افق روشن
www.ofros.com

!تهدیدهای رژیم و موقعیت واقعی اش، روند مبارزات توده ها

عطا خلقی                                                                                                               شنبه ٣ بهمن ۱٣٨٨

در برابر اوجگیری جنبش توده ای مردم، جمهوری اسلامی از سر درماندگی می خواهد آخرین ظرفیت های جنایتكاری خود را بكار گیرد. همه سران و سردمداران حكومتی از لشكری و كشوری و حوزه وی گرفته تا هر روضه خوان و اوباشی كه به بركت حكومت تبهكاران به نان و نوایی رسیده اند، مردم را به مرگ و نیستی تهدید می كنند. بار دیگر عبارات « محارب با خدا و مفسدفی الارض و... » كه اسم رمزهایی برای قتل و جنایت بازهم بیشتراند، بر زبان همه آنها جاری است. همه شان تهدید می كنند كه جنایات سال های ۶۰ و ۶۷ را تكرار خواهند كرد. موج دستگیری ها و بی تابی مزدوان مجلس اسلامی برای رسمیت دادن به اجرای سریع احكام اعدام و تلاش دستگاه قضایی برای راه اندازی محاكمات فرمایشی و صدور احكام جنایی، همه و همه حكایت از این دارند كه جمهوری اسلامی از بیم تكرار واقعه سیرجان و وقایع روز عاشورا، درصدد است دامنه بگیر و ببندها و قتل و كشتار را تسریع و گسترش دهد. یكی از انگیزه های اصلی این تهدیدات و این تمهیدات جنایتكارانه رژیم، روحیه بخشیدن به روحیه باختگان نیروهای سركوبش است كه در جریان اتفاقات اخیر توسط مردم خلع سلاح گردیدند، شناسایی شدند، خوار گشتند و كتک خوردند. جمهوری اسلامی كه بعد از اتفاقات روزهای ۴ و ۵ و ۶ دیماه توسط مردم خشمگین و جسور، حسابی زبون گردیده است؛ قصد دارد به ضرب رعب و وحشت و تكرار جنایات بیشتری، به نیروهای سركوبگر روحیه باخته اش قوت قلب بدهد و تا حدودی دو دلی های شان را برطرف كند و چند صباحی دیگر پیكر زخم خورده اش را از زیر ضرب تعرضات توده های مردم خشمگین بیرون كشد. جمهوری اسلامی با اینكه می داند مردمی كه جان به لب شان رسیده است حتی با اعلام رسمی حكومت نظامی و مستقر كردن تانک و زره پوش هایش هم در میدان ها و خیابانها، دست از مبارزه نمی شویند؛ از سر زبونی تصمیم گرفته است خون بیشتری بریزد. این رژیم علیرغم تهدیدهای بی وقفه اش كه هر روز بشكلی و از زبان یكی از سران و سردارانش تكرار می شوند، خود بهتر از هركسی اوضاع بهم ریخته خویش را می شناسد. اظهارات و عكس العمل های بسیاری از كارگزاران حكومتی بروشنی بیانگر این واقعیت اند كه این تهدیدات و این جنایات، از سر قدرت و از سر تسلط بر اوضاع نیست، دست و پا زدن های بی فرجامی است كه بسیاری از خودی هایشان را هم از این كه هیچ درجه ای از این جنایات، خشم مردم را فرو نخواهد نشاند؛ مأیوس كرده است. برخی از همین خودی های مأیوس گشته در عین حال كه به ناكارایی سیاست سركوب واقفند، اما متوهمانه و از سر استیصال بقای حاكمیت خود را در گرو سركوب ددمنشانه تر می بینند. آقای روح اله حسینیان یكی از این هاست. حسینیان كه خود یكی از علمدارهای كشتار سریع مخالفان است و عده ای از كثیف ترین مزدوران لمیده در مجلس را برای قانونی كردن « اعدام سریع » با خود همراه كرده بود، از اینكه مجلس درنتیجه فشار مردم مجبور شده است به جنایات مرتضوی در شكنجه گاه كهریزک اشاراتی داشته باشد، به خشم آمده و در واقع در اعتراض به اینكه چرا شتاب جنایات بر وفق مراد او نیست و البته نگران از اینكه مبادا مرتضوی جنایتكار یكی از یاران دیرین اش، قربانی