افق روشن
www.ofros.com

مصاحبه با بینا داراب زند به مناسبت اول ماه مه


رادیو پیام آزادی                                                                                            شنبه ١٦ اردیبهشت ١٣٩١

پاسخ به سوآلات جمشید حسینی، رادیو پیام آزادی به مناسبت اول ماه مه

دوست عزیز آقای داراب زندبا سلام صمیمانه
سئوالات به قرار زیراند الف: ارزیابی شما از مختصات و شرایط عمومی امروز طبقه کارگر ایران در سه زمینه
۱ - بیان خواست ها و مطالبات
۲ - شیوه و اشکال مبارزات
۳ - سازمانیابی و برپائی تشکل های خود کدام است. - سلام متقابل به شما آقای حسینی، همکوشان و همراهان شما
الف: شرایط عمومی طبقه کارگر ایران را باید از شرایط خاص اقشار تشکیل دهنده اش نتیجه گرفت. به هر حال در هر مبارزه ای که کارگران و کارفرمایان در مقابل هم قرار می گیرند، عده ای جلودار می شوند و توده های کارگری با اعتماد به ایشان نقش عقبه را بازی می کنند. ما باید بتوانیم تشخیص دهیم که این «جلودارها» از چه قماشی هستند و ذهنیت شان ساخته و پرداخته کجاست. به همین مناسبت اگر اجازه دهید، قدمی به عقب برداشته و کلام را از نقطه دیگری آغاز می کنم. از لحاظ جمعیتی، طبقه کارگرایران را، بصورت کلان، می توان به دو گروه تاریخی تقسیم کرد:
اول: کارگرانی هستند که ریشه شان را در دوره اول حیات طبقه کارگر دارند. اینها بیشتر فرزندان و اعقاب کارگرانی هستند که در مبارزات پرشکوه سالهای ۲۰ تا ۳۲ شرکت داشته و آموزش دیده بودند. خواه ناخواه فرزندان ایشان نیز تحت تأثیر همان محیط بزرگ شده اند. این عده از کارگران در یک زندگی شهری بار آمده اند و از تاریخچه مبارزات کارگری مطلع اند. بسیاری از ایشان تحصیلات دبیرستانی کامل و حتی دانشگاهی دارند و بیشترشان نیروهای متخصص می باشند. از لحاظ سیاسی، تعداد بسیار اندکی از ایشان هنوز خود را با «چپ» مشخص می کنند. البته، درکشان از «چپ» در همان سطح رفرمیستی حزب توده است. اما، اکثر آنها، که پدرانشان تحت تأثیر تجربه منفی «شورای مرکزی کارگران» وابسته به حزب توده، که پس از خیانت های رهبری آن در مبارزات سال های ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ از «چپ» بریدند و به عناصر «لیبرال ملی» روی آورده بودند، کماکان خود را در همان طیف می بینند و خواسته هایشان را نیز در سطوح صنفی و مطابق با سیاست های لیبرالی مطرح می کنند.
به هر حال، از هر بخشی که باشند، یعنی «چپ» رفرمیست و یا راست لیبرال، ایشان پایه های جنبش سندیکالیستی کنونی ما هستند.
البته، تعداد بسیار ناچیزی هم هستند که خود و یا پدرانشان در طول انقلاب با چپ های رادیکالتری آشنایی پیدا کردند و در جنبش شوراها شرکت داشتند. متاسفانه تعداد زیادی از ایشان مجبور به ترک وطن شدند. آنهایی هم که ماندند، آنقدر قلیل اند که تأثیر مؤثری در جنبش عمومی طبقه کارگر نداشته و بناچار، به بهانه «نبود شرایط»، به دنبال همین تحرکات رفرمیستی روان اند.
دوم: اما اکثریت بسیار انبوه طبقه کارگر کنونی، آنهایی هستند که پس از اصلاحات ارضی و خرابی های جنگ، از روستا و زمین کنده شده، به شهر روی آوردند. اینها عموماً نسل اول و یا دوم شهرنشین اند، ذهنیت ایشان هنوز شدیداً آلوده به خرافات مذهبی روستایی است. تعدادی شان دیپلمه هستند ولی اکثرشان تحصیلات چندانی نداشته و فقط خواندن و نوشتن را آموخته اند. نسبت به تاریخ مبارزاتی طبقه کارگر ایران و جهان کاملاً بیگانه اند و عموماً کارگران عادی و غیر متخصص می باشند.
در چنین شرایطی، طبیعی است که در اکثر غالب مبارزات کارگری، جلودارهای مبارزه از این قشر می باشند.
پس، با در نظر گرفتن ساختار جمعیتی طبقه کارگر کنونی ما، جای تعجب ندارد که مبارزات ایشان به ندرت به پیروزی ختم می شود. آنهم پیروزی های بسیار جزئی و موقتی! چرا که ایشان هیچ آشنایی ای با ماهیت کارفرما و دولت سرمایه داری ندارند و معمولاً مبارزات خود را با شنیدن وعده و وعیدهای و یا توپ و تشر های کارفرما و مسئولین بدون گرفتن نتیجه رها کرده و متفرق می شوند. آنقدر عقب افتاده اند که حتی پذیرای نظرات قشر اول، مبنا بر لزوم تشکیل نهادهای دایم و مستقل کارگری نیز نمی باشند. تجربه نشان داده که با اولین سرکوب جلودارهای سندیکالیست، مانند شرکت واحد و دیگر سندیکاها، پشت رهبران را خالی کرده و متفرق می شوند.

