شفیق، عاشورا، پرتاب سنگ
ازچندی پیش بعلت نداشتن فرصت و گرفتاری های معیشتی وزندگی، کمتر سراغ کامپیوترو اینترنت می رفتم، تااین که حوادث و اتفاقات اخیر پیش آمد وسراغ اینترنت رفتم وقتی چشمم روی صفحه کامپیوتر چرخید، روی مقاله عاشورا متوقف گردید،شروع به خواندن عاشوراکردم تا ببینم نظریکی از مارکسیست هائی که نامش درمیان دیگر نام ها برایم غریبه نیست درباره عنوان مقاله عاشوراوحتما رویدادهای اتفاق افتاده در عاشوراچه می گوید، چه پیشنهاد راهبردی دارد،وقتی شروع کردم به خواندن مقاله متوجه شدم نویسنده با جنبش زاویه دارد وطبیعی است!، هرچه جلوتر رفتم دیدم زاویه دارد بیشتر می شود با وسواس خواندم نگرانیم فزونی گرفت، متوجه شدم زاویه خیلی معکوس است، وهمچنان که می خواندم و پیش می رفتم خودرا در برهوت، غربت وبیگانگی یافتم!
طی یکی و دو دهه سال های گذشته که طبقه کارگر، فعالینش، درزیرسرکوب وسایه سنگین اختناق هرروز در نبرد و مبارزه ای نابرابر با رژیم درگیر بود، همه گونه فشار و تضییقات را متحمل می گشت، گام برمی داشت،ابزار کار می جست،تلاش می کردوتجربه می اندوخت ودرکشمکش کشنده و فرسایشی زیرسرکوب، پیگرد توام بازندان و شکنجه بطورروزمره و باهزینه های مالی فراوان و مایه گذاشتن ازعمر، جان وزندگی خود درکار و امر مبارزه همواره سعی می کرد جلوبرود، وهمیشه دریغ داشت ازحداقل فرصتی را که رژیم از او می گرفت، حتی اجازه برگزاری یک اجتماع ساده دریک محیط دربسته و کنکاش روی مسائل صنفی را هم به اونمی داد، رژیم با لشکرمزد بگیرانش آنان را متفرق می کرد و دستگاه اطلاعات با تعقیب های بی پایانش و دست چین کردن عناصرفعال و دربند کردن آنان لحظه ای فعالین طبقه کارگر و مبارزین سیاسی دوستدار طبقه کارگر و آزادیخواهان را آسوده نمی گذاشت، رفته، رفته و بدنبال این ستیز و کشمکش و فشاروتهدیدها و تضییقات عمومی بود که کارد به استخوان مردم رسید، همه آحاد مردم به حرکت آمدند، مبارزه حالت عمومی به خود گرفت و جنبش ضد رژیم و در دل و پیشاپیش آن طبقه کارگر، اقشار زحمتکش وستمدیده و توده های مردم در پی اهداف و آرزوهای خودبه خیابان آمدند، در رویاروئی با رژیمی که سی سال بنا حق برسرنوشتش حاکم بود قد برافراشت، کشتارشد، تهدید گردید، صدمه دید، به زندان افتاد، زنان و جوانانش به خاک غلطیدند، درست درهمین شرایط بعضی از فعالین و بانیان جنبش طبقه کارگرساز دیگری را می نوازند، وطبقه کارگررا یکسره مایوس ونا امید می کنند، و درجنبش حقیقی که درجریان است چنان به حاشیه رانده می شوند که سرشان بی کلاه می ماند، مقاله عاشورای آقای شفیق وتحلیل ایشان ازجنبش و وقایع با معیار و ارزش های رایج درحوزه اصول انقلابی مارکسیست فاصله دارد.
