افق روشن
www.ofros.com

!"به ياد کمونيست فراموش نشدنی، دکتر "هنری نورمن بثيون


سهيلا دهماسی                                                                                              شنبه ۵ شهریور ماه ١٣٩٠

"هنری نورمن بثيون" (Henry Norman Bethune) در ٤ مارس ١٨٩٠ در "گريون هرست" (شهری در نزديکی تورنتو) به دنيا آمد. روحيه فعال و وجدان و خصلت های بشردوستانه که از سنين نوجوانی در او رشد کرده بود، در سن ٢١ سالگی او را به متوقف کردن تحصيلاتش در دانشگاه تورنتو و احداث کلاسی رايگان برای آموزش خواندن و نوشتن به کارگران مهاجر واداشت. نورمن در ١٩١٤ همراه با تيم پزشکی ارتش کانادا در جنگ جهانی اول شرکت کرد و پس از زخمی شدن به کانادا بازگشت و به تحصيلات خود در دانشکده پزشکی ادامه داد. در سال ١٩١٧ به عنوان پزشک به نيروی دريايی کانادا پيوست و به اروپا اعزام شد. تجربياتی که نورمن در ارتش کسب کرد، بعدها که مارکسيست شد و در جنگ داخلی اسپانيا و جنگ دوم چين و ژاپن شرکت کرد، مفيد واقع شدند. (٢) او چند سال در بيمارستانهای شهرهای مختلف کانادا به عنوان جراح کار کرد و از شيوه های جراحی ابداعی خود و ابزار و وسايل پزشکی که خود اختراع کرده بود (و برخی از آنها هنوز در کانادا و ديگر کشورهای دنيا ساخته می شوند) استفاده کرد. (٣) هرچند که نورمن در زمينه پزشکی دارای محبوبيت و شهرت جهانی بود و بسياری از عناوين و جوايز مهم علمی بين المللی را کسب کرد، اما از نظر اجتماعی نيز شخصيتی پيچيده و روشنفکری آگاه بود. او در زمينه پزشکی نيز دارای نظراتی ماترياليستی بود و معتقد بود که برای درمان قطعی بيماری ها، بايد عوامل اجتماعی آنها را نيز تشخيص داده و از ميان برداشت. به عنوان مثال، نورمن معتقد بود که فقر اقتصادی ناشی از جامعه طبقاتی اصلی ترين عامل بيماری افسردگی است. از اين رو بود که در سال ١٩٣٥ کلينيکی رايگان برای فقرا تأسيس کرد. او در آن سال ضمن شرکت در کنفرانس جهانی پزشکی در شوروی فرصت يافت که از نزديک با سيستم پزشکی آن کشور آشنا شود. همان سال به حزب کمونيست کانادا پيوست و گروهی را (متشکل از پزشکان روشنفکر) تشکيل داد که اولين گروهی بود که برای ايجاد سيستم درمان و بهداشت رايگان در کانادا فعاليت و مبارزه می کرد. فعاليت ها و مبارزات چنين گروه هايی (با الهام از انقلاب اکتبر) بود که بعدها دولت کانادا را وادار به ايجاد سيستم خدمات پزشکی رايگان در اين کشور کرد.
با شروع جنگ داخلی در تابستان ١٩٣٦ و حمايت دولت نازی آلمان و ارتش فاشيست ايتاليا از "فرانسيسکو فرانکو" بر عليه دولت دمکراتيک اسپانيا، نورمن به عنوان عضو يک گروه نظامی متشکل از کمونيست های کانادايی به اسم "کميته حمايت از دمکراسی در اسپانيا" در سوم نوامبر آن سال به اسپانيا رفت. مدت کوتاهی پس از ورود به مادريد، ضرورت پاسخگوئی به نياز مجروحين جنگ نورمن را به اختراع ابزار انتقال خون سيار واداشت. (٤)تکنيک انتقال خون سيار را می توان يکی از بزرگترين خدمات انقلابی دکتر نورمن بثيون به طبقه کارگر و مردم جهان دانست. اين اختراع او از آن زمان تاکنون در انقلاب ها و مبارزات متعدد طبقه کارگر در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفته است. او که فرد مغرور و خودخواهی نبود، بانک خون سيار خود را که يکی از بزرگترين ابداعات پزشکی نظامی محسوب می شود، به طنز "همان دستگاه انتقال شير" اما "نوع مجلل آن" می ناميد.
