هفت تشکلکارگری ایران در بیانیه مشترکی به مناسبت روز کارگر، از شرایط اقتصادی کشور و از شدیدترین تهاجمها به زندگی و معیشت و حقوق خود نوشتهاند. آنها کارگران را به طرح متحدانه و سراسری خواستهای خود نیز فراخواندهاند.
محسن حکیمی، فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری، در گفتگو با دویچهوله، ضمن تاکید بر فشارهای امنیتی موجود در ایران، به واقعیتهایی اشاره میکند که جنبش کارگری ایران را با ضعف، پراکندگی و ناهماهنگی روبرو کرده و دست کارفرمایان را برای سرکوب و فشار بیشتر بر مزدبگیران باز میگذارند.
ما در آستانه اول ماه مه قرار داریم. با توجه به اتفاقات رویداده در دو سال گذشته و سرکوب شدید، آگاهی طبقاتی و صنفی نزد طبقه کارگر چگونه است؟
به طور کلی و به دلیل اینکه از نظر تاریخی طبقه کارگر ایران همیشه در یک فضای اختناق و خفقان زندگی کرده و مجال آن را نداشته که به آگاهی طبقاتی واقعی دست پیدا کند، این آمادگی و آگاهی قابل توجه نیست. در دهه بیست و آغاز دهه سی و زمان انقلاب، برای مدتی، فضای نیمبندی برای رشد این آگاهی ایجاد شده بود، اما ما صرفنظر از این دوران،
شرایطی نداشتهایم که کارگران ایرانی نگاه خود را ارتقا دهند. پس از انتخابات نیز فضا خیلی تنگ شده و طبیعی است که کارگران در این اوضاع مجالی برای رشد نداشته باشند. شرایط فعلی، ادامه همان شرایط قبلی است، مضاف بر آن که فضای خفقان تشدید شده است.
اما ما شاهد تجمع و تظاهرات کارگران علیه قراردادهای تبعیضآمیز، تعدیل یا اخراج و حقوق معوقه خود نیز هستیم. آیا معنای این حرکتها، خودآگاهی کارگران و سازماندهی یا مدیریت اعتراضها نیست؟
ببینید، وقتی کارگری برای ۱۲ ماه یا ۱۶ ماه حقوق نگرفته، طبعا از سر ناچاری اعتراض میکند، اما این واکنشها خودجوش هستند و سازمانیافته نیستند. درست است که کارگران پس از اخراج یا حقوق معوقه جلوی استانداری، دفتر رییس جمهور یا اداره کار میروند، اما معمولا دستشان به جایی بند نمیشود. ما تنها موارد اندکی را دیدهایم که کارگر توانسته حقوق خود را بگیرد. میخواهم بگویم که وجود این اعتراضها، نافی این نیست که فضا، فضای سرکوب و اختناق است. مشکلات، جان کارگر را به لب میرسانند و او میداند که در این تجمع میتواند باتوم بخورد، دستگیر شود و هزینههایی به خانوادهاش تحمیل شود. اما ناچار است. کارفرما اعم از دولتی یا خصوصی، معمولا کارگر معترض را دست به سر میکند. کارگر بیکار یا دارای حقوق معوقه میرود از راههایی مانند مسافرکشی یا دستفروشی امرار معاش میکند تا نوبت بعد که از فشار مالی به ستوه بیاید و دوباره برود اعتراض کند. این سیکل پیوسته تکرار میشود.
بههر حال در خبرها از اعتراضهای موفق هم چیزهایی میخوانیم و میشنویم، مانند پتروشیمی ماهشهر...
من هم اعتراضها را منفی نمیبینم. اما توجه داشته باشید که تجمع چند هزار نفره کارگران پتروشیمی ماهشهر و خواباندن کار توسط آنها به مدت ده روز، فعلا با قول و قرارهمراه شده است. تاکید میکنم قول و قرار، زیرا هنوز دستاورد قطعی ندارد. میدانید که خواست معترضان این بود که استخدام رسمی شوند و مدیر عامل پتروشیمی به آنها قول داده که این خواست را سهماهه عملی کند. حتی اگر فرض بگیریم که این وعده متحقق شود، این را نمیتوان در قیاس با گستردگی اعتراضهای کارگری، عمومیت داد و گفت که مقاومتها به نتیجه رسیدهاند. بهنظر من تا زمانیکه اعتراضهای کارگری به صورت پراکنده و سازماننیافته بروز میکند، وضع چنین خواهد بود. این ضعفی است که کارفرما از آن بهره میبرد.
در حاشیه بحث اخراج، برخی فعالان کارگری و پژوهشگران حوزههای کارگری میگویند که تکنولوژی عقبمانده نیست که دلیل بسته شدن کارخانهها و اخراج و تعدیل در ایران است، بلکه این از ذات سرمایهداری ناشی میشود.
