بیانیه ی اعلام موجودیت اتحاد کمیته های کارگری

به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر

اردیبهشت ١٣٨٤- می ٢٠٠٥


هفدهم مرداد ماه هشتاد و پنج


اتحاد کمیته های کارگری :

چه دنیای وارونه ای است دنیای ما. عده ای قلیل - بورژوازی- متشکل در سازمان های خویش، با استفاده از قدرت سرمایه، که تماماً از قبل کار و استثمار نیروی کار کارگر مولد انباشت می گردد - و نیز با اتِکا به قوه قهریه و طبقاتی خویش – دولت- اکثریت عظیمی ار انسانهای کره ارض، این فروشندگان نیروی کار را به بی رحمانه ترین شکلی استثمار می کند، و به معنی واقعی کلمه به فقر و فاقه می کشاند

چه دنیای شگفت انگیزی است دنیای ما. جماعتی از برده داران معاصر- سرمایه داران- به صرفِ غصب و تملک وسائل تولید- آنهم تنها و تنها از طریق تولید ارزش اضافه ای که طبقه کارگر تولید می کند- بخش وسیعی از سازندگان تاریخ و جامعه، و تولید کنندگان همه ی نعمت های مادی، و اساساً خود زندگی را، از هستی ساقط می نماید، و به دربدری و بی خانمانی می کشاند.

چه دنیای عجیبی است دنیای ما. معدودی صاحب سرمایه، با توسل به ابزارهای سرکوب و تحمیق، در کنار انباشت روز افزون و سرسام آور ثروت و رفاه برای خود و جیره خوارانشان، دریایی از شریفترین مردم کارگر و مزدبگیر جامعه را برای مزدی اندک که "تنها برای وسائل معیشت آنان و حفظ و بقای خود و نسلشان ضروری است" به بردگی امروزی می کشاند. و در دنیایی از ستم و استثمار سرمایه داری، به سیه روزی و فقر مطلق، سوق می دهد.

و به راستی چه دنیای نابرابری است، دنیای حاکمیت سود و سرمایه- مشتی زالو صفت همه توده های کارگر و استثمار شونده را، به اجبار (اجبار اقتصادی) به اسارت و محرومیت از حقوق و منزلت انسانی خویش می کشاند، و به فقر مطلق محکوم می نماید. و این حکم سیادت و سلطه غاصبانه و سیری ناپذیر سرمایه، بر هستی و موجودیت کار و نیروی کار کارگر است. این قانون اساسی نظام سرمایه داری است: گسترش فزاینده فقر و مسکنت برای میلیونها انسان کارگر و زحمتکش، در قبال انباشت لجام گسیخته و بی حساب ثروت و مکنت، برای عده ای قلیل. مارکس این حقیقت تلخ را در حدود یک صد وپنجاه سال پیش، در مانیفست کمونیست آشکارا جلوی چشم کارگران می گذارد که "در این جامعه، آنکه کار می کند چیزی به دست نمی آورد و آنکه چیزی بدست می آورد کار نمی کند.