در فوريه ١٩٣٧ گروه امداد نورمن در اسپانيا، به سمت بندر "مالاگا" (در جنوب اسپانيا) روان شد. اما پيش از اينکه به آنجا برسد، بندر مالاگا به دست دشمن افتاد. نورمن در جاده منتهی به مالاگا با بيش از ٤٠ هزار نفر از مردم شهر روبرو شد که به سمت "آلمريا" (که تقريبأ در ١٨٠ کيلومتری مالاگا واقع شده) فرار می کردند. بسياری از آنها را مجروحين و بيماران و کودکان گرسنه تشکيل می دادند. نورمن سه روز و سه شب در کنار جاده چادر زده و به مداوای بيماران و انتقال آنها به آلمريا پرداخت. در روزهايی که نورمن و همکارانش به مجروحين و پناهنده های غيرنظامی که در اين جاده در حرکت بودند کمک می کردند، ارتش فرانکو به بمباران و تيرباران هوايی آنها و بمباران "آلمريا" دست زد. نورمن که شاهد اين فجايع بود، بعدها در خاطرات خود از آن وقايع نوشت "اسپانيا زخمی عميقی بر قلب من است." پس از اينکه اينگونه گروه های امداد پزشکی مستقر در اسپانيا به بورکراسی بورژوايی آلوده شدند (مانند "ان.جی.او" های امروزی) نورمن از همکاری با آنها دست کشيد و در ٦ ژوئن ١٩٣٧ به کانادا بازگشت. نورمن خود به تنهايی (از طريق برگزاری سخنرانی و افشاگری) در سراسر کانادا در رابطه با وضعيت مردم اسپانيا به روشنگری پرداخت و برای بازگشت به اسپانيا و کمک به مبارزات مردم آن کشور، کمک مالی جمع کرد.
نورمن فردی بسيار با احساس و دارای ذوق هنری نيز بود. يکی از اشعار مشهور او شعری است که در زمانی که در جنگ داخلی اسپانيا شرکت داشت سرود. اين شعر بارها در مجلات هنری کانادا منتشر شد.
باز هم امشب،
ماه رنگ باخته هميشگی،
که می گذرد در سکوت،
شفاف و مرتفع
آينه ای ست،
منعکس کننده نگاه خيره و مات و رنجور ما،
به آسمان سرد کانادا.
ديشب،
برافروخته،
سرخ و سوزان،
بر فراز فوج شکست خورده اسپانيايی،
منعکس کننده خون ترشح شده بر چهره مردگان بود،
بر سپر درخشان خود.
رو به آن قرص رنگ باخته،
مشت های گره کرده را بالا می بريم،
و برای آن جان باختگان بی نام،
عهد و پيمانمان را بازتجديد می کنيم:
"رفقا!
ای آنان که برای آزادی،
و برای دنيای فردا جنگيديد،
ای آنان که برای ما جان باختيد،
در ياد ما،
هميشه زنده خواهيد بود!"
نورمن در سال ١٩٣٧ پس از جمع آوری کمکهای مالی و دارويی قصد بازگشت به اسپانيا را داشت. اما وقتی که ارتش امپرياليستی ژاپن در تابستان آن سال حمله نظامی به چين و تسخير آن را تشديد کرد، نورمن در خاطرات خود نوشت که "اسپانيا و چين دو جزء يک نبرد واحد هستند. من به چين خواهم رفت زيرا که در آنجا نياز بيشتری وجود دارد."