تشتت تئوریک و سیاسی و آشفتگی فکر بعلت اختناق و دیکتاتوری و بعضی بداندیشی ها ی ماهیتی عموما در بخش راست جنبش کمونیستی و طبقه کارگرایران وجود داشته و سابقه طولانی دارد، و چپی که فکر می کرد خیلی چپ است، وباید بیش از این هم چپ باشد گاهی دچار همین اشتباه می شد، چپ، چپ و راست، راست درسال های بعد از بهمن پنجاه و هفت در گرما گرم تلاش و تکاپوی مبارزات توده ها و سازمان های سیاسی علیه رژیم آن ها درسر سراها، کریدورها و سالن های همایش و کنفراس دستگاه حاکم با همدیگر روبرو می شدند و درحالی که یک لحظه جلوتر از جلوسخنران کنفراس با لبخند برلب رد می شدند، با غیظ نگاه خشم آگین شان به همدیگر برخورد میکرد، امروز اگر چه رژیم هیچ دری را برروی این افراد نگشوده تا آنان را رایگان به کار گیرد، اما می توان درغالب اندیشه و نظری به نمونه ای ازجدا افتادن با طبقه کارگ رو به نمونه ای از متریالسم گریزی و فراراز عینیت و واقعیت و تعریف وارونه دادن از اوضاع درمیان چپ جنبش از این دست مشاهده نمود، مارکسیست بلند پایه ومتفکر، فعال سیاسی کارگری مثل آقای شفیق که انتظار بیشتری می رفت تا حداقل در حوزه سیاسی با نظریات راهگشاه و تئوریزه شده اش در این شرایط باریک و درزمانی که مبارزه طبقاتی در بستر اعتلائی شدت گرفته ویک جنبش حقیقی عمومی وتعرضی با همه کیفیت وکمیتش درجریان است به حمایت ازآن برخیزد، متاسفانه با فاصله گرفتن از جنبش عمومی توده ای، درمقام یک بیننده دانا به گفتاری می پردازد که اکثریت توده مردم وطبقه کارگر به آن آگاه است، حرفش بی شباهت به حرف های کهنه شده منشویکی نیست! سبز و کروبی وم یر حسین مالی نیستند! جنبش سبزو کروبی ومیر حسین ماهیتی ارتجاعی دارند! مثل این که مردمی که به خیابان آمدند همه به حمایت از کروبی ومیرحسین به خیابان آمده اند، جامعه درآتش مبارزه طبقاتی می سوزد و ابعاد ستم، بیعدالتی، دیکتاتوری و استثماروبی حقوقی درشکل افسار گسیخته وکم نظیری حاکم است وتوده های ناراضی وبه ستوه آمده به خیابان ها آمده اند و اعتراض خودرا فریاد می زنند، آن وقت آقای شفیق در مقاله عاشورا می گوید فعالین کارگری و طبقه کارگرباید خنثی، بی تفاوت ونظاره گر باشند!،ا گرمثل گذشته این توهمات از راست جنبش بود طبقه کارگر بنا برعادت دیرینه و شناخت خود از شیوه عمل این گرایش نشنیده می گرفت،هم تحمل می کرد وهم قوه تحلیلش را داشت، ولی این باراز روی شانه و سمت چپ آن این آوازسرداده می شود، اگر نگوئیم دچار شوک می شود، حد اقل ازتعجب چشمانش گرد می شود.
مقاله عاشورا، مبارزه طبقاتی و اجتماعی را که همه آحاد و عموم مردم، گروه ها، احزاب، دسته جات، و شخصیت ها، طیف های گوناگون، گرایشات سیاسی که در جامعه ما با اشکال متفاوت و از زوایای متفاوت و درشکل پیچیده و گسترده ای درگیرآن هستند نادیده می گیرد و تمام مبارزه را محدود به درگیری میان دوجناح رژیم می داند، مثل این که تازه پی به ماهیت رژیم برده علی الخصوص جناح مغلوب آن معروف به اصلاح طلبان، بخش عمده مطلب عاشورا در حول و حوش عملکرد خیانت بار این جناح دور می زند و به ماهیت آن می پردازد، و جنبش اجتماعی عمومی مردم را نه تنها دراین هفت و هشت ماهه بلکه در برآمد یک دهه اخیرهمه اش را رنگ سبز زده و بعد ماهیت سبز را نشان داده و به رخ کشیده سرانجام نتیجه ای که از عملکرد و ماهیت سبز بدست آورده تبدیل به چماق کرده وعلیه همه نیروهائی که درکار زار به رویاروئی با رژیم برخاستند بکار میبرد، با گشاده دستی و بذل و بخشش مبارزه یک دهه را به قالب خاتمی ومیرحسین میریزد، و در این کار خیلی پیشروی می کند تا آنجا که نه تنها هیچ جایگاهی برای مبارزات جدی و