افق روشن
www.ofros.com

فرار از دیالکتیک در سیستم فکری مرتضی محیط

محمود کلانتری                                                                                                      یکشنبه ٢٧ دی ۱٣٨٨

آقای موسوی در بیانیه‌ی خود چند راهکار برای «برون‌رفت» از وضعیت موجود ارائه داده است. آقایان سروش، مهاجرانی و شرکا نیز راهکارهایی برای «برون‌رفت» ارائه داده‌اند، اخیراً آقای کروبی هم برای این که از قافله عقب نماند پنج راهکار برای «برون‌رفت» ارائه داده است - این عدد پنج این‌جا خیلی به چشم می‌خورد - و جالب‌تر از همه این که خاتمی - پدر اصلاحات - در سخنان اخیر خود گفته است «حالا بر فرض کسی و جريانی و گروه کوچکی، غلطی کرده و خلافی گفته و ساختارشکنی کرده، آيا منصفانه است بهترين دوستداران اسلام، انقلاب و مردم و امام متهم شوند که اين‌ها ضداسلام و ضد نظام‌اند؟» محافظه‌کاری بی‌محل بعضی از آقایان، فرصت‌طلبی امثال سروش برای ارائه‌ی چهره‌ای روشن‌فکرانه - که انگار فراموش می‌کنیم زمانی خود او اصول انقلاب فرهنگی را ارائه کرده و بهترین جوانان این مملکت را از پنجره‌های طبقات بالای دانشگاه‌ها به بیرون پرت می‌کرد - تلاش مهاجرانی و شرکا برای ارائه‌ی چهره‌ای روشن‌فکر - که هنوز فراموش نشده در زمان وزارت در دوران خاتمی تلاش می‌کرد هر طور شده اساس‌نامه‌ای برای کانون نویسندگان بنویسد و آن‌ها را به بیعت با ولایت فقیه وادار کند - ترس کروبی از عقب ماندن از قافله و بیانیه‌ی نه چندان اندیشیده‌ی او و ارائه‌ی راه‌های «برون‌رفت» و چیزی که از همه جالب‌تر است و در عین حال بیشتر انتظارش می‌رفت، توهین‌های مستقیم خاتمی به مردم و خواسته‌های‌شان و تلاش حقیرانه برای جلب نظر آقایان والامقام، همه و همه ما را به این فکر می‌اندازد که آیا این‌ها نشان از عدم وجود «فکر» در ائتلافی مردمی که «جنبش» سبز نامیده می‌شود ندارند؟ اگر جز این است پس واقعاً چه فکری می‌تواند این همه تناقض، سطحی‌نگری، دستپاچگی، بی‌خیالی، پشت کردن به مردم و عدم توجه به خواسته‌های حقیقی‌شان را در یک «جنبش» گرد هم آورد؟ هنگامی که آقایان پس از اعلام نهایی صحت انتخابات از سوی شورای نگهبان می‌گویند که ما حزب تشکیل خواهیم داد و در دوره‌ی بعد چه خواهیم کرد و رسماً پایان اعتراض خود را اعلام می‌کنند، و در بسیاری موارد دیگر نیز خاموش می‌مانند، و مردم خود به خیابان‌ها می‌روند، همه هلهله می‌کنند که جنبش بی‌نظیری است این جنبش، افقی است نه عمودی و رهبر ندارد و چه و چه. ولی وقتی آقای خاتمی می‌گوید شعار ما استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی است و هر شعار دیگری را با تاکید انحرافی می‌داند خود را در کسوت رهبر می‌بیند و آن جنبش افقی بدون رهبر به محاق می‌رود.
