افق روشن
www.ofros.com

...روز جهانی کارگر را به سرآغاز سازمانیابی سوسیالیستی


کمیتۀ فعالین کارگری سوسیالیستی                                                                      دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹٧ - ۳۰ آپریل ۲۰۱٨

روز جهانی کارگر

را به سرآغاز سازمانیابی سوسیالیستی طبقه‌ی کارگر تبدیل کنیم!

بار دیگر اول ما مه، نگاه انتقادی ـ انقلابی هر کارگر رادیکالی را به تامل در وضعیت کلی مناسبات سرمایه‌داری معطوف می‌دارد. مناسباتی که می‌تواند در ترسیم چشم‌اندازی برای مبارزات توده‌های کارگر و ارزیابی از موقعیت این مبارزات مفید واقع شود.
مارکس روزگاری اشاره کرده بود که "ایجاد انقلاب مستمر در تولید و درانداختن آشوب بلاوقفه در تمامی روابط اجتماعی و عدم یقین و تلاطم پایان‌ناپذیر، عصر بورژوایی را از تمامی اعصار قبلی متمایز می‌سازد". بدین ترتیب زندگی ما کارگران در دست طبقه‌ی حاکمه‌ای است که منافعش نه فقط تغییر بلکه به بحران و آشوب نیز وابسته است. فاجعه به فرصت‌های سودآور برای تحول و توسعه‌ی مجدد و نوسازی بدل می‌شود. سرمایه ذات خود را در بحران، بروز می‌دهد. در دنیای امروزِ سرمایه‌داری، بحران فقط یک لحظه در فرآیند ارزش‌افزایی نیست. سرمایه بحران را تبدیل به یک فرصت و قاعده همیشگی کرده است. بحران‌های اقتصادی از جمله فقر و نابرابری به بالاترین میزان خود در طول تاریخ حیات بشر، بعد از ورود به دوران مدرن رسیده‌است. و اینک سرمایه‌ی مالی استراتژی قدرت سرمایه در حوزه‌های مختلف از جمله در صنعت و تجارت را تعیین می‌کند. هژمونی سرمایه‌ی مالی یعنی تسخیر زیست بشر و فرم‌دهی به آن بر طبق معیارها و ارزش‌گذاری‌های سرمایه. بحران در محیط زیست و جنگ، بحران‌های دیگری هستند که تبدیل به قاعده‌ای برای سرمایه‌داری امروز شده است. زمانی بحران حاصل مبارزات طبقاتی بود، به عبارتی بحران حاصل کنش کارگران و فشل شدن پیچ و مهره‌ی ماشین سرمایه برای ادامه حیاتش بود اما امروز چنین امری تضعیف گشته است.
طبقه‌ی کارگر در سطح جهانی در موقعیت سرنوشت‌سازی قرارگرفته‌است. دگرگونی در ترکیب فنی سرمایه و شکل‌بندی طبقاتی نوین، کارگران را به‌ موازات برون‌سپاری گسترده‌ی سرمایه، پراکنده و متکثر ساخته‌ است. به ‌لحاظ تاریخِ سیاسیِ تقابلِ کار و سرمایه شاید بتوان گفت سرمایه همواره گرایش به رهاسازی خود از "شر" مبارزه‌ی کارگران داشته است، اکنون می‌توانیم بگوییم در عصر نولیبرالی/ پسافوردیستی این گرایش سرمایه به حداکثر میزان خود رسیده است. طبقه‌ی کارگر در سطحی بین‌المللی در دورنمایِ استراتژی نولیبرالیِ سرمایه، چیزی جز پسماند در نظر گرفته نشده است. پسماندی که با جای‌گزینی فن‌آوری هر چه بیشتر از خصلت مولد بودن خود جدا گشته و از تولید ثروت منفک می‌شود. سرمایه که بر بنیان ارزش‌آفرینی نیروی کار زنده ادامه حیات می‌دهد چگونه با این تناقض خود روبرو گشته است؟ این پرسش مهمی است! این پرسش، اساس استراتژیِ کمونیسمِ آینده را تشکیل خواهد داد.
فرم متکثر و بدون مرکزیت سرمایه حاصل متلاشی شدن خطوط هیرارشیک سرمایه‌داری فوردیستی از دهه‌ی شصت میلادی به این‌سو در اثر مبارزات جهانی طبقه‌ی کارگر بوده است، بحرانی که سرمایه آن را با توسل به نوعی فرم‌دهی و بازآرایی مجدد قدرت خود در خط تولید نولیبرالی پاسخ داده است. فرم‌دهی افقی اِعمال هژمونی سرمایه‌ی مالی بوسیله‌ی برون‌دهی کار زنده از کارخانه‌ها به سمت "خودکارفرمایی" و "کار مستقل" به پیش رانده شده است این گرایش ریتم مسلط فرم‌دهی به خط تولید سرمایه می‌باشد.