مستقلی را که علیه رژیم انجام گرفته قائل نمی شود بلکه برای خودش هم که در مقام نقد انقلابی نشسته ارزشی قائل نیست، من به عنوان یک عضو ناچیز وهودار جنبش کمونیستی بعنوان نویسنده این یاداشت و متکی به اطلاعات خودم فکر می کنم چپ ایران منهای جریان شناخته شده حزب توده وجریان خود باخته اکثریت که بنا به ماهیت و سرشت تئوریک سیاسی خود که یک روز را هم بدون تکیه به یک جناح رژیم مسلط چه سلطنت و چه فقاهت، نمی توانند روی پای خود بایستند، کلیه جریانات چپ کم یا بیش در یک کلیت کلان نسبت به ماهیت رژیم نه درموقعیت آلترناتیو اما باغلبه بر پراکندگی تشکیلاتی می توانند به جایگاه آلترناتیو صعود کنند یعنی اینکه توهم نسبت به ماهیت رژیم ندارند و ارزش مبارزه مستقل کارگری را هم می دانند، برنامه وهدف مشخص دارند، و چنانچه این جنبش اعتراضی با جدیت و حمیت دربستر عمیق و توده ای خود قرار گیرد نیروی چپ از رقیبان خود جلو می زند، نویسنده با یک نقد غیر دقیق همه نیروهای اجتماعی و جنبش انقلابی را همراه با جریانات بورژوائی، لیبرالی رنگارنگ، و رفرمیست ها در دیگ سبز می ریزد و به نفی کلی آن می پردازد، و بعد حواله میدهد و منتظر می ماند تا همه چیز تمام شود و در فردای دیگر با سلیقه خودش به راهبرد انقلاب ذهنی اش بپردازد!، یک پیشنهاد به نویسنده دارم ابتدا نقد و تحلیل خودرا با نقد یکی از رهبران جنبش کارگری که هم وزن خود می داند مقایسه نماید و بعد برای درستی، باریک بینی، و دقت نظر خود فقط درمورد جریانات با گرایش مارکسیستی و یا جریان شناسی مارکسیستی در مقام رهبر و یک مارکسیست متفکر و برجسته با نظر یک لیبرال ویا دمکرات در کتاب "آشفتگی در فکر تاریخی" آقای فریدون آدمیت و تعریفی که ایشان از چپ ایران در پاسخ به بازرگان که گفته بود چپ یکی است و وابسته است بنشیند و ببیند چه جواب مستند وتاریخی و تعریفی این آقای لیبرال ودمکرات از چپ ارائه داده ومجددابه مقاله خود رجوع نمایدتا این گونه همه جریانات و گرایشات متنوع اجتماعی رابه یک چشم نینگارد وواقعیت رادر پرده ابهام نپوشاند رنگ مات و تیره روی مسائل نکشد، البته ما با زمانی که آدمیت در مورد چپ و جریانات مشخص آن دوره قضاوت نموده فاصله زیاد گرفته ایم و چپ امروز چپ دیروز نمی تواند باشد، هدف من ازمقایسه و ارزیابی، نکته سنجی ودقت نظر نویسنده کمونیست است با یک نویسنده غیر مدعی. چپ درمیدان مبارزه و پراتیک اجتماعی بطور موضعی یا در طولانی مدت وغیرمشروط امکان دارد بانیروهای غیرکارگری همسو گردد، و این برمی گردد به نیروهای زیادی که درگیرمبارزه هستند هرجریان و شخصیتی نا خواسته باجریان دیگری موازی یا همسوقرارمی گیرند، ولی چپ تاکنون چه مشروط غیرمشروط پای اتحاد با سبز نرفته است، حتی نویسنده مقاله عاشورا باهمه خود برگزینی و دوری گزیدن ازجمعیت به خیابان آمده به ناچار با جریان وافرادی همسو می شود البته نمی توان به میزان بهداشتی وغیر بهداشتی آن جریانات وافراد پی برد، وویژگی نیروهای اجتماعی ولایحه های جامعه ای که نیروهای انقلاب راتشکیل می دهند و درگیر مبارزه هستند ازابتدای مبارزه شسته، پاکیزه و به معنی رایج مورد نظر ما پرولتریزه نیستند که فرمان به پیش صادرکنیم، بلکه دربسترمبارزه و فراگیری آموزه های انقلابی جایگاه خود را پیدا می کنند، وبه وضعیت خود سروسامان میدهند، ودر مسیر انقلاب پیش می روند، و انقلاب در زمینه و بستر جامعه می روید نه به اراده فرد و دستوری، آن طورکه آقای شفیق می گوید من با این جنبش نیستم، ناخالص است وچون فروکش کرد یک بار دیگر به خواست من جامعه عروج خواهد کرد وآن بارجنبش یکسره کارگری خالص و من راهبردی آن را خواهم کرد!!.