و ما کارگران، اما نباید به این جهان وارونه و قانون اساسی ستم سازو ستم پرور آن تمکین نمائیم. باید قانون مندی مادی و ارزشهای آن را به ریشخند گرفت، باید بر مبانی و پایه های تحکیم و استمرار چنین نظامی که همانا مالکیت خصوصی بر وسائل تولید، و کارمزدی است- تاخت. باید آن پایه ها و مبانی را در هم شکست، باید آن را کله پا کرد، و هر چیز را بر سرجای خود قرار داد. باید یک چنین نظام نابرابر و فلاکت باری را از میان بر داشت، و نظم شورایی را جای آن نشاند- نظام سلطه و حاکمیت سرمایه، چیزی جز فلاکت و ادبار و اسارت و بردگی، و در یک کلام فقر مطلق برای اکثریت عظیم مزد بگیران و توده های کارگر و زحمت کش از یک سو، و رفاه و ثروت بی حساب برای عده ای قلیل و صاحبان سرمایه از سوی دیگر به بار نمی آورد. کارگران اما به شهادت تاریخ هیج گاه در قبال سلطه و تهاجم بی رحمانه و ددمنشانه ی سرمایه بر موجودیت خویش سر تسلیم فرود نیاورده و بر قوانین و ارزشهای وارونه ی آن تمکین ننموده اند. این طبقه، در طول تاریخ پیدایش و حیات خویش موازی با زندگی اش، همواره در مبارزه ای بلا انقطاع گاه پنهان و گاه آشکار با بورژوازی بوده و علی رغم همه ی بربریت و تهاجم سرمایه، با تار و پود هستی خویش بدون وقفه با سرمایه داری پیکار نموده، و طی مبارزه ای سخت و بعضاً تا پای جان، برای دوره هایی حتی سرمایه داری و سرمایه داران را به عقب نشینی و هزیمت وادار کرده، و در بسیاری از موارد، خواستها و مطالبات انسانی و جهان شمول خود را به آن طبقه ی ستمگر تحمیل نموده است. مبارزه ی کارگران برای بهبود اوضاع کار و زندگی، همیشگی و دائمی است و از شرایط کار و استثمار بخش وسیعی از فروشندگان نیروی کار در نظام سرمایه داری استنتاج می شود. "این مبارزه را خود بورژوازی به کارگران فهمانده است. "

و ما نیز بعنوان بخشی از کارگران تحت ستم و استثمار جامعه، و فعالین جنبش کارگری، عمیقاً از این تضاد طبقاتی و این سنت تاریخی و مبارزاتی متاثریم. ما بعنوان یک گرایش مشخص طبقاتی و در قالب یک تشکل معین (اتحاد کمیته های کارگری) خود را از کارزار طبقاتی موجود جدا نمی دانیم، و آشکارا اعلام می کنیم که در پهنه ی تضاد و رودر رویی تاریخی و آشتی ناپذیر اردوی کار و سرمایه، به یک جانب آن- اردوی کار- وابسته ایم، و به آن تعلق داریم. اتحاد کمیته های کارگری در راه جامعه ای عاری از ستم و استثمار، فقر و بی حقوقی، تبعیض و ستم جنسی، بیکاری، کار کودکان، جنگ، ویرانی و تباهی جوامع انسانی، تخریب محیط زیست و زندگی بشر، پدیده ی کریه و مشمئز کننده ی فحشاء و تن فروشی، بلای اعتیاد و همه و همه ی مفاسد و کثافات جامعه ی بشری، که بی هیچ تردید از نظام نابرابر و ضد انسانی سرمایه داری سر چشمه می گیرد، مبارزه و جدال می نماید.

این تشکل در راه ایجاد جامعه ای مبتنی بر شوراهای کارگری و مردمی تلاش و مجاهدت می نماید. این تشکل برای تحقق نظام شورایی و دموکراسی مستقیم توده های مردم می جنگد و صد البته جنگ ما جنگی تمام عیار و بدون وقفه، همه جانبه و فراگیر و سراسری و طبقاتی است و همه زوایا و ابعاد کار و زندگی کارگران و مردم محروم جامعه را در برمی گیرد.

ما کارگران، هم برای خواستها و مطالبات اقتصادی و روزمره مبارزه می کنیم، و هم در اساس لغو کار مزدی را در چشم انداز خویش داریم. مبارزه ی ما به تبعیت از مبارزه ی کلیت این طبقه، به ویژه بخش آگاه و پیشرو آن، هم صنفی است و هم سیاسی هم مقطعی و موردی است، و هم سراسری و فراگیر، هم مسائل مبتلا به کارگران و توده های محروم را در یک کارخانه، یا یک بخش از جامعه، مد نظر دارد، و هم منافع کل جنبش طبقاتی کارگران را دنبال می کند. هم برای بهبود سطح زندگی و شرایط ایمنی کار است و هم نابودی نهایی نظم سرمایه را در منظر خویش دارد. ما کارگران هم برای پائین آوردن مدت زمان کار و افزایش دستمزد مبارزه می کنیم، و هم فریاد خود را علیه اخراجها و بیکار سازی کارگران و بی حقوقی مطلق اکثریت قریب به اتفاق مزد بگیران و دستگیری و زندان و کشتار بی رحمانه و غیر انسانی آنان و همه انسانهای شریف و زحمت کش بلند می کنیم، و از همه شیوه ها و اشکال مبارزه و اعتراض اعم از طومار نویسی، تحصن، اعتصاب، راهپیمایی و بستن جاده ها و... استفاده می نمائیم. و در گیر و دار همین مبارزه و جدال متحد و متشکل می شویم و جنبش طبقاتی و سراسری خود را شکل می دهیم، تا بر تار و پود این نظام ستمگر و ضد بشری بتازیم و طومار آن را در نوردیم.