من هم چنین فکر میکنم. پدیده بیکاری در ذات سرمایهداری نهفته و این فقط در مورد ایران نیست. شما در کشورهای پیشرفته سرمایهداری هم این را میبینید. منتها اینجا ابعاد وسیعتر و لجام گسیختهتری دارد که کمترین حقوقی به کارگر تعلق نمیگیرد. در حالیکه در کشورهای پیشرفته دستکم حقوق بیکاری تا مدتی هست. حتی اگر تکنولوژی ۵۰ سال پیش را که در بسیاری کارخانههای ایران هست، ارتقاء دهیم، باز هم ذات سرمایهداری اهمیتی به این نمیدهد که ارزش افزوده خود را از کار انسان بگیرد یا از ماشین. در نتیجه بحث اخراج و کم کردن کارگران به جای خود باقی میماند. در کشورهای پیشرفتهتر به راحتی نمیتوانند کارگران را به برهوت بیکاری پرتاب کنند، اما در ایران چنین نیست. خیلی کارفرماها اگر بحث ماشین هم نباشد، نیروی کار ارزان را جایگزین کارگرانی میکنند که حقوق بیشتری میگیرند. اوضاع در ایران سال به سال دارد بدتر میشود. در مرداد سال گذشته جرح و تعدیلی در همین قانون کار دست وپا شکسته جمهوری اسلامی دادند که از قبل هم بدتر شد.
در مورد تحریم و بحران مالی جهانی چه میگویید؟ برخی کارخانههای متوسط به بالا هم دارند به دلیل تحریمها بسته میشوند و ناچارا کارگران خود را مرخص میکنند...
البته تحریم تاثیر روی اقتصاد ایران دارد، اما قدرت اقتصادی و سیاسی، حاشیه امنیتی هم برای دولت ایجاد کرده است. یک کارخانه کوچک آسیب پذیرتر از "ساپیا" یا "ایران خودرو"ست و طبیعی است که خود دولت کمتر از همه سرمایهداران دیگر آسیب میبیند. دولت در بحث تحریم دارد فشارها را به دوش قشرهای ضعیفتر میاندازد و نیازهای خود را از جنگلی که در سطح دنیا وجود دارد، تامین میکند.
یعنی دولت هیچ باکی از هزینه پیوستن کارگران به خیل ناراضیها و معترضین اجتماعی و سیاسی ندارد؟
نه. مگر دولت با هزینههای مشابه و با اعتراضات مردم چگونه برخورد کرده است؟ راحت به همه اعتراضها مارک میزنند. فضا، فضایی نیست که کسی بتواند اعتراض خود را مدنی و سازمانیافته بیان کند و در نتیجه معترضان ناچارا به فضای اختناق سوق داده میشوند. البته ممکن است درکوتاه مدت این حالت ادامه یابد و دولت موفق شود، اما بعید به نظر میرسد که در بلندمدت بتواند اعتراضها را سرکوب کند.
بسیاری در رابطه با بحث یارانهها میگویند که اولین اعتراضها از خانوادههای کارگری برخواهد خواست.
اولا من بگویم که هر فشار اقتصادی لزوما به اعتراض منجر نمیشود و این قاعده و قانون ندارد. در عین حال، موارد اعتراض کارگران ایرانی بر اثر فشار اقتصادی، عموما به دلیل سازماننیافتگی و پراکندگی به نتیجه لازم نرسیدهاند. مثالی بزنم: موضوع کشته شدن چند کارگر ایران خودرو در ماه بهمن بر اثر تصادف کامیون را همه به یاد دارند. اعتراضی جدی شد و کارگران ایران خودرو جسد همکاران خود را روی دوش گرفتند، شعار دادند و اعتصاب کردند. دو شیفت کارخانه تعطیل شد و مدیر عامل هم خیلی خاضعانه تمام خواستهای کارگران را پذیرفت و قول داد که همه تقاضای آنها را برآورده کند. اما این اعتراض به سرعت فروکش کرد و ما دیگر خبری از ایران خودرو نشنیدیم. پس از عید که سنت است مدیرعاملها با کارگران در سالن بزرگ کارخانه دیدار میکنند، هیچیک از مطالبات کارگران که با آن شدت اعلام شد، پیگیری نشد. این عدم انسجام و پیگیری را میتوان مانند تبی دانست که زود عرق میکند. این پدیده را در جنبش کارگری ایران زیاد میبینیم.
علت چیست و بهنظر شما چه باید کرد؟
علتاش عدم تشکل و عدم سنت سازمانیافتگی است. ما به جز مقاطع محدود چند ساله، سنت مبارزه متشکل کارگری نداریم. ما همواره با اختناق و سرکوب روبرو بودهایم که کارگران بدون ارتباط با کارخانههای دیگر، اعتراضی کرده و بعد خاموش شدهاند. با وجودی که الان مشکلات کارگری در ایران همهگیر شدهاند، ما هماهنگی میان کارگران نمیبینیم. مشکل بیکاری هم در تهران هست هم در مازندران و هم در اراک، اما واکنش مشترک دیده نمیشود. نکته دیگر، گرایشاتی در جنبش کارگری هست که مبارزه را یا فرقهای میکند یا رفرمیستی. اینها هم دست به دست دادهاند و شرایط کنونی را پیش آوردهاند.