آقای محیط اگر شما به ماجرای «تقی شهرام‌ها» اشاره می‌کنید و از این می‌ترسید که گروهی که زمانی کسی که منتصب به آن‌ها است به مخالف خود شلیک کرده و او را کشته در میان مردم طرف‌دارانی پیدا کند، با همین استدلال چطور می‌توانید از کسی که 8 سال نخست‌وزیر دورانی بوده که بیشترین جنایت‌های تاریخ ایران در آن دوره انجام شده حمایت کنید؟ اگر به گذشته‌ی افراد ارجاع می‌دهید از کدام چهره‌ی به اصطلاح جنبش سبز - در لایه‌های بالایی، نه در لایه‌های مردمی - می‌توانید ذره‌ای دفاع کنید؟ اصلاً کدام چپ در ایران فکر حکومت [!!!] در سر دارد؟! چرا هوچی‌گری می‌کنید؟ شما که می‌گویید موسوی در ایران است و «نمی‌تواند حرف‌هایی که می‌خواهد را بزند» چطور چشم خود را به روی حقیقت بسته‌اید و نمی‌بینید که همان کسانی که شما عقده‌های خود را با ناسزا گفتن به آن‌ها خالی می‌کنید در همین ایران هستند و شجاعانه حرف می‌زنند و پای آن می‌ایستند و در زندان و تحت شکنجه شرف و حیثیت خود را از دست نمی‌دهند و روی حرف خود می‌مانند؟
آقای محیط، روزی کسی به من گفت شما در ازای دریافت پول به این اضمحلال کشیده شده‌اید و من بدون لحظه‌ای درنگ او و حرف‌اش را محکوم کردم. اما خود لحظه‌ای بیندیشید؛ در شرایطی که چپ در ایران هیچ پایگاهی ندارد و هیچ دستی در قدرت ندارد و بیش از هر گروه دیگری قربانی می‌دهد، شما همه‌چیز را کنار گذاشته و به تریبونی برای کوبیدن چپ مبدل شده‌اید. شما آشکارا چیزهایی می‌گویید که مطمئناً منطقی که من از خود شما در شناخت چندین ساله‌ام از شما سراغ دارم آن‌ها را رد خواهد کرد. اما شما اهمیتی نمی‌دهید. چرا این‌قدر سطحی بحث می‌کنید که بهترین دوستان‌تان به استقلال شخصیتی شما شک کنند؟
آقای محیط، شما اگر می‌خواهید چپ را نقد کنید چرا حرف چپ را مطرح نمی‌کنید و انتقاد چپ را دستکاری می‌کنید؟ کدام چپ گفته است که الان زمان انقلاب سوسیالیستی است؟ کدام چپ است که علاقه‌ی خاصی به کارگر به خاطر کارگر بودن‌اش دارد؟ مگر نه این است که کارگر و سرمایه‌دار هر دو قربانی از خود بیگانه‌گی شده‌اند؟ مگر نه این است که کارگر در زمان کنونی به خودآگاهی کامل برای شناخت دقیق منافع طبقاتی‌اش نرسیده است؟ مگر اهمیت کارگر در دیدگاه چپ این نیست که قدرت براندازنده‌ی سرمایه‌داری است؟ پس چرا سعی می‌کنید از قول چپ هاله‌ی تقدسی به کارگر بدهید و دیدگاه چپ را تحقیر کنید؟ مگر چپ داخلی - و نه حکمتیست و کمونیست کارگری و آن‌ها که تکلیف‌شان روشن است - در طول این اتفاقات ذره‌ای از مردم فاصله گرفته است؟ من حتی به این‌جا رسیده‌ام که از شما بپرسم: آیا شما اصلاً از انتقاد چپ از این «جنبش سبز» آگاه هستید؟ آیا می‌دانید که چپ به لایه‌ی سطحی «جنبش سبز» انتقاد دارد و اعتقاد دارد برخلاف آن‌چه که شما می‌گویید و خود آن‌ها می‌گویند آن‌ها نه تنها به دنبال دمکراسی نیستند بلکه از همین الان عقاید تمامیت‌طلبانه‌ی خود را در جامعه مطرح کرده‌اند. مگر ممکن است کسی نقدی به آن‌ها بکند و تکفیر نشود؟ چپ معتقد است آن‌ها با توجه به ارتباطات‌شان و عقایدی که در جامعه تبلیغ می‌کنند به دنبال استقلال و آزادی و عدالت برای کشور ایران نیستند و نتیجه‌ی خواسته‌های‌شان دقیقاً جامعه‌ای طبقاتی، وابسته و دارای آزادی‌های مشروط است. چرا چشم خود را به روی مناسبات بین‌المللی می‌بندید؟ شما اگر واقعاً قصد نقد چپ در شرایط موجود را در سر دارید لطفاً انتقادهای چپ را مطرح کنید. شما که مدام اصرار دارید که فعلاً برای رسیدن به «دمکراسی» همه باید پشت سر این آقایان حرکت کنیم و حتی کوچک‌ترین حرکات‌شان را با هیجان و شدت و حدت تایید می‌کنید چطور دم از ماتریالیسم تاریخی می‌زنید؟ مگر فراموش کرده‌اید سی سال پیش همین جبهه‌گیری به کجا منتهی شد؟ مگر اکثریت پشت سر شخص محبوبی حرکت نکردند؟ آیا پس از آن توانستند حرف بزنند؟ مگر نتیجه کشتارهای پرتعداد و دوره‌ای، آن هم در زمانی که همین آقایانی که شما این‌چنین دوست‌شان دارید همه پست‌های دولتی عالی داشتند، نبود؟ ما هم با شما موافقیم که مهم‌ترین نیاز ایران دمکراسی است. اما این که شما تبلیغ‌اش می‌کنید دمکراسی نیست. آقای محیط از شما بعید است این‌چنین خام سخن بگویید. این‌طور ناسزا گفتن به کسی و کسانی، بدون این که حرف‌شان را مطرح کنید و نقد کنید و اگر در توان‌تان هست پاسخ دهید، را من فقط از صدا و سیمای جمهوری اسلامی سراغ دارم. شما چرا؟