بر پایه چنین تحلیلی ،شما چه چشم اندازی را برای این جنبش متصور می دانید؟
چشم انداز آینده نیز، اگر شرایط به همین منوال باشد، بسیار تاریک است. چرا که تا کنون مبارزات سندیکالیستی را بدون فایده و پر خطر تشخیص داده اند و خود را در مقابل کارفرما و دولت در ضعف مطلق می بینند.

ب: این میزان ازحداقل دستمزد تعیین شده ازسوی شورایعالی کار رژیم (با توجه به این که حتی بسیاری از نهاد ها و مسئولین و کارشناسان رسمی وابسته به حکومت نیزبرفاصله آن با خط فقرتاکید دارند) بازتاب کدام سیاست و اهداف دولت وسرمایه داران است. تاکید بر این نکته اهمیت دارد که در شرایط فعلی گسترش تحریم های بین المللی شدت خواهندیافت . همچنین با اجرای فاز دوم آزاد سازی قیمت حامل های انرژی و«هدفمند سازی یارانه ها» و شرایط رکود تورمی و سقوط ارزش ریال،شکاف میان دستمزد و میزان هزینه سبد معیشت کارگران بیش از پیش عمیق تر و بر فلاکت و خانه خرابی و تقض حق حیات آنان خواهد افزود؟
اهداف سرمایه داری و دولتش که مشخص است. آنها به دنبال سود هر چه بیشتر اند. تمایل سرمایه داری همواره به سمت کسب ارزش اضافی مطلق است. این مبارزات و مقاومت کارگران است که ایشان را از این هدف دور می سازد. هر چه مبارزه مؤثر کارگران کمتر باشد، هجوم سرمایه به حق و حقوق کارگران بیشتر خواهد بود. با شرایطی که در بالا از طبقه کارگر توضیح دادیم، مقاومت مؤثری در مقابل اجحافات سرمایه داری وجود ندارد. اینک که دوران بحرانی ای را می گذرانیم و می بینیم که در سراسر دنیا، سرمایه داری به حق و حقوق کارگران دست اندازی بیشتر کرده است و تمام بار بحرانی را که زایده سیستم وحشیانه اش است، بر دوش طبقه کارگر جهانی گذاشته است. اما در ایران، به علتِ نا آگاهی طبقه کارگر، و عدم سازماندهی و سازمانیابی و تفرقه ناشی از آن، حتی در زمان «شکوفایی» بازسازی پس از جنگ نیز اوضاع به همین منوال بود.
در اینجا دوباره با همان موضوعی روبرو می شویم که در بالا گفتیم. یعنی، اگر شرایط آگاهی و سازمانیابی و سازماندهی طبقه کارگر در ایران تغییر نکند، سرمایه داری هرگز به دست خود تکه نان خشکی هم به ایشان نمی دهد.

ج: با آغازسال نو دامنه اخراج ها و بیکارسازی ها شتاب بی سابقه ای گرفته است.کارگران چگونه می نوانند با آن مقابله کنند.دلایل این وضعیت را در کجا باید جست و پیامد های آن چیست؟
کارگران، با شرایط کنونی خود، کار چندانی از دست شان ساخته نیست. شرایط طبقه کارگر ایران باید از اساس آن تغییر کند. من از این سوأل شما استفاده کرده و «چه باید کرد؟» را هم مطرح خواهم ساخت. چرا که مبارزه بر علیه «بیکاری سازی و اخراج ها» تفاوت کیفی ای با مشکلات دیگر کارگران، از جمله، «دستمزد و مزایا»، «آزادی تشکیلات مستقل»، «آزادی اعتصاب و اعتراض»، «آزادی تحزب» و … ندارد. توفیق طبقه کارگر در هر مبارزه ای برای هر خواسته ای منوط و مشروط به میزان قدرت طبقاتی آن است.
درباره دلایل چنین وضعیتی، تا حدودی در بالا، تا جاییکه به ساختار جمعیتی طبقه کارگر ایران می شد، توضیح دادیم. اما، این فقط یکطرف قضیه است. اگر ما، چه به شیوه تاریخی، و چه با رجوع به منطق مان، به این موضوع بپردازیم، متوجه می شویم که شرایط عینی مبارزات طبقه کارگر، باندازه بسیار زیادی به ذهنیت و آگاهیِ جلوداران این مبارزه بستگی دارد.
در تاریخ مبارزاتی طبقه کارگر ایران، در اولین دوران ظهورش، می بینیم که جلوداران آن در وحله اول در قفقاز توسط یک حزب انقلابی (بلشویک) آگاهی و آموزش یافتند و سپس تحت آموزش های انقلابی حزب کمونیست ایران قرار گرفتند. نتیجه چنین آموزش هایی به مبارزاتی انجامید که اولین تشکل های سندیکایی کارگری را به ارمغان آورد. در گزارش های رفیق سلطانزاده از «جنبش سندیکایی در ایران» می بینیم، در آن زمان، از آنجاییکه جلوداران مبارزات کارگری از آگاهی طبقاتی برخوردار بودند و به ماهیت دشمنانه و خشونت قهرآمیز سرمایه داری و دولتش واقف بودند، مبارزات خود را تا دستیابی به خواسته های خود پیگیرانه ادامه می دادند. در این دوران، هنگامیکه صنفی از کارگران دست به اعتصاب و اعتراض می زد، کل اصناف کارگری به حمایتش آمده و به اعتراضات و اعتصابات حمایتی می پرداختند. بدین ترتیب کارفرما و دولتش را به عقب نشینی وا می داشتند.
شکست مقطعی جنبش کارگری زیر دیکتاتوری سیاه رضاخانی هم بیانگر صحت این ادعا است که «شرایط عینی مبارزات طبقه کارگر، باندازه بسیار زیادی به ذهنیت و آگاهیِ جلوداران این مبارزه بستگی دارد». دیکتاتوری رضاخانی تنها زمانی قادر به سرکوب این جنبش شد که تعداد زیادی از جلوداران این جنبش به پیروی از تزهای انحرافی اقلیت حزب کمونیست ایران که نشأت گرفته از تزهای کمینترن در مورد کشورهای در حال توسعه بود، به مترقی بودن سرمایه داری در ایران، به رهبری حکومت رضاخان معتقد شده بودند. و بدین ترتیب به سازشگری با سرمایه داری روی آوردند. اما، عملکرد رضا خان با سرکوب خونین جنبش کمونیستی و کارگری انحرافی بودن این تئوری را به اثبات رساند.
دوران بعدی و پرشکوه مبارزات کارگری، دوران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ بود که در حقیقت مبنایِ سندیکالیسم کنونی در ایران است. جلوداران جنبش کارگری در آغاز آن مقطع، همان کارگرانی بودند که توسط حزب کمونیست ایران آموزش یافته بودند و پس از تبعید رضاخان از زندان ها آزاد شده بودند. از جمله این جلوداران، می توان از یوسف افتخاری، خلیل انقلاب، و رضا روستا نام برد. البته این جلوداران در عین چنان آموزشی، تحت تأثیر تئوری های سازشکارانهِ دوران خود قرار داشتند. مثلاً، یوسف افتخاری که همراه با یارانش به سال ۱۳۲۱ «اتحادیه کارگران و برزگران» را از مجموعهِ چندین تشکل کارگری محلی و صنفی تشکیل دادند، با اینکه تزهای کمینترن را ضد انقلابی می دانستند، اما، به نقش مبارزه سیاسی طبقه کارگر هم اعتقاد نداشتند. و یا رضا روستا، که سازماندهنده اصلی کارگری حزب توده بود، تحت تأثیر خط مشی حزب توده، دنباله روی از منافع روسیه را در الوویت قرار می داد. نتیجه اینکه، علیرغم مبارزات قهرمانانه طبقه کارگر در آن دوران، که نه تنها بارها مبارزات و اعتصابات سراسری پیروزمندانه ای را به پیش بردند، بلکه در چند مقطع توانستند نیروهای مسلح سرمایه داری ایران و امپریالیست انگلستان و عشایر مزدور را وادار به عقب نشینی کرده و از تسلط جو دیکتاتوری بر فضای مبارزاتی ایران جلوگیری کنند، باز هم به شکست انجامید و پس از کودتای ۱۳۳۲، تمامی دستاوردهایش را از دست داد. در واقع، به علت تسلط «شورای مرکزی کارگران» وابسته به حزب توده بر جنبش کارگری، و خیانت رهبران این شورا و حزب در دو مقطع ۱۳۲۴ و ۱۳۲۷ که علناً در مقابل اعتصابات سراسری کارگران ظاهر شدند، بخش عظیمی از جلودارانِ طبقه کارگر به دامان بورژوازیِ «ملی گرایان» و مصدق گرویدند که این، شرایط شکست مجدد جنبش را فراهم ساخت.
بنظر من، همین چند مثال تاریخی گویای اهمیت ذهنیت جلوداران مبارزات کارگری در شرایط عینی مبارزه طبقه کارگر می باشد. اما، از لحاظ منطقی هم نیاز به توضیح زیادی ندارد. مسلماً، وقتی جلودارانِ حرکتی اعتراضی، پس از مذاکره و یا برخورد با کارفرما و یا مسئول حکومتی، مبارزه را پایان یافته اعلام می کنند و همه را دعوت به متفرق شدن می نمایند، عقبه هم صحنه را ترک می کند.
پس، به این نتیجه می رسیم، تا زمانیکه این جلوداران مبارزه کارگری، در هر واحد و محله ای، نسبت به تضاد کار و سرمایه، ماهیت سرمایه داری، نقش حکومت سرمایه داری، نقش تاریخی طبقه کارگر و برنامه حداکثری آن آگاهی نیافته باشند، شرایط به همین منوال باقی خواهد ماند و عبقه کارگری، به رغم مبارزاتش، به دستاوردهای ماندگار نخواهد رسید. حال می خواهد این دستاورد در زمینه «حق کار»، یا «پرداخت دستمزد»، یا «حق تشکیل تشکلات مستقل» و یا … باشد.

