افق روشن
www.ofros.com

جایگاه سرنگونی طلبی و انقلاب برای اپوزیسیون بورژوائی رژیم

فرشید شکری                                                                                                    دوشنبه ١٧ اسفند ۱٣٨


- مفهوم انقلاب

در دنیای ما تعاریف و تعابیر مختلفی از انقلاب وجود دارد و مفهوم و مضمون انقلاب نزد طبقات اجتماعی و جریانات سیاسی وابسته به طبقات متخاصم کاملاً متفاوت است. امروزه گذشته از اقلیتی که صرفاً به اصلاح و تعدیلاتی در ساختارهای روبنائی اعتقاد دارند و الزامی به کنار زدن نظام های کنونی احساس نمی کنند، اکثریت قریب باتفاق فعالین سیاسی مستقل، و یا متشکل در احزاب سیاسی چپ و راست که سر ناسازگاری شدیدتری با حکومت ها و شرایط حاکم بر جوامع و محل زندگی اشان دارند، خود را انقلابی می شناسانند و خواهان ایجاد تحولات آنی با پیکارهای غیر مسالمت آمیز و قهری می باشند. اما انقلاب چیست؟ اصطلاح انقلاب نخست به معنی زیر و رو کردن یا قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت است، با این وصف به صورت مجازی در مورد هر تغییر و تحول دامنه دار جامعه بکار می رود، مثلاً تحولی که عامل آن دانش و تکنولوژی باشد. در هر صورت انقلاب تحولی عظیم در یک جامعه است و از اینروی نمی شود یک قیام ضد استعماری، و یا خیزش علیه ستم ملی را انقلاب دانست چراکه نه بیرون کردن استعمارگران به تحولات ریشه ای در ممالک استقلال یافته انجامید و نه بمقصد رسیدن مبارزات آزادی بخش علیه ستم ملی این دگرگونی ها را درپی دارند. حال بر اساس مفهوم و تعریف انقلاب، این پرسش مطرح است که آیا یکچنین تحولی الزاماً باید به امر رهائی ستمکشان خدمت کند؟ اگر پاسخ مثبت است، چه انقلابی آزادی واقعی انسانهای فرودست را درپی دارد؟ یا کدام انقلاب موجب خلاصی از مشقات و محرومیت های تحمیلی می گردد، و محو تمامی بی عدالتی ها و مظالم موجود را تضمین میکند؟
با آنکه از انقلابات دموکراتیک بورژوائی به بعد تا تحولات همین چند سال اخیر در اوکراین و گرجستان که به انقلابات مخملی در این دو کشور موسوم شده اند، انقلابات متعددی در جهان بوقوع پیوسته، ولیکن وقتی به کشورهائی که در آنها انقلاب روی داده است می نگریم، به روشنی می بینیم که چون اندک تغییری در بنیاد شیوۀ تولیدی حاکم داده نشد و سرمایه از هر گزندی مصون ماند، هیچ نشانی از تحولات ابتدائی و محدود ناشی از آن انقلابات باقی نمانده است. تأسفبارتر اینکه سرکوب جنبش های کارگری و اعمال بی حقوقی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی علیه توده های کارگر و زحمتکش، در رأس وظایف دولت های بورژوائی جدید قرار گرفت.
بنابر این به صرف کنار رفتن و انهدام رژیم های خودکامه و استبدادی - که در جای خود از اهمیت فراوانی برخوردار است – و یا کسب رفرم های اقتصادی، سیاسی و لحاظ شدن خدمات اجتماعی از مجرای بهبود در سطح تولید و توزیع، و غیره، نجات از شر ستم و نابرابری های تثبیت شده در جوامع کاپیتالیستی ممکن نیست. بی شک تنها انقلابی که پس از تکامل پروسۀ شکل گیری اش، قدرت سیاسی را به همت یگانه طبقۀ انقلابی (طبقۀ کارگر) از چنگ طبقات حاکم می گیرد و در نهایت به تحول در زیربنای اقتصادی می انجامد پاسخ صحیح به پرسش های مطروحه است، و نه روی کار آمدن یک رژیم بورژوائی بظاهر دموکرات و پایبند به رعایت حقوق اهالی بجای حکومتی مستبد و یا دیکتاتوری. معنای اصلی انقلاب براندازی طبقۀ بورژوازی - با قصد و عمد - از راه مبارزات قهری توسط طبقۀ کارگر آگاه، برای خود و متشکل است. آنچه در فرانسه در ١٨٧١ رخ داد و آنچه در اکتبر ١٩١٧ در روسیه بوقوع پیوست دو نمونۀ کامل انقلاب به معنای اخص کلمه بودند.