اتحاد کمیته های کارگری همچنین بعنوان یک گرایش مشخص طبقاتی و کارگری، مقابله با نفوذ گرایشات غیر کارگری و بورژوایی را در درون جنبش کارگری، در عرصه نظر و عمل، وظیفه انقلابی و عملی خویش می داند و در این رابطه با رفرمیسم، به عنوان گرایشی بورژوایی و ارتجاعی به شدت مرز بندی دارد. این گرایش با اتکا به تجارب جنبش کارگری و نقطه نظرات داهیانه و روشنگرانه ی رهبران جهانی طبقه ی کارگر اعتقاد دارد که رفرمیسم اهداف و فعالیت های طبقه کارگر را بطور مستقیم یا غیر مستقیم به کسب اصلاحات محدود میکند. رفرمیستها میکوشند، از طریق امتیازات کوچک، کارگران را از مبارزه ی طبقاتی منحرف سازند. رفرمیسم حتی اگر صادقانه باشد، به سلاحی مبدل می گردد که بورژوازی با آن کارگران را فاسد و ضعیف می کند. تجربیات همه ی کشور ها نشان می دهند که کارگرانی که به رفرمیست ها (در ایران و جنبش کارگری عمدتا سندیکالیست ها) اعتماد می کنند، همواره فریب می خورند (رفرمیسم، فریب بورژایی کارگران است). رفرمیسم و رفرمیستها، این باور را در توده های کارگر و زحمت کش دامن می زنند که، راه مسالمت آمیز، راه صبر و انتطار بی پایان، راه طلب صدقه و خیرات از طبقات حاکم و دولتها، همیشه تنها راه و بهترین راه پیروزی در مبارزه است. گرایش رفرمیستی، علی العموم، به این تمایل دارد که تنها اهداف و خواستهای محدود و روزمره طبفه کارگر را، در چهار چوب نظام سرمایه داری دنبال نماید، و حتی همان خواستها و اهداف محدود و روزمره را هم در سایه ی سازش و همکاری با سرمایه، به پیش ببرد. لذا اتحاد کمیته های کارگر ی اکیدا با رفرمیسم و تبلور آن سندیکالیسم به عنوان یکی از انحرافات خطرناک و فریبکارانه ی جنبش طبقاتی کارگران مرزبندی دارد. همین جا یاد آوری کنیم که اتحاد کمیته های کارگری عمیقا بر این عقیده است که انقلاب کار توده هاست. این گرایش طبقاتی، بر این عبارت مشهور اساسنامه بین الملل اول تاکید دارد که «رهایی طبقه ی کارگر فقط می تواند به دست خود طبقه ی کارگر صورت گیرد" بر این اساس این گرایش با همه ی گرایشات و جریانات سیاسی مشخصی که می خواهند با نام کارگر و به جای کارگر انقلاب کنند(؟!!!) و قدرت سیاسی را قبضه نمایند(؟!!!) و در بهترین و صادقانه ترین حالت آن را خیر خواهانه به کارگران تقدیم دارند(؟!!!) عمیقا فاصله دارد.

گرایش ما صرف وجود یک چنین گرایشات و جریانات انحرافی و غیر کارگری را در عرصه ی نظر و عمل، خود حاصل وزن اجتماعی طبقات دارا، به ویژه خرده بورژوا، و حضور سیاسی و اجتماعی آنان در سطح جامعه می داند و اکیدا با آنان مرز بندی دارد. این نقطه نظرات انحرافی و غیر کارگری، در حقیقت همان درد کهنه و مزمن شناخته شده (خرده بورژوایی) و همان دمل چرکینی است، که هر بار تحت شرایطی، و با نام و تحلیلی جدید مجددا سر باز کرده، و در حد توان، یک چند مبارزات اصیل و طبقاتی کارگران را علیه سرمایه داری و جنبش لغو کار مزدی به کجراهه می برد و به انحراف می کشاند.

اتحاد کمیته های کارگری همچنین با ملی گرایی و ناسیونالیسم به عنوان گرایشی بورژوایی و ضد کارگری با هر نام و تحت هر عنوان به شدت مرزبندی دارد، و نه تنها مرزبندی دارد بلکه از آن متنفر است. چه فرقی میکند که کارگر همکار من الزاما هم ولایتی یا هم وطن من باشد، و یا در شهری و یا در کشوری دیگر متولد شده باشد که مثلا من در آن متولد نشده ام؟ چه فرقی می کند آن که همچون من شیره ی جانش در کارخانه و کارگاه و یا هر جای دیگری مکیده می شود، و به اجبار مورد ستم و استثمار قرار می گیرد الزاما به زبانی که من حرف می زنم حرف بزند،و یا در همان مرزها و موانع طبیعی یا مصنوعی یی که برایمان معین کرده اند، زندگی و کار کند؟ و متقابلا چرا باید برای مردم کارگر و زحمت کش فرق کند که آنکه ما را استثمار می کند و از قبل ما کارگران فربه می شود، همشهری و هم وطن ماست و مثلا به همان آداب و رسومی رفتار میکند که احیانا ما رفتار می کنیم؟ تخم این خزعبلات و لاطائلات را نمایندگان و گماشتگان چه طبقات و اقشاری در جامعه پراکنده اند؟ کارگران را درد مشترکی به هم پیوند داده است. "مصالح مشترک همه ی کارگران جهان، صرف نظر از منافع ملی شان" به هم مربوط است. کارگران آگاه همه ی کشورها را، چه رسد به کارگران ترک و فارس و شمال و جنوب، نه ملی گرایی و ناسیونالیسم می تواند از هم جدا کند، و نه مذهب و میهن. به قول مارکس "کارگران میهن ندارند و کسی نمیتواند از آنها چیزی را که ندارند بگیرد."