شود؛ در یک بازی سیاسی متداول در مجلس اسلامی، استعفا می دهد. استعفای حسینیان و پس گرفتن آن پس از چند روز، صرفنظر از هر انگیزه پشت پرده ای، بخشاً به این معناست كه سران و سردمداران رژیم علیرغم در دستور گذاشتن نقشه های جنایتكارانه شان، حسابی جا خورده اند و دریافته اند كه روند رو به پیش مبارزات مردم، متوقف شدنی نیست. واقعیت این است كه رویدادهای چند روز هفته اول دیماه، چنان خوف مرگی را در دل رژیم كاشته است كه به وضوح آثارش را در موضع گیری ها، تناقض گویی ها، كنار كشیدن ها، و استعفا دادن های مقامات ریز و درشت رژیم می توان دریافت. رژیم سراسیمه از این همه بیم و خوف و از سر بی چارگی اش در پاسخ گفتن به بحرانی كه به آن گرفتار آمده است، همچنان بر طبل سركوب می كوبد و ظرف یكی دو هفته اخیر به طرز بی سابقه ای موجی از دستگیری راه انداخته است، بیش از ده نفر را اعدام كرده و یک لیست چند ده نفری دیگر هم برای اعدام در روزهای آینده در دست دارد. این رژیم خوب می داند مردمی كه در سیرجان با دست خالی طناب دار را از گردن محكومین به اعدام باز كردند، در تهران نیروهای سركوبش را خلع سلاح كردند، و در سراسر ایران با بكارگیری تاكتیک های ابتكاری جنگ و گریزهای خیابانی را به سطح دیگری ارتقاء دادند و همچنان در میدان اند، به كمتر از سرنگونی اش رضایت نمی دهند. اگر رژیم اسلامی سرمایه از بیم تكرار وقایع روزهای اخیر، ددمنشانه تر از پیش به میدان آمده و با میلیتاریزه كردن شهرها و موج دستگیری ها و كشتار خیابانی و اجرای احكام اعدام، خود را برای تهاجمات وسیعتری آماده می كند؛ در مقابل كارگران و توده های مردم به زیر خط فقر رانده شده نیز، می دانند كه چه عرصه های تعیین كننده تری از مبارزه علیه این رژیم را بگشایند و با چه تاكتیک هایی مبارزات از این ببعد خود را ادامه دهند. به احتمال زیاد ممكن است شدت جنایات رژیم فراتر از حد كنونی هم اوج گیرد و قربانی بیشتری هم از مردم بگیرد، اما واقعیت این است كه هیچ درجه ای از این جنایات نه تنها مردم معترض را عقب نخواهد نشاند كه آنها را وا می دارد به اشكال كارسازتر و تاكتیک های متنوع تری از مبارزه روی آورند. مردم عاصی و متنفر از این رژیم، با پشت سرگذاشتن یک خیزش توده ای و رادیكال هفت ماهه و بویژه در جریان قدرت نمایی های هفته اول دیماه امسال، یاد گرفته اند كه یكی از اشكال كارساز مقاومت در برابر جنایات این رژیم، تعرض است. مردم آموخته اند كه اگر نمی خواهند مورد تعرض این رژیم واقع شوند، خود باید تعرض كنند. آنها آموخته اند كه ابعاد تعرض هرچه توده ای تر، هر چه وسیعتر و هر اندازه هماهنگ تر و سراسری تر باشد، به همان اندازه قادر خواهند بود روحیه نیروهای سركوب را در هم شكنند و انسجام آنها را بهم ریزند. مردم یاد گرفته اند كه چگونه تعرض كنند، با چه تاكتیک های ابتكاری تهاجم نیروهای سركوبگر را كم اثر كنند، و چه اشكال كارسازتری از مبارزه را در دستور بگذارند تا زمینه پیشروی های بیشتر خود را فراهم كنند. توده های مردم در جریان مبارزات هفته اول دیماه امسال، پی برده اند كه لازم است سطوح دیگری از اعتراضات و مبارزات را به مجموع تاكتیک های مبارزاتی خود بیفزایند. اقدام جسورانه مردم سیرجان این حقیقت را به مردم مبارز و معترض یادآوری كرد كه باید سطح اعتراضات و مبارزات فراتر از شعارها و طرح مطالبات برود و با توجه به توازن قوای موجود