افق روشن
www.ofros.com

!تهران بار دیگر در آتش و خون

فعالین نشریه بذر                                                                                                       جمعه ١١ دی ۱٣٨٨

ساعت ده و نیم صبح خیابان آزادی بعد از بزرگراه یادگار امام از توی پیاده رو خیابان از هر دو سمت جمعیت زیادی بسرعت به سمت میدان انقلاب می رفتند ایستگاه اتوبوس هم پر از مسافر است اما از اتوبوس خبری نیست پیداست كه برای اختلال در حركت مردم آن را تعطیل كرده اند پس تصمیم می گیرم كه پیاده بروم به سمت میدان انقلاب. سر چهار راه ها جمعیت زیادی ایستاده اند. بعد از بزرگراه نواب در قسمت چپ خیابان جمعیت فشرده تر می شود و ناگهان حدود پانزده نفر گارد وی‍‍ژه ضد شورش حمله می كنند و با باتوم شروع می كنند به ضربه زدن به میله های آهنی و مردم. جمعیت روی هم می ریزد و من برای اینكه له نشوم از نرده های آهنی حیاطی بالا می كشم و از آنجا صحنه بهتر دیده می شود دو نفر از نیروهای ضد شورش تك تیرانداز هستند كه اسلحه معروف به قناسه دارند حدود ده نفر دیگر هم اسلحه پرتاب گاز اشك آور و باتوم و كلاه خود دارند.
مردم بعد از مدتی توقف به راه خود ادامه دادند در طرف دیگر هم تعدادی نیروی ضد شورش مستقر بودند اما موتورسوار نسبت به دفعات قبل در این طرف كمتر بود نیرویشان متمركز كردند برای میدان امام حسین. جمعیت شعار می داد : نترسید نترسید ما همه باهم هستیم و برادر ارتشی چرا برادر كشی. زنی گفت ما داشتیم می رفتیم به سمت میدان انقلاب كه نیروهای ضد شورش حمله كردند . شعار مرگ بر دیكتاتور اوج می گیرد.
از طرف دیگر چهار راه، باران سنگ بر نیروهای ضد شورش می بارد كه باعث می شود آنها چهار راه را ترك كنند. از بزرگراه نواب به سمت میدان توحید هر پنجاه متر ده نیروی ضد شورش ایستاده و مردم را می زنند كه پراكنده شوند.
ماشینها بوق می زنند بناگهان دو سه نفر لباس شخصی پلاك ماشینی را می كنند مردم هو می كنند. از سمتی دیگر جوانان دو سطل آشغال بزرگ آهنی را هول می دهند و با آن اقدام به بستن خیابان می كنند. سطل آشغال پلاستیكی دیگری را آتش می زنند و سپس با استفاده از كیسه شنهای مخصوص روزهای برفی مسیر بی آر تی را می بندند تا موتورهای ضد شورش نتوانند تردد كنند.
ساعت یازده و نیم چهار راه سلسبیل جنگ و گریز در جریان است. مردم شعار می دهند : مرگ بر دیكتاتور. نیروی ضد شورش عمده تلاشش اینست كه نگذارد جمعیت یكی شود. دختر جوانی می گوید اینها نفسهای آخرشان است و بزودی سرنگونند. توی تقاطع بزرگراه نواب و آزادی مردم بنر بزرگ خامنه ای را پائین كشیده اند و آن را لگد مال و پاره می كنند و مرد جوانی با فندك آن را به آتش می كشد نیروهای لباس شخصی جاسوس میان مردم زیادند اما جرئت ندارند كاری بكنند اما در گوشه ای یكیشان كه خیلی چاق هم هست چاقو می كشد كه بلافاصله مردم روی سرش می زنند و شروع به زدنش می كنند و هیچكش هم برایش دل نمی سوزاند.
