افق روشن
www.ofros.com

رویدادها و آموزه های اول ماه مه ٩١


فرید مظفری                                                                                                 چهارشنبه ۱۷ خرداد ١٣٩١

(تقدیم به کارگرانی که در روز اول ماه مه، پلاکاردها و بیرق های سرخ را در شهر سنندج به اهتزاز در آوردند.)
اول ماه مه به عنوان روزی شناخته شده و بین المللی کارگری، بار دیگر صحنه مبارزه و رویارویی طبقه ی کارگر در سراسر دنیا با مناسبات سرمایه داری حاکم بود. در روز جهانی کارگر ٢٠١٢، کارگران در بسیاری از کشورها با تظاهرات و تجمع های خود و برافراشتن پرچم های سرخ، رساتر و پرطنین تر از گذشته، در برابر نظام ناعادلانه سرمایه سالار موجود، پرچم برابری طلبی طبقه ی کارگر را به نمایش گذاشتند. آنها اعلام کردند که نمی خواهند با تحمل ریاضت کشی، تاوان رسیدن حاکمان سرمایه برای سود بیشتر و بی کفایتی بورژوازی و دولت های شان در اداره امور جامعه را بدهند و خواستار داشتن زندگی شایسته انسان امروز هستند. این اعتراض ها بیان گر این واقعیت است که با رشد و سرعت روزافزون تکنولوژی و دستیابی بشر به امکانات جدید زندگی، هم چنان میلیون ها نفر انسان در جهان زیر خط فقر هستند و با گرسنگی و سوء تغذیه مواجه هستند. این در حالی است که جنگ، تروریسم و هرج مرج، ناامنی شغلی و تبعیض، فساد و فحشا و انواع نابسامانی های اجتماعی دیگر، همواره تهدیدی جدی برای بسیاری از مردم دنیاست. اول ماه مه ٢٠١٢، پاسخ و آلترناتیو جنبش انترناسیونالیستی کارگران در برابر همه مصائب سرمایه داری بود.
در ایران نیز علی رغم ممنوعیت برگزاری مستقل و غیر دولتی روز جهانی کارگر و تشدید فضای امنیتی، بخش هایی از کارگران به شکل های مختلف، اول ماه مه را جشن گرفته و مطلبات و خواسته های طبقه کارگر را طرح نمودند. اما پیش از آن که به برگزاری مراسم های مستقل این روز بپردازیم، لازم است که نگاهی به رویدادهای قبل از آن داشته باشیم. همه ساله بعد از پایان تعطیلات نوروز و در نیمه دوم فروردین، چگونگی برگزاری روز جهانی کارگر و طرح خواسته ها و مشکلات کارگران در دستور کار مجامع و محافل کارگری قرار می گیرد.
امسال از یک سو اداره کار و نهادهای مرتبط با دولت به دنبال اجرای مراسم های " هفته کار و کارگر " خود بودند تا از این طریق کارگران را به تشویق کار بیشتر و دستمزد کمتر و ترغیب ریاضت کشی برای افزایش سود دهی سرمایه داران کنند. از سوی دیگر تشکیلات خانه کارگر و شوراهای اسلامی که در سال های اخیر تلاش کرده اند خود را به عنوان منتقد سیاست های رسمی دولت و نماینده "جامعه کارگری" معرفی کنند، به دنبال مجوز برای راهپیمایی بودند. سخنگویان متعدد آنها از هفته های قبل از اول ماه مه اعلام کردند که گویا بر خلاف سال های گذشته می خواهند کارگران را به راهپیمایی دعوت کنند و این خواست، هیچ مغایرتی با قانون اساسی ندارد. جالب اینجا بود که با تمام هیاهویی که بر سر برگزاری راهپیمایی مسالمت آمیز کارگران به راه انداختند، بعد از اول ماه مه یکی از اعضای شوراهای اسلامی مدعی شده بود که تعطیل بود وقت نکردیم تقاضای مجوز کنیم! اما در لابلای صحبت های این نماینده گان گزینشی و غیر منتخب کارگران می توان مشاهده نمود که آنها می خواهند به هر شکلی، خود را سخنگوی امواج اعتراضی کارگری نشان دهند. همان طوری که این نهادهای غیر کارگری، در پایان سال و قبل از تعیین حداقل دستمزد، از تعیین مبلغی بالاتر از نرخ رسمی می گویند و زمان جلسه شورای عالی کار، با مبلغ تعیین شده ی دولت، همسو می شوند؛ در روز جهانی کارگر نیز گامی از مراسم های رسمی و داخل سالن، فراتر نرفتند.
اما در آستانه اول ماه مه بیانیه های متعددی از سوی جمع ها و تشکل های مستقلی انتشار یافت که از کارگران می خواستند که به برگزاری مراسم با شکوه و غیر دولتی روز جهانی کارگر بپردازند. این بیانیه ها را باید به دو دسته تقسیم کرد: اول اطلاعیه هایی که معمولا توسط جمع هایی از کارگران که در یک محل کار می کنند به مناسبت این روز منتشر می شود و در آنها ضمن گرامی داشت این روز، به مسائل و مطالبات کارگری پرداخته می شود؛ و دوم بیانیه و قطعنامه هایی که توسط تشکل های مستقل موجود صادر شده که در جنبش کارگری دارای کارکردی علنی، تعریف شده و مشخص هستند.
در باره این بیانیه ها دو نکته به نظر لازم است به آن توجه شود: اول اینکه جمع های از کارگران مانند جمعی از کارگران دماوند یا عسلویه ، جوشکار و یا کارگران کردستان که به مناسبت این روز گرد هم آمده و اطلاعیه می نویسند، ضروری است که این گردهمایی ها را تقویت کنند. برای تقویت امر سازمان یابی طبقه کارگر لازم است که این جمع ها به سمت ایجاد تشکل حرکت کنند و تبدیل به تشکل کارگری شوند. به نظر می رسد این یکی از ضعف های اساسی این جمع های کارگری بوده که فقط در چنین مناسبت هایی معنا پیدا می کنند. لازم است که فعالین کارگری توجه بیشتری به این مهم داشته باشند که برای ماندگاری این جمع ها و رفع موانع ادامه کاری آنها، تلاش کنند.
و دوم، سال های گذشته تشکل های کارگری قطعنامه مشترک صادر می کردند که این اقدام علاوه بر اینکه نشان از تلاش برای نزدیکی هر چه بیشتر آنها برای اتحاد حول مطالبات کارگران بود، مورد استقبال کارگران و فعالین کارگری نیز قرار می گرفت. حال باید از هیئت های مدیره و یا اجرایی و به عبارت دقیق تر، از منتخبین مجامع عمومی این تشکل ها پرسید که امسال چرا چنین قطعنامه ای عملی نشد و آنها به شکلی انفرادی و یا سه و یا چهار تشکلی، چنین بیانیه ای را صادر کردند؟ آیا مناسب تر نبود که اتحادیه آزاد کارگران به جای فراخوان به جمع آوری امضا در باره خواسته های کارگری، برای دستیابی به اراده جمعی تشکل ها و رسیدن به گزینه ای تاثیر گذارتر در این زمینه، تلاش می کرد؟ بدون شک این پرسش کارگرانی است که همواره مخاطب این تشکل ها هستند و بیشترین آسیب را از تشتت و پراکنده گی در جنبش کارگری می بینند.

