افق روشن
www.ofros.com

تاریخچۀ مختصر اول ماه مه


اسکات جانسون - کمیته هماهنگی                                                                    دوشنبه ١١ اردیبهشت ١٣٩١

تاریخچۀ مختصر اول ماه مه
نوشتۀ اسکات جانسون، از فعالان جنبش ٩٩ درصدی ها در آکلند در کالیفرنیا

حدود ١۵٠ سال است که اول ماه مه روزی جهانی برای جشن و دفاع از حقوق طبقۀ کارگر شده است. با آن که روز اول ماه مه از دل جنبش کارگریِ آمریکا در قرن نوزدهم بیرون آمده است اما مراسم آن در این کشور برگزار نمی شود، هرچند در سال های اخیر جنبش حقوق مهاجران و جنبش تصرف کوشیده اند آن را به آمریکا بازگردانند. نخستین مراسم اعتراضیِ توده های کارگر در اول ماه مه در سال ١٨٦٧ برگزارشد، که در آن کارگران تصویب قانونی را در ایلی نویز جشن گرفتند که هشت ساعت کار روزانه را الزامی می کرد. هنگامی که کارفرمایان از تن دادن به این قانون سرپیچیدند، جشن کارگران به شورش تبدیل شد. پلیس شیکاگو که، به گفتۀ نویسنده ای که بعدها در این باره نوشت، «همواره طوری عمل کرده بود که گویی پلیس خصوصیِ کارفرمایان است»، برای درهم شکستن موج اعتصاب فراخوانده شد. جنبش کارگران سرکوب شد و قانون اجرا نشد.
پس از حدود دودهه، آنگاه که «فدراسیون اتحادیه های صنفی و کارگری ایالات متحدۀ آمریکا و کانادا» (که بعدها به «فدراسیون کارگران آمریکا» - - AFL تبدیل شد) پیشنهاد کرد که «از اول ماه مه ١٨٨٦ زمان کار روزانۀ قانونی هشت ساعت شود»، روز اول ماه مه دوباره زنده شد.
تشکیلاتِ مهم تر از فدراسیون اتحادیه ها، «شوالیه های کارگری» بود که شعار «صدمه به یک فرد صدمه به همه است» را تبلیغ می کرد. «شوالیه ها» با کارِ مزدی مخالف بودند و به همبستگیِ تمام کارگران، مستقل از نژاد، جنسیت یا سطح مهارت، باور داشتند. با این همه، رهبر محافظه کار «شوالیه ها» - تِرِنس پادرلی - مبارزۀ کارگران را مهار می کرد، زیرا با اعتصاب برای هشت ساعت کارِ روزانه مخالف بود و به جای آن کارگران را به نامه نویسی دراین باره فرا می خواند تا در روز تولد جورج واشنگتن در روزنامه ها چاپ شود.
صدها هزار کارگر، بی توجه به محافظه کاریِ پادرلی، به «شوالیه ها» پیوستند و انتظار اقدامی رزمنده را در اول ماه مه می کشیدند. شمار اعضای این تشکل از ٢٨ هزار نفر در ١٨٨٠ به ٧٠٠ هزار نفر در ١٨٨٦ رسید. پادرلی حتی محدودیت های بیشتری بر شرایط عضوگیری اِعمال کرد و عضویت سازمان دهندگان تشکیلات را معلق کرد تا افزایش جمعیت اعضا و انتظارات روزافزون آنان را متوقف سازد. او از این اعضای رزمندۀ جدید ناراضی بود و می گفت «اکثریتِ تازه واردان کیفییت مورد نظر تشکیلات را ندارند». اما سازمان «شوالیه های کارگری» به رغم محافظه کاری او رشد می کرد.
