غش و ضعف سبز و سیاه برای کیک انتخابات
(مصطفا تاجزاده، هاشمی شاهرودی و "مدل ترکیه")
تشکیل "جبهه ی پایداری"(با ایفای نقش حداد عادل و مصباح یزدی)در جناح اصول گرایان جمهوری اسلامی واکنشهایی را در پی داشته است. مصطفا تاجزاده از قهرمانان "سبز" طی انتشار مقاله ای در سایت کلمه تحلیل خود را در این باره منتشر کرده است (١). تاجزاده ابتدا به کنایه خصلت حزب ستیز و مخالفت با فعالیت متشکل از نوع حزبی و سازمانیِ مشخص را در اندیشه های مصباح یزدی یادآوری میکند و در صدد آن است که اهداف آنان را آشکار کند. هاشمی شاهرودی هم که به اصولگرایان سنتی نزدیک است در سخنانی که برای فراکسیون بیداری اسلامی در مجلس ارائه کرده آشکار است که ضمن تاکید بر مخالف با تن دادن به نظام حزبی در حکومت اسلامی خواهان تشکیل جمعیت ها و نهادهایی شد که در خدمت نظام و رهبری باشند و به این ترتیب غیرمستقیم تشکیل جبهه ی پایداری را مورد حمله قرار می دهد که البته اصولگرایان سنتی هم نسبت به تشکیل جبهه ی پایداری واکنشهای بعضا تندی هم نشان دادند(٢). نوک پیکان هاشمی شاهرودی و تاج زاده جبهه ی پایداری است و جالب اینجاست که هر دو برای تزئین جهتگیری خود به "ترکیه" اشاره میکنند. مصطفا تاجزاده هدف جبهه ی پایداری را تشکیل "آتاتورکیسم اسلامی" میداند که سپاه بر همه ی امور سلطه ی خود را به تقلید از حاکمیت ارتش در ترکیه میخواهد که گسترش دهد و تثبیت کند. هاشمی شاهرودی هم گفتمان "صدور انقلاب اسلامی" را که از مولفه های اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی محسوب می شود را تکرار می کند و از نقش آفرینی ترکیه در تحولات ملل اسلامی ابراز نگرانی میکند و ایده ئولوژی دولت ترکیه را "اسلام لیبرالی و آمریکایی" معرفی می کند که به تعبیر او باید با اسلام راستین جمهوری اسلامی تعویض شود. این هم صداییِ هاشمی شاهرودی و تاج زاده با توجه به داغ شدن مباحث انتخاباتی و چانه زنیهای درونی حاکمیت برای کسب قدرت در مجلس اتفاق افتاده و هر یک با اهدافی مختص به خود به تشکیل جبهه ی پایداری واکنش نشان میدهند. تاجزاده قائل به تفکیک سه بخش در میان اصول گرایان است: اصولگرایان سنتی، احمدینژاد و یارانش، جبهه ی پایداری. اما او از توضیح تفاوت میان احمدی نژاد و جبهه ی پایداری ناتوان است و ترجیح داده که اظهارنظرهای برخی اصولگرایان را مبنی بر هم پوشانی قابل توجه نیروهای وابسته به احمدی نژاد و جبهه ی پایداری را نادیده بگیرد. او با تحریف ماهیت کارکرد انتخابات در نظام جمهوری اسلامی قصد دارد توجیه ی برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات بتراشد. تاج زاده با تشبیه دولت احمدی نژاد به "آتاتورکیسم اسلامی"، دولت وی را با ترکیبهایی همچون"حکومت اسلامی"(منظورش زایل شدن جمهوریت نظام است!!)، "حکومت ولایی" ، "جمهوری نظامی" یا "جمهوری سپاهی" توضیح میدهد. او مینویسد که در این دیدگاه و روش حکومتی، "سپاه" بر همه ی امور مسلط میشود و "رای" مردم برای جلوگیری از انحراف نظام نادیده گرفته میشود و در مقابل، اعتقاد مردمیِ "امام" را قرار می دهد که به رای مردم و نظارت مردم اعتقاد داشته و نظام در حیات "امام" به رای مردمی گردن گذاشته است!! تاجزاده هم چون موسوی هنوز برای رقابت با نیروهای رقیب خود از دوران طلایی امام خرج می کند. او دوره بندی کاذبِ (الف): "نظارت ملت بر انتخابات" در دورهی امام، (ب) "نظارت مقامات بر ملت" (نظارت استصوابی) و (ج): "نظارت استصوابی- نظامی" را فرموله میکند تا هویت کاذب "اصلاح طلبی" را مشروعیت ببخشد. در هیچ دورهای از تاریخ جمهوری اسلامی رای مردم ملاک نبوده و اساسا دوران حیات "امام راحل"ِ جناب تاجزاده به بهترین شکل همان "حکومت ولایی" بوده که در حمله به احمدی نژاد تلاش میکند با "جمهوری سپاهی" در یک ردیف قرارش دهد و دل خوش کند که دارد دولت احمدی نژاد را "تحلیل" میکند. در نقش سپاه در دولت کنونی تردیدی نیست ولی دستگاه تحلیلیِ علیلِ تاج زاده سمت و سوی دیگری را نشانه گرفته که به طور کلی جمع بندیاش را فاقد ارزش میکند. تاج زاده شکاف ایجاد شده در بین اصولگرایان را "فرصت طلایی" تشخیص داده که به نظر او اصلاح طلبان باید از آن استفاده کنند. مانوری که در آخر مقاله اش بر روی آزاد بودن انتخابات میدهد در واقع تحریک اصول گرایانِ سنتی برای برای شراکت با اصلاح طلبان برای مقابله با باند احمدی نژاد است. او برای پنهان کردن میل اصلاح طلبان برای این "اتحاد مقدس" و امید واهی دادن به هواداران "سبز"اَش با خط و نشان کشیدن برای "شخص" احمدینژاد و ترساندن او از مجازاتی که در آینده برای تخلفات اَش متوجه او و یاران اَش خواهد شد همچنان تلاش می کند خودش را بر سر موضع "سبز" نشان دهد. تاج زاده وعدهی شکست جبهه ی پایداری را می دهد تا اصول گرایانِ سنتی را بر سر مشارکت با اصلاح طلبان تحریک کند و در تقابل با باند احمدی نژاد دوباره جایگاه سیاسی البته تضعیف شدهی اصلاح طلبان را - با مرور حقانیت "تذکرات" خام و منفعت طلبانه ی اصلاحطلبان- از طریق شرکت در انتخابات احیا کند.
اما نکته ی مهم دیگری که منظور ماست اشاره ی هماهنگ هاشمی شاهرودی و تاج زاده به "ترکیه" است. تاج زاده و لیبرالها و نئولیبرال های وطنی همواره "مدل ترکیه" را کعبه ی آمال خود قرار میدادند و همزیستی اسلام و دموکراسی در چهارچوب روابط سرمایه داری را مورد توجه قرار میدهند. در واقع "مدل ترکیه" الگوی سرمایه داریِ جهانی در عصر جهانی سازیِ امپریالیستی برای استفاده از مذهب برای تسریع و تضمین مانور "سرمایه" در کشورهای اسلامی به منظور تخفیف چهره ی خشن اسلام (برای پاسخ گویی به ملزومات اجتماعی و فرهنگی حیاتِ سرمایهداری) و همچنین در همان حال اطمینان از عدم شکل گیری آلترناتیوهای رادیکال و پیشرو اجتماعی و سیاسی در این کشورها توصیه میشود که بیشتر خصلت کنترلی و البته همگون ساز دارد. این مدل کَژ کاردکردهای "بنیادگرایی مذهبی" را ندارد و همچنین قابلیت فریب نیروهای غیرمذهبی را که گرفتار