در آستانه اول ماه مه ٩٠ و برای سومین سال متوالی، تشکل های موجود در جنبش کارگری، اقدام به تصویب و صدور قطعنامه مشترک به مناسبت این روز نمودند. این حرکت با استقبال کارگران بسیاری قرار گرفت و تشکل ها، محافل و مجامع کارگری با انتشار بیانیه ها و به شکل های مختلف از آن حمایت کردند. در این میان اما منتقدینی نیز با شک و تردید به این اتحاد عمل نگاه کرده و به بندهایی از قطعنامه مشترک اول ماه مه ٩٠ ایراد وارد کردند. در یکی از روزهای شهریور، مطالبی تحت عنوان " مسئله اتحاد عمل در جنبش کارگری " در سایت کمیته هماهنگی انتشار یافت که با توجه به اهمیت موضوع مورد بحث ، لازم دیدم که پاسخی به انتقادات نگارنده گان این مطلب، داشته باشم.
آن طوری که در مقدمه مطلب مذکور آمده، نویسنده گان می خواهند با بررسی این اتحاد عمل، آنچه که آنها عقب نشینی و سکوت بخش رادیکال جنبش کارگری نامیده اند را موشکافی کنند. بخش زیادی از مطلب به تعریف مفاهیم پایه ایی مانند هدف و موضوع اتحاد عمل و چهارچوب ها در این اتحاد عمل، می پردازد. به نظر می رسد که نویسنده گان با این تعاریف کلی و ارائه سه ایراد مشخص از قطعنامه اول ماه مه ٩٠، می خواهند که شرکت کمیته هماهنگی در این اتحاد عمل را به زیر سئوال برده و " عقب نشینی " این تشکل از مواضع و دیدگاه اش را به اثبات برسانند. قبل از بررسی انتقادات وارده به قطعنامه از سوی این جمع، لازم است از تعاریف کلی اتحاد عمل کارگری مندرج در مطلب مذکور، کمی فراتر برویم و به طور مشخص به سراغ دلایل واقعی و عینی صدور قطعنامه های مشترک اول ماه مه در سال های اخیر برویم و اهداف و دستاوردهای آن را مرور کنیم.
همان طوری که می دانیم تصویب و صدور قطعنامه مشترک اول ماه مه از سال ٨٨ آغاز گردید و در سال های بعد نیز ادامه یافت. این نیازی عاجل و ضروری بود که از سال های پیش از آن نیز بخش زیادی از کارگران و فعالین کارگری و تشکل های علنی و شناسنامه دار موجود در جنبش کارگری به آن رسیده بودند. بارزترین نمود آن اعلام موجودیت " شورای همکاری تشکل های کارگری " بود که با تمام مشکلات و کم و کاستی های آن، در راستای تقویت اتحاد عمل کارگری ایجاد گردید. اما پرسش اساسی اینجاست که اساسن چه دلایل واقعی و عینی درسطح جامعه و جنبش کارگری وجود داشت که به صدور و انتشار قطعنامه مشترک اول ماه مه منتج گردید؟ آیا این فقط حاصل تراوشات ذهنی و ایده فعالین کارگری بود و یا عوامل دیگری در دنیای واقعی منجر به این همکاری مشترک شد؟ برای روشن تر شدن موضوع، بحث را ادامه می دهیم.