آنارشیست ها و سوسیالیست ها به کار خود برای سازماندهی اعتصاب – و نه کارزار عریضه نویسی - در اول ماه مه ادامه دادند. یکی از چهره های رادیکال و سرشناس جنبش کارگری آلبرت پارسون بود، که در چهارده سالگی و در جریان جنگ داخلیِ آمریکا سربازِ طرفدار آزادی بردگان بود و بعد در تکزاس روزنامه ای در حمایت از دوران بازسازیِ پس از جنگ منتشر کرد که از حقوق بردگانِ تازه آزادشده دفاع می کرد. او سپس به شیکاگو- مرکز مبازرۀ کارگران – نقل مکان کرد و در اعتصاب سراسری کارگران راه آهن در سال ١٨٧٧ شرکت نمود، که باعث شد نام اش به عنوان «رهبر کمون آمریکا» در فهرست سیاه گنجانده شود و زندگی اش مورد تهدید قرارگیرد.
در آوریل ١٨٨٦، اشتیاق کارگران برای دستیابی به هشت کار روزانه افزایش یافت. ٦٢ هزار کارگر متعهد شدند اعتصاب کنند، ٢۵ هزار کارگر هشت ساعت کار را درخواست کردند بی آن که خود را متعهد به اعتصاب کنند، و ٢٠ هزار کارگر دیگر نیز موفق شدند ساعت کار روزانۀ خود را کاهش دهند. کارگران برای اعلام همبستگی با کارگرانی که موفق به کاهش زمان کار روزانه شده بودند «کفش هشت ساعت کار» پوشیدند و «سیگار هشت ساعت کار» کشیدند. با نزدیک شدنِ روز اعتصاب، خواست کارگران از «کاهش ده ساعت کار به هشت ساعت کار» به «ده ساعت مزد برای هشت ساعت کار» تبدیل شد.
در اول ماه مه ١٨٨٦، ٣٤٠ هزار کارگر در سراسر کشور راه پیمایی کردند که از آن میان ١٩٠ هزار نفر دست به اعتصاب زدند. شهر نیویورک شاهد تظاهرات ٢٠ هزار کارگر در «میدان اتحاد» (یونیون اسکویر) بود – همان جایی که جنبش تصرف وال استریت پس از پارک زوکاتی به آن نقل مکان کرد - و در بالتیمور و شیکاگو نیز هرکدام ده هزار کارگر تظاهرات کردند.
شورش کارگران تا سوم ماه مه ادامه یافت، روزی که رویاروییِ کارگران با اعتصاب شکنان در شیکاگو به تیراندازی پلیس انجامید که در اثر آن 4 نفر از کارگران کشته و شمار زیادی از آنان مجروح شدند.
در چهارم ماه مه، ١٢٠٠ نفر از کارگران در اعتراض به کشتار پلیس در «میدان هی مارکتِ» شیکاگو تجمع کردند. شمار تجمع کنندگان به علت بارش باران رفته رفته به حدود ٣٠٠ نفر کاهش یافت و پارسون نیز با همسر و فرزندانش محل تجمع را ترک کرد. حتی شهردار شیکاگو، که در محل حضور داشت، به پلیس – که آماده بود بی درنگ به تجمع کارگران حمله کند - گفت تجمع کارگران مسالمت آمیز است و نیازی به حمله به آنان نیست.
ناگهان، حدود ٢٠٠ مأمور پلیس به تجمع یورش بردند بی آن که کارگران هیچ عمل تحریک آمیزی انجام داده باشند. در همین اثنا، و همان قدر ناگهانی، دینامیتی به سوی پلیس پرتاب شد که با انفجار آن یکی از افراد پلیس بی درنگ کشته شد و ٧٠ نفر دیگر از آنان زخمی شدند، که ٧ نفرشان بعداً مردند.
در روزهای بعد، جنگ تمام عیاری برضد جنبش گارگری درگرفت، تجمع ها درهم کوفته شد، کارگران رادیکال دستگیر شدند و موج اعتصاب ها درهم شکسته شد، به طوری که زندان ها از رهبران رادیکال جنبش کارگری پُر شد.
در نهایت، ٨ تن از این رهبران را از بقیه جدا و به اتهام کشتار پلیس محاکمه کردند، اگرچه دادگاه نتوانست هیچ مدرکی دال بر بمب اندازی آنان به سوی پلیس ارائه کند، عملی که ممکن بود از سوی یک نفوذیِ پلیس انجام گرفته باشد. برخی از متهمان در زمان انفجار بمب حتی در محل حضور نداشتند، اما، آن گونه که مقامات دولتی در شیکاگو اعلام کردند، این مسئله اصلاً مهم نبود.
جولیوس گرینل، دادستان پرونده، با اعلام جرم علیه شهیدان هی مارکت گفت «قانون در معرض امتحان است. آنارشی در معرض امتحان است. هیئت ژوری به این علت این افراد را از بقیه جداکرده و علیه آنان کیفرخواست صادر کرده که آنان رهبرند. آن ها به اندازۀ همان هزاران نفری که از آنان تبعیت کرده اند، گناهکارند. آنان را محکوم کنید، از آن ها برای دیگران درس عبرت بسازید، دارشان بزنید و با این کار نهادهای ما و جامعۀ ما را نجات دهید.»
سرانجام ٧ تن از این کارگران به مرگ و نفر آخر به ١۵ سال زندان محکوم شدند. اما آنان به جای آن که عقاید رادیکال خود را پنهان کنند، در دادگاه از دیدگاه های خود دفاع کردند. اُسکار نیب اعلام کرد : «من آنارشیست ام. سوسیالیسم یا آنارشیسم چیست؟ به طور خلاصه، حق زحمتکشان برای استفادۀ آزادانه و برابر از ابزار تولید و حق برخورداریِ تولیدکنندگان از محصولاتی که تولید کرده اند. این، سوسیالیسم است.»
آگوست اسپایز، یکی دیگر از کارگرانی که از خود دفاع کرد، پس از شنیدن حکم اعدام خود به قاضی گفت : «اگر فکر می کنید با دارزدن ما می توانید جنبش کارگری را ریشه کن کنید...جنبشی که میلیون ها انسان ستمدیده، میلیون ها انسان که از فرط نیاز و سیه روزی دست و پا می زنند، از آن انتظار رستگاری دارند – اگر این گونه فکر می کنید، ما را دار بزنید! شما در اینجا آتشی را زیرِ پایتان خاموش می کنید، اما این آتش در جاهای دیگر، در پسِ سر و در پیشِ رویتان، در همه جا، شعله ور خواهد شد. این، آتشِ نهفته است. نمی توانید آن را خاموش کنید...» کارزاری جهانی در دفاع از شهیدان هی مارکت راه افتاد که رهبری آن در دست لوسی، همسر پارسون، بود که قبلاً برده بود و زنی انقلابی به شمار می رفت. اما این کارزار نتیجه ای نداشت. در ١١ نوامبر ١٨٨٧، پارسون، اسپایز، جورج اِنگل و آدولف فیشر اعدام شدند. اِنگل، پیش از آن که طناب دار را به گردن اش بینندازند، فریاد زد : «زنده باد آنارشی!»
نفر پنجم با انفجار دینامیت در دهان اش خود را کشت و در زندان درگذشت، و دو نفر دیگر نیز مورد عفو قرار گرفتند و حکم اعدام شان به حبس ابد تقلیل یافت. اما «آتش نهفته» خاموش نشد. مبارزه با سرمایه داری ادامه یافت و سرانجام در اثر مبارزات توده ای کارگران در طول قرن های نوزدهم و بیستم زمان کار روزانه کاهش یافت، مبارزاتی که از شهیدانی الهام می گرفت که یکی از بزرگ ترین شورش های کارگران آمریکا را هدایت کردند.

ترجمۀ کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

١١ اردیبهشت ١٣٩١ (٣٠ آوریل ٢٠١٢)

منبع: نشریۀ اینترنتیِ Occupied Oakland Tribune، ویژۀ اول ماه مه ٢٠١٢