اتحاد کمیته های کارگری همچنین بهمراه توده های وسیع مردم کارگر و زحمتکش، برای تامین و برقراری گسترده ترین و وسیع ترین آزادی های سیاسی و اجتماعی بعنوان یکی از مطالبات و خواستهای اساسی مردم و بر همین اساس برابری واقعی و همه جانبه حقوق زن و مرد، و رفع نا برابری و ستم جنسی، حق آزادی بیان و عقیده و اجتماعات، انتشار روزنامه و مجله و آزادی زندانیان سیاسی و ... تلاش و مبارزه میکند و بر روی آنها اکیدا پای می فشرد. این گرایش همچنین به تبعیت از حرکت آگاهانه و متین کارگران آگاه، به هیچ وجه نسبت به جنبش های برابری طلبانه، آزادی خواهانه و حق طلبانه توده های مردم بی تفاوت نیست. اتحاد کمیته های کارگری نسبت به جنبش دانشجویی، به عنوان یکی از شاخک های حساس تحرکات و جنبشهای سیاسی و اجتماعی و جنبش زنان، به جهت ستمی که از زوایای مختلف به آنان روا می شود، به ویژه جنبش زنان کارگر و همینطور جنبش های معلمان و پرستاران و سایر قشرها و لایه های اجتماعی، در حد توان، توجه و حساسیت ویژه ای را معطوف می دارد. این گرایش طبقاتی، اساسا جنبش های حق طلبانه معلمان و پرستاران را جزیی از جنبش طبقاتی کارگران محسوب نموده و به آن سمپاتی و توجه مخصوص دارد. جنبش طبقه کارگر برای پیشروی به سمت حاکمیت شورایی کارگران و دولت کارگری، "یعنی کارگرانی که به صورت طبقه ی حاکم متشکل شده اند" روی نیروی این قبیل جنبش ها حساب باز می کند، و به نیرو و توان این قبیل جنبش ها نیاز دارد. واقعیت اینکه، همه هم و غم این گرایش معطوف به این امر خطیر است که با استفاده از تجارب تا کنونی جنبش کارگری، در سراسر دنیا و درس آموزی از شکستها و پیروزی های آن، و همچنین بهره وری از نظریه ها و تئوری های علمی و راهنمای (کارگری) در ارتباط با مبارزه ی طبقاتی، مبارزات کارگران را متناسب با شرایط ملموس و مشخص جامعه ی ایران تا مرحله ی درهم شکستن مناسبات سرمایه داری و کسب قدرت سیاسی توسط طبقه ی کارگر ارتقا داده و در نهایت موجبات استقرار حاکمیت شورایی، مبتنی بر لغو کار مزدی را فراهم نماید. البته ما نیک میدانیم که راه به قدرت رسیدن کارگران و تسخیر حاکمیت سیاسی توسط آنان، در کارزار تاریخی و طبقاتی حاضر راهی آسان و سهل الوصول نیست. این راه از پیچ و خمهای فراوان و طولانی می گذرد، که راهیان آن می بایست از عزمی راسخ و اراده ای استوار برخودار باشند. کارگران، در شرایط حاضر پراکنده اند، مبارزاتشان نیز پراکنده است، و در اینجا و آنجا به شکلی پراکنده و جدا از هم اتفاق می افتد. در تشکل های طبقاتی و فراگیر، به ویژه حزب شان متشکل نیستند و از فقدان یک جنبش عمومی و سراسری طبقاتی، حتی برای دفاع از حقوق پایه ای خویش رنج می برند. سرمایه داری و نمایندگان سیاسی آن، به بهترین نحوی از این مسئله بهره برداری کرده اند و شرایط بغایت سخت و طاقت فرسایی را به طبقه کارگر تحمیل نموده اند و به ابتدایی ترین حقوق و مطالبات آنان تعرض می نمایند. سطح معیشت کارگران را تا پایین ترین حد ممکن تنزل می دهند، و همان دستمزد های ناچیز و به واقع بخور و نمیر کارگر را برای ماهها و در پاره ای موارد برای همیشه پرداخت نمی کنند. شدید ترین کارها و اضافه کاری اجباری را حتی برای روزهای تعطیل و علیرغم تمایل کارگران، به آنان تحمیل می کنند. ننگین ترین و قرون وسطایی ترین فشارها و تضیقات را تحت عنوان قرار دادهای موقت سفید امضاء و لذا خارج کردن عده ی زیادی از کارگران از شمول قانون کار و همان امتیازات نا چیز موجود در آن قانون را تحویل کارگران می دهند. دسته دسته و گروه گروه و تحت عناوین و بهانه های مختلف به اخراج کارگران و بیکارسازی آنان می پردازند و در صورت اعتراض نیز کارگران را زندانی و یا به گلوله می بندند و اقداماتی از این قبیل. تا آنجا که بارز ترین ویژگی جنبش کارگری در ایران را در شرایط حاظر می توان بی حقوقی کارگران و عدم انسجام و هماهنگی آنان دانست. وآیا این طبیعی نیست که در شرایط فقدان تشکلهای طبقاتی و در نهایت حزب فراگیر و سراسری کارگران، مشکلات و معضلات عدیده ای دامن گیر آنان باشد، و دفاع از حقوق و منزلتشان در بهترین شرایط، به سختی امکان پذیر گردد؟ چه باید کرد؟ گره ی کار در کجاست؟ و کارگران ایران چگونه می توانند از وضعیت سخت و فلاکت باری که سرمایه داری و صاحبان سرمایه، جهت کسب سود سرشار و بی حساب خویش به آنان تحمیل نموده اند خلاصی یابند؟ مشکل در کجای کار است؟

از نظر این تشکل (اتحاد کمیته های کارگری) گره ی اصلی کار و معضل استمرار ستمگری مفرط سرمایه، علیه کار و بی حقوقی مطلق کارگران در ایران همانا در عدم انسجام و پراکندگی طبقه ی کارگر برای دفاع از حقوق حقه ی خویش و فقدان تشکل های پایدار و عمومی طبقاتی، و در این ارتباط فقدان یک جنبش عمومی سراسری و به هم پیوسته ی کارگری، علیه نظم سرمایه است. طبقه ی کارگر ایران در شرایط موجود فاقد آن تشکل واقعی سرمایه ستیز - و نه دولتی و فرمایشی- جهت تبیین نقطه نظرات و بیان خواستها و مطالبات کارگری و ضد سرمایه داری از یک سو، و سازماندهی و هماهنگی اعتراضات و مبارزات طبقاتی خویش، برای مقابله با تهاجم لجام گسیخته به حقوق و سطح معیشت کارگران است. و صد البته بدیهی است که در یک چنین شرایطی، اعتراضات و مبارزات پراکنده و بدون هماهنگی کارگران در اینجا و آنجا و در این کارگاه و آن کارخانه بدون نتیجه مانده و ره به سر منزل مقصود نخواهد برد. جنبش طبقه ی کارگر امروزه نیازمند برنامه و بدیل خاص خود و سازماندهی مستقل و طبقاتی خویش، دقیقا متناظر با ملزومات توسعه ی ذهنی و عینی خویش است. امروزه کارگران می بایستی که با برنامه و مطالبات ویژه ی خویش وارد عرصه ی کارزار طبقاتی و ضد سرمایه داری شوند و استنتاجات نظری و سیاسی انقلابی و رادیکال خویش را در رابطه با الغا مالکیت خصوصی و نفی مناسبات سرمایه داری داشته باشند.

ما کارگران می بایست که عزم خود را جزم کنیم و در عرصه ی کارزار طبقاتی و در متن مبارزه ی روزمره و انقلابی خویش برای دفاع از موجودیت طبقاتی و شرافت انسانی مان متشکل شویم. کارگران آگاه می توانند حول خواستها و مطالبات مشخص و ملموس کارگری و اجتماعی، به ویژه مبرمترین و گرهی ترین آنها در شرایط حاضر، همچون افزایش دستمزدها، متناسب با تورم موجود و پرداخت به موقع آنها، پرداخت حقوق و مطالبات عقب افتاده ی کارگران، جلوگیری از اخراجها و بیکار سازی کارگران و بازگشت کارگران بیکار شده بر سر کارهای شان، پرداخت انواع بیمه های اجتماعی، متناسب با وضعیت مشخص کارگران، از جمله بیمه ی بیکاری مکفی، تا زمان بازگشت بکار کارگران و بیمه ی مکفی بازنشستگی و ... حق آزادی اعتصاب و ایجاد تشکل های واقعی و مستقل کارگری - و نه دولتی، فرمایشی و خانه ی کارگری - و حمایت از خیل بیکاران و جوانان جویای کار، و دفاع از حقوق حقه و مسلم آنان، برای بر خوردار شدن از کار و شغل، به عنوان یکی از حقوق مهم و اولیه ی آحاد مردم، در کارزار طبقاتی و حی و حاضر جامعه، و یکی از با اهمیت ترین آنها، لغو قراردادهای موقت کار، به عنوان نمونه ای از بربریت و تهاجم وحشیانه و سبعانه ی سرمایه، به سطح معیشت، حقوق و موجودیت طبقه ی کارگر ایران و... متشکل شوند و در ابعادی سراسری و فراگیر خود را سازمان دهند.

همینجا یاد آوری نماییم که نقش کارگران آگاه و پیشروی طبقه کارگر، در این مقطع از حیات سیاسی و اجتماعی کارگران و مبارزات طبقاتی آنان، از اهمیت و بر جستگی بسزایی بر خوردار میباشد. کارگران آگاه و مبارز می توانند در شرایط موجود در مراکز کار و تولید زندگی خویش، در تشکل ها و هسته های کارگری از جمله "کمیته های کارگری" که با توجه به تناسب قوای موجود در ایران، هم اکنون یکی از مناسب ترین اشکال سازماندهی و تشکل یابی کارگران پیشرو و رادیکال، جهت تاثیری گذاری و هدایت جنبش طبقاتی و انقلابی کارگران است، متشکل شوند، و ضمن تلاش برای سازمان یابی و سازماندهی هر چه گسترده تر اعتراضات و مبارزات آنان و دخالتگری فعال و همه جانبه در مسائل مبتلا به کارگران در همه امور در روند حرکت و مبارزات جاری طبقه ی کارگر و جنبش طبقاتی کارگران و توده های محروم و تحت ستم مردم مؤثر و مفید واقع شوند، و به سهم خویش به همبستگی طبقاتی کارگران کمک و مساعدت نمایند.

در همین ارتباط، اتحاد کمیته های کارگری از همه ی پیشروان کارگری و تمامی کارگران آگاه و مبارز می خواهد تا با تشکیل کمیته های کارگری و کارخانه، در محل های کار و زندگی خویش و پیوستن به اتحاد کمیته های کارگری- "اتحاد کارگری"- به سهم خویش در گسترش بیش از پیش اعتراضات کارگران تا تغییر توازون قوای طبقاتی و سیاسی از مرحله ی "دفاع و مقاومت، به مرحله ی تعرض" ایفای نقش نموده، در سمت و سو دهی ضد سرمایه داری و انقلابی اعتراضات و مبارزات کارگران، و تعمیق جنبش طبقاتی آنان برای ایجاد شوراهای واقعی جهت اعمال قدرت و نهایتاً در دست گرفتن قدرت سیاسی، نقش فعال و در خور توجه ای را بازی نمایند.

آری کارگران می بایست که به میدان بیایند و خود را در عرصه ی کارزار طبقاتی به صورت یک طبقه متشکل کنند، تا نه تنها قابلیت و شرافت انسانی خویش را در رهبری جهان انسانی به منصه ی ظهور برسانند بلکه به سهم خویش، از حقوق دموکراتیک و آزادی خواهانه ی اقشار و طبقات اجتماعی دفاع کنند. از دیدگاه ما به میدان آمدن جنبش طبقاتی کارگران، خود شرط لازم دموکراتیک ماندن همه ی جنبش های حق طلبانه و آزادیخواهانه ِاجتماعی است. بنا بر این تلاش برای به میدان آمدن جنبش کارگری، بمثابه ی یک جنبش طبقاتی و اجتماعی قدرتمند، نه فقط از زاویه منافع طبقاتی کارگران، بلکه از زاویه ی منافع دموکراتیک این قبیل جنبش ها- زنان، دانشجویان، حقوق کودک، آزادی بیان و... نیز ضروری و حیاتی است.

جهان موجود و دنیای انسانی امروزه بیش از پیش به دو اردوی متضاد و متخاصم تبدیل شده است. اردوی کار، و اردوی سرمایه، ما کارگران به قطب نیرومند و لایزال کار وابسته ایم، و در این گوشه از جهان پهناور، خود را از همکاری و هماهنگی با کارگران سراسر دنیا و همه ی انسانهای آزاده بی نیاز نمی دانیم. ما دست یاری به سوی همه ی کارگران دنیا و هم طبقه ای هایمان دراز می کنیم و متقابلاً متعهدیم تا به تناسب توان و قدرت طبقاتی خویش، به دیگر کارگران در اقصی نقاط جهان یاری رسانیم. اتحاد کارگران جهانی و بین المللی است، چرا که مصائب و رنجهایشان جهانی است. تنها باید آگاهانه و با برنامه ی مشخص، متحد و متشکل شوند. و آن زمان که متشکل شوند و اتحاد سراسری و طبقاتی خویش را به منصه ی ظهور برسانند، دیگر اردوی سرمایه با همه ی یال و کوپالش، چه بی مقدار و حقیر خواهد بود، و آن زمان هر چیز بر سر جای خود قرار خواهد گرفت.

جهان کار و کارگران در مسند قدرت، و دنیای سرمایه در جایگاهی مغلوب.

پس کارگران جهان متحد شوید.

اتحاد کمیته های کارگری متشکل از:

جمعی از کارگران استان تهران - جمعی از کارگران استان خوزستان - کمیته کارگری گیلان - کمیته کارگری سنندج - کمیته کارگری بوکان - کمیته کارگری کرمانشاه - کمیته کارگری سقز