رفورمیسم هستند را نیز دارد و احتمال تحرک و ریزش آنان به سمت اقدام موثر سیاسی را کاهش می دهد و از طریق ایجاد "دموکراسی ناقص" در واقع کنترل کم هزینه تری به لحاظ سیاسی و تبلیغاتی علیه نیروهای رادیکال اعمال میکند که نمونه ی آشکارش ترکیه ی کنونی است. اما مصطفا تاج زاده همان خصلتی که برای دولت احمدی نژاد می بیند را ترجیح میدهد تنها با وام گیری "آتاتورکیسم" از تاریخ سیاسی ترکیه مطرح کند و تبلور مشت آهنین اسلامی- نظامی دولت کنونی ترکیه را که در چهارچوب منافع آمریکا و اروپا شکل گرفته است را اشاره ای نمیکند یعنی همان نقشی که امثال تاج زاده برای جمهوری اسلامی به عنوان "راهبرد جدید" و "پیشنهادی" مطرح کردهاند ولی تحت لوای "اسلام رحمانی" آدرس غلط می دهند در صورتی که احمدی نژاد هم همین مسیر را در جدال با اصول گرایان سنتی طی می کند و به همین دلیل خشم آنان را برانگیخته و متهم به آمریکایی بودن می شود. اکنون برای افشای دروغ پردازیهای متنوع اصلاح طلبان و برای دقیق تر کردن این مبحث اشاره ی کوتاهی به "مدل ترکیه" خواهیم داشت تا هم دلیل عصبانیت هاشمی شاهرودی از میدان داریِ ترکیه در تحولات کنونیِ منطقه مشخص شود و هم تزویر سیاسی امثال تاج زاده و دیگر نئولیبرال های وطنی آشکار شود که در نقش یک ویزیتور توریستی از نوع سیاسی اش تاریخ سیاسی ترکیه را هم گزینشی مورد بهره برداری قرار میدهند.
پشت پردهی "مدل ترکیه"
با به دست گرفتن قدرت توسط آتاتورک و اعلام جمهوریت، نظامیان به شکل وسیعی اقتدار سیاسی را به دست گرفتند. نظم نوین بعد از جنگ جهانی اول، ترکیه را در نقطه ی حساسی از روابط بین الملل قرار میداد. گره گاهی که شوروی و جهان غرب بر سر به دست آوردن هژمونی بالاتر در آن همواره در جدال بوده اند. مصطفا کمال رهبر "مدل جدید" برای حفظ قدرت از شکاف های این دو اردوگاه متنفع گردید و توانست با اقتدار تمام ترکیه جدید را انشا نماید. از قتل مصطفا صبحی و رفقایش که اولین کمونیستهای ترکیه بودند که از شوروی وارد خاک این کشور میشدند تا گرفتن کمکهای مالی از اردوگاه چپ برای مقاومت کردن در برابر قدرتهای غربی، خط اصلی سیاست-های آتاتورک را در تشکیل ترکیه ی جدید نشان می دهد. برنامهی سیاسی مصطفی کمال نظم دادن به وضعیت آشفته ی دولت عثمانی و جنگها و قیام های داخلی و متحد الشکل کردن مردم سراسر ترکیه بود. سیاستهایی که رقیب بیسوادش رضاخان نیز در ایران آن را پیاده مینمود. قدرت دادن به ارتش برای کنترل اوضاع داخلی، پیگیری برنامهی سکولاریزم و مبارزه با نمادهای دینی چون حجاب، تشکیل مدارس مدرن و ممنوع اعلام نمودن مدارس قدیم مذهبی، ترویج ملیگرایی ترک، جدایی دین از سیاست، دادن حق رای به زنان و ... از این دستاَند. اما در تمامی این برنامه ها آتاتورک به زیرکی توانست بازی دوگانه ای را پیش برد. با اعلام کردن این مسئله که ترکیه از آنِ ترک هاست، هویت کردها را که جمعیت قابل توجهی داشتند و تا آن روز از اقوام برادرِ ترکیهی دولت عثمانی محسوب میشدند را رد نمود، پیروزیهای نظامی اقبال گسترده و عمومی را به همراه داشت و در سایه ی این حمایتها بود که آتاتورک توانست بر بقایای دولت مذهبی عثمانی جمهوری جدید را انشا نماید. به طور عمده میتوان دو وجهه برای آتاتورک بازشناخت: اول؛ توجه و همت او بر مدرن نمودن ساختهای زیربنایی ترکیه به شکلی چکشی و دوم؛ توجه و حمایت از ارتش به عنوان نقطهی حساسِ حفظ اقتدار ترکیه ی جدید. کمال پاشا با بازی دوگانهای که با مذهب انجام داد، نیروهای سنتی مذهبی را خلع سلاح می نمود و سیاستهای خود را به پیش برد. کشف حجاب، بسته شدن مدارس مذهبی، خلع مذهبیون از قدرت سیاسی، دادن حق رای به زنان عصبیت مذهبیون را برمی انگیخت در مقابل پدر ترکیهی جدید با قتلعام کردهای دَرسیم با دست آویز علوی بودنشان و به عبارت بهتر سُنی نبودنشان دل روحانیون را به دست میآورد. به این شکل انتقال قدرت از مذهب به ارتش به شکل موفقیت آمیزی در دوره ی آتاتورک انجام پذیرفت و بعد از آن نیز به شکل رویکردی در سیاست در حزب به یادگار مانده از وی CHP تداوم یافت. ارتش در ترکیه همواره کلیدی ترین جایگاه را داشته و در لحظات حساس نقش مهم و تاثیرگذاری ایفا نموده است. آقای تاج زاده استعداد عجیبی در تاریخ سازی دارد و اینک با پُررنگ نمودن و کژدیسه کردن تاریخ ترکیه میخواهد با زیرکی تمام بر چیزی سرپوش گذارد که خود و دوستان دور و نزدیک ایده ئولوژیک شان در ایران قصد پیاده کردن آن را دارند. ما برای افشای این تاریخسازیِ مضحک میبایست به ترکیه ی بعد از آتاتورک و راهی که ارتش و حزب آتاتورک بعد از آن تداوم دادند بپردازیم.
بعد از جنگ جهانی دوم ترکیه در موقعیت گذار از فئودالیزم به سرمایه داری قرار گرفت. برنامههای اقتصادی پیاده شده درسالهای دههی ۵٠ باعث بروز اعتراضات مردمی و آشفته گی هایی درون سیاستمداران کم تجربه ی تُرک شد. به تمامی اینها با کودتایی در سال ١٩٦١ پایان داده شد. طی این کودتا عدنان مندرس نخست وزیر وقت و حامی بورژوازی ملی و سرمایه گذاریهای خارجی بازداشت و اعدام شد و ارتش و نظامیان دوباره و باز به شکلی شکننده و موقت اقتدار سیاسی را در دست گرفتند. رشد اقتصادی به همراه توسعه ناموزون همواره نیازمند دست آهنینی بوده و هست تا بتواند بر آشوبهای اجتماعی و آشفته گیهای سیاسی فائق آید و دست مبارزین و انقلابیون کمونیست را که در این دورههای بحرانی به سرعت رشد و نمو می نمایند قطع کند. سیاستی که رگ اصلی قدرتگیری نظامیان در ترکیه و دیگر کشورهای جهان سوم بوده است. سالهای دهه ی ٦٠ و ٧٠ ترکیه دورانی پرآشوب و پر بحرانی را سپری میکند. سیاستهای اقتصادی و برنامه ها ی "کمربند سفت" با موفقیت به اجرا گذاشته میشوند. کوچ از روستا به شهرها و بیکاری و قحطی دیگربار لبه ی اعتراضات را تیز میکند. در تمامی این سالها اقتدار سیاسی بین ناسیونالیستها، اسلامگرایان و سکولارها دست به دست میشود و گاه با اتحاد هر سه پیش میرود. کودتای سال ١٩٨٠ اما کلید طلایی رهایی از تمامی این آشفته گیها را به میان میگذارد. قتلعام بیسابقه ی مبارزین و انقلابیون به شکلی عریان، اعلام حالت فوق الاده در کشور و استفاده از حس دوگانه ی انتظار و خسته گی مردم از تمامی این اغتشاشات بی نتیجه (سیاستی که رضاخان نیز به دنبال آن به راحتی قدرت را در دست گرفته بود) کودتا مُهر خود را بر آینده ی سیاسی ترکیه میزند. این بار برنامه ی کودتا در قالب قانون اساسی جدیدی برای ترکیه تصویب میشود. قانون اساسی ای که طی آن آزادیهای سیاسی محدود، دانشگاهها محاصره و ارتش به عنوان دژی مستحکم در برابر هر نوع مخالفت بزرگ تثبیت میشود. پایههای زیرین حفاظت از رشد سرمایهی داخلی و حفظ امنیت برای سرمایهی خارجی نیز با دقت تمام ریخته می شود. ارتشیان با این که سکولار شناخته میشوند وارد همان بازی میگردند که پدر معنویشان زمانی نه چندان دور آموزش داده بود. بازی با احساسات دینی تودههای به تنگ آمده از قحطی و بیکاری با هدف مقابله با اعتراضات و شکلگیری حرکتهای کمونیستی. کنان اورن رئیس شورای امنیت ملی ترکیه با قرآنی در دست طی سخنانی با آغاز کردن جملاتش با آیاتی از قرآن، دلیل کودتا و دخالت گسترده ی نظامیان در سیاست را مقابله با بی دینانِ کمونیست و اغتشاشگرانِ بیایمان و ضد ملت قلم داد میکند. جالب اینجاست که درست در این فضای سیاه، تئوریسین حزب برادر ایدهئولوژیک آقای تاج زاده -که به زیرکی سعی در مخفی نمودن او در این سیاستها می نماید- در حال رشد و قدرت گیریست. "فتحالله گولن" در جو آشفتهی قبل از کودتا با گریه های فریبکارانه در سخنرانیها و فریادهای وا اسلامای اَش توانسته بود توجه جماعت نوری ها را به خود جلب کند. این فرد فردای کودتا دستِ نظامیان را به گرمی فشرد چرا که ترکیه را از شر کمونیزم که بلایی بزرگ بوده رهانیده بودند. از سال ١٩٨٨ یعنی با پایان جنگ ایران و عراق، وضعیت فوقالعاده در ترکیه نیز به پایان میرسد و نظامیان به شکل صوری از قدرت کنار میروند و انتخابات برگزار میگردد. "اسب تروای آمریکا" (٣) اما به آهسته گی و با برنامه ای مدون و دقیق در حال نفوذ در لایههای پایین و قشر متوسط و میانی ترکیه است. این بار اما کار به شانس و احساسات تودهها واگذاشته نمی شود. مدارس مذهبی که در دوره ی سکولارها تعطیل شده بود و یا شمار آن بسیار کم بود دوباره بازگشایی میشود و از دولت کمکهای مالی بالایی دریافت میکنند. برنامه ی مهم و استراتژیک دیگر این جماعت، نفوذ در پلیس و امنیت ترکیه است. با مطالعه ی دقیقِ منطقه و انقلاب ایران این بار سرمایهداری با دقت بیشتری به نوزادی که با کودتای سال٨٠ در رِحم خاورمیانه کاشته است می پردازد. نوزادی که آرام آرام طی تمامی این سالها و با برنامهای جدی تربیت شده تا قدمی از خواست سرمایه فراتر نگذارد و هرگز به ویروس کمونیزم دچار نگردد. نوزادی که اگر ضروری تشخیص داده شود میباید خود را فدای امنیت سرمایهی جهانی نه تنها در ترکیه که در خاورمیانه بنماید. نوزادی که باید با یک دست وظایف ارتش ترکیه را در داخل ترکیه به عهده بگیرد (به شکلی دموکراتیک و با سرپوشهای قانونی) و با دست دیگر خاورمیانه را سبز(۴) نگه دارد. آقای تاجزاده و دوستانشان هرگز نمیتوانند اشتیاقشان به این نوزاد را که اکنون به جوان برومند و رشیدی در ترکیه تبدیل شده و بزرگان او را حزب "عدالت و توسعه" نام نهادهاند، پنهان دارد. AKP حزب "رجبطیب اردوغان" همکلاسی و همراه روزهای آمریکای ابراهیم یزدی و شرکا، سه دورهی متوالی با اکثریت آرا در ترکیه قدرت را به دست گرفت. اقتدار اردوغان نه تنها به بازیِ سیاستمدارانهی او با احساسات مذهبی که به ضعف و پوسیده گی درونی حزب CHP و پایان یافتن توانایی ایفای نقش قدیمی اش و سرکوبهای وحشیانه ی احزاب و نیروهای کمونیست برمیگردد. کمکهای مالی چشمگیر غرب به رشد اقتصادی ترکیه و شکلگیری جزیرهای امن برای سرمایهی جهانی و کنترل کنندهی نظم خاورمیانه در سالهای اخیر باعث شد تا ترکیه تغییرات اجتماعی و اقتصادی بزرگی را تجربه نماید. رشد ٩ درصدی ترکیه درست زمانی که جهان با بحران اقتصادی عظیمی روبرو بود خود نشان از این حساسیت منطقهای ترکیه برای سرمایه ی جهانی دارد. اما مدل دموکراسی نوین و اسلامِ وِلَرمِ اردوغان در عین پیاده کردن سیاستهای اقتصادی-امنیتیِ غرب با فیگور ضد امپریالیستی و ملی و اسلامی اش توانسته درون شکاف های موجود در داخل کشور و در سطح منطقهای خوب نقش ایفا کند و خود را به عنوان اقتدار سیاسی نظامی مطرح نماید. اقتداری که از سومالی تا افغانستان از ایران تا سوریه با تسلط و تحکم استادانه درحال مانور است. دموکراسی یی که از سویی مردم کردستان ترکیه را زیر بمباران خود میگیرد از سوی دیگر با مردم سوریه اظهار همدردی مینماید. از طرفی مردماَش از سخن گفتن به زبان مادری در داخل کشورشان محروم اند و از سوی دیگر برای دیگر کشورهای منطقه نطق دموکراسی و آزادی و اسلام رحمانی سر میدهد، چیزی که طرف دیگر دعوا یعنی هاشمی شاهرودی را نیز برآشفته است. جایگاه کنونی ترکیه باید از آنِ منادیان اسلام چون شاهرودی میبود و این قدرت مانور باید در اختیار آنان قرار میگرفت، شاهرودی به درستی از، از دست رفتن این موقعیت احساس خطر می کند. تاج زاده اما به خوبی به لزوم ایفای نقش اردوغان در منطقه واقف است و دانسته او را از روایت تاریخی خود از ترکیه حذف میکند. "اسلام ولرم" و "دموکراسی نوین" اردوغان باید صادر شود اما نباید کس دیگری تا اطلاع ثانوی سودای ژاندارمی در سر بپروراند. صداقت تاج زاده به راستی ستودنی ست!
اولدوز درخشان/ پژمان رحیمی
(١) در این منبع: http://www.kaleme.com/1390/06/02/klm-70526/
(٢) در این منبع: http://news.gooya.com/politics/archives/2011/08/126811.php
(٣) اسب تروا عنوان مقاله ای به همین نام در تشریح برنامه های فتح الله گولن بعد از کودتای ١٩٨٠ و نقش آمریکا در این کودتا
(۴) اشاره به تز کمربند سبز مقابل نفوذ شوروی که شعار جماعت فتح الله گولن هم بود: پیش به سوی تربیت نسل سبز در برابر نسل سرخ!