افق روشن
www.ofros.com

!۱اسفند: پیش به سوی احیای انقلاب


آرش عزیزی                                                                                                     یکشنبه ١ اسفند ١٣٨٩

خیزش قهرمانانه‌ی مردم در روز ۲۵ بهمن حداقل ۲ شهید داشت و یک دستاورد بزرگ.‌ محمد مختاری و صانع ژاله٬‌ آخرین دو ستاره‌‌ی آسمان پرفروغ انقلابِ‌ مردم ما شدند. خونِ پاکِ آن‌ها و صدها نفر دیگری که مجروح شدند اما هدفی بزرگ را رقم زده است: پیشروی به سوی احیای انقلاب! پس از حدود یک سال وقفه در پیش‌روی جنبش که اصولا به علت به بن بست خوردنِ طبیعی تاکتیکِ راه‌پیمایی‌های صرف به همراه درجه‌ی بالای سرسختی و سبعیت رژیم در سرکوب جنبش بود٬ این موجِ انقلاب عرب بود که به ایران نیز رسید و انقلاب ما را احیا کرد. تظاهرات دوشنبه با شعار همبستگی با انقلاب در تونس و مصر فراخوان داده شده بود و شعارها از همان ابتدا انقلابی‌ترین و تیز‌ترین شعارها بودند: «مبارک٬ بن علی٬ نوبت سید علی»٬ «سید علی٬ مبارک٬ پیوندتان مبارک!» موسوی و کروبی تحت فشار مردم مجبور شده بودند به تظاهرات در این روز فراخوان دهند. این فراخوان با واکنش محکم از سوی حاکمیت مواجه شد که عملا وعده داد تظاهرات را به خون بکشد. رهبران اصلاح‌طلب این‌بار بر خلاف تابستان گذشته اعلام لغو تظاهرات را نکردند و با این کار بهایی پرداختند. اما بهای واقعی را جوانان شجاع و انقلابیِ ایران پرداختند و می‌پردازند که به قول محمدرضا شالگونی «کفن‌پوش به خیابان آمده بودند». بیباکی و فداکاریِ بی‌حد و حصر جنبش انقلابی مردم ما از زمان آغاز جنبش در سال ۸۸ بارها نشان داده شده است. اما در ۲۵ بهمن تهاجم دیگری از سوی انقلاب بود که خونی تازه به رگ‌های آن دمید و آن‌را احیا کرد. اکنون جنبش دوباره برخاسته است٬ این‌بار اما درس‌های دو انقلاب مهم را در اختیار دارد: اول٬ درس‌های خودِ جنبش در سال اول آغاز آن. دوم٬ درس‌های انقلاب جاریِ عرب که تا همین الان در چندین کشور پیش می‌رود و نظام‌های حاکم را به چالش می‌کشد. جنبش مطابق رسمی انقلابی که یاد نقش پررنگش در انقلاب ۵۷ لرزه به تن جانیان حاکم می‌اندازد٬ ۱ اسفند را به عنوان روز هفتم شهدای ۲۵ بهمن برای تظاهرات جدید انتخاب کرده است. فراخوان به تظاهرات در ساعت ۳ بعدازظهر این روز در میادین اصلی تمام شهرهای کشور داده شده. «مبارزه‌ی طبقاتی»‌ از این فراخوان حمایت می‌کند و خود را بخشی از آن می‌داند. اما ما تاکید می‌کنیم که حال که انقلاب ما دوباره احیای می‌شود٬ باید مطمئن باشیم که از درس‌هایی که به آن اشاره شد به بهترین صورت بهره می‌گیریم تا قاطعانه به سمت اهداف خود حرکت کنیم.

آخرین تلاش برای وحدت
در هفته‌ی گذشته شاهد آخرین تلاش جمهوری اسلامی برای اتحاد در بالا علیه «فتنه»ای بودیم که می‌دانند بدجوری دامانشان را گرفته. یعنی شاهد بودیم که سران رژیم٬‌ که هزار و یک شکاف در میان‌شان افتاده است٬ به صفوف خود اولتیماتوم دادند که هر کس «بی‌قانونی» موسوی و کروبیِ از دربار رانده‌شده را تحمل کند٬ خودش هم با آن‌ها همدست است. عملا از طیف‌های وسیع بالایی خواسته شد که موضعی محکم علیه موسوی و کروبی بگیرند. این ضرب‌الاجل را به طور خلاصه می‌توان در این جمله‌ی غلامعلی حداد حادل٬ نماینده تهران در مجلس٬ مشاهده کرد: «هر کسی باید بداند و محاسبه کند که با سکوت خود به فتنه کمک می‌کند یا نه؟» و روشن‌تر از آن البته علی اکبر ولایتی٬ مشاور خامنه‌ای در امور بین‌الملل٬ است که می‌گوید: «کسانی که در مقابل فتنه سکوت کردند یا با سکوت خود رضایت خود را نشان دادند و یا بعد از بروز آشکار فتنه باز هم سکوت کنند٬ حیثیت و اعتبار خود را در نزد مردم از دست می‌دهند.» در حرکتی بی‌سابقه شاهد بودیم که نمایندگان مجلس گرد هم آمدند و خواهان اعدام خاتمی٬ موسوی و کروبی شدند. بخشی از روحانیون طرفدار رژیم فراخوان به خلع لباس کروبی دادند. نظام قضایی جمهوری اسلامی عملا می‌گوید تنها علتی که به تقاضای اعدام «سران فتنه» پاسخ مثبت نمی‌دهد٬ «مصلحت نظام»‌ و خواست رهبری است. جالب این‌جا است که خود صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه٬ با تصریح این مطلب اعتراف می‌کند که «اگر با سران فتنه برخورد می‌شد آن‌ها امامزاده شده بودند.» یعنی به زبان بی‌زبانی می‌گوید که از ترس واکنش مردمی دست به چنین عملی نمی‌زند. تنها به چند تا از گفته‌های زیر از طیف‌های مختلف جمهوری اسلامی توجه کنید: احمد جنتی٬ دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران: «(این افراد٬ باید) در خانه خود زندانی شوند و تلفن و اینترنت آن‌ها قطع شود.» محمدرضا یزدی٬ معاون حقوقی و پارلمانی سپاه ایران: «اگر رهبر انقلاب فرمان دهد چیزی از فتنه‌گران باقی نخواهد ماند.» علی اکبر ناطق نوری٬‌ رئیس دفتر بازرسی رهبر ایران (که پس از مدت‌ها سخن گفته): «(این‌ها) کمترین هوش سیاسی و غیرت (ندارند)... قوه قضائیه باید بر اساس قانون و عدالت اسلامی با مسببین این حادثه شرم‌آور برخورد قاطع نماید.» محسن رضایی٬ دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر نامزد انتخابات ۸۸: «کسانی که یک زمانی شناسنامه‌ای در انقلاب داشتند٬ امروز در کنار مریم رجوی قرار گرفته و آمریکا آن‌ها را عمله خود کرده.» احمد خاتمی٬‌ عضو مجلس خبرگان و امام جمعه موقت تهران: «سران فتنه مصداق بارز یاغی و محارب هستند و حکم آن در فقه اسلامی روشن است.» احمد توکلی٬ نماینده مجلس: «(آقای خاتمی) تنها یکی دو روز فرصت دارد که موضع خود را در قبال شخصیت‌های سران فتنه مشخص کند.» عباس جعفری دولت‌آبادی٬ دادستان تهران: «دستگاه قضایی با مجرمان٬ محرکان و کسانی که در حوادث اخیر شرکت داشتند٬ قاطعانه برخورد می‌کند.» و جالب‌تر از همه٬ یکی از اصلاح‌طلبان به نام کواکبیان در کنگره‌ی حزب مردم‌سالاری: «من به عمد نام آقای موسوی و کروبی را می‌آورم٬ چرا که می‌خواهم بگویم که ما به عنوان نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس و یا خط امام با اقدامات غیرقانونی مخالفیم.» از تمامی این گفته‌ها بر می‌آید که شمشیری جدی میان جناح‌های حکومت فرود می‌آید و در این میان آن‌ها یا باید با زبانی تند و تیز علیه جنبش موضع می‌گیرند و خواهان سرکوب خونین آن شوند و یا خودشان کنار روند. جالب این‌جا است که هاشمی رفسنجانی٬ این روباه حیله‌گرِ رژیم٬ نیز مجبور به موضع‌گیری شده. او که پیش از این بعضی امید داشتند تا مدتی طرف جنبش را بگیرد و خود را اپوزیسیونِ خامنه‌ای تعریف کند در مصاحبه‌ای تلویزیونی در پاسخ به سوالی راجع به وقایع ۲۵ بهمن بی‌این که نامی از موسوی و کروبی ببرد همه را به «موضع مجلس خبرگان رهبری» که رئیس آن شخص او است حواله داد. و این موضع چیست؟ مجلس خبرگان روز چهارشنبه ۲۷ بهمن بیانیه‌ای منتشر کرده که در آن «فتنه‌گران» را به «اعلام دروغین حمایت از مردم تونس و مصر» متهم کرده و تاکید کرده: «این عده قلیل با اهانت به مقدسات هویت ننگین ضداسلامی خود را نشان دادند.» در ادامه گفته شده: «مجلس خبرگان رهبری ضمن محکوم کردن این اغتشاشات و آفرینندگان آن یعنی سران فتنه که بهترین خدمات را به آمریکا و رژیم صهیونیستی نمودند٬ امت بزرگوارمان را همچنان دعوت به پاسداری از نظام مقدس اسلامی٬ هوشیاری٬ وحدت و تبعیت از مقام مظعم رهبری می‌نماید.» معنای این بیانیه فقط یک چیز است:‌ هاشمی٬ این روباهِ مکار٬‌ فعلا تصمیم گرفته کنار خامنه‌ای و علیه جنبش بایستد. آیا او واقعا امیدی به توانایی رژیم به اتحاد در بالا و سرکوب مردم دارد؟

