در تاریخ روزهای یگانه ای موجود است. روزهایی که متعلق است به ستمدیدگان همه ی جهان، به آنانی که یک طبقه واحد انترناسیونالیستی را تشکیل می دهند. روزهایی که تاریخا هیچ مرز جنسیتی، ملیتی، نژادی نمی تواند و نباید میان صفوف آنان جدایی بیفکند. چرا که عصاره ی رزمی مشترک و همگانی اند علیه نظام بهره کشی انسان از انسان و بیان رویاهایی بزرگی که در سرلوحه اش رهایی بشریت از چنین نظامی نگاشته شده است. اول ماه مه، یکی از این روزهای یگانه است.
کارگرانی که در اول ماه مه ١٨٨٦ در شیکاگو به اعتراض علیه شرایط کاری خود برخاستند فکر نمی کردند که در حال بنیان گذاری یک روز تاریخی اند و تا زمانی که نظام استثمار و ستم سرمایه داری برجاست، این روز ماندگار خواهد بود. آنان فکر نمی کردند که سالیان دراز پس از این نبرد و در ٤ گوشه ی جهان، میلیون ها مردم ستمدیده و مترقی اول ماه مه را به یاد خواهند داشت، در مورد این روز حرف می زنند و نقشه عمل برای مبارزات آتی می ریزند. آنان نمی دانستند که مبارزه شان توسط تشکیلات های کارگری تحت رهبری کمونیست ها به جنبشی اعتراضی علیه بورژوازی تبدیل شده و به ابتکار شان اول ماه مه روز جهانی کارگر اعلام خواهد شد. کارگران مبارز شیکاگو نمی دانستند که بعدها بزرگداشت این روز چه پیچ و خم هایی را از سر خواهد گذراند و برخورد به تاریخ مبارزات آنان به کدام جدال های سیاسی طبقاتی دامن می زند. آن کارگران نمونه ای از پیشتازان جنبش کارگری بودند که برای جهانی بهتر به پاخاستند و در نبردی خونین با عوامل سرمایه، پایه گذار این روز تاریخی شدند.
اما چرا اول ماه مه پس از ١٢٨ سال هم چنان ماندگار است؟ چرا کارگران و مردم زحمتکش و مترقی و ضد نظام سرمایه داری این روز را ارج می گذارند. و چرا سرمایه داران و مرتجعین این روز را دوست ندارند و به آن چون «بختکی» نگاه می کنند که به ترتیبی باید از «شرش» خلاص شد و تا سال آینده «خدا بزرگ است»؟
اول ماه مه ماندگار است، چون آن تضادهایی که محرک وقایع این روز می بود، در ابعادی وسیعتر و هولناک تر هم چنان برجاست، چون نظام استثمار و تخریب امپریالیستی برجاست. چون در جهانی که وفور به حدی موجود است که می توان بیش از جمعیت کنونی کره زمین را سیر کرد، ٢.٧ میلیارد نفر از مردم جهان در زیر خط فقر به سر می برند و بيش از يك و نيم ميليارد نفر از دسترسی به آب آشاميدنی سالم محرومند. روزانه ٢۴ هزار کودک در نتیجه بیماری های قابل علاج، می میرند. بیش از ٣٠ میلیون انسان در شرایط بردگی به سر می برند که بزرگترین قربانیان آن زنان و کودکان اند. زنان به كالا و برده های جنسی بدل شده و فرودستی و اعمال خشونت نسبت به آنان نهادينه شده است. جهل و خرافه توسط حاکمان جهان (اسلامی و غیراسلامی) سازماندهی می شود و این وضعیت در شرایط نبود انقلاب رهایی بخش کمونیستی، گرایش به دین و «ماوراء» را در جهان تقویت کرده و منجر به رشد نیروهای ارتجاعی بنیادگرای اسلامی در خاورمیانه و بنیادگرایی مسیحی در کشورهای آمریکای لاتین شده است. جهانی سازی امپریالیستی، جنگ های ارتجاعی و... میلیون ها مردم را از زمین و کاشانه شان کنده و آواره ی این کشور و آن کشور کرده و آنان را طعمه ی استثمار بی حد و در موقعیت برده گی قرار داده است. به دلیل سازماندهی تولید بر محور سود، کره ی زمین نه تنها روی مسیر انقراض انواع موجودات قرار گرفته بلکه در آستانه ی فروپاشیِ اکوسیستم های طبیعی می باشد.