ابتدا ذکر این نکته لازم است که حضور تشکل های موجود در جنبش کارگری، پیش از هر چیز حاصل مبارزه طبقاتی کارگران در برابر بی حقوقی نظام سرمایه داری است. به عبارتی، در سال های اخیر به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی، شرایط و وضعیت کارگران به عنوان یک طبقه، دستخوش تحول گردید. موقعیت سرمایه داری ایران و ضرورت تداوم روز افزون سودآوری و دوره ای دیگر از روند انباشت شرمایه، نیاز این مناسبات به نیروی کار ارزان را بیشتر می کرد. بنابراین از یک سو کارگران در پروژه های کوچک و بزرگ صنعتی، نفت و گاز و امثال آن، با دستمزد ناچیز استثمار شده و از سوی دیگر، کارگران شاغل در مراکز مختلف تولیدی با قراردادهای موقت، اخراج و عدم پرداخت دستمزدها مواجه بوده اند. مبارزه با چنین شرایطی و تلاش برای داشتن زندگی بهتر، حق طبیعی کارگران است و آنها به شیوه ها و شکل های مختلف در برابر این بی حقوقی، ایستاده گی کردند. یکی از اثرات دور تازه تحرک در جنبش کارگری، تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری بود. اگر چه به دلیل ممنوعیت حق ایجاد تشکل مستقل و فشارهای پلیسی گسترده در این رابطه، مبارزه و تلاش کارگران به نتایج دل خواه و مطلوب خود نرسیده است؛ اما ایجاد چند تشکل کارگری را باید به عنوان جزئی از مبارزه طبقه کارگر برای رسیدن به مطالبات خود مورد ارزیابی قرار داد. آنها علی رغم تمام موانع و محدودیت های فراوان، در سال های اخیر توانسته اند نقش بسزائی در امر آگاه گری کارگران داشته باشند.
گام نخست برای بررسی چگونگی صدور قطعنامه مشترک اول ماه مه این است که موجودیت تشکل هایی که مسئله و دغدغه خود را با مصائب کارگران در نظام سرمایه داری گره زده اند را بپذیریم. البته پذیرش این امر به معنای آن نیست که تشکل های موجود، رویکرد یکسانی نسبت به مسائل و مطالبات جنبش کارگری دارند. تنوع و تکثر در باور و نگاه فعالین و پیشروان کارگری به معضلات کارگران و به خصوص چگونگی تشکل یابی طبقه کارگر را باید به عنوان یک واقعیت انکار ناپذیر پذیرفت. بدون تردید یکی از ابزارهای تقویت رویکرد همبستگی کارگری، تامل، گفتگو و همکاری هر چه بیشتر تشکل های فی الحال موجود جنبش کارگری، پیرامون مطالبات طبقه کارگر است. در دنیایی که آرا و عقاید متفاوتی نسبت به معظلات اجتماعی وجود دارد، مباحث نظری و جدل پیرامون مسائل کارگری را نیز فقط با پذیرش تکثر، تحمل و ایجاد گفتگوی سالم، می توان به شکلی اصولی و منطقی به پیش برد. اما آنچه که در اینجا اهمیت دارد این است که با نگاهی به کارکرد و اعلام موضع رسمی این تشکل ها نسبت به مسائل مبرم کارگران، می توان به این نکته پی برد که همه آنها به درجه ای متفاوت، در جنبش کارگری دخیل بوده و به دنبال تاثیر گذاری بر آن هستند. بنابراین باید گفت که در شرایط کنونی، این تشکل ها در حد توان و موقعیت خویش در جنبش جاری کارگران حضور دارند و به همین دلیل امکان اتحاد عمل و همکاری مشترک پیرامون مسائل کارگری نیز میان آنها ممکن است.
به این اعتبار در پاسخ به این پرسش که اتحاد عمل با چه تشکل هایی انجام می گیرد؛ جواب واضح و روشن است: تشکل هایی موجود و شناسنامه دار در جنبش کارگری با مواضع و کارکرد تعریف شده. علاوه بر این وقتی که تشکل های کارگری به این توافق رسیده اند که قطعنامه مشترک را به تصویب برسانند، هدف آنها نیز از اتحاد عمل، مشخص است: تقویت روحیه همبستگی کارگری و تلاش برای تعمیم خواسته ها و مطالبات کارگران و عمومیت دادن به آن؛ اولویت قرار دادن منافع کلیت طبقه کارگر در جنبش کارگری و مبارزه برای برای دستیابی کارگران به طبقه ای برای خود و...