اتحاد در بالا: واقعیت یا خیال؟
اما آن ضرب‌الاجل رژیم و این موضع‌گیری غیرمستقیم هاشمی نشان نه از قدرت که از درماندگی و استیصال آن‌ها می‌دهد. مخالفین رژیم مدت‌ها است بر این واقعیت تاکید می‌کنند که رژیم اسلامی در طول دهه‌ی گذشته هرگز از انسجام کافی در بالا و در بدنه‌ی خود برای یورش به مردم و سرکوب آن‌ها برخوردار نبوده است. تا چه برسد به وضعیت کنونی که با انقلابی عظیم روبرو شده است و در بالا به هزار دسته و جناح تقسیم شده است. اصلا ظهور پدیده‌ی احمدی‌نژاد از ابتدا به علت افزایش شکاف‌ها و تنش‌ها در بالا بود که خامنه‌ای را مجبور کرد به دستگاه امنیتی و تیرخلاص‌زن‌اش رو بیاورد. اما حتی در همین شرایط هم شاهد بودیم که حتی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد با یکدیگر گلاویز شدند. گلاویزی که شاید بارزترین نمود آن شخصیت عجیب و غریبِ اسفندیار رحیم مشایی باشد. فردی که تا بحال بارها کاری کرده تا خامنه‌ای رسما علیه‌اش وارد عمل بشود و با این حال احمدی نژاد هرگز به خواست رهبر معظم برای کنار گذاشتن کامل او تن نداده است و هر بار به او سمت‌های جدیدی هم داده است٬ حتی به قیمت برکناری وزیر امور خارجه‌ی مورد حمایت خامنه‌ای (منوچهر متکی). حال در همین روز ۲۲ بهمن شاهد بودیم که در تظاهرات مضحک هواداران رژیم با شعار «مشایی٬ حیا کن٬ حکومت را رها کن» و «منافق برو گمشو» از او استقبال می‌شود. خلاصه این‌که تلاش برای اتحاد واقعی در بالا به کلی مضحک است حتی اگر سه نفر از مهمترین سران تاریخی رژیم (رئیس مجلس٬‌ رئیس جمهور و نخست‌وزیر سابق) را به اعدام تهدید کنند و بقیه را به انتخاب بین محارب و منافق بودن.