مراسم های روز کارگر؛ دستگیر شده گان سنندج و سکوت تشکل های کارگری
اما مراسم های مستقل کارگری در روز اول ماه مه ٩١ گسترده نبود و در شهر سقز، محمود صالحی با حضور در یک محل تجمع کارگری، برای آنها سخنرانی کرد و راهپیمایی کارگران در شهر سنندج، مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفت و تعدادی بازداشت شدند. در برخی شهرها نیز کارگران به شکلی پراکنده این روز را جشن گرفتند و یا به گلگشت های تفریحی روی آوردند. اگر چه گلگشت های کارگری و خانواده گی که در آستانه روز جهانی کارگر برگزار می شود، اقدامی مناسب برای تقویت روحیه همبستگی کارگران است، اما نباید فراموش کرد که جمع شدن تفریحی گروهی کارگر در خارج از شهر و دور از محل کار و چند روز قبل از اول مه را نباید به عنوان برگزاری این روز معرفی کرد. این کارگران علاوه بر اجرای چنین گلگشت هایی، باید تلاش کنند که در روز کارگراز هر طریق ممکن، حتی با پخش شیرینی و صحبت های کوتاه با کارگران، اول ماه مه را در شهرها و محل کار و زیست آنها، برگزار کنند.
اما در غروب اول ماه مه ١٣٩١، علی رغم فضای پلیسی و امنیتی شدید حاکم بر شهر سنندج، چند صد نفر زن و مرد کارگر به خیابان می آیند و با شعارهای کارگری، پیام اتحاد و همبستگی روز جهانی کارگر را به صدا در می آورند. طولی نمی کشد که آنها مورد هجوم مامورین انتظامی قرار می گیرند و ضمن ضرب و شتم کارگران، تعدادی را دستگیر می کنند که بر اساس آخرین خبرهای منتشر شده، تعدادی از آنها با وثیقه آزاد شده و در روزهای اخیر برای آخرین دفاعیه به دادگاه شهر سنندج احضار شده اند. بدون شک اول ماه مه متعلق به کارگران است و این سازنده گان برج ها و باروها و همه نعمت ها و زیبایی های کره ی زمین، حق دارند در این روز با برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، مطالبات و خواسته های طبقاتی شان را بیان کنند. زندان جای چنین انسان های شریف و زحمتکشی نیست و باید خواستار آزادی بی قید و شرط آنها شد. اما آنچه در این رابطه جای تاسف و تعحب می باشد، سکوت تشکل های موجود در جنبش کارگری در باره این بازداشت هاست. روزهای اول به نظر می رسید که هنوز برای قضاوت زود است و " سندیکاها و بازگشایی و مدافعان کارگر " و دیگران، بی خبرند و بزودی موضع گیری می کنند، اما تاکنون هیج بیانیه ای از سوی این تشکل های صادر نشده است. علاوه بر این چند رور پس از دستگیری های شهر سنندج، محمود صالحی از چهره های آشنای جنبش کارگری و سخنگوی کمیته دفاع از رضا شهابی با انتشار فراخونی خواستار حمایت از کارگران زندانی اول مه سنندج شد. این در حالی بود که سه روز پس از این بازداشت ها، " فلزکار مکانیک " طی اطلاعیه خواستار آزادی فعالان سندیکایی و اتحادیه ای می شود، اما گویی در شهر سنندج هیچ اتفاقی نیفتاده است!