- اهداف بورژواها از تأکید بر قیام توده ها

در اینروزها سخنگویان احزاب بورژوائی "سرنگونی طلب" ایرانی نیز مرتباً بر منبر می روند و با حرارتی زیاد در مورد قیام و شورش سخن سرائی می کنند. اینان که پس از دلسرد شدن از خاتمی و دوم خردادی ها – در دورۀ دولت و مجلس اصلاحات – همۀ امیدشان را به دخالت های قدرت های امپریالیستی بسته بودند و آرزوی تکرار سناریوی افغانستان و عراق را در ایران داشتند، ناگهان با دیدن عزم مبارزاتی توده های معترض در خاتمه دادن به عمر نظام ضد بشری ایران در ماههای اخیر، اینبار و بدنبال سالها سرگردانی در برهوت تغییر و جابجائی قدرت از بالا، بطور مستمر مردم بپاخاسته را به تجمع در خیابانها و تداوم قیام فراخواندند و همچنان به مناسبت های مختلف این فراخوان را می دهند.
از فعالیت های تبلیغی این بخش از احزاب اپوزیسیون لیبرال در این دوره پیداست که کاملاً خود را برای نبردهای نهائی هم در درون جبهۀ سرمایه یعنی علیه جناح حاکم سرمایه داری ایران، و هم در ستیز با جبهۀ کار آماده کرده اند. کلیۀ این جریانات که بعضی هایشان از مساعدت اتاق های فکر قدرت های سلطه گر جهانی بهره مندند، از سوئی همانند بی بی سی و صدای آمریکا با تلاش برای پاشیدن رنگ سبز به خیزش های مردمی (به منظور بند و بست با رهبران جنبش سبز)، و از سوی دیگر با دادن فراخوان های پی در پی مبنی بر سرازیر شدن مردم عاصی به خیابانها، می خواهند هر طور شده رهبری این قیام مردمی بدون رهبر را به کف آورده و بدین سان کشمکش حاد طبقاتی در درون جامعه را به نفع خود و سرمایه داری ایران خاتمه بخشند. باید پذیرفت، ادعای استبداد ستیزی و سرنگونی طلبی این بخش از بورژوازی مخالف جناح حاکم سرمایه داری ایران، همراه با حرف های فریبنده، و برنامه های سیاسی اشان برای آیندۀ کشور، ظرفیت جذب توده های کارگر و مردم زحمتکش را بسوی این جریانات دارند. باید قبول داشت، شعارهای آزادی، جدائی دین از دولت و سکولاریسم، مدرنیسم، برابری میان زن و مرد، رفع تبعیضات ملی و مذهبی، تأمین رفاه اجتماعی و قص علیهذا همچنان می توانند سیمای مطبوعی از این جریانات ارائه داده، و جمعیت دیگری از کارگران، زنان، جوانان و ملیت های تحت ستم را بسوی آنها متمایل سازند.