و بدور از هر گونه ماجراجویی بی حاصل، برای سرنگونی این حكومت، عرصه های دیگری از مبارزه بر علیه این رژیم گشوده شود. كمونیست ها و فعالان جنبش های رادیكال اجتماعی، در این مقطع و در جریان گشایش این عرصه ها، وظایف بسیار سنگین، حساس و در عین حال غرور آفرینی برعهده دارند. آنها لازم است محفل ها، هسته ها، شبكه های محافل و حلقه های پراكنده جنبش سرنگونی طلبانه مردم را، هماهنگ و فعال سازند و روند رو به پیش را، اعتلائی كنند. با اینكه طبقه كارگر هنوز این آمادگی را از خود نشان نداده است كه بشكلی متشكل و سازمان یافته رهبری سیاسی رویدادهای جاری را در دست گیرد، اما همچنان کارگران و فرزندان شان وسیعاً در همه عرصه های مبارزاتی چه در خیابان و چه در محیط های كار و زندگی، شرکت دارند. در غیاب رهبری متشكل كارگران، نقش كمونیست ها و فعالان جنبش های رادیكال اجتماعی و جوانان پرشور، اهمیت بسیار جدی تری می یابند. شواهدی در دست اند كه این رژیم علیرغم هارت و پورت كردن هایش و علیرغم اینكه برای بقاء خویش از هیچ جنایتی فروگذار نیست و تصمیم گرفته است كه تا می تواند خون بریزد، اما اوضاع و احوال درونی اش بسیار بهم ریخته تر از آن است كه تصور می شود. آه و ناله كردن های حسینیان، اعلام رسمی مرتضوی از سوی مجلس بعنوان آمر جنایات كهریزک، ترمز زنی های لاریجانی بر گاز دادن های تندروان مجلس، تناقض گویی ها و چند پهلو موضع گرفتن های شخص خامنه ای، مضمون بیانیه های موسوی و یاران هم خط تسلیم طلب اش بعداز رویدادهای عاشورا، و اخیراً هم طرح « مصالحه » كروبی برای ''نجات'' نظام، حكایت از این دارند كه اوضاع خراب تر از آنست كه بچشم می آید. شواهد و قرائن حكایت از این دارند كه كلیه سران حاكم و رانده شده از حكومت و طیف وسیعی از اپوزیسیون های خودی، بشدت نگران اوضاع و احوال نابسامان فعلی رژیم هستند و همه آنها از زیر و رو شدن کلیت نظام شان، در هراس اند. این درجه از نابسامانی های حكومتی، با این سطح از واكنش های جنایی رژیم، در این اوضاع و احوال متحول كنونی، بیش از هر زمانی ضرورت آماده شدن برای واكنش های سریع و در دستور گذاشتن اشكال تعیین كننده تری از مبارزات را در دستور جنبش توده ای و رادیكال توده های مردم می گذارد. با بهره گیری از تجارب مبارزاتی گذشته و سود جستن از اشكالی ابتكاری و نوین، می توان كیفیت و توان مؤثر مبارزات كنونی را ارتقاء داد و روز مرگ این رژیم را نزدیک تر كرد. تدارک برپایی اعتصابات سراسری و عمومی یكی از این شیوه های مؤثر مبارزه این دوره می تواند باشد. در ادامه مبارزات تا كنونی، تدارک برپایی اعتصابات سراسرس و عمومی، بویژه اعتصابات كارگری و توقف تولید و وارد آوردن ضربات اقتصادی بر پیكر سرمایه و ایجاد اختلال در دم و دستگاه اداری، امری است که باید بیشترین انرژی ها را به آن اختصاص داد. برای جواب دادن به این ضرورت و پیشبرد چنین شكل تعیین كننده ای از مبارزه، لازم است علاوه بر كارگران، دیگر اقشار اجتماعی هم اعم از بیكاران، دانشجویان، معلمان، دانش آموزان، كارمندان، پرستاران، بازنشستگان و... برای سهیم شدن در این شكل كارساز از مبارزه، به میدان آیند. به میدان آمدن اقشار گوناگون اجتماعی و سهیم شدن آنها در اعتصابات عمومی و سراسری، اساساً به میزان نقش فعال كمونیست ها و رهبران جنبش های رادیكال اجتماعی و به میزان قابل توجهی به وجود تشكل های متنوع این