یكی می گوید موتوری ها رفتند حركت كنید بسمت بالا. خبر می رسد كه در میدان امام حسین غلغله است یك نفر كه تازه آمده بود از آنجا می گفت كه در یك هیئت واقع در نظام آباد، مداحی شروع كرده كه بگوید اینها می گویند نماینده امام زمانند كه نیروی ضد شورش حمله كرده و درگیری شروع می شود.
مردم شعار می دهند : این ماه ماه خون است خامنه ای سرنگون است. به طرف میدان انقلاب با یك موتوری می رم میدان انقلاب پر از نیروهای ضد شورش و لباس شخصی هاست و راه ماشینها و و حتی پیاده ها را جلوی دانشگاه و سمت مقابل جلوی كتابفروشی ها را بسته اند . یكی می گوید ساعتی پیش تظاهرات گسترده و درگیری در آنجا رخ داده است. از آنجا به طرف كارگر جنوبی سرازیر می شوم در كوچه ها جوانان در حركتند معلوم است كه تازه از درگیری آمده اند نیروی ضد شورش خیابانی را بند آورده اند. بر می گردیم به سمت بزرگراه نواب تقاطع جمالزاده و آزادی مملو از جمعیت است. مردم شعار می دهند : مرگ بر این دولت مردم فریب.
سر خیابان اوستا و جلوی بوستان اوستا در خیابان آزادی جمعیت زیادی ایستاده اند و مسیرهای بی آر تی را با بلوك و آجر و علایم رانندگی بسته اند و با سنگ روی نرده های آهنی می كوبند پیرمرد و پیرزن زحمتكشی در اینكار از همه فعالترند. جلوتر تقاطع آزادی و اسكندری مملو از مردم است و شعار می دهند : خامنه ای یزیده یزید سرنگونه! و خامنه ای یزید شد روی یزید سفید شد. و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه! این لشگر حسینه یاور میرحسینه. و حسین حسین شعارشون تجاوز افتخارشون و این ماه ماه خونه یزید سرنگونه! و مرگ بر دیكتاتور!
تعدادی از جوانان مجسمه نیم تنه نواب صفوی را در بزرگراه نواب برایش سربند سبز درست می كنند مردی می گوید ولش كنید مرتجع بود اما كسی گوش نمی دهد. تقاطع رودكی و خیابان آزادی دست مردم است هلیكوپتر ناجا در ارتفاع پائین از بالای آن عبور می كند مردم هو می كنند. جلوتر در ایستگاه بهبودی مردم شعار می دهند : منتظری نمرده دیكتاتوره كه مرده. نیروی ضد شورش گاز اشك آور می زند. مردم شعار می دهند : مرگ بر خامنه ای زنی به شوهرش می گوید مذهب فایده ندارد و این مراسم عاشورا دیگر خیلی تكراری است و مرد میانسالی می گوید كه راست می گوید بایستی از حقوق زنان و ملیتها و دمكراسی دفاع كرد شوهر زن می گوید قدم به قدم. ساعت یك جمعیت در تقاطع خیابان خوش و كلهر در سلسبیل خیلی زیاد است و خیابان پر از دود و آتش است.
جلوی مسجد لولاگر جایی كه در سی خرداد از بالای آن به سمت مردم تیراندازی كردند و تعدادی را كشتند جمعیتی ایستاده و از هیئتی توی كوچه روبرو غذا و چای می گیرند و مسئولین مسجد كه قیافه بسیجی دارند سعی می كنند كه خودشان را بیطرف نشان دهند.
مترو نواب نزدیك است پس می پرم توی مترو به سمت میدان امام حسین. بلند گو می گه ایستگاه امام حسین توقف نداره پس پل چوبی بیرون می آیم نرسیده به میدان ماشین های نیروی انتظامی ایستاده اند و مردی را دستگیر می كنند آنجا مركز فروش وسایل دست دوم تهران است اما مغازه ها همه بسته اند و معمولا افراد فقیر وسایل كهنه شان را توی پیاده رو می فروشند اما حالا خلوت است.
