از هنگامی که غول سرمایهداری در پی انقلاب صنعتی از اروپا بهراه افتاد، بورژواها و سرمایهداران نیز کارگر را بهعنوان عامل اقتصادی که بایستی برای ’منافع فردیاش و کل جامعه‘ کار نماید، آزاد اعلام نمودند، مقرر گردید که هر دو طرف بهطور آزاد به مبادلهی برابر دست زنند، کار در برابر سرمایه.
در حقیقت این اعلامیه جهانی سرمایه، آزادی بندگی و بردگیِ مزدی کارگران و آغازِ انسانیتزداییِ آنان بود. از آن پس، ارزش نیروی کار بهعنوان درونیترین قانون بازتولید سرمایه کشف گردید. چنین شد که مفهوم آزادی در برابر مبادله بهطور عام، نابرابری مبادله یعنی مزد به ازای کار، ارزش نیروی کار کارگر را همانند کالا در معرض فروش قرار داد. این آغاز دوران کالاشدگیِ انسان کارگر است.
اکنون چندین سده است که مدام از درون این مبادلهی نابرابر، تضادهای جدیدی آشکار میگردد. انباشته شدنِ مازادِ ارزش نیروی کارِ ما بهعنوان سرمایه، حجم اضافه تولید کالا و سایر تناقضات درونی سرمایه دائماً به بحران میانجامد. ارزش مبادلهی نیروی کار ما بهنام مزد بهطور مداوم کاهش مییابد. بخشی از هم طبقهایهای ما بهنام نیروی کار اضافی از شرایط کار بیرون ریخته میشوند. بیکاری مزمن و از دست دادن اشتغال، زندگی زیستی ما را نیز تهدید میکند. سرکوب و جنگ علیه ما، که برای آزادی از قید و بند استثمار به مطالبه و ضرورتاً به مبارزه دست میزنیم، هر روز جنبههای خشنتری به خود میگیرد.
آیا باز هم مجاز هستیم در برابر تخریب نیروی حیاتیمان، بیش از این دشمنان طبقاتی خود را بازتولید کنیم؟
سرمایهداران و دولتهایشان به تهماندهی رزق و روزی ما، به غارت ثروتهای طبیعی ما و افزودن به ساعات کار ما و طولانی نمودن مدت زمان استثمار ما چشم دوختهاند. با اینحال حتی از پرداختنِ بهموقعِ مزد تعیین شده برای ما سر بازمیزنند. در تمامی مدت سال، روزی نیست که کارخانهای برای دریافت دستمزدهای معوقه در گوشهای از جامعه در اعتصاب نباشد. افزايش حداقل دستمزدها بهمیزان ۳۳٠ هزار تومان که در بسیاری از کارگاههای کوچک که شمولیت قانون کار بر آنها ناظر نیست و بهویژه در مورد زنان و کودکان نیز رعایت نمیگردد، حتی با اضافه شدن یارانهها بر آن در برابر فاجعه تورم و بحران هیچگونه تاثیری در شرایط وخیم اقتصادی خانوادههای کارگری نخواهد داشت، زیرا که افزایش نرخ تورم متناسب با این روند نیست.
کارگران! به زندگی خود نگاه کنید و شرایط زندگی و ریخت و پاش سرمایهداران را در نظرآورید. دو دنیای مطلقاً متضاد بهصورت دو قطب جهان کنونی را تشکلی میدهد؛ یکسو: فقر و فلاکت، بندگی و اسارت، تحقیر و فروپاشی کانون زندگی و گسیل کردن کودکانمان به بازارهای کار و حتی تنفروشی و بردگی، و سوی دیگر: تهیبودگی از سرشت انسانگرایی نسبت به نوع انسان و غرقه در ثروتی که از مکیدن شیرهی جان ما بهدست میآید.
به آسمان و روح فریبنده و بخشنده امید نبندید! اینان تولیدِ ذهن و پشتیبانِ برپاکنندگانِ دار و درفش هستند و از جانب همان قدرتمندان سرمایه ارتزاق میگردند.
ما به وحدت درونی هم طبقهایهایمان نیاز داریم. حضور سیاسی ـ مطالباتی ما، قدرت طبقاتی ما است. خودفعالیتی و خودسازمانیابی ما به همبستگی و خودرهایی تبدیل میگردد. رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی حتی تشکیل سازمانهای شغلی کارگران را برنمیتابد. در شرایط کنونی تشکلهای پایهای بهصورت کمیتههای کارگری سنگ بنای تشکلهای شورایی و کمیتههای کارخانه خواهد بود. طبقه ما پایینترین لایههای جامعهی کنونی است. ما نمیتوانیم قبل از آن که سراسر طبقات و اقشار بالاییِ جامعهی رسمی در هوا دود شوند، سربرافرازیم. طبقهی ما واقعیت تاریخی خود را بهعنوان انسان در پیکار طبقاتی کشف مینماید.
کارگران جهان متحد شویم
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی ایران
زنده باد همبستگی جهانی پرولتاریا
زنده باد انقلاب کارگری برقرار باد سوسیالیسم
کمیته فعالین کارگری ـ سوسیالیستی (فرانکفورت)
کانون همبستگی با کارگران ایران ـ نورد راین وستفالین
۱۱ اردیبهشت ۱٣٩٠- یکم مه ٢٠۱۱