قبل از این روز (اول ماه مه) کارگران در کشورهای مختلف اروپائی، امریکا، استرالیا بارها برای کاهش ساعات کار با سرمایه داران و دولت سرمایه درگیر شده و دست به اعتصاب و اعتراض زده بودند. اما در سال ١٨٨٦ بود که کارگران با مطالبه سراسری 8 ساعت کار در روز وارد میدان شدند. گفته می شود که کارگران استرالیا شروع کنندگان مبارزه بودند. کارگران نساج بارها برای کاهش ساعات روز کار روی به اعتصاب و اعتراض نهاده بودند. اما این بار اعتصابات منطقه ای و کشوری نبود که کارگران یک کشور یا کارگران بخش خدمات، نساجی و غیره به شرائط کار خود معترض باشند، بلکه همه بخش های طبقه کارگر در آن شرکت داشتند و به واقع کارگران جهان بودند که در مقابل حاکمان سرمایه به پا می خاستند.
نقطه عطف این مبارزات روز اول ماه مه بود. در این روز حدود چهل هزار کارگر همه دست از کار کشیدند.. در روز دوم ماه مه هفت هزار کارگر با خانواده های خویش میتینگی به پا داشتند. حاکمیت سرمایه برای بر هم زدن این گردهمائی سرمایه ستیز دست به توطئه زد، بمبی را منفجر نمود. کارگران بسیاری را دستگیر و زندانی کرد و چهار نفر از مبارزان کارگر را با نام های پارسونز، انجل، لینگ و فیشر را محکوم به اعدام کرد. این واقعیتی است که بورژوازی برای حفظ و دوام بهره کشی و استثمار طبقه کارگر و تضمین بقای حاکمیت خود از هیچ کار ضد انسانی ( خونریزی، توطئه و ....) فروگذار نمی کند. اما طبقه کارگر با اتکاء به نیروی سرمایه ستیزش توانست بورژوازی را به تمکین وادارد. در این مقطع تاریخی (١٨٨٦) جنبش کارگری یکدست و یکصدا علیه سرمایه وارد پیکار شد. ستون های خیمه قدرت سرمایه را به لرزه در آورد. اما سرمایه این مطالبه کارگری را که حاصل مبارزه سراسری ضد سرمایه داری کارگران بود زیر پا نهاد و زیر پای می گذارد. شرائطی را به طور عموم بر کارگران تحمیل می کند که مجبور می شوند دو شیفت کار کنند تا بتوانند مخارج معیشت خود را فراهم سازند و تجدید قوا کنند و تازه چه بسا بسیاری از کارگران و افراد خانواده های آنها از عهده امرار معاش بر نیایند و زیر فشار گرسنگی مرگ تدریجی را پذیرا گردند. سرمایه شرائطی را بر ما تحمیل کرده است که بیکاری بیداد می کند. بسیاری از کارگران آواره خیابان ها هستند، کارگران افریقائی و خاور میانه برای یافتن کار دل به دریا می زنند، بسیاری از آنها اسیر اردوگاههای وحشتناک ضدبشری می شوند و یا در اقیانوس ها خوراک کوسه ماهیها می گردند و در این میان سرمایه هر روز فربه تر می شود.
اما چرا در این شرائط که سرمایه گرفتار بحران گریزناپذیر خویش است، در شرائطی که برای برون رفت از این بحران هر روز جنگ راه می اندازد. در شرائطی که توده های کارگر دنیا را در ورطه رقابت جوئی میان بخش ها و دولت های خود و به طور مثال دولت های جمهوری اسلامی و عربستان سعودی از هستی ساقط می کند، آری چرا در چنین شرائطی باز هم سرمایه هر روز فربه تر می شود؟ چگونه است که سرمایه دارها هر روز دامنه انباشت سرمایه های خود را توسعه می دهند و در عوض توده های کارگر هر چه عمیق تر و فاجعه بارتر به ورطه فقر و فلاکت و نیستی سقوط می کنند.
سؤال اینجاست که چه پیش آمده است که طبقه کارگر در لاک دفاعی، بهتر است بگوئی در لاک تسلیم و دخیل بستن به دولت سرمایه فرو رفته است. چرا با وجودی که ما کارگران در بدترین وضعیت زیستی به سر می بریم، در چهارچوب نظام کار مزدی زمین گیر شده ایم؟ چرا به جای سازماندهی جنبش شورائی سراسری ضد سرمایه داری با چشم انداز لغو کار مزدی چشم به دولت های سرمایه دوخته ایم. به یونان نگاه کنیم، طبقه کارگر به بورژواهائی چون سیریزا چشم دوخته است. کارگران اسپانیا به یودموس متوسل شده اند، چرا برای نجات خود و ایجاد یک زندگی انسانی خود را علیه سرمایه و برای لغو نظام خونریز مزدی در شوراهای ضد سرمایه داری سازماندهی نمی کنیم. بورژوازی جنبش کارگری را فقط به شکل عریان سرکوب نمی کند، فقط برای به خاک و خون کشیدن انسان ها به ایجاد القاعده، داعش، بوکوحرام و مانند اینها دست نمی زند، بورژوازی سوای همه اینها بخشی از حاکمان سرمایه را مأمور تحریف واقعیت ها می کند. دست به وارونه سازی می زند، حاکمیت ضدانسانی سرمایه را قبله آمال بشریت جا می زند. بخشی از حاکمان سرمایه کارشان ایدولوژی سازی و واژگونه سازی واقعیت ها است. رفرمیستهای چپ و راست و به طور مثال سوسیال دموکراسی و کمینترن سالها با ضد امپریالیست خواندن سازمان های اسلامی، توده های عاصی از فشار استثمار و ستم سرمایه را از راه مبارزه واقعی علیه سرمایه باز داشتند. این جریانات توده های کارگر را به مسیر تبدیل شدن به پیاده نظام مجادلات میان دولت های سرمایه داری سوق دادند. آن گونه که از هر طرف که کشته شود کارگران باشند. رفرمیست ها سندیکا و اتحادیه سازی و دخیل بستن به دولت ها و آویزان کردن کارگران به موازین آی ال او را رایج ساختند و از همه سو در چشم کارگران خاک پاشیدند، آنها جنبش کارگری را به بی راهه کشاندند.
به روز اول ماه مه که یادآور مبارزات جهانی کارگر علیه سرمایه است باز گردیم. خواست ما کارگران نیز افزایش پایه دستمزد است که در سال ٩٣ از طرف کارگران آموزش و پرورش ( معلمان) کلید خورد. و در سال 94 نیز ادامه یافت. اما این تجمع ها نتوانسته است خود را از دار سرمایه جدا کند، نتوانسته است از دار سندیکائی آن هم سندیکا های رفرمیسم راست خلاص نماید. کانون صنفی معلمان یک تشکل رفرمیستی است که همه چشم امیدش به بورژوازی حاکم است. از سوی دیگر به دوم خردادی ها هم در پیوند است. هر چند که در تجمع اخیر بدنه کارگران آموزش و پرورش (معلمان) بر خلاف توصیه کانون دسته به تجمع زدند اما این کافی نیست. این بخش کارگری بایستی خود را از بند توهمات بورژوائی و رفرمیستی جدا کند. با پیوستن به دیگر بخش های جنبش کارگری چون کارگران تولیدی، حوزه موسوم به «خدمات» پرستاران، کارگران ساختمانی و غیره بر بستر مبارزات روز کارگران برای مطالباتی چون افزایش دستمزد پایه، یک جنبش سراسری شورائی بر محور مبارزه علیه سرمایه تدارک بینند. در همین مبارزات است که کارگران با دخالتگری، خویش و آموختن از پیشروان کارگری پیکار طبقاتی علیه سرمایه را آگاهانه تر سازمان می دهند. در همین مبارزات کارگری است که آگاهی سوسیالیستی که از شرائط عینی زندگی و کار و استثمار همین طبقه دارای بیشترین جمعیت جامعه نشأت گرفته است توده گیر می شود. در همین شرائط است که کارگران پیکار آگاهانه برای تغییر این شرائط ضد کارگری و ضد بشری را پی می گیرند.
افزایش دستمزد ( مزد پایه) خواست و مطالبه کلیه کارگران است و برای تحقق آن اتحاد کلیه کارگران در یک جنبش سراسری شورائی را باید تدارک دید. کارگران متوهم نیز به تجربه دریافته اند که دولت سرمایه با وعده و وعیدها و دروغ پردازی ها می خواهد آنها را از مبارزه با سرمایه باز دارد. این دولت سرمایه آمده است که سرمایه داری ایران را سر و سامان دهد و برای این کار از هستی ما کارگران ، از بهای ناچیز نیروی کارمان هزینه کند. از این رو است که ما کارگران بایستی راهکار خودمان را اتخاذ کنیم. برای گرفتن مطالباتمان باید در مقابل سرمایه صف کشیم. نظام سرمایه داری تنها از نیروی عظیم طبقه ماست که به وحشت می افتد. تن به عقب نشینی می دهد، اگر این نیرو متشکل و آگاه تر ظاهر شود، بورژوازی زودتر به خواست کارگران گردن می نهد. این آگاهی از همامیزی کارگران پیشرو و بدنه کارگری بر بستر مبارزات روز کارگران سامان می گیرد، نه از طریق کارهای پژوهشی و آکادمیک عده ای که تنها کارشان بی راهه بردن جنبش کارگری است. طبقه کارگر از هر جهت توانائی مقابله با سرمایه را داراست. کارگران بایستی این واقعیت را باور کند و با عزم جزم خود را برای پیکار متشکل شورائی علیه سرمایه آماده سازند.
با مبارزات خود علیه سرمایه روز جهانی طبقه کارگر را گرامی داریم.
تعدادی کارگر ضد سرمایه داری