نکته جالب توجه این است که همه ی این تشکل ها در قطعنامه هایی که به بهانه اول ماه مه منتشر کرده اند از عباراتی مانند " همبستگی کارگری " برای رهایی از مشقات سرمایه داری و مخالفت با هر گونه ممنوعیت و محدودیت برای برگزاری روز جهانی کارگر، استفاده کرده اند. اما مگر کسانی که در شهر سنندج روز اول ماه مه در خیابان رژه رفتند و فریاد اتحاد کارگران را سر دادند، کارگر نبودند؟ تفاوت جنبش تسخیر وال استریت در امریکا با کارگران سنندج در چیست که قطعنامه های مختلف تشکل های کارگری ایران از آنها حمایت کرده، اما کارگرانی که در اینجا بازداشت و ضرب و شتم شدند را فراموش کرده است؟ آیا حتما آنها باید عضو کمیته هماهنگی و یا اتحادیه آزاد می بودند تا برای آزادی آنها فراخوان داده می شد؟ در این رابطه به جای طرح پرسش های دیگر،لازم است که برای آشنایی بیشتر تشکل های موجود و علاقه مندان به جنبش کارگری، نگاهی کوتاه به شرایط کار و زیست و مبارزه کارگران سنندج داشته باشیم.
کارگران سنندج مانند دیگر مزد بگیران دنیا، ناچارند برای تامین معاش خود و خانواده های شان به شکل های مختلف نیروی کار خود را در بازار سرمایه به فروش برسانند. آنها در کارخانه های کوچک و بزرگ، کارهای خدمات شهری و کوره پزخانه ها، کار فصلی در شهرهای مختلف ایران، دست فروشی، حمل بار در مرزها و به اصطلاح محلی " کول بری " در شرایط سخت و نا امن و امثال آن، زندگی را می گذرانند. آنها هم چون دیگر کارگران ایران با تحمل کابوس بیکاری، اخراج و عدم پرداخت دستمزدها روبرو هستند و هم چنین با تبعیض، بی حقوقی، توهین و تحقیر توسط صاحبان سرمایه دست به گریبانند.
اما از سوی دیگر، کارگران سنندج همواره در برابر بی عدالتی صاحبان سرمایه سکوت نکرده و از طریق اعتصاب، تجمع و راهپیمایی، به شرایط نابرابر موجود معترض بوده اند. تجمع ها و اعتصاب های کارگران نساجی کردستان و پرریس سسندج و بسیاری از مراکز کارگری دیگر، برگزاری راهپیمایی و مراسم های اول ماه مه، نمودهایی از رشد جنبش کارگری و افزایش آگاهی طبقاتی کارگران این منطقه است. علاوه بر این، آنها همواره از مبارزات کارگری در شهرهای مختلف به شکلی همه جانبه حمایت کرده اند. پشتیبانی از اعتراضات کارکنان اتوبوسرانی تهران و کارگران هفت تپه و تلاش آنها برای احیای سندیکا، پیوستن به فراخوان های کمک مالی به این کارگران و دفاع جسورانه از کمپین های حمایت از کارگران زندانی، تنها گوشه ای از به نمایش گذاشتن روحیه همبستگی و اتحاد کارگری توسط کارگران سنندج است.
خواننده گان این سطور برای آشنایی بیشتر با موقعیت زندگی و مبارزه کارگران سنندج، می توانند به آرشیو سایت های کارگری مراجعه کنند و متوجه این واقعیت شوند که این بخش از مزد بگیران ساکن در این منطقه، جزئی از طبقه ی کارگر هستند و خود را همراه و همسو با مبارزات دیگر کارگران ایران می دانند. این در حالی است بارها کارگران پیشرو این شهر به بهانه هایی مانند اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با احزاب اپوزیسیون، توسط مامورین امنیتی و انتظامی بازداشت، محاکمه و زندانی شده اند.
بنابراین آیا شایسته است که تشکل های کارگری و هر نهاد مدافع حقوق بشر دیگر در برابر دستگیری جمعی از کارگران شهر سنندج در اول ماه مه و محاکمه آنها، سکوت کنند؟