در ٨ ژانويه ١٩٣٨ نورمن به همراه پرستاری به نام "جين ايوان" برای آخرين بار کانادا را ترک کرد و با بيش از ٥٠٠٠ دلار دارو و ابزار پزشکی به چين رفت. از آنجا که او کمونيست بود، از کار در ارتشی که تحت فرماندهی چانکايشک بود خودداری کرده و به ارتش هشتم کمونيست ها ملحق شد و در پايگاه کمونيست ها در شهر "ينان" (شهری که در شمال غربی چين قرار دارد و به عنوان زادگاه انقلاب چين مشهور است) مستقر گشت. مائو در همان شبی که نورمن به آنجا رسيد با او ملاقات کرده و از او دعوت کرد که سمت مديريت يکی از بيمارستانهای ارتشی را به عهده بگيرد. نورمن اين سمت را پذيرفت اما پس از يک ماه تصميم گرفت که به خط اول جبهه برود زيرا که فکر می کرد در آنجا به زخمی ها نزديک تر است و می تواند آنها را بلافاصله مداوا کندو در نتيحه بيشتر مفيد خواهد بود.
نورمن در اول ماه مه به مرزهای کوهستانی شمال که صحنه شديدترين نبردها بود، رفت. او در آنجا با بدترين و وحشتناک ترين شرايط بهداشتی و امدادی روبرو شد. از داروی بيهوشی، ضدعفونی کننده، و حتی از دستکش جراحی و پتو و ملافه تميز خبری نبود. مجروحين با زخم های باز و عفونت يافته روی گل و خاک می خوابيدند. کمبود شديد داروهای ضدعفونی کننده منجر به شيوع قانقاريا شده بود و قطع دست و پا تنها راه نجات بسياری از مجروحين از مرگ بود. نورمن که يکی از معدود پزشکان جراح ارتش کمونيست چين بود، می دانست که با آموزش دادن به جوانان و تعليم آنان به عنوان پزشک و پرستار می تواند خيلی بيشتر به ارتش انقلابی چين کمک کند. از اين رو مائو را قانع کرد که نيروی لازم را برای ايجاد يک بيمارستان آموزشی در اختيار او بگذارد. نورمن خود به طراحی ساختمان بيمارستان پرداخت و با کار و تلاشی خستگی ناپذير موفق شد بيمارستانی را در طول دو ماه طراحی کرده و بسازد. او چندين کتاب و بروشور مصور پزشکی نوشت که به زبان چينی ترجمه شده و در اختيار شاگردانش قرار گرفتند. هدف او اين بود که در عرض ٦ ماه صدها نفر را به عنوان پرستار و در عرض يک سال صدها نفر را به عنوان پزشک جنگی آموزش بدهد. اما اين بيمارستان که نورمن شديدأ به آن اميد دوخته بود، سه هفته پس از شروع به کار، توسط نيروی هوايی ژاپن بمباران و ويران شد.
نورمن متوجه شد که در اين جنگ چريکی انقلابی به ابداع شيوه های انقلابی نياز دارد و به عنوان مثال نمی تواند به بيمارستانهايی که در مقابل حملات نظامی دشمن ضربه پذير هستند اميدی داشته باشد. او تصميم گرفت که همه ابزار و امکانات پزشکی و حتی اتاق عمل خود را سيار کند. نورمن در اين رابطه نوشت "آن زمانی که دکترها منتظر می شدند بيماران به نزدشان بيايند، گذشته است. امروز، دکترها بايد به نزد مجروحين بروند."
نورمن در عرض يک سال پس از ويران شدن بيمارستانش، حدود پنج هزار کيلومتر را اکثرأ پای پياده در خطوط مقدم جنگ ارتش خلق چين پيمود و مجروحين را درمان کرد. او يک اتاق جراحی سيار را که خود مبتکرانه درست کرده بود، روی دو قاطر حمل می کرد. بخش عمده ای از مناطق جنگی چين را راه های صعب العبور کوهستانی تشکيل می داند که حتی قاطرها نيز به سختی می توانستند از آنها عبور کنند و سربازان وسائل پزشکی و اتاق عمل سيار نورمن را بر دوش خود حمل می کردند. نورمن با انرژی فوق العاده يک انقلابی عاشق خلق ها، و با خستگی ناپذيری و از خود گذشتگی شگفتی کار می کرد. به عنوان مثال، يک روز در عرض ٦٩ ساعت کار متوالی در زير آتشبار مداوم دشمن، ١١٥ عمل جراحی را بدون لحظه ای استراحت، بر روی انقلابيون مجروح انجام داد.