توی خود میدان نزدیك به بیست ون نیروی انتظامی مملو از مامور در ضلعی كه مسجد امام حسین درش هست مستقر شده اند در میانشان چند نفر نیروی كماندو هستند كه لباس مشكی بر تن دارند و جلیقه ضد گلوله و كلت كمری و باتوم دارند. آدم یاد سربازان اسرائیلی می افتد كه در غزه مردم را سركوب می كنند.
ساعت حدود دو است و از درگیری های میدان مدتی می گذرد. مرد جوانی می گوید ساعت یازده جمعیت خیلی زیادی آنجا بوده و درگیری زیاد بوده می پرسم ده هزار نفر می شدند؟ می گوید خیلی بیشتر. بعدا كه شب تصاویر تظاهرات را در پل چوبی دیدم بنظر درست می گفت.
از آنجا می خواهم برگردم با بی آرتی برم كه تا میدان امام حسین بیشتر نمی رود و بنابراین نمیشه از جلوی دانشگاه و دروازه دولت و غیره گذشت. در ایستگاه اتوبوس آخوند جوانی بهمراه مریدانش ایستاده اند بنظر طرفدار احمدی نژاد است و او می گوید كه جمعی از اراذل مشكلات را بوجود آوردند! می خوام جواب تندی بهش بدهم اما موقعیت مناسب نبود بنابراین فقط به این بسنده می كنم كه بگویم ملاها بهتره در سیاست دخالت نكنند او هم خودش را به مظلومیت می زند و می گوید كه اصلا! بعد با هم می چپیم توی اتوبوس لبالب پر و می بینم كه با ترس دارد نگاه می كند چون تنها آمد تو.
بر می گردم به سلسبیل ساعت حدود سه و نیم است. نیروی ضد شورش در خیابان جیحون در دسته های ده نفری شروع به مستقر كردن می كنند چون لانه شان همانجاست روبروی استخر تامین اجتماعی. و بعد بیخودی گاز فلفل می زنند. پسر ده ساله ای توی كوچه ای شروع به گریه كردن و استفراغ می كند صورت و چشمهایش سرخ شده اند. به چند زن كه از خانه هایشان بیرون می آیند می گویم این پسر را ببرید كمی آبلیمو بهش بدهید بالاخره یكیشان قبول می كند. گازش خیلی تند بود چشمانم بد جور می سوزد برای مردم دیگر گاز اشك آور عادی شده است.
آنطرفتر اما در خیابان رودكی غلغله است صدها جوان بدنبال چهار جوان صورت پوشیده كه روی ارابه ای رفته اند راه می روند و شعار می دهند : حسین حسین شعارشون تجاوز افتخارشان! و مرگ بر تو مرگ بر تو! در این روز شعار مرگ بر خامنه ای خیلی زیاد بود و از این لحاظ رادیكالتر بود شعار ها. جوانان به سرعت صورتهایشان را با تكه های یك پارچه سیاه دكه یك هیئت می پوشانند. و صدها سنگ و آجر آماده می كنند و بدست می گیرند و به سمت بالا حركت می كنند. جسارت آن چهار جوان ستودنی است چون خبرچین زیاد است.
ساعت حدود چهار و نیم است و هنوز سیصد نفری بدنبال این جوانان راه می روند و شعار می دهند از نیروهای گارد خبری نیست اما چندین موتور سوار مشكوك بسیجی هی دور و بر آنها می پلكند و ارزیابی می كنند. این جوانان خستگی نمی شناسند و حاضرند تا صبح ادامه دهند.
عصر خانه هستم و ماهواره می گوید كه در اثر تیراندازی و حمله نیروهای حكومتی چهار نفر كشته شده اند و چند نفر دیگر مجروح شده اند گویا از روی پل حافظ و از پائین آن، حدود ظهر تیراندازی كرده اند. فیلم های خبری كانال آسو بوضوح تصاویر دو نفر از كشته شدگان را نشان می دهد. زنی در تماس با رادیو فردا جزئیات كشته شدن یك نفر را در تقاطع فلسطین و انقلاب شرح می دهد و می گوید كه مردم جسد مرد میانسالی را تا چهار راه ولیعصر حمل كردند.