دلیل عدم اعتراض به حداقل دستمزد هم همین بود؟
بله. در حالیکه در سالهای اخیر میانگین ٢٠ درصد به حقوقها افزوده میشد، این ٩ درصد اضافه دستمزد یک دهن کجی واقعی به کارگران بود. جنبش کارگری با پراکندگی روبروست و حاکمیت هم دارد از این ضعف بهرهبرداری میکند.
فکر میکنید اول ماه مه امسال مراسمی از سوی کارگران و فعالان کارگری مستقل برگزار شود؟
نه، فکر نمیکنم. امسال شاهد حضور کارگران در خیابانها نخواهیم بود. فعالان کارگری البته در تدارک قطعنامههای مشترک هستند. آنها که در ایران هستند و از نزدیک دست بر مسائل دارند، درکشان این نیست که برای حضور کارگران در سطح جامعه، فراخوان بدهند.
مهیندخت مصباح - تحریریه: کیواندخت قهاری
٣٠-٠۴-٢٠١١
*************
توضیح محسن حکیمی:
در متن کتبی مصاحبه فوق - که در سایت رادیو دویچه وله منتشر شده است - مواردی هست که یا ربطی به مصاحبه من ندارد یا برداشتی آزاد از گفته های من است. این موارد عبارت اند از:
١- بلافاصله پس از عنوانی که این رادیو برای مصاحبه گذاشته است ("سایه سرکوب بر اعتراض کارگری") خبر قطع نامه مشترک هفت تشکل کارگری به مناسبت روز کارگر آمده است. این خبر ربطی به مصاحبه من ندارد و این مصاحبه پیش از انتشار این قطع نامه انجام گرفته است.
٢- از قول من چنین آمده است : "حتی اگر تکنولوژی ۵٠ سال پیش را که در بسیاری از کارخانه های ایران هست، ارتقاء دهیم، بازهم ذات سرمایه داری اهمیتی به این نمی دهد که ارزش افزوده خود را از کار انسان بگیرد یا از ماشین".
با اطمینان کامل می گویم که من واژه "ارزش افزوده" را به کار نبرده ام. من از "ارزش اضافی" سخن گفته ام. این دو با هم فرق دارند. مهم تر از این، جمله "ذات سرمایه داری اهمیتی به این نمی دهد که ارزش افزوده خود را از کار انسان بگیرد یا از ماشین" برداشت آزاد رادیو دویچه وله از گفته من است. طیبعی است که من اکنون جمله دقیق خود را به یاد نداشته باشم. اما برای دستیابی به این جمله می توان به متن ضبط شده مصاحبه مراجعه کرد. بی تردید، آنچه رادیو دویچه وله منتشر کرده مضمون جمله بیان شده توسط من را منعکس نمی کند. مضمون آنچه من گفته ام این بوده که سرمایه داری برای افزایش ارزش اضافی خود از ماشین استفاده می کند، اما همین استفاده از ماشین نیروی کار را – که منبع ارزش اضافی است – کاهش می دهد و این امر به بیکاری کارگران می انجامد.
٣- جرح و تعدیلی که دولت در مرداد ماه سال گذشته انجام داد مربوط به قانون بیمه بیکاری است نه قانون کار به طور کلی. من در مصاحبه خود به صراحت به جرح و تعدیل قانون بیمه بیکاری اشاره کرده ام، حال آن که در متن مکتوب این مصاحبه این جرح و تعدیل به قانون کار نسبت داده شده است.
۴- در پاسخ به این پرسش که "یعنی دولت هیچ باکی از هزینه پیوستن کارگران به خیل ناراضی ها و معترضین اجتماعی و سیاسی ندارد؟" از قول من چنین آمده است :
"نه. مگر دولت با هزینه های مشابه و با اعتراضات مردم چگونه برخورد کرده است؟ راحت به همه اعتراض ها مارک می زنند. فضا، فضایی نیست که کسی بتواند اعتراض خود را مدنی و سازمان یافته بیان کند و در نتیجه معترضان ناچارا به فضای اختناق سوق داده می شوند. البته ممکن است در کوتاه مدت این حالت ادامه یابد و دولت موفق شود. اما بعید به نظر می رسد که در بلند مدت بتواند اعتراض ها را سرکوب کند."
به یاد ندارم که به این پرسش این گونه قاطعانه پاسخ منفی داده باشم. این نکتۀ جمله آخر که "بعید به نظر می رسد که دولت در بلند مدت بتواند اعتراض ها را سرکوب کند" نافی این پاسخ منفی قاطع است. بازهم برای تعیین جمله دقیق می توان به متن شفاهی مضبوط مراجعه کرد. اما با توجه به سیاق همین پاسخ مکتوب که از قول من آمده است می توان پی برد که مضمون کلی آنچه من گفته ام این بوده که در شرایط کنونی و در کوتاه مدت دولت قادر است اعتراض ها را سرکوب کند، اما در بلندمدت چنین کاری بعید است. بدیهی است که این مضمون نمی تواند به این معنا باشد که "دولت هیچ باکی از هزینه پیوستن کارگران به خیل ناراضی ها و معترضین اجتماعی و سیاسی ندارد".
این توضیح برای رادیو دویچه وله ارسال شده است.
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
١٠/٢/١٣٩٠