خبر دیلی تگراف: انشعاب در سپاه؟
بارزترین نمود این خیالی بودن اتحاد در بالا را باید در خبری که اخیرا روزنامه‌ی دیلی تلگرافِ لندن منتشر کرده است مشاهده کرد. این روزنامه در گزارشی با عنوان «سپاه پاسداران ایران به خودداری از تیراندازی متعهد می‌شود» مدعی دیدن نامه‌ای شده که در آن شماری از افسران سپاه در نامه‌ای به فرمانده کل گفته‌اند به نظر‌ آن‌ها تیراندازی به مردم خلاف شرع است. به گفته این گزارش جمعی از فرماندهان ارشد واحدهای سپاه در تهران٬ قم٬ اصفهان و تبریز نامه را امضا کرده‌اند و نسخه‌هایی از آن به طور گسترده در میان اعضای سپاه توزیع شده است. راهی برای تایید قطعی این خبر٬ که فعلا در جایی به جز این روزنامه‌ی شهیر تایید نشده٬ وجود ندارد اما از طرف دیگر کسی در وجود شکاف‌های جدی در ارتش٬ سپاه و بسیج نیز شک ندارد. واقعیت این است که سطوح مختلف فرماندهی در این نیروها بخصوص با نظاره‌ی رویدادهای تونس و مصر دریافته‌اند که اگر بخواهند به مردم حمله کنند٬ شاهد انشعاب عظیم در میان سربازان و «برگشتن تفنگ‌ها» خواهند بود و از این رو حاضر به به خون کشیدن حرکت مردم نیستند.

احیای جنبش
در چنین شرایطی است که جنبش انقلابی ایران در ۱ اسفند احیا می‌شود و دوباره به پیش می‌رود. این جنبش با حمایت عظیم مردم ایران روبرو است و در مقابل رژیمی قرار گرفته که خود هزار پاره است و توان مقاومت ندارد.
یکی از نکات دیگری که بی‌شک قدرت بسیاری به این حرکت می‌بخشد این واقعیت است که تشکل‌های مختلفی در کردستان و آذربایجان نیز به آن فراخوان داده‌اند. از آغاز انقلاب این دو بخش عظیم کشور همیشه مثل سایر نقاط با جنبش همراه نبوده‌اند؛ واقعیتی که علت اصلی‌اش بی‌توجهی تمام و کمال نارهبران جور و واجور جنبش نسبت به خواسته‌های بر حق ملیِ مردم این مناطق تحت ستم است. در حال حاضر اما می‌بینیم که در کردستان تشکل‌های متعددی با توجه به واقعیت کرد بودنِ شهدای روز ۲۵ بهمن فراخوان به اعتصاب عمومی داده‌اند (چنان‌که پیش از این اعتصاب عمومی موفقی برای بزرگداشت رفیق شهید٬ فرزاد کمانگر٬ سازمان‌داده شد). و در آذربایجان نیز تشکل‌های مختلف مردم را به حضور گسترده فرا می‌خوانند٬ بخصوص به این علت که این روز با روز جهانی زبان مادری نیز همزمان شده است. صحبت «مبارزه طبقاتی» با جمعی از فعالین آذربایجانی نشان از تاکید آن‌ها به حرکت قاطع مردم تبریز و سایر شهرهای منطقه می‌داد.
ما دوباره بر این مهم تاکید می‌کنیم که جنبش انقلابی برای پیشروی و جذب تمام و کمال مردم سراسر کشورِ کثیرالمله‌ی ما باید به خواسته‌های ملیت‌های تحت ستم ایران توجه کند.

درس‌های جهان عرب برای جنبش انقلابی ایران
چنان‌که گفتیم فراگیری از درس‌های گذشته‌ی خودِ جنبش و درس‌های امروزِ انقلاب عرب برای ما از اهمیت بسیاری برخوردار است.
این درس‌ها را می‌توان زیر سه عنوان خلاصه کرد: نیاز به فراتر رفتن از تظاهرات و استفاده از اشکال جدید مبارزه و سازماندهی؛ نقش کلیدی طبقه‌ی کارگر در شکستن رژیم دیکتاتوری و ادامه‌ی انقلاب؛ و نیاز به رهبری و برنامه‌ی سیاسی با خواست‌های مشخص.