اما اینکه اتحاد عمل در چهارچوبی صورت گرفته؛ پاسخ به این پرسش نیز روشن است: تصویب و انتشار مطالبات و خواسته های طبقه کارگر ایران در اول ماه مه 1390. آیا همین مشکلات عدیده ای که کارگران روزانه با آن دست و پنجه نرم می کنند، کافی نیست تا چند تشکل کارگری مستقل از سرمایه داران، به توافق مشترکی در باره طرح آنها در جامعه برسند؟ آیا بیان خواسته هایی مانند پرداخت حقوق های معوقه، داشتن حق تشکل و اعتصاب، لغو قرار دادهای موقت و ممنوعیت اخراج و دهها مورد دیگر در یک قطعنامه مشترک، لازم و ضروری نیست؟
نویسنده گان منتقد اتحاد عمل کارگری در ادامه مطلب خود به سراغ قطعنامه اول ماه مه ٩٠ رفته اند و بدون توجه به روح ضد سرمایه داری ناظر بر مقدمه و بندهای آن، به شکلی سطحی و گذرا، مواردی را برای اثبات "عقب نشینی کمیته هماهنگی از مواضع و عملکردش " در قطعنامه پیدا کرده اند. به نظر می رسد که آنها انتظار داشته اند که در صدور قطعنامه روز جهانی کارگر، بیانیه ها و متون آموزشی کمیته هماهنگی ( که اساسن کاربرد و استفاده خاص خود را دارد ) در دستور قرار گیرد! این در حالی است که این قطعنامه صرفن مواضع یک تشکل نیست که بقیه تشکل ها، آن را امضا کرده باشند، بلکه چند تشکل به طور مشترک، حول مطالباتی مشخص و فوری به توافق رسیده اند. " اتحاد عمل " مکانیسم درونی و خاص خودش را دارد و بر اساس نیاز واقعی و مبرم و با پلاتفرم مشخصی که برای آن تعریف شده، انجام میگیرد. بنابراین نمی توان با مقایسه کردن متون مکتوب تشکل ها با قطعنامه اول مه به نفی آن رسید، زیرا که اساسا تصویب و صدور قطعنامه مقوله ای مجزا بوده و تکوین و شکل گیری آن، پروسه ی جداگانه است.
اما آن چه که جای تعجب دارد این است که منتقدین اتحاد عمل از عبارت " ما خواهان تحقق بیدرنگ مطالبات زیر هستیم "، نتیجه گرفته اند که قطعنامه غیر واقعی و بدون شناخت دقیق از سرمایه داری، تدوین شده است. اگر چه نویسنده گان این مطلب، قطعنامه اول ماه مه ٩٠ را پیوست نوشته خود نموده اند، اما متاسفانه به سرعت از تمامی جملاتی که در ابتدای متن، نظام سرمایه داری را به چالش کشیده، عبور کرده و جمله پایانی آن را نقل کرده اند. به نظر می رسد که لازم است به این دوستان توصیه شود که یک بار دیگر و با نگاهی مثبت، مقدمه قطعنامه مشترک اول مه را مطالعه کنند تا متوجه این نگرش " واقعی " شوند که در متن مذکور، نشانه ای از تکیه نکردن به نیروی طبقاتی کارگران و رویکردی غیر واقعی و ذهنی در آن وجود ندارد. مقدمه پس از مروری انتقادی از کارکرد سرمایه داری و مبارزه و ایستادگی کارگران، اعلام می کند که "... در این راستا ما کارگران ایران با ابراز انزجار از وضعیت موجود، همگان را در تمامی نقاط کشور به طرح متحدانه و سراسری خواستها و مطالبات شان فرا میخوانیم و در شرایط حاضر خواهان تحقق بی درنگ مطالبات زیر هستیم ... "
یکی دیگر از ایرادهایی نویسنده گان به قطعنامه وارد کرده اند، مربوط به بند چگونگی تعیین دستمزدها و سکوت در برابر " سه جانبه گرائی " و نپرداختن به آن است. در جمله آخر بند 2 آمده است که " ... ما تعیین چنین سطح دستمزدی را تحمیل بیش از پیش فقر و فلاکت مطلق بر میلیونها خانواده کارگری میدانیم و با رد شیوه کنونی تعیین دستمزدها مصرانه خواهان توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و تعیین دستمزدها توسط نماینده های واقعی کارگران بر اساس بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز هستیم. " اگر چه این ضعف در بند مذکور وجود دارد که به تشریح سه جانبه گرائی نپرداخته و از کمبودهای آن است، اما رد شیوه کنونی دستمزدها و تعیین آن توسط نماینده های واقعی کارگران را باید از نقاط قوت بند 2 دانست. همان طوری که همگان می دانند کارگران هر ساله در روزهای پایانی سال با تعیین حداقل دستمزدی مواجه می شوند که به مراتب از خط فقر پایین تر است. این اقدام همواره به با حضور و تائید نماینده گان غیر منتخب و فرمایشی کارگران، دولت و کارفرمایان در شورای عالی کار به تصویب می رسد. بدون تردید طبقه کارگر برای بهبودی زندگی خود، باید به هر شکلی در افزایش دستمزد سالیانه، دخالت کند که حضور نماینده گان واقعی کارگران یکی از این راه هاست. با وجود اینکه در این نشست ها، رای گیری ناعادلانه است و نماینده های منتخب کارگران در برابر نماینده های دولت و کارفرمایان که منافع مشترکی دارند، روبرو هستند، اما با حضور نماینده های واقعی کارگران و چانه زنی آنها، به درجه ای می شود کفه ترازو را به نفع کارگران تغییر داد. باید پذیرفت که این هم بخشی از مبارزه کارگران است که نماینده های منتخب خود را برگزیده و آنها را به سرمایه داران تحمیل کنند تا مدافع مطالبات روزانه آنها باشند. حضور نماینده های واقعی کارگران در این روند و موفقیت و یا شکست اقدامات آنها، می تواند افشاگر مناسبات سرمایه داری باشد که به شکلی تبعیض آمیز، دستمزدها را تعیین می کند.
بخش دیگری از ایرادهای وارده بر قطعنامه توسط نویسنده گان منتقد اتحاد عمل کارگری، بند مربوط به قراردادهای موقت می باشد. آنها بار دیگر با مقایسه یکی از متون منتشره کمیته هماهنگی، بر این باور هستند که رویکرد حاکم بر قطعنامه پیرامون راه چارهی کارگران در باره قراردادهای موقت، سکوت کرده است. همان طوری که بالاتر اشاره شد قطعنامه مشترک اول ماه مه را باید در اندازه و ظرفیت خود مورد بررسی قرار داد و انتطاراتی فراتر از مجموعه ای از خواسته ها و مطالبات کارگران از آن نداشت. در بند ٣ قطعنامه چنین آمده است: " ما خواهان محو قراردادهای موقت و سفید امضاء، بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم و دسته جمعی، تامین امنیت شغلی کارگران و رعایت بالاترین استاندارد های بهداشت و ایمنی در محیطهای کار و زندگی هستیم. " مفهوم این بند به معنای آن است که لغو قراردادهای موقت یکی از خواسته های مبرم طبقه کارگر است که در قطعنامه به صراحت در برابر آن، موضع گیری شده است.
در پایان ذکر این نکته لازم است که هر حرکت جمعی کارگری و به طور مشخص، تصویب قطعنامه اول مه، دارای کمبودها و نقایصی است. اما آنچه اهمیت دارد این است که این اقدام مشترک، دارای قابلیت ها و نقطه قوت های بسیاری نیز هست. هر کارگر آگاهی باید با تحلیل شرایط کنونی جامعه و موقعیت طبقه کارگر در آن و درک ضرورت تقویت همبستگی کارگری، به بررسی همه ی جوانب قطعنامه اول ماه مه بپردازد. آیا بهتر نیست به جای تقسیم کردن تشکل های موجود به " رادیکال " و " راست و رفرمیستی "، کمی هم به دنیای واقعی نگاه کنیم و تاثیرات مثبتی که انتشار قطعنامه مشترک در محافل و مجامع کارگری و در سطح عمومی جامعه گذاشته را مورد ارزیابی قرار دهیم؟ آیا در شرایط کنونی، به جای تشویق فعالین و پیشروان کارگری به تشتت و پراکنده گی، لازم نیست آنها را به همبستگی بیشتر حول مطالبات کارگران و تقویت اتحاد عمل کارگری، فراخوان دهیم؟!
فرید مظفری - ۵/٧/١٣٩٠
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری