بمناسبت یازده اردیبهشت ١٣٩٠ روز جهانی کارگر تقدیم میکنم:
به طبقه کارگر، به کارگران انقلابی، به جوانان انقلابی، به کمونیستها که می روند با انقلاب سوسیالیستی ضمن نجات خود تمامی بشریت را از چنگال خونریزواستثمارگرنظام سرمایه داری و بطور کل نظام طبقاتی نجات بدهند .رفقا بی وقفه بازو در بازو ، شانه به شانه می رزمیم برای بر قراری چنان روزی
ما زن و مرد جنگیم ، به جنگ تا به جنگیم
اول مه روز رزم است، دل به دریا می زنیم چهار سنگ در دست، آستین را بالا می زنیم
دست زجان شسته، قدم بر خیابان می گذاریم با اتحاد به ریشه ی سرمایه، شبیخون می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
امروز خیابان مال ماست، طرحی بر تسخیر جهان می زنیم
کارگریم، گردش چرخ صنعت مدیون دستان ماست حیات و ممات هستی، از همت و کارما، پابرجاست
به وقت رزم، بازو در بازو چرخ را وارون می کنیم آتش در انبان و تاروپود دزدان و ستمگران می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
شب را تارو مار کرده، روز را، با شفق رنگ می زنیم
رفیقان دررزم با سرمایه داری، قهرمانیها می کنند اول مه دسته جمعی بر قلب پلیس، خونخوارش می زنیم
صف به صف پرچمها در احتزاز، پا بر زمین می زنیم سرود جهانی بر لب و افق در دیده، محکم بر زمینش می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
با ستاره هاوخورشید خویش، طلوع روز را رقم می زنیم
خالق هستی مائیم، به نیروی خویش روح بر تنش می زنیم با دست و مغز پرتوان ما، چرخ گردون بی وقفه می گردد
مهرابتکار و نوآوری، برهرآنچه هست و خواهد بود می زنیم خود گرسنه در زنجیر، علیه این همه ستم فریادها می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
شهر به شهر ، کشور به کشور، دست به اعتصاب سیاسی می زنیم
آنکه با غرش رعد آسا، هوارا شکافته درآسمان می پرد یا روی ریل و آسفالت، پیچ در پیچ به سرعت می دود
آنکه سینه ی امواج را شکافته، سرتاسر گیتی می رود عمرو جان و خون ماست، که در خط تولید نقش می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
ترویج علم رهایی می کنیم ، دست به تسخیر قدرت می زنیم
آنچه امروز پشت ویترین، تلالوی برقش چشم را می زند یا در شهرها، زیبائیش خیره می کند هر بیننده ای را
یا آنچه رنگین می کند،میز و سفره های هر خانه ای را حاصل رنج ماست،خود با سفره و جیب خالی زول می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
کوچه وخیابان وشهر و کشوررا، در پناه کارخانه سکه می زنیم
نخواهیم آسود، تا که کودکان جهان گرسنه و مریض اند دختران و پسران رزمنده در زندان، زیر شکنجه و زنجیرند
ما زن و مرد جنگیم ، دژخیم ، به جنگ تا به جنگیم سوگند به خون رفیقان ، همچو طوفان بر زمینت می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
با نثارجان خویش پرچم سرخ بر پیشانی خدایان می زنیم
می رویم جهان را تسخیر کرده، سکه ی دولت خود می زنیم نوید نان و آزادی می دهیم، افق بر کف اقبال می زنیم
تخت و منبر می شکنیم ،شاه و ملاوارباب، بر زمین می زنیم پی می افکنیم سوسیالیسم را، آتش در جان دشمن می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
دست از سوسیالیسم نخواهیم شست، طعنه بر مرغ آتش می زنیم
چرخ صنعت گر نگردد، دلخواه ما، اعتصاب کرده پتک محکم برسرش، مشت بردهان دشمن می زنیم
پرچم سرخ انقلاب را، بر تارک گنبد مینا می زنیم بر گردش سرمایه و چرخش فلک، طرح دیگر می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
در ره انقلاب هسته ها می سازیم، دست به ایجاد حزب می زنیم
دروادی آزادی گرد وغبار، زتن خواهیم شست بزم ها آراسته، بوسه بررخ یاران، سلاسل می زنیم
از چشمۀ جوشان سوسیالیسم، نوش خواهیم کرد بهر آن روز، اکنون دمادم، دست به قیام می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
با حزب و شوراهای کارگری، تن به دریای انقلاب می زنیم
اکنون طنین رعدآسای پای انقلاب می شنویم گرامروز، صف به صف، بازو به بازو، به رزمیم
در میدان نبرد، بی مهابا بر قلب دشمن می زنیم چو فردا شود، نان خود آسوده در، قاتوق می زنیم
بهر نان و آزادی و سوسیالیسم، بر صف دشمن میزنیم
پایکوبان و سرودخوان، دست به انقلاب، دیگر می زنیم
م. اخگر - ١٠/١/١٣٩٠