افق روشن
www.ofros.com

ستاره در اوین

گزارش از جلوی زندان اوين

بذر                                                                                                      شنبه ۱٦ آبان ۱٣٨٨

یک ساعتی است که از در اوین برگشتم اعصابم پاک بهم ریخته از شدت خشم دوست دارم فریاد بزنم. حدود ساعت ٣ بود که یکی از دوستان زنگ زد و گفت که تعدادی از خانواده ها در جلوی اوین تجمع کردن. خیلی سریع خودمان را به اوین می رسانیم جمعیتی حدود ۴٠٠ تا ٦٠٠ نفر از خانوادها و فعالین اجتماعی در جلوی اوین تجمع کرده بودن. بعد ازحدود ١٠ دقیقه درب اوین باز شد و تعدادی سرباز و نیروی گارد مردم را به اطراف هل دادن. در همین هنگام ماشینی در جلوی اوین ظاهر می شود که مخصوص حمل محکومین است. تعدادی را از ماشین پیاده کردن که دستبند به دست داشتند. با دیدن این صحنه مردم شروع به دادن شعار کردن درست که نگاه کردم تعدادی از رفقا را در میانشان شناختم. مشخص بود که آنها را از بازداشتگاههای دیگر به اوین آورده اند. روی صورت تعدادی از رفقا آثار شکنجه دیده می شود. در این موقع تعدادی از رفقای بازداشتی شروع به شعار دادن کردن، قیافه رفیق رها و یاشار را دیدم که دستهای خود را به علامت پیروزی بالا گرفته بودن و شروع به دادن شعار مرگ بر دیکتاتور کردن. با دیدن این صحنه اشک در چشمانم جمع شد. قلبم داشت از جا کنده می شد. از دوستی که موقع دستگیری همراه رها و یاشار بوده شنیدم که رها تا موقع انتقال به ماشین نیروهای امنیتی همچنان درحال شعار دادن بوده . اگرچه همه را نمی شناختم اما همه ی قیافه ها آشنا میامدن. انگار سالهاست که می شناختمشان. از اینکه دوستانم را در دست دژخیمان گرفتار می ديدم و نمی توانستم کاری انجام بدهم بسیار خشمگین بودم. تصمیم گرفتم من هم همراه مردم شروع به دادن شعار کنم. در این هنگام نیروهای امنیتی با تهدید از ما خواستند که محل راترک کنیم و گفتند که اگر محل را ترک نکنیم ما را نیز بازداشت می کنند. اما مردم به آنها اعتنایی نکردن و همچنان به شعار دادن ادامه دادن. بعد از بسته شدن در اوین ما حدود ٣٠ دقیقه آنجا ایستادیم که با تاریک شدن هوا و تهدید دوباره نیروهای امنیتی و انتظامی تصمیم گرفتیم آنجا را ترک کنیم. اما احساس می کنم قلبم در هماجا در پشت درب اوین جا ماند. خشمم را فرو می خورم و به انتظار می نشینم تا در روزهای آینده در دل مبارزه و تظاهراتهای دیگر خشمم را برسر نیروهای سرکوبگر ارتجاع خالی کنم .
همچنین با خبر شدیم که تعدادی از دوستان دیگر نیز بازداشت شده اند و به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات در پشت بازار کامپیوتر رضا منتقل شده اند. تا روزهای بعد .

سرنگون باد رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی

بر قرار باد انقلاب سرخ توده ای

پنجشنبه ١۴ آبان ٨٨

www.bazr1384.blogfa.com
bazr1384@gmail.com