نتیجه و جمع بندی
اول- روز جهانی کارگر ١٣٩١ بار دیگر این واقعیت را برای کارگران و پیشروان کارگری نشان داد که ضعف اساسی و آن حلقه مفقوده ی مبارزات کارگری برای دستیابی به خواسته های شان، پراکنده گی و نداشتن تشکل های طبقاتی است. بدون شک در صورت وجود تشکل هایی که خود ساخته و با دخالت مستقیم و منتخب خود کارگران باشد، برگزاری مراسم های اول ماه مه و پیگیری مطالبات شان را به مراتب آسان تر و دست یافتنی تر می کند. بنابراین اگر باور داشته باشیم که " قدرت در تشکل است "، پس لازم و ضروری است که کارگران و پیشروان کارگری به هر طریق ممکن برای ایجاد تشکل های فراگیر طبقاتی مبارزه کرده و متشکل شوند.
دوم- در سال های اخیر هر یک از تشکل های موجود در جنبش کارگری، نقش مهمی در امر سازمان یابی و آگاه گری بسیاری از کارگران در مراکز کار و تولید داشته اند. اما لازمه ی تقویت چنین روندی، بازنگری و بازبینی همیشه گی اهداف و کارکرد این تشکل ها توسط خود آنها و همه ی فعالین کارگری است. به نظر می رسد که تشکل های کارگری یی که دغدغه ی خود را به کارگران و مصائب آنها در نظام سرمایه داری گره زده اند، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف خود هستند. ضروری است که این تشکل ها، اولویت های خود را در جنبش کارگری، مشخص تر کنند و گام های جدی و محکم تری در راستای سازمان یابی و تشکل یابی کارگران و همکاری هر چه بیشتر در این زمینه ها با یکدیگر داشته باشند.
سوم- برای اینکه هیئت مدیره های تشکل های کارگری موجود، کارکردی مطلوب و ثمربخش در جنبش کارگری داشته باشند، لازم است از ساختارهای سنتی و نگاه از بالا به اعضا و مخاطب های خود پرهیز کنند. دوری از خود محوری و رویکردهای تنگ نظرانه، به وجود آوردن و پذیرفتن فضای انتقاد پذیری و تلاش برای دخالت دادن هر چه بیشتر کارگران آگاه و فعال در تصمیم گیری های مبرم، راهی است که می تواند رابطه کارگران با فعالین اش را مستحکم و دمکراتیک کند. در غیر این صورت باید منتظر به حاشیه رفتن تشکل های موجود در جنبش کارگری بود و به تبع آن، پیشروان کارگری چاره ای ندارند که برای دست یافتن به راه کارهای متناظر با موقعیت فعلی طبقه کارگر، به دنبال گزینه های مناسب تری در امر سازمان یابی کارگران بروند.

فرید مظفری – ١٢/٣/١٣٩١

کمیتۀ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری