سراسر دنیا، روز جهانی کارگر، صحنه صف بندی بورژاوازی و طبقه کارگر برای برگزاری یک می است. بورژاوازی با تمام نهادها، ارگان ها ودر راس آن حاکمیت سیاسی اش، در تلاش است تا به روز جهانی کارگر رنگ و نشانی غیر طبقاتی بزند. اول ماه می در تمام جوامعی که تحت سلطه نظام سرمایه داری هستند، بر مبارزه طبقاتی کارگران علیه وضع موجود، استثمار وستم طبقاتی تاکید می کند. اما جبهه متحد بورژوازی در طول تاریخ مبارزه طبقاتی، با کمک جریان ها و سنت های غیر کارگری، سازمان ها و تشکل های حاشیه ای و احزاب رفرمیست وسوسیال دمکرات، سعی کردند که هر سال این روز را از محتوای طبقاتی و هویت کارگری اش دور کند. واین روز را به «آشتی ملی» یا آکسیون های ملال آور وگلایه هایی از بورژوازی در چهارچوب «دمکراسی» و«جامعه مدنی» تقلیل دهد. در ایران نیز بورژوازی از سرکوب و بازداشت تا برنامه های حکومتی ومراسم های خانه کارگر در تهران و برخی از شهرستان ها مسلح می شود و می خواهد به روز جهانی کارگر، این دست آورد بزرگ طبقه کارگر تعرض کند. تلاش می کند راه های ممکن برای هرگونه خود نمایی مستقل ومتحدانه طبقه کارگر را سد کند. در کنار این تعرض آشکار بورژوازی در قالب خانه کارگر؛ که گویا تنها راه ممکن برای حضور کارگران در یک می معرفی می شود، سنت ها و گرایش های پوپولیستی و فرصت طلبان چپ حاشیه ای نیز در مقاطع مختلف و به بهانه ها واستدلال های متافیزیکی گوناگون از توازن قوا ومکانیسم های اجتماعی شدن، و شاید فقط قصدی خیرخواهانه، دنباله روی بخشی از بورژاوزی ایران شدند و درنهایت صف ارتجاع سرمایه داری را علیه طبقه کارگر مستحکم کردند.
اگر بخواهیم از زاویه طبقه کارگر به این روز نگاه کنیم، روز اعلام وجود طبقه کارگر واعلام ایستادگی بر قصد رهایی انسان ها توسط پرولتاریا است. طبقه کارگر در این روز، در سراسر جهان آگاهی خود را از نظام بردگی مزدی اعلام می کند واتحاد خود را به عنوان یک طبقه جهانی و واحد جشن می گیرد. در مقابل، روز پردردسر و تهدید آمیزی برای بورژوازی است. از دید کارگر آگاه و سوسیالیست های طبقه کارگر، جامعه ایران بر اساس مکانیسم های اقتصادی وسیاسی بورژوازی استوار است در نتیجه تنها دگرگونی ای ماحصل اش رهایی پرولتاریا است، که توسط طبقه کارگر پیش رود و انجام شود. واین امر زمانی اتفاق می افتد که پرولتاریای ایران بر تفرقه ها و گرد و غبارهای ایجاد شده توسط نظام سرمایه داری که مبنای بقای حکومت اش است، پیروز شود. این شاخص موفقیت و میزان توان پرولتاریا در فتح سنگرهای پیش رو است. پس اگر روز یک می نشان دهنده اتحاد و همبستگی طبقه کارگر است، باید به عوامل ذهنی به عنوان شاخصی تعیین کننده در چگونگی سبک کار کارگری برای حضور در این روز نگاه کرد. نباید یک می را به یک آکسیون ضد رژیمی صرف یا به روز «اعلام مطالبات صنفی» تنزل دهیم. در روز جهانی کارگر، باید تفاوت پرولتاریا با دیگر قشرهای جامعه مشخص و روشن شود. باید به این سوال پاسخ داده شود که منشا ثروت سرشار در جامعه کدام طبقه است وچرا از امکاناتی که تولید کرده بهره مند نیست؟
بنابراین سیاست وسبک کار سوسیالیستی برای چگونگی حضور در این روز نمی تواند آمدن به خیابان برای طرفداری از جنبش های بورژوایی و جریان های غیر طبقاتی باشد. یک می امسال در ایران شرایط ویژه ای داشت. از طرفی محدودیت ها و ممنوعیت های قضایی و پلیسی ازسوی بورژوازی که فعالیت های مستقل در این روز را تاب نمی آورد، و از سوی دیگر مه غلیظ تفرقه افکنی که خانه کارگر و دیگر نهادهای وابسته به دولت به پا کردند تا موقعیت دوباره ای باشد برای بورژوازی و دستگاه سیاسی اش که «کارگر دوست» جلوه کنند. با توجه به چنین شرایطی که نظام سرمایه داری ایران بر کارگران برای برگزاری یک می تحمیل کرده، سنت ها و احزاب چپ و فرقه هایی که طبقه کارگر را به عنوان اصناف گوناگون و منفرد می بینند، و سیاست گریزی را با مبارزه طبقاتی یکسان می پندارند نیز، به جای متحد کردن کارگران در محیط های صنعتی و دخالت دادن خانواده های کارگری برای شرکت در این روز به مثابه تمام طبقه کارگر و اجتماع در محلات و پارک ها ، مراکز تفریحی و محیط های کار و زندگی ، دنباله روی از رویدادها و موقعیت هایی که بورژوازی برای بهره بری خوداش ایجاد کرده را جایگزین روز جهانی مستقل کارگری می کنند.
این روش ها، بارها ناتوانی خود را در پیشبرد مطالبات طبقه کارگر ثابت کرده و در عمل نیز دگرگونی خواهی اش را تا حد دنباله روی خرده بورژوایی که نتیجه بی ربطی اش به سوخت وساز طبقه کارگر است، تقلیل داده است. نهایت کار اجتماعی و کارگری برای پوپولیست ها و فرصت طلبان، علیرغم هر ادعا و نیت خیرخواهانه ای که داشته باشند، به جنبش خودبخودی پرولتاریا خلاصه می شود.
سنت فرصت طلبی توده ایستی و گرایشات پوپولیستی چپ ملی موجود در «جنبش کارگری» ایران خصلت آکادمیک داشته و به دلیل همین برداشت آکادمیک از سوسیالیسم علمی، در عمل به اقتصاد گرایی صرف، دنباله روی از جنبش های بورژوایی وآکسیونیسم غلطیده و در آخر نیز به عنوان نیروی بازدارنده و تفرقه افکن در پیشروی طبقه کارگر ختم شده اند. این سنت وقتی تشکل هم می سازد، بیرون از طبقه کارگر و سوخت ساز طبقاتی است و زمانی که کارگران را برای حضور در یک می فرامی خواند، از فرط فرصت طلبی سرخورده شده ویا پیاده نظام جریان ها و پیش برنده منافع و مقاصد بورژاوزی می شود. این سنت در هیچ برهه ای تاریخی از مبارزه طبقاتی پرولتاریای ایران، از روش عملی مبتنی بر مکانیسم های اجتماعی، در صحنه سیاسی و مبارزه اقتصادی برخوردار نبوده و هیچ گاه سوسیالیستی و کارگری نبوده است. زمان سلطنت پهلوی و سالهای اول انقلاب ۵٧، سنت توده ایستی و گرایش چپ ملی وشرق زده ایران، سرمایه ملی را مترقی می دانست و در دوران اصلاحات، گوشت دم توپ دوم خردادی ها برای گفتگوی تمدن ها بودند. همان سنت کهنه ای که در سال ٨٨ وجنبش سبز با فراخوان ها وبیانیه های متعدد، سعی کردند تا اول ماه می آن زمان را به روزی برای اعتراض علی العموم مردم ناراضی تبدیل کنند. احزاب رفرمیستی و چپ بورژوایی، می خواستند از طبقه کارگر به عنوان اهرم پیروزی بخشی از بورژوازی که موسوی وکروبی نماینده اش بودند؛ و از روز یک می به عنوان بهانه ای دیگر برای کشاندن مردم به خیابان به زیر پرچم سبز بورژوازی استفاده کنند. برای این جریان ها و سنتها نقطه آغاز حرکت و فعالیت سوسیالیستی پرولتاریا نیست بلکه رویای آنارشیستی و فردگرایی خرده بورژوازیی است که خود محصول نا امیدی است. توده ایسم محصول درآمیختن تئوری و عمل روشنفکران مضطرب و خرده بورژوای سرکش است که توانایی درک مبارزه طبقاتی را ندارند وبا نفی مضحک سیاست، جدال پرولتاریا را به «خواست صنفی» واقتصاد گرایی صرف برابر می دانند. در حقیقت تبعیت کردن از سیاست های سرمایه داری با نقاب منزه طلب سیاست گریزی است. این سنت موجود در «جنبش کارگری»هرگز نمی تواند منشا اثر شود و از عوارض آن، این است که فعالین جنبش کارگری نیز تاثیر گرفته و غالبا بدون توجه داشتن به توازن قوا میان بورژوازی و پرولتاریا، قدرت طبقه کارگر را در اجتماع اش در خیابان محدود می کنند.
امسال در آستانه روز جهانی کارگر، برخی از «تشکل های کارگری» مثل سندیکای نقاشان البرز، با صدور بیانیه رسمی، اعلام کردند که در تجمع خانه کارگر شرکت می کنند تا «خواسته های صنفی و اجتماعی خود» را بیان کنند! در این فراخوان از دانشجویان ومعلمان نیز دعوت کردند.!
در ابتدا لازم است که به دوستان خود یادآوری کنیم که روز یک می متعلق به طبقه کارگر است. روشنفکران ناراضی، دانشجو(به طورعام) و دهقان را با طبقه کارگر را در کلاه جادویی شان می ریزند و با چند استدلال از سر کارگر پناهی، موجودی شگفت انگیز به نام «مردم» و «خلق» پدیدار می شود که عمل رادیکال اش نیز شرکت در مراسم خانه کارگر است. برای خوش خیال ترین کارگر نیز واضح است که خانه کارگر یک تشکل حکومتی است و وظیفه اش ایجاد مانع بر سر مبارزات مستقل کارگری و سرکوب فعالین و تشکل های کارگری است. اما گویا این پایان مصیبت پرولتاریای ایران نیست.! حمایت کنندگان و تبلیغ کنندگان شرکت در مراسم خانه کارگر با آگاهی کامل از وظایفی که نظام سرمایه داری بر عهده خانه کارگر گذاشته، دست به چنین اقدامی زدند. زیر فرش کردن اهمیت توازن قوا در رویارویی آکسیونیستی در این سطح که مطمئنا نیازمند کار اجتماعی در میان طبقه کارگر و برخورداری از کارگر متحد است، سبب چنین قماری می شود. دوستان این همان خانه کارگری است که سال گذشته تجمعی نژادپرستانه علیه کارگران افغانی سازمان داد. نمی تواند یک دفعه «دمکرات» شده باشد و فرصتی برای شعارهای مستقل نخواهد داد. پس همه چیز به توازن قوا برای این رویارویی بر می گردد. و این مساله برای کارگر آگاه وسوسیالیست روشن است که اگر چنین قدرت وجود داشت، فعالین و سازمان دهندگان یک می به گلگشت و اجتماع های چند نفره رضایت نمی دادند.
تلخی واقعیت اینجا است که سنت پوپولیستی در میان طبقه کارگر پایگاهی ندارد و می خواهد با فرصت طلبی، کارگران خوشخیال حاضر در مراسم خانه کارگر را با خود همراه کند. دوباره رویدادی از سوی بورژوازی و جناحی از آن سازمان داده شد تا این سنت غیر کارگری به امید واهی سوار شدن بر موج خودبخودی جنبش کارگری، در مراسم دولتی برای خوداش آبرو بخرد. بی افقی و استیصال چپ پوپولیست و گرفتار در فرصت طلبی توده ایستی، وقتی تمام راه ها برای اش بسته می شود، به خیال بافی روی می آورد و نتیجه عمل اش این است که یا درخانه و دانشگاه ها از عدم آگاهی و بی تشکلی کارگران می نالد و یا در میان صفحه ها کتاب های مارکسیستی به دنبال فرمول معجزه آسایی است، و یا لحظه ای که پا به میدان سیاست می گذارد، جنجال های پوپولیستی راه می اندازد و گردوخاک می کند تا دنباله روی از جنبش های ملی، آکسیون های بی تاثیر وفرقه گرایی را به جای سوسیالیسم و مبارزه طبقاتی جا بزند. بار دیگر فرصت طلبی این نوع از چپ، به بهانه پیروی از جنبش خودبخودی کارگری، باعث مستحکم شدن بیش از پیش بورژوازی شد. عمل همیشه با نام کارگر از سوی توده ایست ها شروع می شود، ولی آنچه مشاهده می شود رژه خیابانی خانه کارگر است که «آشتی ملی» را با مبارزه طبقاتی تعویض کرده است. به نام پرولتاریا شرکت کردند اما نتیجه این فرصت طلبی، رسمیت دادن به تعرض بورژوازی و حاکمیت اش به دست آوردهای طبقه کارگر ایران بود. از امروز به دست آوردهای این سنت اضافه خواهد شد که خانه کارگر نیز مثل خاتمی و جنبش سبز از مدافعان کارگران محسوب می شود! توهم پراکنی درمیان کارگران! اما سوسیالیت های طبقه کارگر و کارگران فعال و آگاه در عرصه مبارزه طبقاتی به خوبی می دانند که این همان سنت «موتور کوچک» است که می خواهد موتور بزرگتر دگرگونی را راه بیاندازد. همان سنت پوپولیستی و جدا از طبقه کارگر است با این تفاوت که این بار نه تنها کارایی ندارد بلکه نقش میله ای بازدارنده را در سیستم فراطبقاتی طراحی شده شان ایفا می کند.!
بدیهی است که پروتاریا ناچار است برای بهره مندی بیشتر از محصولات تولید شده توسط خود، و ارتقای سطح زندگی روزمره اش دست به مبارزه اقتصادی بزند. در نتیجه سازمان دهی مبارزه اقتصادی جزو جدا نشدنی از حیات اش است. از همین روی به ایجاد تشکلهایی مثل سندیکا، شورا و مجمع عمومی دست می زند. اما این سازماندهی در هر کدام از تشکلها، می تواند از طریق سوسیالیستی انجام شود و هم پوپولیستی. سندیکالیسم چگونگی سازماندهی چپ توده ایست در ایران است که ناشی از نگاه منفرد او به جامعه است. پوپولیست ها و رفرمیست ها، طبقه کارگر را به مثابه مجموعه ای از اصناف می بینند و فراموش می کنند که طبقه کارگر ، طبقه واحدی از کارگران شاغل، خانواده های کارگری و بیکاران است. سازمان یابی سندیکالیستی نیمی از طبقه کارگر را در پروسه متحد شدن نادیده می گیرد. و از همین روی است که پاسیفیسم و آکسیونیسم از نوع لیبرالی اش، نهایت پراتیک آنها است.
روز جهانی کارگر امسال، مطمئنا تمام قدرت پرولتاریا ی ایران نبود. سازمان یابی مبتنی بر مکانیسم ها اجتماعی و کارگری در انقلاب ۵٧ نشان داد که قدرت طبقه کارگر در اتحاد و استقلال طبقاتی اش از بورژوازی است. چنانچه هنگامی که طبقه کارگر استبداد سلطنت پهلوی را سرنگون می کند، سرمایه داری را نیز با آن از اعتبار می اندازد. شبکه وسیعی از فعالین کارگری و سوسیالیست در محیط های کار، محلات و جمع های سوسیالیستی وجود دارد که نیازمند ارتقای آنان در سطح بالاتر از اتحاد و تشکل حول مطالبات مشخص است. اولین وظیفه سوسیالیست ها و کارگران آگاه اتصال این محافل و شبکه ها به یکدیگر است که می تواند ضامن یک می های موفق آینده باشد. می توان از امروز با اتکا به روش سوسیالیستی و کارگری یک می سال آینده را تدارک دید. می توان به جای شرکت در مراسم های دولتی اعتصاب در کارخانه ها را سازمان داد. می توان برای برگزاری کنفرانس و تجمع هایی در محله های کارگری تلاش کرد. سوسیالیسم علمی از زمان نوشتن مانیفست، سنت نیرو مند درون جنبش کارگری بوده است که بر اتحاد همه جانبه و مستقل طبقه کارگر تاکید دارد. باید به انکشاف آن در جنبش کارگری دامن زده شود.
امیر حسین محمدی فرد