اقشار گره می خورد. لازم به یادآوری است كه اگر چه وجود تشكل ها، جایگاه ویژه ای در پیشبرد مؤثر هر شكلی از مبارزه بویژه اعتصاب خواهد داشت، اما در عین حال هیچ پیش شرطی نمی تواند مانع از برپایی اعتصابات عمومی و سراسری و وارد شدن به این عرصه تعیین كننده از مبارزه شود. تجربه انقلابات جهانی و انقلاب ۵۷ ایران این درس تاریخی را بما یادآور می شود كه برپایی اعتصابات عمومی و سراسری، بدون تشكل های قوی و سراسری هم، البته با زحمت بیشتری امكان پذیراند. در جریان انقلاب ۵۷ بسیاری از اعتصابات عمومی و سراسری آن دوران، تنها با اتكاء به نقش عناصر فعال و محفل های كوچک انقلابی و هماهنگی این عناصر و شبكه محافل مراكز كار و تولید، راه می افتادند. بنابراین اگر چه وجود تشكل، امر مبارزه را تسهیل و ضریب موفقیت را بیشتر می كند، با این حال در غیاب تشكل هم، با اتكاء به عناصر فعال و پیگیر و انقلابی، و از طریق شكل گیری كمیته های اعتصاب «یا هر نام دیگری»، می توان اعتصاباتی را شكل داد.

***

این روزها که موج دستگیری ها روز افزون است، و دسته دسته از فعالان کارگری و مردم معترض و زنان مبارز را روانه زندانها می کنند، و حتی مادران جانباختگان را هم زندان می کنند، لارم است تجمع خانواده زندانیان سیاسی در برابر زندانها و مراكز قضایی و حضور مادران داغدار در هرجا و به هر مناسبتی، وسیعاً مورد حمایت مردم قرار گیرد و در هر راه پیمایی و تجمعی كه برپا می شود شعار های: «آزادی زندانیان سیاسی و لغو مجازات اعدام» با صدای رسا فریاد زده شود. واقعیت این است که این رژیم به روزی افتاده است که در رویارویی با مبارزات توده های مردم، با هر سطحی از تعرض و یا عقب نشینی ظاهر شود، چند گام به پیشواز مرگ خود رفته است. اكنون همه می دانند كه این رژیم محكوم به مرگ است و باید بگورش سپرد. این را هم می دانند كه مرگ این هیولا هزینه هایی روی دست مردم می گذارد. همانگونه كه در جریان فروپاشی نظام سلطنتی نیز، مردم متحمل خسارات سنگینی شدند. اساساً انقلاب هزینه دارد. اما هزینه هیچ انقلابی هیچگاه و در هیچ مقیاسی برابر با هزینه های دوران حاكمیت یک حكومت مستبد، نیست. بهمین دلیل هم هست كه برای رهایی از شر هر حكومت هار استبدادی، بهترین و كم هزینه ترین راه خلاضی از جنایات و ستم و بی حقوقی، در گرو انقلاب است. اكنون جنبش توده ای مردم به سطحی اعتلاء یافته است، که پیش برد آن ملزومات براتری می خواهد. باید به آنها فكر كرد. باید آنها را تدارک دید. باید زمینه های بكار گیری آنها را فراهم نمود. مبارزات ادامه دار هفت ماه اخیر آن درجه از خلاقیت و تجربه از خود به جای گذاشته است كه با اتكاء به آنها بتوان عرصه های دیگری از مبارزه را گشود و اشكال و تاكتیک های دیگری از مبارزه را بكار بست. اشكال و تاكتیكی كه نظام بهم ریخته رژیم را بهم ریخته تر كند و به سرنگونی آن منتهی شود. بالاخره وقت آن رسیده است كه اشكال جدیدتر مبارزه از جایی شروع شود. نباید فرصت را از دست داد و به این رژیم مستأصل مجال تجدید قوا داد. ظاهراً سوت وارد شدن به عرصه جدیدتر مبارزه و روی آوری به اعتصابات سراسری را، دانشجویان مبارز دانشگاه ها زده اند. هم اكنون دانشجویان بسیاری از دانشگاه ها در یک اقدام سازمانیافته و هماهنگ، علیه سركوب و موج دستگیری ها و برای آزادی رفقای زندانی شان، از رفتن به كلاسها و شركت در امتحانات پایان ترم، خودداری كرده اند. طیف بسیار وسیعی از این جوانان رزمنده كه متعلق به خانواده های كارگری هستند و فردا در خیل بیكاران جای می گیرند، در طول مبارزات مستمر خود ثابت كرده اند كه این ظرفیت را دارند كه دانشگاه و خیابان و محل كار و زندگی خود را به هم پیوند دهند. اکنون که خیزش توده ای مردم ابعاد دیگری پیدا کرده است و دانشجویان با شروع اعتصابات عمومی و سراسری خود، کلید آغاز اعتصابات سراسری را زده اند، لازم است همه اقشار اجتماعی این اقدام دانشجویان را حمایت و پشتیبانی کنند. این شكل از اعتراضات و مبارزات هماهنگ و سراسری علیه سرکوب و برای آزادی زندانیان سیاسی، لازم است به دیگر مراكز آموزشی، مدارس، جامعه معلمان و فرهنگیان و دیگر اقشار اجتماعی از روزنامه نگاران و هنرمندان گرفته تا پرستاران و... سرایت كند. در این میان دانش آموزان و معلمان و فرهنگیان لازم است بیشتر از هربخش دیگری آمادگی این را داشته باشند که به اشکالی از مبارزه از جمله تعطیل کلاس ها، از اقدام دانشجویان و مطالبات آنها حمایت کنند. روند پیشرونده مبارزات جاری، در عین حال معلمان و فرهنگیان را فرا می خواند كه انجمن ها و تشكل های صنفی خود را بازبینی كنند و با رویكردی انقلابی و بدور از توهمات ''اصلاح طلبی'' و لیبرالی، مطالبات اقتصادی و سیاسی خود را برشمارند و همراه دانش آموزان، خواست مهم «جدایی دین از سیستم آموزشی» را در ردیف مطالبات حداقلی خود بگنجانند و خود را آماده كنند كه برای تحقق مطالبات صنفی، سیاسی خود و مطالبه عمومی سرنگونی رژیم، پا به عرصه اعتصاب بگذارند. همزمان لازم است اشکالی از مبارزه را که دستاورد تا کنونی خیزش مبارزاتی مردم است، نظیر تجمع اعتراضی هفتگی مادران داغدار، تجمع خانواده های زندانیان سیاسی در برابر زندانها و...، بیش از پیش مورد حمایت و پشتیبانی عمومی قرار گیرد. اکنون که تجمع مادران داغدار به اکسیونی جا افتاده و هفتگی تبدیل شده است، و مادران جانباختگان آنرا به سنتی اعتراضی تبدیل کرده اند، لازم است وسیعاً مورد حمایت همه آزادیخواهان قرار گیرد و به وزنه ای سنگین و فشاری جدی علیه رژیم تبدیل شود. با هر تعرضی به این تجمع لازم است موج اعتراض عمومی مردم برانگیخته شود. اکنون که خانواده زندانیان محکوم به اعدام کردستان گردهم آیی های خود را ادامه می دهند و از شهری به شهری دیگر می روند و برای لغو احکام عزیزان شان و رهایی همه زندانیان سیاسی، شکل نوینی از مبارزه و اعتراض برگزیده اند، باید وسیعاً مورد حمایت توده های مردم قرار گیرند. اکنون که تجمع همیشگی خانواده زندانیان سیاسی در برابر زندان ها و دادگاه ها و مراكز قضایی در همه شهرهای ایران برپامی شوند، لازم است سازمانیافته تر از حال ادامه یابند، و توده های وسیعتری از مردم آزادیخواه را به حمایت كردن وادارند و صدای اعتراضی رساتری داشته باشند. هر تحرک و اعتراضی از سوی هر قشری از جامعه اگر بلافاصله در اشكال ابتكاری مورد حمایت توده وسیعی از مردم قرار گیرد، سراسیمگی رژیم را بیشتر و توان سرکوبش را ضعیف تر و روز مرگش را نزدیک تر می کند. نیروهای رژیم روحیه باخته تر از آنند كه در این جنگ آخر از پس مردم خشمگین برآیند. بسیاری از رده های پایینی نیروهای سركوب از سر ترس و بعضاً از سر پی بردن به قباحت برخوردهای سركوبگرانه شان، تمایلی به ادامه كارشان ندارند. خیلی ها خود را از مهلكه دور می كنند. برخی از آنها هم خود را مخفی كرده ند. خیلی ها هم مردد و دو دل اند. بسیاری از این افراد كه اساساً از سر فقر و بیكاری و فریب خوردگی به دام نیروهای سركوب رژیم افتاده اند، از آنجایی كه آینده تاریک و وحشتناكی را برای خود می بینند، نمی خواهند در آتش خشم مردم بسوزند. باید از هر امكانی كه در دسترس است آنها را خنثی و از پیکر دستگاه سرکوب کند و به پیوستن به صفوف مردم مبارز تشویق کرد. این فریب خوردگان و این تطمیع شدگان باید بدانند كه نان و شرف و آینده آنها زمانی تأمین خواهد شد كه در كنار مردم و با آنها و علیه این رژیم جنایتكار بایستند. به این مهم هم باید توجه داشت که اگر مراکز کار و تولید و محیط های آموزشی میدان های مهمی برای سازماندهی مبارزات توده ای به حساب می آیند، محلات نیز که محل زندگی همین مردم است و طبیعی ترین محمل برای گرد هم آمدن و بحث و گفتگو داشتن و قرار و مدار گذاشتن و تصمیم گیری است، باید مورد توجه فعالان جنبش های اجتماعی قرار گیرد و به پایگاه و ستاد بسیاری از تصمیم گیری ها تبدیل شوند. باید کاری کرد که خوشنام ترین و رادیکال ترین انسان های هر محله ای، در مراوده های روزمره خود؛ طیفی از مردم محل را با خود هم نظر، هم رأی و همراه کنند و آنها را به سطحی از آمادگی برسانند که عملاً میدان را بر خودنمایی بسیجی و جاسوس و مزدور تنگ کنند. در دل چنین روابطی می توان برای شکل گیری شورا یا کمیته محله «یا هر نام دیگری»، تلاش کرد و شکلی از یک تشکل توده ای را سازمان داد. زمانی که محلات به همت کمونیست ها و فعالان جنبش های پیشرو و انسان های خوشنام و با نفوذ اهل محل، چنین حال و هوایی بخود گیرند؛ راحت تر می توان فریب خوردگان و تطمیع شدگان را هم، منفعل و از نیروهای سرکوب جدا کرد. بسیاری از این جوان ها از خانواده های تهیدست و به فقر كشیده ای هستند كه از سر نداری و نادانی چاره را در این دیده اند كه نیاز انسانی شان را با پیوستن به نیروهای سركوب، از ضد انسانی ترین راه ها تأمین كنند. باید به آنها فهماند كه كجا ایستاده اند و چه سرانجام تلخی در كمین شان است. باید آنها را از این منجلاب نجات داد و راه شرافتمندانه زیستن و در کنار مردم بودن را پیش پای شان گذاشت. اكثریت اینها که اساساً غیرایدئولوژیک اند، در جریان رویدادهای اخیر بشدت روحیه شان را باخته اند و با اینکه سرخورده و مردد و دو دل گشته اند، اما از بیم خشم مردم همچنان در صف دشمن مانده اند. اینها، بویژه آنهایی که مرتکب جنایتی نشده اند، باید فرصت یابند كه به میان مردم برگردند و حیثیت انسانی خود را بازیابند. طبعاً آنهایی كه مرتكب جنایت شده اند یا نقش مهمی در سرکوب مردم داشته اند، حساب شان جداگانه است. اما همین ها هم باید بدانند که هرچه زودتر خود را کنار کشند، بار جنایی شان سبکتر خواهد بود و شانس بخشش بیشتری خواهند داشت. منفعل کردن نیروهای سرکوب، جلب حمایت توده های مردم از: «تجمع مادران جانباختگان، تجمع مادران زندانیان محکوم به اعدام، تجمع خانواده های زندانیان سیاسی و مطالبات آنها، تلاش برای سازمانیابی وسیع زنان در تشکل های رادیکال، تلاش برای تشکیل کمیته های دانش آموزی، تلاش برای برپایی کمیته های اعتصاب و برپایی اعتصابات عمومی و سراسری و...»، همه و همه عرصه هایی از فعالیت های ضروری این دوره اند که دست کمونیست ها و فعالان جنبش های رادیکال و پیشرو را می بوسند!

عطا خلقی بیست و نهم دیماه ۸۸