روز جهانی کارگر، سمبل جدال طبقاتی هميشگی طبقه کارگر و سرمايه و سند تاريخی دو قرن مبارزات متحد و متشکل کارگران در اقصی نقاط جهان است که در برابر بربريت روز افزون نظام سرمايه داری لحظهای از پای نايستادهاند و با اتکاء به نيروی طبقاتی و عزم راسخشان مصممانه در اين مسير به پيش میروند.
درشرایطی به استقبال روز جهانی کارگر می رویم که بحران جهانی اقتصاد سرمایه داری را در دو عرصه سیاسی شاهدیم . اعتراضات توده ای ومبارزات روزمره کارگری علیه دولت ها و سیاست های سرمایه داری در نقاط مختلف گسترش یافته است، به موازات آن رقابت بلوک ها ودولت های کاپیتالیستی در سطح جهانی از سطح دیپلماسی فراتر رفته و خود را در تنش های سیاسی ـ نظامی بازیافته است. درپی بحران سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی، سرمایه داری از یکطرف در مقابل صف اعتراضی کارگران شمشیر را از رو بسته است و از طرف دیگر میدانی باز کرده است که با دامن زدن به اختلافات و مسائل حاشیه ای، تهدید های جنگی وعروج راست ترین و ارتجاعی ترین نیروهای مذهبی، ناسیونالیستی و فاشیستی ( نمونه های سوریه و بویژه اکرائین ) در تلاش برای حل بحران بر آمده است. درمقابل سرکوب اعتراضات کارگری و تحمیل سیاست های ریاضتی به آنان و در مقابل ایجاد میدان جنگی و گوشت دم توپ کردن کارگران و قرار دادن آنان در برابر همدیگر، تنها راه چاره کارگران در جهان که منافع طبقاتی مشترکی دارند، تکیه به سنت تاریخی اول ماه است. با نیروی همبستگی طبقاتی بین المللی میتوان مانع تحمیل سیاست های دولت های سرمایه داری به طبقه کارگر شد و نیز سیاست های راه اندازی ماشین جنگی اش را از کار انداخت.
یازده اردیبهشت درایران نیز فرصتی است که کارگران دردهای مشترک خود را فریاد بزنند. کارگران ایران علاوه بر محرومیت از حقوق اجتماعی خود از قبیل برپائی تشکل و اعتصاب و اعتراضات، هر روزه و هر لحظه در معرض شدیدترین تهاجمات به زندگی و معیشت خود قرار دارند. هر گونه اعتراض و مقاومت کارگران با بازداشت و زندان پاسخ میگیرد، با افزایش سرسام آور قیمتهای مایحتاج زندگی و تعطیلی کارخانه ها هر روزه صد ها و هزاران کارگر به صف میلیونی بیکاران رانده میشوند و بموازات آن قوانین بیمه بیکاری بیش از پیش به ضرر کارگران تغییر می یابد و فقر تا سرحد فلاکت بر زندگی کارگران سایه انداخته است. از طرف دیگر و در پی بحران سیاسی رژیم، پرده ازکشمکشهای فريبکارانه با دول امپریالیستی غربی تا حد زيادی برداشته شد و دولت روحانی کلید جادویی خروج از بحران و نجات نظام را به دولت امریکا تحویل داد. بحران سیاسی رژیم، تحریمهای اقتصادی، سقوط ارزش ریال و بحران اقتصاد سرمایه داری به دوش کارگران و اکثریت مردم افتاده است و سهم آنها تورم سرسام آور، بیکاری و انواع فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گردیده است. اکنون نیز با سر کار آمدن دولت روحانی در کمتر از یکسال اعدام در جامعه، دستگیری و زندان فعالین کارگری و یورش به زندانیان دربند سیر صعودی یافته و با تعیین حداقل دستمزد کارگری برای سال ۹٣ تا ۶۰۹ هزارتومان، که یک چهارم خط فقر است، سند برد ه گی مطلق کارگران نیز به تصویب رسید.
چنین شرایط فلاکتباری که میلیونها نفر از اعضای خانواده های کارگری بسر می برند، دستمزدهایشان به موقع پرداخت نمیشود، شاغل باشند دستمزدشان یک چهارم خط فقر است، بیکار باشند مطلقا تعهدی در قبال زندگی اشان نیست، قراردادی باشند زندگی اشان در هواست، بازنشسته باشند نه توان کارش دیگر هست و نه بیمه بازنشستگی اشان کفاف میکند . و... یک یورش نئولیبرالیستی و مدل ایرانی سرمایه جهانی به کارگران است . کارگران قطعا یک راه دارند که می توانند از آسیب های بیشمارآن برحذر باشند وآن هم مبارزه ای جمعی و متشکل است، مبارزه ای با بیان روشن، مبارزه ای با انواع روش ها که بتواند بیشترین نیروی اجتماعی را دور هم متحد کند. سرمایه داری و دولت هایش چه مدل اسلامی هارش باشد و چه مدل ملایم ترش، تنها و تنها هراسشان ازچنین نیروی متحد و اجتماعی است، در غیر اینصورت اشتهای سیری ناپذیری آنان ازچپاول و دزدی سفره کارگران تمامی ندارد. ایجاد چنین نیرویی هزینه دار است و کارگران در ایران قطعا کم هزینه نداده اند. در چنین مسیری بوده است که کارگرانی که در دفاع ازحقوق اجتماعی خود و هم طبقه ای هایشان فعالیت می کنند دستگیر، زندانی و شکنجه می شوند، حتی مریض و تا حد مرگ میروند، اما مقاومت می کنند و امانتدارمنافع جمعی کارگرا ن می مانند. اینجاست که مبارزه برای آزادی فعالین و نماینده های اجتماعی کارگران نیز بخشی از مبارزه اجتماعی کارگران و جزء با اهمیتی ازخواست و مطالبه آنها را شامل می شود . قطعا هر فشار و آزار که به کارگر زندانی می آید و هر تازیانه که بر بدنش فرود می آید جراحتی است که به پیکراجتماعی کارگران وارد شده است.
سرمایهداری ایران نیز همواره به پیروی از سیاستهای جهانی شرکای خود، بیش از پیش با اِعمال فشارهای همه جانبه اقتصادی و سیاسی، سعی در چپاول هر چه بیشتر دسترنج تودههای کارگر و فرودستان جامعه به سود صاحبان سرمایه را داشته است. جمهوری اسلامی به عنوان حافظ و شریک کشورهای امپریالیستی در تأمین نیروی کار ارزان و موادخام برای رفع نیازهای سرمایه جهانی و شرکت های چند میلیتی امپریالیستی با تبعیت از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، و پاسخگویی به سیاستهای خصوصی سازی آنها حاضر است میلیونها کارگر و زحمتکش را با نازلترین دستمزدها به استثمار وا دارد.
اگر به نیازهای طبقه کارگر در حد یک استاندارد معمولی توجه شود، می بینیم که یک خانواده کارگری مخارج فراوانی در یک ماه دارد. خرج خوراک، پوشاک، مسکن، تحصیل فرزندان، بهداشت، حمل و نقل درون شهری، تفریحات و... سوال این است، آیا ۶۰۹ هزار تومان کفاف خرج معمولی یک خانوار کارگری را میدهد. در جامعه ای که اجاره بهای مسکن سر به فلک می کشد، تحصیل در تمامی مقاطع نیاز به پول خرج کردن دارد، هزینه بهداشت و درمان و حمل و نقل شهری بار سنگینی بر دوش کارگران را تحمیل می کند، این سطح دستمزد بطور قطع کفاف حداقل معیشت طبقه کارگر را نمی دهد و نتیجه ناگزیر برای کارگران، کار بیش از حد، تنزل استانداردهای اولیه زندگی و مرگ زودرس می باشد. کارگران با این شرایط مجبور هستند ۲ تا ٣ شیفت کار کند، زنان طبقه کارگر با مزدی به مراتب کم تر کار می کنند و کل یک خانواده کارگری تنها برای بقاء و زنده ماندن مجبور به جان کندن می شوند. البته باید این راهم در نظر داشت با بیکارسازیهای وسیع بسیاری از کارگران حتی از داشتن کار و فروش نیروی کار خود محروم هستند تا چه رسد به دو یا سه شیفته کار کردن!
در چنین شرایط فلاکتباری که طبقه کارگر زیست می کند قطعا نمی تواند خواست های خویش را به صورت تعرضی به سرمایه داری تحمیل کند. حتی نمی تواند برای حفظ همین شرایط موجود و جلوگیری از بدتر نشدن اش مقاومت کند و بالاجباربه هر خفتی تن می دهد، مزد کمتر از این حداقل را می پذیرد، با قرار داد های موقت به سر کار می رود، بیمه و دیگر مزایا برایش تبدیل به رؤیا می شوند و حال چه برسد به آن که خواهان تغییر بنیادی و بهتر شدن شرایط جامعه بشود. به نظر می رسد که طبقه کارگر برای رسیدن به درجه ای از مطالبات و خواسته های انسانیش لازم است ابتدا دستمزد ها را به یک سطح ممکن که کفاف یک زندگی انسانی را بدهد برساند. برای این امر کارگران نیاز دارند که مبارزه و مقاومت کنند و برای آن به اتحاد نیاز دارند چون طرف مقابل یعنی سرمایه دار متحد است، در حالی که اتحاد کارگران ممنوع است و عواقب دردناکی برای آنان دارد . سرمایه داران غیر از اتحاد طبقاتیشان، دولت و ابزار های سرکوب را هم در دست دارند و به وسیله ی آن عواقب دردناک اتحاد ممنوع طبقه کارگر را با برخورد های شدید از قبیل تعلیق از کار، اخراج، ضرب و شتم فعالین، احضار آنان به نهاد های امنیتی، سرکوب اعتصاب ها، تحصن ها و تظاهرات های مسالمت آمیز آنان، بازداشت فعالین و دادگاهی و زندانی کردن کارگران معترض پاسخ میگویند. اما کارگران با وجود تمام این معضلات ناگریز از مبارزه و مقاومت هستند.
درشرایطی که دولت سرمایه رسما اعلام می کند از لحاظ اقتصادی ورشکسته است و خزانه اش خالی است، سازمان تامین اجتماعی نیز به یکی از عرصه ها برای تجاوز هرچه بیشتر به حقوق و مزایای کارگران تبدیل شده است. سرمایه نجومی بزرگی که تماماً حاصل زحمت و دسترنج کارگران میباشد، موجب شدت یافتن مجدد درگیری میان باندهای مافیایی حکومتی بر سر تصاحب آن شده است. و در این کشمکش بین دولت و مجلس پرده از بسیاری از دزدی ها و فساد درونی آنان برداشته شد. درحالی که سازمان تامین اجتماعی، چنین ثروت عظیمی را درخود جای داده است، منبع اصلی تولید این ثروت یعنی طبقه کارگر امروز بهره ای از آن ندارد. بخش اعظم موجودی سازمان تامین اجتماعی به حقوق بازنشستگی بازنشستگان اختصاص داشت، با این دزدی آشکار که در این سازمان اتفاق افتاده است، بازنشستگان از حقوق خود محروم شده اند و در فقر و فلاکت بسر میبرند، و هیچ مرجعی پاسخگوی اینهمه اجحافی که بر آنها شده است نیست. غیر از دزدی روزانه سرمایه داران و دولت اسلامی که ارزش اضافه حاصل از استثمار نیروی کارگران است، چنین دزدی هایی از نوع دزدی در سازمان تامین اجتماعی نیز نه استثناء بلکه قاعده سرمایه داران به زمامداری حکومت اسلامی بوده و رایج است .
جمهوری اسلامی حل بحران سیاسی خود و نجات نظامش را از طریق سازش دولت روحانی با دولت های امپریالیستی وانطباق با سیاست های آنان پیش می برد. انطباق سیاسی دولت روحانی فقط عقب نشینی رژیم از قدرت منطقه ای نیست که سرمایه گذاری در ایران و در اختیار گذاشتن نیروی کار ارزان نیز است. به همین خاطر با انتخاب دولت روحانی سیاست های نئولیبرالی رژیم اسلامی برای عبور از بحران شدت گرفت. ایجاد رعب و وحشت با افزایش اعدام، دستگیری و زندانی کارگران و فعالین کارگری، حمله به زندانها و پرهیز از مُداواهای اولیه آنان، ودر پوشش آن خصوصی کردن بیمه ها، بیکار سازی و تشدید فقر، افزایش قیمت مایحتاج اولیه، افزایش قیمت برق و گاز و بنزین، از سر وا کردن همان یارانه ها، آنچه دولت احمدی نژاد به وسیله آن و با استفاده از درآمدهای هنگفت ناشی از فروش نفت سوبسید های دولتی را حذف کرد، از نمونه های حاضرآن است. با این حال دررابطه با هر گوشه از اعمال سیاست های رژیم چه درمیان کارگران و چه در میان دیگر اقشار اجتماعی کماکان اعتراضات جمعی موجود است و به اشکال مختلف طی همین مدت خود را نشان داده است. آنچه کارگران و دیگر اقشار تحت ستم رژیم سرمایه داری اسلامی بدان نیازمند هستند وصل شدن اعتراضات به همدیگر و یک کاسه شدن آن است. بدون شک فعالین اجتماعی و در وحله اول کارگران فعال و نماینده های تشکل ها و جمع های کارگری درسراسری کردن ومتحد کردن مبارزات کارگران می توانند و می بایست تلاش مستمر کنند. نیروی اجتماعی کارگران با اتکا به نیازهای ضروری خود و دیگر اقشار مزدبگیر وزحمتکش اعم از این که شاغل باشد یا بیکار می توانند و قادرند که سرمایه داری و سیاست های نئولیبرالی رژیم اسلامی را به عقب رانند .ایجاد اتحاد و تشکل های سراسری کارگری، که نماد روز کارگر نیز است، بخودی خود قابل تصور نیست. حول خواست های ضروری کارگری که تشدید کننده فقر و فلاکت خانواده های کارگری است می توان و باید کارگران را در محیط کار و زندگی بهم نزدیک کرد و پتانسیل توانمند آنان را علیه سرمایه بکار گرفت. بنابراین کارگران چاره ای جز این ندارند که برای پس نشاندن این درجه از تعرض همه جانبه سرمایه و دولت حامی آنها، و ممانعت بعمل آوردن از هر اختلاس و فساد مالی و برای دست یابی به هر خواست صنفی، اقتصادی و سیاسی خود، همه انرژی و همه امکانات موجود شان را بکار گیرند و اشکال کار سازتری از مبارزه را، که توأم با همبستگی و اتحاد عمل کارگری باشد را در دستور کار مبارزاتی خود قرار دهند.
همبستگی بین کارگران برای اتحاد هر چه بیشتر از ضرورتهایی است که کارگران بدون در نظر گرفتن آن نخواهند توانست بدرجه ای در متشکل شدن و آگاه رسانی بهم از نظر نظری و عملی قدمی رو به جلو بر دارند خبر رسانی کارگری، تجزیه و تحلیل در رابطه با اعتراضات و اعتصابات کارگری، ارتباط روتین داشتن، حمایت از کارگران اخراجی و یا کمک رسانی به کارگرانی که در حال مبارزه هستند، کارایی اش در این است که با اتکاء به نیروی خود کارگران انجام شود. یا با ایجاد صندوقهای مالی در حمایت و همبستگی بیشترکارگران اعتصابی و اخراجی تلاش نمایند. رسیدن هر خواسته و مطالبه ای حتی اگر هم با همبستگی و حمایت کارگری در سطح وسیعی انجام پذیرد، به این معنا نیست که در ادامه آن به همبستگی و پشتیبانی همطبقه ایها دیگر نیازی نیست، واقعیت این است که کارگران همچنان از عدم امنیت شغلی خود نگران هستند که مبادا پیروزیها و هر آنچه را که با اتحاد و همبستگی در مقابل سرمایه به دست آمده است پس گرفته نشود. به درستی می توان گفت که هیچ تضمینی نیست که آنچه به عوامل سرمایه با اتکاء به نیروی خود طبقه تحمیل شده است در مرحله دیگری از دست نرود، مثلا هنگام عقد قرارداد مجدد به بهانه هایی که صاحبان سرمایه در حق کارگران اجحاف می نمایند، از کارگران باز پس گرفته شود. چه بسا که در زمان پرداخت دستمزد به وعده ها عمل نکنند. بهمین دلیل، ضرورت همبستگی کارگری در تقابل با سرمایه برای تحقق و به کرسی نشاندن خواستها و مطالبات در هر مرحله و مقطعی جزء ضرورتها است. اتحاد عمل کارگری همچون همبستگی کارگری در مبارزات کارگران برعلیه سرمایه داری حائز اهمیت است. در شرایط و اوضاع و احوال کنونی که نظام سرمایه جمهوری اسلامی با تمام قوا به سرکوب طبقه کارگر و توده های زحمتکش مردم پرداخته، و از متشکل شدن کارگران در هراس است، بهمین دلیل کارگران در ایجاد تشکلهای توده ای خود با معضلات و مشکلات فراوانی روبرو هستند. چند تشکل موجود هم در حالیکه موجودیتشان هر لحظه زیر فشار سرکوب بورژوازی هار ایران قرار دارند ، به سختی در حفظ خود تلاش می نمایند.
اما با تمام استبداد موجود ما شاهد بوده ایم، کارگران از هر فرصتی برعلیه توحش سرمایه داران و نیروهای سرکوبگرش برای احقاق حقوق خود دست به اعتراض و مبارزه زده اند و سعی کرده اند به درجه ای متشکل شوند. به عنوان نمونه می توان از اقدامات مشابه اتحاد عمل مشترک تشکل های برگزار کننده مراسم اول ماه مه سال ۸۸ و۹۰ نام برد، اقداماتی پیشرو، رادیکال، تأثیر گذار و امید بخشی بودند که توانست سنت یک حرکت جمعی را در میان کارگران قوی نموده، و پیش زمینه های همبستگی و اتحاد بیشتر در میان آنها، را بنیان نهد. چنین اقدامات و همکاری های مشترک تشکل های کارگری، می توانست در مسیری جریان یابد که از دل آن اتحاد عمل های مشترک و امید بخشی حول مبارزه برای خواست ها و مطالبات کارگری بیرون بیآید. اینگونه اقدامات هماهنگ و مشترک تشکل های کارگری، اقدامات مهم و ارزنده ای هستند که می تواند در سطح وسیعتری سازمان داده شوند و همه کارگران اعم از شاغل و بیکار، متشکل و منفرد، همه سندیکاها و تشکل های کارگری شکل گرفته و یا در حال شکل گیری را در بر بگیرد، و از حمایت و پشتیبانی همه جانبه ای برخوردار شود.
بدون تردید برگزاری مراسم اول ماه مه امسال نیازمند اتحاد عمل جدی کارگری میباشد. این اتحاد قطعا بدون تقویت رویکرد همبستگی کارگری، تامل، گفتگو و همکاری هر چه بیشتر تشکل های فی الحال موجود جنبش کارگری، پیرامون مطالبات طبقه کارگر در این روز جهانی عملی نخواهد شد. تشکل های کارگری موجود که هر کدام جمعی از فعالان کارگری را در خود گرد آورده اند علیرغم هر اختلافاتی که با هم داشته باشند، لازم و ضروری است که در مبارزه به شرایط اسفبار خود متحدانه عمل کنند. اقدام این چند تشکل مستقل کارگری به شکل متحد، از آنجا ضرورت می یابد که در نظام سرمایه داری که سرمایه با حاکمیت یک دیکتاتوری، نه گوشش بدهکار مطالبات کارگران به روال فعلی است و نه اعتنایی به مبارزات پراکنده این سطحی آنها دارد، کارگران لازم است با اتکاء به اتحاد عمل مشترک خود به روالی دیگر و در سطحی دیگر به میدان بیایند. هدف از این اتحاد عمل، و صادر نمودن قطعنامه مشترک بمناسبت اول ماه مه تقویت روحیه همبستگی کارگری و تلاش برای تعمیم خواسته ها و مطالبات کارگران و عمومیت دادن به آن؛ اولویت قرار دادن منافع کلیت طبقه کارگر در جنبش کارگری و مبارزه برای دستیابی کارگران به استقلال طبقاتی می باشد. گرچه این اتحاد عمل کارگری در اول ماه مه سالهای پیش صورت گرفت و با تصویب و انتشار مطالبات و خواسته های طبقه کارگر ایران در بیان قطعنامه هایی صادر شد و این حرکت در رشد و اتحاد و همبستگی کارگران تاثیر بسزایی داشت، اما نتوانست به شکل متداومی ادامه یافته و به مرکز ثقل قابل اتکایی در میان وسیع ترین طیف کارگری تبدیل شود.
شرکت در عملی مشترک و یا اعلام مواضعی مشترک به منزلهی این است که تشکلها و گروههای شرکتکننده در آن عمل، یکدیگر را به عنوان " فعالین کارگری " به رسمیت میشناسند. اگر تعریف از فعالیت کارگری حرکت به سوی تقویت هر چه بیشتر نیرو و توان طبقاتی کارگران باشد، می توان این را معیار قرار داد که رویکرد کلی قطعنامه باید طوری باشد که ابهاماتی که بعضی از تشکلها به غلط در ما بین کارگران ایجاد نموده اند، که کارگران « از سرمایهداری خواهان » تحقق مطالباتشان باشند به عنوان راه حل ارائه داده نشود، بلکه نیروی طبقاتی کارگران است که باید این خواستها را عملی و به سرمایهداری تحمیل کند و لازم است در هر مرحله مبارزاتی بر ضرورت این امر تاکید شود.
اول ماه روز تجدید پیمان طبقه کارگر برعلیه نظام استثمارگرانه سرمایه داری می باشد. روز اتحاد و همبستگی و هم صدا شدن و متشکل شدن است. کارگران ایران برای به دست آوردن مطالبات خود در این روز چارهای ندارند که هم صدا و با آگاهی هرچه بیشتر و سازمانیافته و با تقویت روحیه تشکلیابی در کنار هم طبقه ایهای جهانیشان به نبرد با سیستم سرمایهداری برخیزند. تنها راه رهایی کارگران، متشکل شدن و ایجاد تشکلهای مستقل کارگری می باشد. اگرچه سرمایه داری بحران زده و رژیم اسلامی چشم برگزاری مستقل وآزادانه روز کارگر در ایران را ندارند و به انواع روش ها مانع از فریاد خفته کارگران می شوند، اما روز کارگر با اشکال مختلف و با مبارزه کارگران در مقابل استبداد رژیم طی سالهای گذشته برگزار شده و به رژیم تحمیل شده است. از این لحاظ است که خانه کارگر و شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی قانونی وابسته به جناحهای مختلف رژیم و تحت نفوذ کارفرماها کارگران را از برگزاری مستقل روز کارگرمنصرف و با امکانات دولتی آنها را در سالنی جمع می کنند تا بتوانند برای آنها موعظه کنند. در حالی که تشکل هایی که با اتکا به مبارزه و منافع کارگران ایجاد می شوند تحت فشار و نماینده گانشان در زندان بسر می برند. روز کارگر امسال نیز به اشکال مختلف در ایران برگزار می شود و کارگران با بیان خواست و مطالباتشان فریاد خود را در حد امکانی که دارند بلند خواهند کرد. بر فعالین کارگری و کارگران فعال است که بتوانند امکان اتحاد عمل کارگری در رابطه با افزایش دستمزدها ، بیمه بیکاری ، آزادی کارگران ونماینده های کارگری و ... را با ابتکارات خود در محل فراهم کنند.
آپریل ٢٠١۴
کانون سوسیالیست های کارگری