از نکته‌ی اولی شروع می‌کنیم.
واقعیت این‌جا است که پایدار نگاه داشتن تظاهرات توده‌ای که با نیروهای وحشیِ رژیم درگیر شود برای دوره‌های طولانی ممکن نیست. اگر موضوعی جای تعجب داشته باشد این واقعیت است که چطور مردم ما توانستند در دوره‌های قبلی با آن‌همه فداکاری٬ تظاهرات را در چندین روز پیاپی در آن سطح وسیع حفظ کنند. اما استراتژی مهمی که جنبش جوانان ۲۶ آوریل در مصر اتخاذ کرد (و در مقاله‌ی حمید علیزاده تحت عنوان «درس‌هایی از انقلاب مصر برای انقلابیون ایران» به تفصیل بیشتر به آن پرداخته شده) سازماندهی از پایه و در میانِ محلات کارگری مصر بود. استراتژی مهمی دیگری که در عمل شاهد آن بودیم اشغال میدان تحریرِ قاهره و مقابله با مزدوران رژیم که می‌خواستند اشغال میدان را بشکنند بود. این اتفاق ممکن نمی‌شد مگر با تشکیل گروه‌ها و کمیته‌هایی در سطح محلات و کارخانه‌ها و ارتباط وسیع با خواسته‌های مردم زحمتکش. و این‌ها ما را به نکته‌ی دوم می‌رساند.
جنبش جوانان مصر از ابتدا توجه ویژه‌ای به خواست‌های زحمتکشان داشت و از همین رو توانسته بود قشرهای وسیع‌تری از مردم را به میدان بکشاند. خواست‌هایی که انقلاب مصر پیش گذاشته بود از ابتدا به مهمترین نیازهای اجتماعی مردمی که ۴۰ درصدشان با روزی ۲ دلار زندگی می‌کنند توجه داشت. همین بود که جنبش کارگری و اتحادیه‌های کارگری نیز از ابتدا در کنار جنبش بودند و سقوط حسنی مبارک دقیقا وقتی رسید که طبقه‌ی کارگر به صورت سازمانیافته به میدان آمد و آن‌را رقم زد. بدون وزن عظیم اتحادیه‌های کارگری که چرخ‌های اقتصاد را متوقف کردند٬ رژیم مبارک هرگز سقوط نمی‌کرد.
در ایران نیز این به میدان آمدن کارگران به مثابه‌ی یک طبقه است که تیر خلاص را به جمهوری اسلامی می‌زند. برای تحقق این امر٬ اولا جوانان و رهبرانِ جنبش سبز باید خواست‌های اقتصادی کارگران و زحمتکشان از قبیل حداقل دستمزد و شرایط شایسته‌ی کار و زندگی را در دستور بگذارند و از طرف دیگر بخش‌های سازمان‌یافته‌ی کارگران باید با به میدان آمدن٬ خود را در صدر انقلاب و در صدر کل ملت قرار دهند.
و درسِ سوم نیز دقیقا به همین مساله گره خورده است و انقلاب در مصر و تونس که دیکتاتور را پایین کشیده است هم‌اکنون دقیقا با همین مساله دست و پنجه نرم می‌کند.
فقدان رهبری سیاسی با برنامه‌ی روشن و شفافِ سیاسی٬ که یک ویژگی انقلاب کنونی عرب و انقلاب ایران است٬ بزرگترین معضل پیشروی آن بوده و هست. آن حیله‌گرانی که می‌خواهند این‌را به عنوان نقطه‌ی مثبت و «رهبری افقی» و امثالهم به خورد ما بدهند٬ منافع مردم و جنبش را در نظر ندارند. آنان از نبود رهبری به به و چه چه می‌زنند تا خودشان سوار موج انقلاب شوند و آن‌را به صخره‌های ترمیدور بکوبند. امروز در مصر می‌بینیم که چطور انقلاب با هر روز پیش‌روی قطبی‌تر می‌شود و ارتش و نیروهای بورژوایی باید جوابِ پیشروترین بخش جنبش به رهبری طبقه‌ی کارگر را بدهند.
به هر درجه که خواست‌های سیاسی ما تعین بیشتری داشته باشد به سمت شکل دادن رهبری سیاسی روشن‌بین و شفاف پیش می‌رویم.

********

امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که جهان ما وارد دوره‌ای جدید از انقلاب‌ها می‌شود. مردم خاورمیانه برای پایان استبداد و دستیابی به آزادی و برابری برخاسته‌اند و بیداری زحمتکشان جهان را بشارت می‌دهند.
در روز اول اسفند با بالاترین روحیه و با راسخ‌ترین قدم‌ها به سوی احیای انقلاب و پیشروی آن تا پیروزی می‌رویم.

آرش عزیزی - ٣٠ بهمن ١٣٨٩