- رسالت چپ ها و کمونیست ها

در وضعیت پر تلاطم ایران و در بطن جدال‏های جاری که هر یک از نیروهای بورژوائی راهبردها و دورنمای خویش را عرضه می‎دارند، وظایف سخت و دشوارتری پیشاروی گرایش چپ و سوسیالیستی جامعه قرار گرفته است؛ زیرا اگر هر کارگر کمونیست و هر فعال چپ جنبش های اجتماعی می داند این نیروها در راستای رهیابی به اهداف طبقاتی اشان به سیاست ها و تاکتیک های مزورانه ای دست می برند و هربار به رنگی درمی آیند، اما اکثر توده های کارگر و مردم زحمتکش هنوز به ماهیت این نیروها و جوهر واقعی پلاتفرم های سیاسی دشمنان قسم خوردۀ کارگران و توده های محروم پی نبرده اند. اگر هر کارگر کمونیست و هر چالشگر رادیکال جنبش های اعتراضی می داند حمایت این احزاب از اعتراضات مردمی کوششی برای تحت تأثیر گذاشتن شهروندان بستوه آمدۀ ایران، و سود بردن از خیزش های آنها برای به چنگ آوردن قدرت سیاسی، و تاراج ثروت های کشور است، لیکن هنوز این میزان از آگاهی و تشخیص در بین مردم جامعۀ ما موجود نیست. هر چند نمی شود منکر این واقعیت شد که در طول سی سال گذشته قسمت هائی از جامعه به چپ و کمونیسم سمپاتی پیدا کرده اند، با این حال لیبرالیسم و ناسیونالیسم کمابیش از طرفدارانی در بین مردم فرودست کشور برخوردارند. با اینکه گرایش چپ و سوسیالیست جنبش های کارگری، زنان، دانشجوئی و جنبش انقلابی کردستان دستاوردهای مبارزاتی زیادی در گذر از این سالها داشته است، ولی هنوز به علت کم کاری ها و کاستی های فراوان امر تحمیل عقب نشینی به گرایشات خرده بورژوائی و بورژوائی در این جنبش ها و بطور کل در سطح جامعه از جانب چپ ها و کمونیست ها به خوبی پیش نرفته است.
اکنون که بیشتر نیروهای بورژوا- لیبرال سرنگونی طلب بر ادامۀ قیام و خیزش توده ها برای تحول در ساختار سیاسی فعلی اصرار میکنند، ضروریست تا کارگران و زحمتکشان از اهدافی که در پس این موضع گیریهای مقبول نهان اند، اطلاع یابند. آشکار کردن نیات سوء این جریانات در رابطه با تشویق مردم به شورش های خیابانی، کمکی است به منحرف نشدن مبارزات توده های کارگر و مردم زحمتکش از طرف اینها که درحقیقت قرابتی با اندیشۀ تغییرات انقلابی توسط پائینی ها ندارند.
بایستی بیش از دوره های گذشته سیمای حقیقی مرتجع ترین و ضد انسان ترین احزاب و عناصری که در پس عبارات دهان پرکن و عامه پسند مخفی شده اند و با حیله گری سنگ دفاع از مظلومین و ستمکشان کشور را به سینه میکوبند، و خود را انقلابی معرفی می کنند، برای جامعه آشکار کرد. بایستی نگذاشت رهبری سیاسی و عملی مبارزات جاری بدست خرده بورژواها و بورژواها بیافتد و توده های کارگر و زحمتکش به نیروی ذخیره و کمکی نمایندگان سیاسی این طبقات و اقشار اجتماعی مبدل گردند. بایستی مانع از این شد که ثمرۀ از خود گذشتگی و فداکاری های آنان در آینده به سرمایه داران و جریانات سیاسی اشان برسد و مجدداً بهره کشی و بردگی در شکل جدید خود ابقاء شود. بایستی اجازه نداد یک بار دیگر مشتی مفتخور و بیکاره [ولی خوش لباس و خوش ترکیب] که خودشان و همپالکی هایشان در جهان اکثریت قاطع انسانها را از ابتدائی ترین نیازمندی های معیشتی و ملزومات زندگی محروم ساخته اند، شانس این را بیابند تا در فردای هر دگرگونی ای زمام امور را بدست گیرند و همچون حکومت اسلامی- سرمایه داری از گردۀ نیروهای مولده طناب رد کنند و خونشان را بمکند. بایستی کارگران و توده های ستمدیده دریابند که دولتهای سرمایه داری خواه دموکرات و خواه مستبد، برای حراست از منافع سرمایه داران و حفظ ستم و نابرابری در جامعه پدید آمده اند و قوای مسلح اشان، زندانهایشان و کل ماشین سرکوب اشان در خدمت بقای این روابط تولیدی اند. سرانجام بایستی از راه فعالیت های آگاهی دهنده، به این واقعیت تلخ پی ببرند که برغم گسترش بیمه های درمانی، از کار افتادگی، بازنشستگی، یا برغم رشد خدمات اجتماعی، بهداشتی و رفاهی، افزایش دستمزدهایشان و غیره – که بدون مبارزات پر هزینۀ خودشان کسب نمی گردند – باز تغییری در موقعیت برده وارشان ایجاد نمی شود چنانچه در تحولات آتی دوباره بورژواها بر سرنوشت اشان حاکم شوند.
می توان با تشریح کامل و دقیق اینکه انقلابات بورژوا- دموکراتیک یا انقلابات رنگی این دوران چه نتایجی برای توده های کارگر و زحمتکش درپی داشته اند، تلاش های این جریانات که پرچم ایجاد یک نظام بورژوا- دموکراتیک و سکولار را بلند کرده اند، ناکام گذاشت. با بیان تفاوت های اساسی انقلاب کارگری با این قسم از انقلابات و برشمردن اهداف انقلاب کارگری است که کارگران و توده های ستمکش ایران خواهند دانست که چه می خواهند و چه نمی خواهند، و خود را برای نبردهای بی امان با زورداران و ثروتمندان و دولت آنان مجهز و آماده می کنند.
برپایۀ دادن تصویر شفافی از انقلاب کارگری و تحولات پس از آن توسط حکومت کارگری که به ایجاد جامعه ای بدور از استثمار، بدور از فقیر و غنی، و آزاد و برابر منتهی می شود؛ تولید کنندگان ثروت جامعه بدون درنگ و از همین امروز برای تحقق انقلاب کارگری و برچیدن بنیاد این شیوۀ تولیدی که همۀ ستم های موجود از فقر و گرسنگی و کار کودک گرفته تا تبعیض نژادی، جنسی و.. حاصل آن است به میدان خواهند آمد. این بخشی از کار آگاهگرانه یا همان انتقال آگاهی طبقاتی است که همانگونه گفته شد سبب جمع شدن توده های کارگر و زحمتکش به دور کمونیسم [به مثابه تنها آلترناتیو رهائی بخش در مقابل مناسبات نابرابر و استثمارگرایانۀ سرمایه داری] می شود، و نگاه آنان را فقط به چشم انداز انقلاب کارگری، و مبارزه برای ایجاد سوسیالیسم معطوف می گرداند.
وظیفۀ رهبران رادیکال کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی، و کمونیست ها در ایران اینست که در کنار فعالیت های روتین خود و همزمان با آشنا کردن کارگران و فرودستان جامعه با منافع اشان، و کمک به متشکل شدن کارگران در تشکل های مستقل و طبقاتی خود، همچنین تمایزات انقلاب ها را برای ایشان مشخص کنند. بی گمان اقتضا و ضرورت این کار روشنگرانه با توجه به اوضاع سیاسی پرتلاطم جامعه در ایندوره چندین و چند برابر شده است.

فرشید شکری - ششم اسفند ١٣٨٨