انقلاب اجتماعی همواره ازمرداب وگنداب بورژوازی برمی خیزد، وطبیعی است در ابتدا به ساکن وهنگام خیزش آلوده به کثافات جامعه بورژوازی است، درپروسه انقلاب است که آلودگی ها زدوده می شود واز صافی می گذرد، انقلاب اجتماعی کالای استرلیزه، پاکیزه بهداشتی و بسته بندی شده ای نیست که سفارش درجه یک ودو ومتوسط آن یا نوع مرغوب بابسته بندی اعلا و پیچانده در زر ورق شفاف ومزین به یک دسته گل بدهیم، و منتظرباشیم تا دو دستی آن راتقدیم ما کنند، انقلاب، زایش یک جامعه آبستن است فراز و فرودهای جامعه دوران های بحرانی زائو و جامعه است مامای جامعه پیشروان کارگری دراین دوره ها نباید از مراقبت کردن زائو غفلت کنند، زایمان درد خود وآلودگیهای خود را دارد، مامای زائو بطور طبیعی سهمی از آلودگی میبرد، کلیه نیروهای جامعه با پایگاه متفاوت اجتماعی درروند انقلاب اجتماعی به جدال سهمگین و کشمکش نفس گیری می پردازند، سرانجام نیروئی که ویژگیهای پیش برنده تحولات اجتماعی جامعه دردوره معاصرکه عموما طبقه کارگروحزب طبقه کارگر است برنده و پیروز این نبرد می شود.
انقلابات اجتماعی مسیرهای متفاوتی راطی می کنند، بستگی به میزان رشد تاریخی، سیاسی،اقتصادی و اجتماعی جوامعی دارد که انقلاب در آنان به وقوع می پیوندد،علاوه بر اینها و جزئیات دیگر و تاثیرات خارجی هم نشان های خود را دارد.
تاریخ جنبش ها وانقلابات اجتماعی معاصر ودر دوره یکصد وپ نجاه ساله اخیر که عنصر آگاه و با هدف درآنان نقش داشته، بلااستثنا ازاین نمونه اند همه درمسیرپرپیچ وخم و رقابت بانیروهای رقیب، دشمن، موازی و دوست صورت گرفته، لازم نیست من اشاره بکنم، وآنچه آورده شد بیشتر از این بابت است که شما در مقام استاد اطمینان حاصل نمائید که در پس دادن درسمان کوتاهی نمی کنیم.
می خواهم به مورد و مشکلی اشاره کنم که به نظر من چشم اسفندیار جنبش کمونیستی ایران، که بخش خارج کشورآن ر ابیشتر شامل می شود و به تناوب در پیشانی ذهنمان آمده و بعد که سرگرم خودمان شدیم آن را پشت گوش انداختیم و به جزئیات وحرف های طولانی دل خوش کردیم، مشکل همه ما ونویسنده عاشورا بی عملی و بی رقبتی به پراتیک وعدم حضور در جنبش است، نمی شود گفت همه داده ها وگفته ها درقالب تئوری خوب وبا ارزشند، واگردرست و منطقی باشند بازهم این کلیت قضیه نیست، زمانی تئوری ها ارزش حقیقی خود را پیدامی کنندکه در عمل به محک تجربه و آزمون در آیند، وظیفه مارکسیست ها تنها تبیین، توضیح وتحلیل تئوری نیست بلکه عمل است که باید شانه به شانه تئوری پیش برده شود ،فلاسفه مارکسیست بنیان این علم را برکار وحرکت گذاشته اند، ونفس حرکت به تنهائی پی آمد های مثبت خود را دارد.