اول ماه مه ماندگار است چون این فجایع که محصول حاکمیت نظام سرمایه داری است، پا برجاست. طبقه ی استثمارگر حاکم بر جهان، اقلیتی اند که با تكيه بر زور و قهر دولتی و به راه انداختن جنگ های ناعادلانه و ارتجاعی و سازمان دادن سركوب سياسی از طريق قتل و شكنجه و زندان و تحميق ايدئولوژيك از اين نظام حفاظت می كنند. این اقلیت، دولت و قوای سرکوب سیاسی و ایدئولوژیک و نظامی را در اختیار دارد و توسط این ابزار بر اکثریت مردم جهان حاکمیت می کند. این اقلیت، اول ماه مه را چون خاری در نظم ارتجاعی خود می بیند و در آستانه ی این روز به تکاپو می افتد که با استفاده از ابزار فریب و هم زمان سرکوب، «امسال را نیز از سر بگذراند».
امسال در ایران در شرایطی به استقبال اول ماه مه می رویم که فقر و سرکوب اقتصادی و سیاسی و تحقیر مردم بیش از پیش چهره ی خود را به کارگران و دیگر توده های ستمدیده نشان می دهد. حرکت رو به رشد خصوصی سازی ها که با دستورات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به جمهوری اسلامی دیکته شده، بیکار سازی و بی حقوقی بیشتر را برای کارگران به همراه آورده است که زنان کارگر نخستین قربانیان این حرکت اند. حضور چشمگیر و شتاب یافته ی هزاران هزار کودک خیابانی نشان از واقعیتی تلخ دارد. طبقات محروم، فرزندان خود را از مدرسه بیرون کشیده، راهی فال فروشی و گل فروشی در چهار راه ها کرده اند. سال گذشته (سال کابینه ی تدبیر و امید)، میزان مرگ و میر ناشی از سوانح کاری نرخ بالایی داشت. هزاران کارگر ایرانی و افغانی، در آتش سوختند، در قعر چاه دفن شدند، از بلندی سقوط کردند. سال گذشته با درصد بالایی (روزانه ۱۱ نفر) از خودکشی روبرو بودیم. اکثر این افراد، فرزندان طبقه ی کارگر با میانگین سنی ١٨ تا ٢۴ سال بودند که در مواجهه با بی عدالتی و تبعیض طبقاتی، نومیدانه دست به خودکشی زدند.
فعالین کارگری به زندان افکنده شده و اعتراضات شان سرکوب شده است. سال گذشته «حسن روحانی» این روحانی چرب زبان با وعده «بهبود وضع» (و با امید به کمک امپریالیست ها) از درون صندوق های رای بیرون آمد اما چندان نپائید تا بسیاری از رای دهندگان متوهم، واقعیت ها را با حواس پنجگانه ی خود حس کنند. هیچ چیز تغییر نکرده است و تا وقتی این نظام برپاست تغییر نخواهد کرد.
سال گذشته، برای کارگران یک سال اعتراض و مبارزه بود. مبارزه برای دسترنج پرداخت نشده، مبارزه علیه بیکارسازی ها، مبارزه علیه فقدان ایمنی در محیط کار، مبارزه برای آزادی یاران کارگر دستگیر شده و....
اول ماه مه ماندگار است، چون در جهانی بی منطق و ناعادلانه به سر می بریم. جهانی که شايسته ی انسان نيست. بلکه سزاوار براندازی است. این جهان نیازمند یک جراحی ریشه ای توسط انقلاب اجتماعی است. انقلابی كه روابط اقتصادی اجتماعی سياسی ستم گرانه و استثماری را ريشه كن كند و روابط خصمانه ای كه حاكميت طبقات استثمارگر بر مردم تحميل می كند را از بين ببرد. انقلابی كه روابط ميان بخش های مختلف مردم را در جهت رفع كامل و قطعى انواع ستم های طبقاتي، نژادی و جنسيتي، ملی و مذهبی دگرگون كرده و به طور راديکال تغيير دهد.
می پرسید چه باید کرد؟ می پرسید کجا نقطه ی پایان بر این بی عدالتی و ستمگری های فراگیر است؟ می پرسید «ما محتاج نان شب هستیم، شما از انقلاب و کمونیسم حرف می زنید؟». در کشاکش واقعی و تلخ سوال بر سر «نان شب» حقیقت این است که هیچ چیز مگر یک انقلاب کمونیستی و بنیان گذاری نظامی غیرطبقاتی، نمی تواند پایانی بر دهشت های جهان کنونی گذارد. واقعیت اینست که اگر طبقه ی کارگر محدود در چارچوبه های مبارزه اقتصادی باقی بماند، اگر به عرصه ی مبارزه ی سیاسی انقلابی وارد نشود، اگر با آگاهی و تشکل کمونیستی مسئولیت انقلاب اجتماعی و سازماندهی نظام اجتماعی نوین سوسیالیستی را به عهده نگیرد، در همواره بر همین پاشنه خواهد چرخید. این پیام اول ماه مه سرخ است.
نشریه آتش - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۳