بعداز هشت هفته غیبت قرار است نماز جمعه ٢٦ تیرماه" نماز جمعه تهران " با امامت اکبر هاشمی اقامه شود . با علنی شدن بازگشت هاشمی رفسنجانی به صحنه و قرار گرفتنش در پشت تریبون "نماز جمعه تهران" بازار تحلیل و گمانه زنی در محافل حکومتی داغ و جنجالی رسانه ائی پیرامون بازگشت به صحنه این چرخ دنده چانه زنی نظام اسلامی برپا شده است.
اینکه رفسنجانی روز جمعه چه خواهد گفت و با کدام کارت بازی خواهد کرد، نتایج رایزنی های پشت پرده چند هفته گذشته اش در قم و دیدار با آیت الله های گوناگون را به کدام زبان دیپلماتیک و ریاکارانه تحویل مردم خواهد داد، و یا در مقابل اطلاعات دست چندم احمدی نژاد در باره سرمایه اندوزی خاندانش چه موضعی خواهد گرفت؛ و دلجوئی علی خامنه ائی از خود را چگونه پاسخ خواهد داد؛ برای مردمی که کل نظام را نشانه گرفته اند اهمیت چندانی ندارد.
• اهمیت این بازگشت به صحنه در این است که آیا رفسنجانی می تواند نقش "بلانسر" مابین جناحها را بازی کند و خود همچنان مرد عالی رتبه نظام باقی بماند؟
• آیا مردم جان به لب رسیده و معترض می توانند این فرصت را به سنگری اعتراضی علیه کلیت نظام اسلامی تبدیل کنند؟
قبل از پاسخ به این پرسش ها باید به این نکته اشاره کنم که رفسنجانی البته که در دوره هائی طولانی از حیات حکومت اسلامی بعنوان مردی فراتر از قدرت رسمی مابین جناح ها و گرایشات درون حاکمیت ایفای نقش می کرد و ضمن حفظ موقعیت خود توازن مابین جناحها را با هدف حفظ نظام برقرار می کرد.
در نماز جمعه ٢٦ تیر هم در بهترین حالت و با هر ادبیات و توسل به ریاکاری و شگردهای منحصر به فردش، می کوشد ضمن تلاش برای حفظ موقعیت خود با زدن به نعل و به سندان جناحین را به خویشتن داری دعوت کند تا شرایطی بدتر از این پیش نیاید که نه از "تاک نشان ماند و نه از تاکنشان".
آیا این مقصود رفسنجانی حاصل خواهد شد؟
امروز در جامعه ایران تحولات مهمی رخ داده است که جائی برای بازی بنام بزرگان نظام و از جمله رفسنجانی باقی نگذاشته است. تا آنجائی که به خود رفسنجانی بر می گردد، از بنام انتخابات مجلس پنجم به این سو بازنده تمام صحنه هائی بوده که پای توده های مردم در میان بوده است. به مجلس پنجم راه نیافت و آرزوی ریاستش بر دلش باقی ماند. صحنه بنام انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم را به یکی از سربازان گمنام امام زمان ( احمدی نژاد ) واگذار کرد و اقتدارش شکسته شد و از آن تاریخ ببعد رفسنجانی تنها توانست مناصب سنتی نظام را حفظ کند.
علاوه براین فضای سیاسی ایران طی سالهای گذشته و بویژه بعداز کودتای انتخاباتی ٢٢ خرداد امسال باقبل از آن بسیار متفاوت است. یکی از تفاوتهای قبل از این نمایش و در سالهای اخیر این بود که ما شاهد حضور گسترده کارگران و فعالین کارگری و تشکلهای مستقل آنها و دیگر جنبش های اجتماعی در صحنه تحولات سیاسی ایران بوده ایم؛ و بعداز ٢٢ خرداد هم شاهد حضور مهم و باور نکردنی میلیونی توده های مردم در خیابان هستیم. تحولی که هیچ تصمیم گیری سیاسی در سطح کلان و هیچ توسعه اقتصادی بدون توجه به آن انجام نخواهد گرفت.
در این شرایط که حضور میلیونی توده های مردم از قوه به فعل در آمده و در میان آنها حضور موج سومی که هر دو جناح را بازنده و محاسبات آنها را برهم زده است. در شرایطی که اکبر رفسنجانی سالها پیش با شعار "مرگ بر اکبر شاه" مردم اسلام شهر و دیگر محلات فقیر نشین حاشیه تهران مورد نفرت توده های وسیع مردم قرار گرفت و امروز شعار مرگ بر خامنه ائی در جامعه طنین انداز است، نه رفسنجانی آن کارگردان پشت صحنه است و کارتی برای بازی کردن در آستین دارد و نه خامنه ائی فصل الخطاب.
امروز حال و حوای دیگری بر خیابانها و جامعه حاکم است. هنر چانه زنی رفسنجانی متعلق به دورانی بود که توده های مردم جان به لب رسیده به این گستردگی و با این سطح از توقعات بالا و اراده سیاسی برای تغییر در صحنه رقم زدن تحولات اجتماعی حضور نداشتند و سیاست در پشت پرده رقم میخورد. با حضور مردم نه تنها تاریخ مصرف شیوه های منحصر به فرد رفسنجانی به پایان رسید، بلکه پایه های نظام آنچنان به لرزه افتاده که هیچ دیرک زدنی قادر به نگهداری آن نخواهد بود،" مگر معجزه امام زمان"
صدور مجوز برای حضور رفسنجانی در نماز جمعه این هفته چه با هدف دلجوئی از او صورت گرفته باشد و چه به قصد نجات کشتی طوفان زده نظام اسلامی، رفسنجانی و نظامش قبل از شروع بازی را باخته اند. از یک طرف دستگاههای امنیتی و سرکوب سراسیمه شده اند و از طرفی دیگر فعالین مبارزات رادیکال در جامعه ایران نقشه تبدیل صحنه ائی که آنها برای خود آراسته اند به سنگری علیه این نظام سرکوبگر را کشیده اند. اگر این تریبون فرصتی است که رفسنجانی خطر از هم پاشیدن کل نظام را یکبار دیگر به طرفین درگیر حکومتی گوشزد کند و خویشتن داری و حاشیه زدائی ( شگردی که او در اجرای آن مهارت دارد) را به آنها توصیه نماید؛ مردم به این موعظه ها گوش نخواهندکرد. آنها تصمیم گرفته اند که در خیابانهای اطراف کمین کرده و در فرصت مناسب علیه کل نظامش شعار دهند. امروز هر مناسبتی فرصتی و هر فرصتی به سنگری مبارزاتی علیه نظام تبدیل می شود. اگر این روال ادامه یابد که شواهد و قرائن حکایت از آن دارد، معلوم نیست که خطبه های نماز جمعه ٢٦ تیر واپسین خطبه های اکبر شاه نباشد و نظام اسلامی اش را با سرمایه های باد آورده اش به هجرت نفرستد. فرجام هر چه باشد نه "موج خشونت و سیاه" و نه "موج سبز"، نشانه های موج سومی در افق پیداست.
فرهاد شعبانی