هر سال از یکی دو هفته مانده به اول ماه مه این سوال بین فعالان چپ و کارگری دهان به دهان میچرخد که چه دخالت ویژهای میشود برای این روز ترتیب داد؟ پاسخ به این سؤال قاعدتاً هم تابعی است از ارزیابی شرایط عینی و ذهنی جامعه و هم ارزیابی از توازن قوای خودِ فعالان چپ و کارگری. با اینحال در هر شرایط منطق دخالت در روز اول مه یکی است: کمک به رشد آگاهی سیاسی و تقویت جنبههای ضدسرمایهداری جنبش کارگری.
به این اعتبار، آن دسته از دخالتهایی که اول ماه مه را در چهارچوب جشنهای محفلی و پیک نیک و گلگشت ولو با پرچم سرخ- در کوه و دشت و پارک و محافل خصوصی نگه میدارند و به گرفتن عکسهای یادگاری و سرودن شعر و شعار رو به محافلِ خودی بسنده میکنند، در واقع به جای تداوم مبارزۀ طبقاتی از آن مرخصی گرفتهاند.
نکتۀ دیگر آنست که اساساً روز اول ماه مه روزی است مربوط به مبارزۀ طبقه کارگر و بنابراین هر دخالتی-ولو کوچک- باید بی برو برگرد در درون صفوف طبقۀ کارگر و رو به آنها صورت گیرد.
سایه استحاله بر سر سندیکا
طی روزهای گذشته فراخوانی از سوی دو سندیکای شرکت واحد و هفت تپه و همینطور جمعی از تشکلهای فعالان کارگری و دانشجویی برای برگزاری تجمعی به مناسبت روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت) روبهروی مجلس داده شد.
تجمع پیشنهادی روبهروی مجلس هرچند به مناسبت روز جهانی کارگر است، اما نقطۀ اتکایش متأسفانه نه کارگران که بسیج «فعالان کارگری» و دانشجویی است. تا جاییکه مربوط به دو سندیکای شرکت واحد و هفتتپه به عنوان تشکلهای کارگریِ محیط کار میشود، باید گفت که مسألۀ اصلی یک تشکل سندیکایی همیشه بسیج پایههای کارگری حوزۀ خود است. اینکه چرا این دو سندیکا ترجیح میدهند که اول ماه مه را – آن هم در ساعاتی که بالای ۹۹ % کارگران این دو واحد مشغول به کار هستند- به اعتراض در یک مکان محصور حفاظتی روبروی مجلس و در حلقۀ اقلیتی از فعالان کارگری و دانشجویی بگذرانند، موضوعی است که جا دارد مورد پرسش قرارگیرد.
سیاست سندیکای شرکت واحد نسبت به دخالت اول ماه مه، برای سالهای متوالی حضور در پایانههای اتوبوسرانی، توزیع نشریه مستقل سندیکا و ارتباطگیری مستقیم با رانندگان بودهاست. با اینحال در دورۀ اخیر سندیکا متمایلتر به برگزاری آکسیونهایی نمادین خارج از محیط کار شدهاست. این همان خلأ و ضعفی است که جناح ترابیان-میرزایی در همدستی با شورای اسلامی و حکومت در یک سال گذشته از آن بهره بردند تا پروژۀ ایجاد سندیکای موازی و مجعول را بر بستر این شکاف کلید بزنند.
این که سر و کلۀ سعید ترابیان در تدارکات مربوط به اول ماه مه در جمع برخی فعالان کارگری پیدا میشود، را هم باید به نقدی علیه آنانی که آغوش خود را به روی عناصر ضدکارگری بازکردهاند تبدیل کرد و هم در عین حال زنگ هشداری برای سندیکای شرکت واحد که همین خلأ پرنشدهاش منجر به قدکشیدن همین عناصر شده.
موقعیت دشوار دو سندیکا بعد از قریب به پانزده سال فشار سیستماتیک برای از هم پاشاندنشان بر کسی پوشیده نیست (دشواریهایی که تا همین اواخر هم با حکم حبس ابراهیم مددی و اعتراف زیرشکنجه از علی نجاتی ادامه داشته). منتها بقای حیات این دو سندیکا ممکن نیست مگر از مجرای احیای ارتباط با محیط کار و بدنۀ کارگری واحد مربوطهشان. در دستور کار قرارگرفتنِ تقویت ارتباط با «فعالان کارگری» و «دانشجویی»، نه فقط جبران خلأ اصلی را نمیکند و منجر به از دست رفتن توان تأثیرگذاری در حوزۀ اصلیشان شده، بلکه باعث عقب افتادن هرچه بیشتراز ضرباهنگ جنبش خاصه بعد از دیماه ۹۶ شده و میشود. متأسفانه الگوبرداری و هماهنگی ریتم و سبک کار سندیکا به تأسی از تشکلهای فعالان کارگری (که ماهیتاً تشکلهای خارج از محیط کار هستند)، به آفت اصلی دو ارگانی بدل شده که زمانی پیشتاز جنبش کارگری محسوب میشدند. نمود این آفت هم بیش از هرجا در تکیه بیش از حد بر سبک فعالیتهای «فعال کارگری» است: کثرت اقداماتی مانند جمعآوری طومار امضا (مثلاً جمعآوری امضا به ابتکار سندیکای واحد در حمایت از اعتصاب مشترک هفتتپه و فولاد، آنهم با مضمونی ضعیف و در شرایطی که آن زمان حتی کارگران نامتشکل و بدون سابقۀ اعتراضی هم از سایر شهرستانها حمایتهای تعرضی ترتیب میدادند) یا تأکید بر برگزاری تجمعات محدود و نمادین با تکیه بر جمع خودی (مانند برگزاری تجمع ۵۰ نفره در دفاع از حداقل دستمزد که دو ماه پیش از سوی سندیکای واحد روبروی وزارت کار صورت گرفت) و غیره.
دانشجویان و ظرفیتهای اتصال به جنبش کارگری
البته مقصر وضعیتی که در بالا شرحش رفت، سندیکاهایی نیستند که زیر فشار خردکنندۀ بازداشت و اخراج، ارتباطشان را با محیط کار از دست دادهاند. اما این موضوع که با علم به این موقعیت و وزن و نیروی واقعی خود، بیتوجه به توازن قوا و باوجود تجربۀ بازداشتهای مکرر اول ماه مه در مقابلِ همین مجلس و تمرکز نیروهای امنیتی و چهرهنگاری باز هم مصر به برگزاری چنین آکسیون حداقلی-بدون ارزیابی دستاوردها و هزینههایش- باشند، مورد نقد ماست و در یک مصداق بارز آکسیونیسم. تنها یکی از تبعات این آکسیونیسم، برخورد سهلانگارانه در قبال دانشجویان مشتاقی است که انگیزۀ یاری رساندن به جنبش کارگری را دارند.
اینکه نسل جدید و جوانی در دانشگاه سر بلند کرده که دغدغۀ پیوند با جنبش کارگری را دارد، نسلی که به درستی خود را «فرزند کارگران» میداند و میخواهد کنارشان بماند، به پیشروهای جنبش کارگری با هر ابزاری کمک کند و حاضر است در این راه هزینه بدهد، بسیار ارزشمند و برای پیشروی جنبش حیاتی است. اما به زعم ما آکسیونهایی از جمله تجمعی که اول ماه مه –در حلقۀ محدودی از فعالان کارگری-مقابل مجلس درنظر گرفته شده، آن نقطۀ اتصال گرهگاهی دانشجویان و پیوندش با جنبش کارگری نیست. درحالیکه ۹۹.۹% طبقه کارگر روز اول ماه مه را سر کار به سر میبرند و توازن قوا به نفع برگزاری تجمع خیابانی اثرگذار نیست، پیام اول ماه مه را باید به درون محیطهای کار، محلات کارگری و شهرکهای صنعتی برد و نه زیر طاق پنجرۀ نمایندگان مجلس.
انرژی و شوق فعالیتی اگر در میان نسل جوان و دانشجو هست باید آن را به سوی مبارزۀ بلندمدت با دشمن طبقاتی هدایت کرد که قادر باشد ضربات مهلکی به آن وارد کند و نه آنکه برای گرفتن چند دقیقه فیلم و عکس، این پتانسیل گرانبهای جوان را خشکاند.
شاید برای فعالان کارگری که سالهاست از نیروهای امنیتی گزیده شدهاند و زیر رصد هستند و اساساً عمری را در رفت و آمد به دادگاهها گذراندهاند چنین آکسیونی و گرفتن عکسهای یادگاری و فیلمهای چنددقیقهای برای ثبت در آلبوم مبارزات، عادی باشد، اما برای نسل جدیدی که هنوز اول راه است و ظرفیت فعالیت سیاسی بلندمدت را دارد، چنین آکسیونهایی بالقوه میتواند به بهای گزافی حاصل شود.
خصوصاً آنکه نبض جنبش کارگری در درون واحدهای صنعتی بزرگ و اعتصاباتشان و جنبش معلمان میتپد و یقیناً در سال ٩٨ مبارزهشان سخت نیازمند حمایت و همراهی طیف دانشجو است. درست همانطور که اعتصاب تاریخی کارگران هفتتپه و فولاد از بلندگوی همین نسل جوانِ باجسارت و باانگیره و خلاق تقویت شد.
بنا به این ملاحظات انتقادی است که ما از بازانتشار فراخوان مذکور و دعوت به حضور در این آکسیون اجتناب خواهیم کرد و در عوض و بالأخص به رفقای جوانی که تاکنون سابقۀ دستگیری و پروندۀ قضایی نداشتهاند، توصیه میکنیم که در این روز انرژی کمکیشان را از طرق جایگزین دیگری به جنبش کارگری تزریق کنند و اگر بنا به دادن هزینه امنیتی باشد، آن را در بزنگاه مهمی که تأثیر کیفی بر پیشبرد جنبش کارگری دارد خرج کنند.
کلام آخر آنکه قاطعانه نسبت به هرگونه تعرض احتمالی پلیس سرمایهداری جمهوری اسلامی به این تجمع هشدار میدهیم. کوچکترین دستاندازی به تجمعکنندگان بیپاسخ نخواهد ماند و به سهم خود آن را به کارزاری علیه کلیت رژیم بدل خواهیم کرد و کارزار حمایت فوری از دستگیرشدگان را در صدر اولویتهای خود خواهیم گذاشت.
کمیته عمل سازمانده کارگری - ۸ اردیبهشت ۹۸