شما هم ظاهراً به طیف ژورنالیست‌های لیبرال پیوسته‌اید که می‌گویند پس از انتخابات تنها خواسته‌ی مردم ابطال انتخابات بود و هیچ کاری با نظام نداشتند و به تدریج به این سو کشیده شدند. پس چطور دم از ماتریالیسم تاریخی می‌زنید؟! شما در کدام لایه‌ی تاریخ دوره‌ی «تدریجی» شش ماهه سراغ دارید؟ و اگر تدریجی نیست جز انقلاب رنگی چه نام دیگری می‌توانید به آن بدهید؟ چرا مردم ما را این‌قدر پایین می‌آورید که بگویید خود اصلاً قدرت تفکر و تصمیم‌گیری ندارند و چشم به دهان این سه نفر - هر چه‌قدر که والامقام و بی‌بدیل [!!!] باشند - دوخته‌اند؟
در طول دوره‌ی ٣٠ ساله با توجه به فشارها و سختی‌ها و سرکوب‌ها و کشتارها و نبود نان و دارو و شرف و آبرو مردم مدت‌ها است که مواضع رادیکال‌تری از «ابطال یک انتخابات» دارند. چه زمان اما دولت سرکوب‌گر با دو جناح «مشروع» و خودی‌اش به آن‌ها اجازه‌ی اظهار وجود کرد؟ مگر دهه‌ی ١٣۶٠ را فراموش کرده‌اید؟ مگر دهه‌ی ١٣٧٠ را فراموش کرده‌اید؟ مگر کشتار کارگران خاتون‌آباد را فراموش کرده‌اید؟ ١٨ تیر ١٣٧٨ را چطور؟ و یا ١٣ آذر ١٣٨۶ را؟ چطور ٦ ماه پیش مردم هیچ خواسته‌ای جز ابطال انتخابات نداشته‌اند؟ آیا به نظر شما کسانی که این نظر را مطرح و تبلیغ می‌کنند راست‌گو و بی‌شیله و پیله هستند؟ شما فکر می‌کنید چه شد که در اتفاقات اخیر مردم توانستند - آن هم به این شکل و بدون سازمان‌دهی و سیستم فکری منظم و برنامه‌ریزی - وارد صحنه شوند؟ آیا جناح ضعیف حکومت به مردم پیوست؟! یا این که جناح قوی جناح ضعیف را از حکومت اخراج کرد و جناح ضعیف در هول و هراس دست به دامن مردم شد؟ مگر به خاطر این دعوای حکومتی و میل یک طرف به کسب حمایت مردم نبود که مردم برای اولین بار توانستند ابراز وجود کنند؟
حرف‌های خنده‌داری می‌زنید جناب محیط! احمدی‌نژاد دوست اسرائیل است و کروبی و خاتمی دشمن آمریکا؟ نگویید این حرف‌ها را جناب! لایه‌ی سطحی «جنبش سبز» به دوستی کروبی و خاتمی با آمریکا دل‌خوش است! بیاییم و به خاطر دفاع از گفته‌ی خود تحلیل‌های آبگوشتی نکنیم!
کسی منکر شجاعت موسوی و کروبی نیست. البته بر اساس آن‌چه که می‌بینیم جان‌شان در خطر است، اما آیا هر کس که جان‌اش در خطر است راست می‌گوید؟ چرا می‌خواهید عده‌ای را این‌طور قدیس نشان دهید شما که دم از ماتریالیسم تاریخی می‌زنید؟ مگر از پی‌آمد این پروسه باخبر نیستید؟ شما اگر غرضی ندارید و به دنبال دشمنی می‌گردید که بکوبید چرا در میان این همه نیروی سرکوب‌گر راست افراطی و نیروی سیاست‌باز و مخفی‌کار راست لیبرال به سراغ چپی آمده‌اید که نه دستی در دیگ چرب بخور بخور دارد و نه پایی در پوتین سخت سرکوب؟ شما اگر به دلیلی غیرقابل فهم به لایه‌ی سطحی این «جنبش سبز» اعتقاد دارید چرا سعی در نقد سازنده‌ی آن ندارید و بلکه هر کس کوچک‌ترین نقدی به آن داشته باشد زیر پتک بی‌کله‌ی شما خورد می‌شود؟!
آقای محیط در برنامه‌تان با تبختر گفتید بیش از نیمی از ای‌میل‌های شما از سوی همین چپ‌ها [با مقادیری تحقیر] است فکر می‌کنید آن‌ها از تاثیر شما بر جامعه هراسی دارند؟ مگر نمی‌دانید که شما روبه‌روی‌تان سراب است و پشت سرتان خراب؟ مگر نمی‌دانید لیبرال‌ها به خاطر انتقادتان به اسرائیل و آمریکا از شما متنفرند و چپ‌ها به خاطر اعتقادات غیردیالکتیکی و جزمی اخیرتان به شما وقعی نمی‌نهند؟ اگر کسی به شما ای‌میل می‌دهد لابد می‌خواهد از تنزل بیشتر شما در این منجلاب جلوگیری کند، به خود ننازید و به حقیقت بپردازید.

محمود کلانتری - ٢١/١٠/ ١٣٨٨