خبر دیگر حاكی از كشته شدن خواهر زاده موسوی بود گویا او را نشان كرده بودند و با گلوله زده بودند او كه ٣۵ ساله بود به نام علی موسوی بعدا در بیمارستان ابن سینا در صادقیه جان می بازد. بنا بر اخبار رسانه ها شب هنگاه جمعیت زیادی به سمت آن بیمارستان می روند.
بنا بر اخبار رسانه های ماهواره ای خیابان ولیعصر و بلوار كشاورز در مقابل پارك لاله و میدان آزادی و خیابان ستارخان و میدان توحید تظاهرات پراكنده مردم رخ داده. آخرین خبرها حاكی از تجمع شبانه مردم در میدان محسنی واقع در میرداماد و درگیری پراكنده مردم در اطراف صدا و سیما دارد و مردم روی بام ها شعار مرگ بر دیكتاتور سر داده اند.
ساعت ٩ شب در اخبار شبكه یك سیما تصاویری از تظاهرات مردم و به آتش كشیده شدن چند موتورسیكلت و تخریب یك ساختمان را نشان می دهد و زیرنویس زده: حرمت شكنی عزاداری عاشورا توسط اغتشاشگران. بعدش مصاحبه با رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران را پخش می كند او قیافه ناراحت و مادر مرده بخودش گرفته و می گوید كه حرمت را شكستند و متاسفانه چهار نفر كشته شده اند یك نفر از پل به پائین پرت شده! دو نفر در حادثه رانندگی كشته شده اند! و یك نفر هم با گلوله ـ می گویند كه ارتشبد ازهاری در اواخر زمان شاه هم می گفته كه این شعارها همه نوار است و از بلندگو پخش می شود - این در حالیست كه بنا بر خبر شاهدان عینی یكی از كشته شدگان ابتدا گلوله می خورد و بعد ماشین نیروی انتظامی از رویش به عمد رد می شود و او جان می سپارد.
كلا در این روز شعارها رادیكالتر شد نسبت به شخص خامنه ای و مردم جسورتر بودند و نیروی انتظامی در بسیاری از مناطق دستور حمله و تیراندازی را اجرا نمی كردند و در بسیاری از نقاط مركزی تهران كنترل دست مردم بود. زحمتكشان در این روز نسبت به روزهای قبل در اطراف میدان امام حسین و محله نظام آباد و محله سلسبیل حضور پر رنگتری داشتند. خواست سرنگونی در غالب شعار بیشتر شنیده می شد.
بنا بر اخبار رسیده در تبریز حداقل چهار نفر در تظاهرات ضد حكومتی كشته شدند. شهرهای شیراز و مشهد و اصفهان و زنجان و اراك هم شاهد تظاهرات گسترده مردم بوده و شعار علیه خامنه ای پر رنگ بوده.
طرفداران موسوی از رادیكالتر شدن شعارها هراسانند و پیشنهاد مذاكره و گفتگو می كنند این در حالیست كه بخشهایی از مردم خواستار سرنگونی هستند. در این روز بخاطر عاشورا شعارها رنگ و بوی مذهبی بیشتری داشت. كشتن مردم در روز عاشورا لكه ننگ بزرگی بر چهره كثیف جمهوری اسلامی است كه خود را نماینده امام زمان و اسلام ناب محمدی معرفی می كند.

درود بر جانباختگان راه آزادی!

مرگ بر سركوبگران خلق!

استقلال، آزادی، برابری، جمهوری دمكراتیك مردمی!

گزارش ارسالی برای نشریه دانشجویی بذر - ٨ دی ماه ١٣٨٨