به ناچار و برای این که نشان دهم طبقه کارگر و حزب وسازمان های سیاسی طبقه کارگر در فرآیند انقلاب و دوره های انقلابی و وضعیت انقلابی چگونه در پراتیک اجتماعی و تاکتیک سیاسی تند وتند برای رسیدن به هدف سیاست انتخاب می کند وچون هدف دارد، وچون اپوزوسیون نظام ها هم همیشه پرولتاریای آماده انقلاب نیست، نیروهای دیگری اعم ازلیبرال، مرتجع، سلطنت طلب و نظامی باز نشسته وغیره وغیره وجود دارد، نباید دست روی دست بگذارد و در بالا بنشیند وبگوید چون اینان هستند من نیستم، به یک نمونه ازنقلابات اجتماعی اشاره می کنم، نمونه عینی ازیک دوره پر کشمکش تاریخ اجتماعی خودمان، دوره انقلاب مشروطیت، با کمی گذشت روی تعریف خودمان ازآن و توافق بر روی تعریف اجماعی آن ، نیروهای اجتماعی گوناگونی درآن دوره در انقلاب مشروطیت مشارکت داشتند واز آن جمله کمونیست ها هم در آن مشارکت داشتند، یکی ازفرازهای تاریخ ما است، رادیکالیسم، دمکراتیسم و میل به چپ این جنبش اجتماعی، همیشه مورد مباهات کمونیست ها بوده، سوسیال دمکراسی انقلابی و کمونیست ها درسالهای مشروطیت و در ادامه آن با مبارزات درخشان و پراتیک اجتماعی و ارزشمند خود میراث گرانبها برای ما بجا گذاشتند، حیدرعمواغلی وسلطانزاده در اطاق های دربسته وبا دوری گزیدن از مبارزه اجتماعی به این جایگاه بزرگ نرسیدند، خیلی بیشتر ازما ومدعیان تلاش اجتماعی و کار و پیکار نمودند، وهمه این افتخارات درهمین جامعه و دریکصد سال پیش نصیب طبقه کارگر گردید، و درآن زمان خبری از توسعه نبود، بیسوادی عمومی بود، جاده و برق نبود و امکانات مبارزه خیلی کم بود، بورژوازی این گونه رشد نکرده، وبه این شکل گندیده و افشائ نشده بود و طبقه کارگر و پرولتاریاه م این همه گسترده و پر کثرت نبود، واقشار و جماعتی که در کشاکش مبارزه آن روز تن حیدر عمواغلی و سلطانزاده به تن آنان می خورد کمتر ازمیزان آلودگی جماعت امروز نبود، ولی چون راه خود می رفتند ابائی نداشتند، لاجرم جمعبندی سلطان زاده از پراتیک اجتماعی و فعالیت آن روز کمونیست ها بود که در کنار لنین و در پیشگاه مردم آسیا و شرق دور و نزدیک آن به عنوان سند کاندید دستور کار کمونیست ها خوانده شد، درست است که ما امروزنه لنین داریم و نه سلطانزاده ولی این دلیل نمی شود که نظاره گر باشیم و ازروی ناتوانی و یا نخواستن به جنبشی عمومی ومردمی دهن کجی کنیم.
همانطور که در ابتدای این نوشته آورده شد، بخش اعظم مقاله عاشورا در مورد ماهیت سبز و میر حسین وعملکرد جریانات اصلاح طلب رژیم است، وفراتر از یک نقد در خود نمی رود، فقط گوشه ای از عملکرد دو جناح رژیم را درمقابل هم سبک و سنگین می کند وبه نقد انقلابی نمی کشد، یعنی طرحی نو وجایگزین پیشنهاد نمی دهد، فقط درچند سطر پایان مقاله اشاره می کند به ایجاد تشکیل سندیکای شرکت واحد و تلاش آقای اصانلو و یارانش یعنی تنها بدیل وجایگزین آقای شفیق ایجاد تشکیل اتحادیه های کارگری است، نباید شکی داشته باشیم که کارفعالین شرکت واحداتوبوسرانی نقطه عطفی در راه تشکل سازی درجنبش کارگری درر وره رژیم جمهوری اسلامی وآغازی بود برای جنبش کارگری تا دردیگر واحدهای کارگری که در تلاش بودنداقدام به تشکیلات کارگری خود نمایند،اماآقای شفیق درگرما گرم وهنگامه جنگ، صلح می جوید، فراموش می کند که تشکیلات ابزار است وباید درخدمت هدف قرار داده شود وهدف برانداختن و واژگون کردن رژیم سرمایه داری است، امیدوارم که نگاهش به جنبش و تشکیلات کارگری آن، مثل همان نگاهی نباشد که به جنبش عمومی دارد وخلاصه شود دربرخورد میان دوجناح رژیم.
سندیکالیست های صرف فقط سندیکا رابرای سندیکا می خواهند،همان طور که بعضی هنرمندان هنر را برای هنر می خواهند، وظیفه سندیکارامحدود می کنند به حوزه چانه زنی تا ابد دهردرنظام سرمایه داری و سندیکا را انتخاب می کنند تابورژوازی را تزئین کنند، آنها دلشان خوش است که درنظام سرمایه داری دریکی از خیابان های متوسط شهربربالای درب ورودی یک ساختمان تابلونصب گردد- این جا سندیکای کارگران است!! همین! وبه فکرشان نمی گنجد در جوامعی مثل جامعه ما علاوه برهمه شعارهای صنفی و حقوقی و کارگری درشرایطی که توده ها به خیابان می آیند و جامعه متلاطم و بحرانی است و کارگران خواست های انقلابی دارند باید برپرچم سندیکا شعار زنده باد مبارزه و زنده باد سوسیالیسم نوشت.
آقای شفیق در جای دیگر و خیلی کوتاه به مسئله خشونت اشاره می کند، مجموعه وقایع و اتفاقات و حوادث روز عاشورا را منظوردارد، خشونت را محکوم می کند! شما فکرمی کنید کدام خشونت رامی گوید؟ اتفاقات بسیاری رخ داد، خشونتی که رژیم بنا به ماهیت ذاتیش بکار گرفت، یامقابله مردم به جان آمده که حقوقشان به بدترین شکلی طی سی سال عمر این رژیم ازبین رفته وضایع شده؟، شکستن شیشه بانکها وسوختن موتوروسایل نقلیه عوامل سرکوب را توسط مردم منظور دارد یابه زیرگرفتن مردم با وسیله نقلیه توسط نیروهای سرکوب رژیم؟
درگزارشات و اخباربعد ازحوادث و اتفاقات جنبش عمومی آن روزمردم آمده که یکی از محکومین حوادث اخیر در دادگاه های رژیم محکوم به مرگ و محارب شناخته شده، جوانی است احتمالا دانشجو بخاطرعکسی که از او دارند سنگی در دست دارد که می خواهد پرتاب بکند! اینجا هم رژیم خشونت را محکوم میکند!!! اماهر تحرک و واکنشی را باهردرجه ای و ازهرموضعی که اتفاق افتاده خشونت بدانیم بسیاربی معنی مضحک وناعادلانه است! خشونت را بدون تعریف و چگونگی شرایطی که اتفاق افتاده و بروز داده شده و اینکه در چه مکانیسمی انجام می گیرد به خودی خود محکوم کردن یک جنایت است! وفوق جنایت!! مادراین محکوم جوان بهتر می داند! همه آزادیخواهان وفعالین کارگری وانقلابیون و دمکرات هم این حکم رژیم را جنایت می دانند، اما آقای شفیق نظرش خلاف نظر این مادراست!
آقای شفیق مردم را خشونت طلب وعامل خشونت انجام گرفته وخون های به زمین ریخته می داند.!
اوج ادبیات زشت، سرکوب گرانه، تهدید آمیز و فوق العاده چندش آور رژیم درکشاکش روز های درگیری خیابانی زمانی بود که خامنه ای ولی فقیه رژیم و فرمانده نیروی انتظامی رژیم عنوان کردند که مردم به خیابان نیایند وچنانچه این کاررا انجام دهند، کشته می شوند و رژیم مسئولیتی را نمی پذیرد و مسئول کشتاری که رژیم انجام می دهدمردم معترض و به خیابان آمده هستند!! واین نهایت اجحاف به حقوق مردم بود، این گونه ادبیات ریشه دراصل ولایت فقیه، انتخاب برگزیده و مقدس آسمانی دارد، همان اصلی فئودالی وعهد عتیقی که مردم به خیابان آمده شعار مرگش را سر دادند، آقای شفیق نه تنها مردم محکوم شده را محکوم کرد، بلکه به اصل ولایت فقیه هم موضوعیت بخشید، به نوشته ایشان نگاه کنید، دستگاه تبلیغاتی رژیم نمی داند که دراردوی مخالفین خود نیز کسانی پیدا می شوندکه جنایات آنان را توجیه می کنند اگر می دانستند این قسمت از مقاله عاشورا را درشت کرده، قاب می کردند و روی دیوار اطاق های فرمان سرکوب خود نصب می کردند تا درپاسخ مردم و خانواده های جان باخته بگویند: نگاه کنید!!ا ین کلام امام خامنه ای وفرمانده محترم نیروی انتظامی نیست که دست مارا درسرکوب باز گذاشته! این سخنان یکی از مخالفان سرشناس ماست که این حق را به ما داده، آقای شفیق لابد رژیم را که طی سی سال حکومت هزاران جنایت وکشتاری راکه انجام داده مقصر نمی داند وعاملین تحریک را محکوم می کند! رژیم جمهوری اسلامی چرا باید درجنایاتی که انجام می دهد مرز بشناسد وقتیکه آقای شفیق در مقام مدافع حقوقی کارگران وتوده ها نشسته
آقای شفیق درمقاله عاشورامی گویدکه دراین مبارزه توده ها شکست می خورند، سرخورده می شوند ومغبون و بدهکار میدان مبارزه را خالی می کنند و روی به هزیمت می گذارند، من یک نمونه کوچک مشاهده خودم را از کارگران یک پروژه و نحوه بر خورد آنان با انتخابات واین چند ماهه را می آورم - مجموعه نیروی انسانی که در این پروژه مشغول کار بودند سیصد نفر بود که از این تعداد حدود صد نفرشان شامل مدیریت، مهندسین، کارکنان اداری ودفاتر و حراست و خدمات بود که بنا به موقعیت شغل وکارشان ازسایت و محل کارگران فاصله داشتند، دویست نفردیگر کارگر بودند ودر سایت مشغول کار بودند، در روز های تبلیغات انتخاباتی فعالیت وموضع گیری ها میان کارگران شدت گرفت، کارگران مخالف رژیم وطرفداران اصلاح طلبان درمقابل کارگران طرفداران رژیم دست بالا را داشتند تقریبا نسبت دوبه یک کمی بیشتربود، درجریان مناظره های تلویزیونی احمدی نژاد با افشائ گری هایش در مورد اصلاح طلبان و حمایت از محرومین و حمله به سرمایه داران در بخشی از کارگران تردید و دو دلی ایجاد کرد وتعدادی از نا آگاه ترین کارگران بطور موضعی به طرفداران احمدی نژاد اضافه شدند که بلحاظ کیفی تغییراتی ایجاد نگردید بخصوص که جامعه فوری وارد فضای بعد از انتخابات شد، این بارکارگران به پیروی از فضای عمومی به دو شق مخالف وموافق رژیم تقسیم شدند، وهرچه روزهای بعد از انتخابات مبارزه شدت می گرفت فاصله میان مخالفان و موافقان زیاد تر می شد، مخالفان در یک اکثریت کامل وموافقان در اقلیت کوچک رویاروی هم قرار گرفتند، محل دستشوئی های کارگاه به محل شعار نویسی هم تبدیل شد، روزانه درو دیوار دستشوئی پر از شعارمی شد، یک واحد به واحدهای کاری اضافه شد باسطل و برس مو مرتب تمیز میکردند و مجددا شعار نویسی می شد این وضعیت تا روز های بعد از بیست ودو بهمن ادامه داشت، کارگران بشدت از موبایل های خود استفاده می کردند، اخبار و اتفاقات در میان کارگران رد و بدل می شد، متن های افشا گرایانه،اعلامیه ها وبیانیه ها دردست کارگران در گردش بود حداقل از این مجموعه کارگران مخالف چیزی حدود سی تا چهل نفرشان به لحاظ فکری نیمه پایدار فعال و در گیر مبارزه شدند از این تعداد آنها که با کلیت رژیم مخالف بودند بازدر اکثریت بودند، درمیان طرفداران اصلاح طلبان طرفداران موسوی بیشتر وکروبی کمتربودند کارگران مخالف بلحاظ آگاهی ازیقیه جلوتربودند وقتیکه سئوال می شد خوب فایده چی است طرفدار میرحسین اصلاح طلبان هستید این ها با هم فرقی ندارند؟ لب جمع می کردند وسر بالا می بردند ومی گفتند هدف چیز دیگه است و این بهانه است! ازیکی ازکارگرانی که تقریبا به لحاظ فکری طرفدار اصلاح طلبان و میر حسین بود وقتی گفته شد این ها هم جزئی از رژیم هستند؟ گفت یعنی میرحسین دزد است؟، وقتی گفته شد در زمانی که میر حسین نخست وزیررژیم بود خیلی از جوانان این مملکت را به قتل رساندند گفت یعنی میر حسین آدم کشته؟ گفته شد: یعنی همه این کشتار ها ودزدی ها هم در زمان او بوده! کارگر موضع نمی گرفت! درطول یک ماه آخرکه رژیم فشار را روی جامعه زیاد کرد وهمه درها رابه روی مبارزات مردم بست، تلاش کارگران هم کم شد ولی کما کان ادامه دارد، در این مدت کارگران ماهیت رژیم وجناح های آنرا بهتر شناختند وآگاهی های بیشترکسب نمودند، در جامعه مبارزه طی این مدت ابعاد گسترده ترازهر زمان دیگر پیداکرد، تعداد وسیعی از کارگران، زنان، جوانان، روزنامه نگاران، دانشجویان جذب مبارزه شدند رژیم در سطح وسیعی مورد تعرض قرار گرفت وافشائ گردید، نمادهای مقدس و ساختگی رژیم که دستگاه های تبلیغاتی طی سالها روی آن ها هزینه و کار کرده بودند از طرف مردم تیپا خورد ولگد کوب شد، اگرتا پیش از این اتفاقات در خانواده ای یک نفرمخالف بوده امروز به تعداد افراد آن خانواده رژیم مخالف دارد، وحداقل دو تشکل یکی کارگران ذوب آهن اصفهان و دیگری کارگران پتروشیمی ماهشهر در این مدت اعلام موجودیت کردند.
آقای شفیق معتقد هستند که مبارزه به رکود کشیده می شود و از آنی هم که بوده کمتر میشود وریزش میکند، درصورتی که نشانه های بالاحکایت از وضعیت دیگری دارد، پیشنهاد آقای شفیق این است که مبارزه نباید انجام بگیرد چون شکست می خوریم این یعنی پشت کردن به مبارزه ونفی آن، این نگاه، شایسته طبقه کارگر وفعالین آن نیست، وقرار نیست ما فقط وارد مبارزاتی بشویم که بدانیم حتما پیروزیم!
رژیم بازور وسرکوب و بسیج تمام نیروها و امکانات وسیع کشورعلیه توده ها توانست ظاهرا حرکت عمومی راکنترل کند! رژیم نمی تواند حالت سرکوب و خفقانی را که حاکم کرده حفظ نماید، و همیشه در وضعیت آماده باش باشد، خسته و فرسوده می شود هرزمان که راه دیگری انتخاب کند جنبش از همه سو رژیم را درمحاصره خود قرار می دهد، پس رژیم پیروز نمی شود وجنبش آن طور که آقای شفیق می گوید مثل گذشته و دوره های جنگ و بعدش سازندگی فروکش نمی کند، امروز نه جنگ است که رژیم آن را دامن بزندونه توده ها مثل گذشته از جنگ ورژیم حمایت می کنند، و دوره به اصطلاح سازندگی هم محلی از اعراب ندارد،جنبش اجتماعی کنونی زمینه های عمیق دارد وعمر طولانی، خواست های مشخص دارد، جامعه آزادی، برابری وعدالت اجتماعی می خواهد، جامعه کار، رفاه، آسایش وحقوق شهروندی می خواهد، ازتبعیض بیزار است، توده های محروم و آزادیخواه دست از تعقیب خواست ها و رژیم برنمی دارند، تن دادن به این خواست ها نه در توان رژیم است ونه راه فراری هم دارد، توده ها مرگ رژیم را می خواهند، این جمهوری اسلامی نیست که پیروز و برتوده ها غلبه کرده، توده ها هستند که جمهوری اسلامی را در محاصره خود دارند.
خیرالله حسنوند- دوستدارجنبش کمونیستی و جنبش کارگری
اسفند هشتاد وهشت
* مقاله عاشورا نوشته بهمن شفیق را می توانید با کلیک کردن بر روی آدرس زیر مشاهده و مطالعه نمائید. (افق روشن)