د: بررسی «اصلاحیه» قانون کار توسط نمایندگان سرمایه داران ،نمانیدگان« کارگری» حکومتی و دولت احمدی نژاد، بدون حضور کارگران پس ازمدتی طولانی به پایان رسید و قانون کار جدید برای تصویب به شورایعالی کار رژیم ارسال گردید. کدام عوامل سیاسی و اقتصادی ضرورت این تغییرات را موجب شده اند.برپایه این تغییرات چه اهدافی دنبال می شود.
پاسخ به این سوأل نیز همان پاسخ به سوأل “ب” است. یعنی، تا زمانیکه قدرت مبارزه و مقاومت طبقه کارگر به محدودیت کنونی اش باشد، هیچ چیز مانع هجوم بیشتر سرمایه داری به حقوق کارگری نمی شود. چه انتظار دیگری از سرمایه داری می رود؟ بغیر از آنستکه منافع اش کاملاً متضاد منافع طبقه کارگر است؟ بغیر از آنستکه هر چه حق و حقوق کارگران کمتر باشد، آزادی سرمایه بیشتر است؟
عوامل سیاسی آن را در طول این مصاحبه توضیح دادم. در حال حاضر طبقه کارگر در ضعف مطلق به سر می برد. از لحاظ اقتصادی، بنظر من درست استکه اینک سرمایه داری جهانی و بخصوص در ایران با بحران ناشی از «نزول نرخ سود» دست به گریبان است و لجام گسیخته به تمامی امکانات و مزایا و حقوق کارگران هجوم آورده است. اما، با در نظر گرفتن شرایط مبارزاتی طبقه کارگر ایران، حتی در دوران شکوفایی نیز دستیابی به شرایط بهتر کار و زندگی برای طبقه کارگر متصور نیست.

ه: در پایان شما کدام ویژگی وسمت گیری رادرمبارزه عینا جاری طبفه کارگرطی یک سال گذشته مشاهده می کنید،بر اساس کدام علائم و نشانه ها؟
طبیعی است که هنگام هجوم سرمایه داری، طبقه کارگر نیز چاره ای جز مقاومت ندارد. هر چه هجوم سرمایه داری بیشتر و گسترده تر باشد، مقاومت و اعتراض نیز بیشتر است. در سال گذشته، همچون روندی که پس از پایان جنگ آغاز شده است، تعدادکمی مبارزه به مراتب بیشتر شده است. من در سایت سلام دمکرات بصورت روزانه اخبار کارگری را دنبال و منتشر می کنم. روزی نیست که خبر مبارزه و اعتصاب و گردهمآیی اعتراضی در چندین واحد تولیدی و خدماتی گزارش نشود. اما، همین گزارشات نیز نشان می دهد که در طول این دو دهه، مبارزات طبقه کارگر، هیچ رشد کیفی ای نداشته است. هنوز هم واحدها بصورت مقطعی و پراکنده در مقابل کارفرما و دولت قرار می گیرند. هنوز هم با کوچکترین توپ و تشر حکومت و کارفرما و یا وعده و وعیدهای آنان متفرق می شوند. و همانطور که گفتم، بنظر من، تا ذهنیت و آگاهی جلوداران این مبارزات تغییر اساسی ای نکند و آنان نسبت به موقعیت تاریخی و حقیقت تضاد قهرآمیز خود با کارفرمایان و دولت شان آگاه نشوند، روزگار بر همین منوال خواهد چرخید.

و بالاخره نکاتی که شما بیشتر تمایل به طرح آن دارید
نکته ها زیاد است. چرا که شرایط موجود در جنبش کارگری و ذهنیت جلوداران آن، به وضعیت و شرایط جنبش کمونیستی باز می گردد و در ارتباط است. اما، این داستان طولانی ای است که نیاز به گفتگوی مخصوص خودش دارد.
در اینجا از شما تشکر می کنم که امکان طرح نظراتم را به من دادید. پیروز باشید.

رادیو پیام آزادی - جمشید حسینی

بینا داراب زن - ۲۷ فروردین ۱٣۹۱