این همان جایی است که استراتژی دشوار و کم‌فروغ مبارزه‌ی طبقاتی زمانه‌ی ما را آشکار می‌سازد. یعنی دگردیسی در صف‌آراییِ کار در برابر سرمایه در اشکال متکثر و زمین‌های گوناگون که حاوی موقعیت دوگانه‌ای است. در حالی‌که در اثر مبارزات جاری کارگران در طی دهه‌ها، مرکزیت سرمایه فروپاشیده شده است اما این متلاشی شدن دوباره موجب به‌کارگیری تمام قوای ذهنی/ بدنی کارگر در پسافوردیسم گشته است. سرمایه در عصر حاضر چیزی بیشتر از یک شیوه‌ی تولید است، سرمایه یک ماشین انقیاد و کنترل و انهدام است. انبوه نیروی کار جهانی در اثر متزلزل‌سازی زیستی خود تابع صورت جدیدی از قدرتِ سرمایه شده است، صورتی که نمایان‌گر شدت سیطره‌ی مناسبات کالایی است.
تابعیت صوری و واقعی که مارکس از آن صحبت کرده بود در فن‌آوری و دیجیتالی شدن مناسبات کار به "تابعیت نمایشی" یا "نقش‌پذیری" بسط یافته‌است. جریان زمان/ دستمزدِ عینی و شکاف آن به صورت جریان زمان/ تجربه‌ی انتزاعی یا غیرمادی تبدیل شده است. کارگر در ازای کار خود صورتی از انتزاع از جمله وعده، امید، تجربه، لذت، موفقیت و .... را دریافت می‌کند و پذیرش این فرآیند جز از طریق خط تولید و کامپیوتریزه کردن تولید اتفاق نمی‌افتاد.
سرمایه در دیدگاه مارکس یک انتزاع پیکریافته است. حال این انتزاع، پیکره‌ی خود را در کل زندگی گسترش داده و کل زندگی را به یک انتزاع سرتاسری کشانده است که روند رویدادها و فجایع و کنش طبقاتی در برابر آن بیش‌تر از هر زمان دیگری قابل لمس و عینیت‌یابی نیست. کارگران در این نقش‌پذیری موقعیت فعالی دارند چون تماما تحت انقیاد و هژمونی سرمایه قرار دارند راهی برای عقب‌گرد نیز وجود ندارد، حتی امکان سازمان‌یابی بصورت مرکزگرا نیز از بین رفته است، اما منافع مشترک طبقاتی از بطن شرایط موجود برکشیده خواهد شد.
یک چشم‌انداز افقی و بدون مرکز چگونه سازمانی خواهد بود؟ این پرسشی است که طبقه‌ی کارگر در مقیاس بین‌المللی بدون آن‌که از آن آگاه باشد در حال آزمون و خطای آن است فرمی از سازمان‌یابی که سرکوب آن دشوار است، زمین آن از خیابان تا کارخانه گسترده است، پیکر آن همه جاگستر است، اما پایداری آن به راحتی میسر نیست.
ساختن و نشان دادن اشتراک موجود حوزه‌های مختلف مبارزاتی، پیوند دهنده‌ی سازمانی خواهد بود که این‌بار نه متکی بر ایده‌های پیکریافته مرکزگرا، بلکه مبتنی بر جریان خواست‌های بحران‌زا در حین حرکت تک تک آن قلمروها خواهد بود. کمونیسم نه یک بازنماییِ معرفتی و نه ایده‌ای بیان‌گر خواهد بود که ابتدا در ذهن صورت بندد. بلکه در قلمرو کنش ناخودآگاه امیال و خواست‌هایی خواهد بود که جلوتر از انقیاد سرمایه عمل می‌کنند. این کنش‌ها وجود دارند در صورتی که ما اعماق و اجتماع انسان‌های بحران‌زا را دریابیم، بحرانی که لحظات و مقوله‌ای از مبارزه‌ی طبقاتی خواهد بود.
پس رفقای کارگر! با روی‌کردی جهانی، کارگران را فرابخوانیم که:
دست‌های یکدیگر را بگیریم؛ قلب‌هایمان را به هم بسپاریم؛ و در چالش اندیشه‌ی پویش‌گر، براین کهنه دنیای استثمار انسان از انسان برپا بایستیم. مناسباتی که از پسِ این چالش‌ها و پویش‌ها شکل می‌گیرد، تبلور خودآگاهی انقلابی است که کمونیسم نام دارد: سازمان آزادی و رهاییِ کار بردگی مزدی در سراسر جهان.

محو مناسبات طبقاتی و رهایی انسان حاصل تداوم جنبش سوسیالیستی است

گسترده باد همبستگی بین‌المللی کارگران

گرامی باد یاد مبارزان خستگی‌ناپذیر جنبش کارگری

کارگران جهان متحد شویم!

کمیته ی فعالین کارگری سوسیالیستی

اول ماه مه ٢٠١٨ [١١ اردیبهشت ماه ١٣٩٧]

https://komitee.wordpress.com/
http://criticalmethod.blogfa.com
https://t.me/kkfsf