نمونه بارزی است برای نشان دادن وضعيت مشخص ما کارگران، محلات‌مان از عباس آباد تا کانی کوزه‌له و تا حاجی‌آباد و زورآباد و تا دهها و صدها محله ديگر نمايانگر محروميت ما از امکانات ابتدايی و اساسی زندگی هستند. حتی چند قطره آب برای تر کردن زبان خشکتان پيدا نمی‌کنيد. برای صد و حتی دويست خانه يک شير آب عمومی وجود دارد که برای يک سطل آب بايد ساعت ها در صف ماندگار شوی که البته اين درد و رنج بر دوش زنان و خواهرانمان می‌باشد. در خيلی از محلات آب لوله کشی وجود ندارد و مردم از چشمه و يا هر جای ديگری دچارش می‌شويم، نتوانيم سرکار برويم و نتوانيم پولی را هم قرض کنيم در آنصورت بايد از گرسنگی بميريم و جان خود را از دست بدهيم، به اين خاطر که در هيچ جايی اعتبار نداريم، کارفرما تا زمانی ما را می‌خواهد که به ما احتياج داشته باشد. رفقای ديگرمان هم نمی‌توانند به تنهايی به ما کمک کنند چون اگر وضعشان خرابتر از ما نباشد، بهتر از ما نيستند و آنها نيز دست بگريبان ستم و استثمار هستند، بنابراين راه چاره چيست؟ ما می‌توانيم با جمع کردن پول‌های مختصرمان بطور ماهانه و يا مدت زمان‌های ديگری پولی جمع کنيم و در ضروری که احتياج باشد، خود يا رفيق ديگری که نيازمند است از آن استفاده کنيم. می‌توانيم مقداری از اين پول‌ها را به خانواده‌های ندار و بی‌بضاعت و خانواده‌هايی که بدهکارند کمک بکنيم. بيکاری واقعا از ما زهر چشم گرفته است و اگر کارفرمايی بما توهين کند، مجبوريم تحمل کنيم تا که اخراج نشويم واين ديگر احتياج به توضيح ندارد. اکنون کارگر بيکار بی حد زياد است و هر لحظه امکان دارد که کسانی که سرکارند تک تک بيکار شوند. ما اگر بتوانيم مقداری پول برای خودمان پس‌انداز کنيم در آن صورت ميتوانيم با مقداری از اين پول، به رفقای بيکار و خانواده‌های ندار بی‌بضاعت کمک کنيم و اگر رفيقی در سانحه‌ای دستش شکسته و پايش شکست کمکش کنيم.
می‌بينيد که تعداد زيادی از ما بی‌سوادند، دليلش طولانی بودن ساعت کار است. اگر ما بتوانيم در هفته يکی دو روز و يا هروقت توانستيم رفقايی را که سواد ندارند، سواد يادشان بدهيم و اگر سواد داريم مطالعه کنيم، بهتر اوضاع را می‌شناسيم. ما می‌توانيم تعاونی کار بوجود آوريم، تعاونی کاری که مشکلات ما را حل بکند، مثلا اگر من نجار هستم و رفيقم احتياج به نجار دارد، کارش را با دلسوزی و با کيفيت بهتری انجام دهم و با دستمزدی کمتر از بازار، کارش را اتمام کنم و يا اگر آن رفيق نجار بود و من احتياج به نجار داشتم، کمکم کند می‌توانيم تعاونی‌های مصرف بوجود آوريم. تعاونی مصرفی که می‌تواند حداقل مشکلاتمان را حل کند، مايحتاج زندگيمان را به قيمت ارزان و رسمی و به نرخ دولتی در اختيارمان بگذارد.
در مورد بيمه بيکاری هم کمی صحبت کنم، بيمه بيکاری عبارت است از حقوقی که ماهانه از طرف اداره کار به کارگرانی که بيکار می شوند و يا اخراج می‌گردند پرداخت می‌شود. حق گرفتن بيمه بيکاری بايد بتواند از اخراج کارگران بوسيله کارفرمايان جلوگيری کند. اکنون ببينبم چگونه است؟ طبق آمار سال ۱۳۶۷ که آمار رسمی است از اول فروردين ۶۶ تا آخر بهمن ماه ۶۷ که ۲۳ ماه می‌شود ده هزار نفر توانسته‌اند از بيمه بيکاری استفاده کنند. آيا واقعا فقط ۱۰ هزار بيکار داريم؟ خير! واقعيت غير از اين است. اين نشان می‌دهد که فقط ۱۰ نفر از حق بيمه می‌توانند استفاده کنند. چرا؟ بخاطر اينکه آنها در کارگاههايی هستند که مجوز کار دارند و بيمه هستند و شناسنامه کار دارند و به اين خاطر از حق بيمه استفاده می‌کنند اما کارگر کشاورزی، فصلی، ساختمانی و کارگری که در کوره کار می‌کند و کارگری که در قاليبافی کار می‌کند از حق بيمه محرومند. حق بيمه بيکاری که ماهانه پرداخت می‌شود چيزی نيست که با رعد و برق آسمان و يا با زلزله آمده باشد بلکه چيزی است که ماهانه از حقوق خودمان کسرمی‌شود. آن رفقايی که حق بيمه پرداخت می‌کنند متوجه شده‌اند که از اول سال ۶۶ به اين طرف ماهانه ۶۰ تا ۷۰ تومان از دستمزدشان کسر می‌شود و اين مبلغ براعتبار بيمه بيکاری افزوده می‌شود پس در واقع اداره کار و بيمه اجتماعی و مسئولين مربوطه حالت بانک بخود گرفته‌اند و ماهانه مقداری پولی را از کارگران شاغل جمع می‌کنند تا اگر رفيقی بيکار شد و يا اخراج گشت، کمکش کنند، آن هم طبق شرايطی که به آن اشاره شد.
خواست ما کارگران در مقابل بيمه بيکاری اين است که بيمه بيکاری به تمام کارگران بيکار و تمام کسانی که آماده به کارند و سن آنها بالاتر از ۱۸ سال است داد می‌شود.
بيمه بيکاری شامل تمام کارگران خداماتی، کشاورزی، صنعتی، کارگران ساختمانی، فصلی و موفقتی، کارگران کوره پزخانه‌ها و قاليبافی باشد و شامل تمام کسانی شود که برای تامين زندگيشان نيروی کار خود را به فروش می‌رسانند.
برای تامين بيمه بيکاری ماهانه از دستمزدهايمان کسرنگردد. بيمه بيکاری فعلی بر مبنای حداقل دستمزد يعنی ۸۳ تومان پرداخت می‌گردد و بدون استفاده از مزايا و بن کارگری و می‌دانيم ۸۳ تومان فقط پول ۱۵۰ گرم چای و يا پول ۴۰۰ گرم قند و ۲۵۰ گرم روغن است. در صورتيکه بيمه بيکاری بايد بتواند رفاه خانواده ۵ نفره را تامين کند و متناسب با نرخ تورمی‌باشد که در بازار وجود دارد. اشاره به بن کالاها کرديم، بن کالا از سال ۶۵ به بعد داده می‌شود و قرار بر اين بود که به اين وسيله سطح معيشت کارگران بالا رود.
قرار براين بود دولت کالاهای اساسی و مايحتاج عمومی مثل برنج، قند و چيزهای اساسی و ضروريمان را بما بدهد و در مقابل آنها پول دريافت نکند. در مراحل اول اين عمل شد اما بعد چه شد؟ بجای روغن و برنج، خمير و مسواک داده‌اند! چرا اينطور شد؟ برای اينکه گويا کارفرمايان نارحت می شوند چون حقوق زيادی پرداخت می کنند و اين حقوق اضافی بما داده می‌شود! آيا واقعا اينطور است؟ آيا واقعا ماهی ۳۰۰، ۴۰۰ تومان يا ۷۰۰تومانی که تازگی‌ها می‌دهند، بخشی از دستمزد خودمان نيست! تازه اگر کارفرما آنرا پرداخت کند، آيا کلاه سرش می رود؟ ۷۰۰ تومان را با ساعات کار طولانی و کاهش دستمزدمان و کمتر کردن شرايط ايمنی کارمان و به صدها طريق ديگر از ما بازپس می‌گيرد، و نه تنها آن ۷۰۰ تومان را بلکه خيلی بيشتر از آن را از ما پس می‌گيرند و اين عادت و قانون آنها است. خواست ما کارگران در مقابل بن کالاها اين است که خارج از اين که بن‌ها کی اعلام می‌شود و کی آورده می‌شود. مثلا بن سه ماه سوم و چهارم در فروردين امسال داده شد و بن امسال هم معلوم نيست کی داده خواهد شد بن‌ها سر وعده و بموقع پرداخت گردند و مبلغ آن بر دستمزدمان اضافه شود و مبلغ آن بر دستمزدمان اضافه شود و کالاهای اساسی که نتوانند مايحتاج زندگيمان را تامين کنند. در اختيارمان قرار گيرند.
در آخر تنها اينرا می‌گويم که ما اينجا حرفهايمان را می‌زنيم و بخوبی خواستهايمان مطرح می‌شود، آما هدف تنها گفتن و حرف زدن نيست، بلکه عمل کردن است و مبارزه برای دستيابی به خواستهايمان، و در اين راه اگر تشکلی نداريم از همين امروز دست در دست هم بگذاريم و تشکل بوجود آوريم و اگر صندوق نداريم، آنرا بوجود آوريم.

زنده باد اول ماه مه، روز جهانی کارگر

جمال چراغ ويسی

مظفر فلاحی ٢٢ فروردین ١٣٨٨