نورمن در مدت اقامتش در چين بسيار مشهور شده و شديدأ محبوب توده های زحمتکش و مبارزين کمونيست آن کشور شد. مردم او را به زبان چينی "بی کوئين" می خواندند و سربازان در حين يورش به دشمن در صحنه های جنگ فرياد می زدند "حمله کنيد، بی کوئين در کنار ماست!" (٥) داستانهای متعددی در مورد "مردی خارجی که از دشواری ها واهمه ندارد، مردی که غذايش را، لباسش را، و حتی خون خود را به مجروحين جنگ می داد" زبان به زبان در ميان توده های زحمتکش چين نقل می شد.
نورمن بثيون نيز پاسخی متقابل به محبت های توده های زحمتکش و انقلابی چين داد. او در کنار آنان مبارزه کرد و جان داد. نورمن تنها زمانی خوشحال و راضی بود که به نيازمندان ياری می رساند. او در نامه ای به يکی از دوستانش در کانادا نوشت "بله، خيلی خيلی خسته هستم. اما فکر نمی کنم هيچوقت در تمام عمرم اينقدر خوشحال بوده باشم. در اينجا به من نياز هست."
در اواخر اکتبر ١٩٣٩، نورمن در حال جراحی روی يکی از سربازان مجروح، بطور تصادفی انگشت خود را بريد. با اينکه ابزار پيشگيری، منجمله دستکش جراحی در اختيار ارتش انقلابی چين نبود و اين اتفاق بريدن دست بارها برای نورمن افتاده بود، اما هميشه بدون خطر از آن گذشته بود. اما اين بار يک نوع ويروس مسموم کننده خون وارد بدن او شد و عفونت شديدی در خون او ايجاد کرد. اما نورمن تا آخرين روزهای عمر خود دست از کار نکشيد. او با طلوع آفتاب ١٢ نوامبر ١٩٣٩ در سن ٥٠ سالگی، در آغوش خلق مبارز چين جان سپرد.
وقتی که مائو خبر فوت نورمن را شنيد، به ياد او مطلبی را تحت عنوان "به ياد نورمن بثيون" نوشت که يکی از مشهورترين مقالات مائو است که سالها در مدارس چين تدريس ميشد. سالها بعد، بيمارستانی که نورمن ساخت و توسط ارتش ژاپن ويران شده بود، مجددأ در همان مکان اوليه ساخته شد. غاری که پناهگاه او بود، معبد متروکه ای که اتاق جراحی او بود، و همه خانه های روستايی که او مدتی در آنجا زندگی کرده بود، امروز موزه های متعددی هستند که نوجوانان چينی با مشاهده آنها به ياد نورمن بثيون می افتند و از او به عنوان سمبل "از خود گذشتگی" ياد می کنند. نورمن يک جنبش انقلابی و توده های مبارزی را يافته بود که نمايانگر ايده آل های او بودند. نورمن با عشق به توده های زحمتکش و مبارز، خود را همرزم کمونيست های انقلابی سراسر جهان می دانست، و هميشه تلاش می کرد که هر چه بيشتر خود را از غرور و خودبينی و جاه طلبی های شخصی دور کند و به جامعه جهانی زحمتکشان بيانديشد و برای آنان زندگی کند.
مائو در مقاله خود "به ياد نورمن بثيون" گفته است که: "لنينيسم بر آن است که انقلاب جهانی تنها در صورتی می تواند پيروز شود که پرولتاريای کشورهای سرمايه داری از مبارزه ازاديبخش خلق های مستعمرات و نيمه مستعمرات، و خلق های مستعمرات و نيمه مستعمرات از مبارزه آزاديبخش پرولتاريای کشورهای سرمايه داری پشتيبانی کنند. رفيق بثيون اين مشی لنينی را در عمل به کار بست... روحيه رفيق بثيون، يعنی خود را بدون کوچکترين توجهی به منافع شخصی تمامأ وقف ديگران کردن، در حس بی نهايت عميق وظيفه شناسی در کار و علاقه بی نهايت آتشين وی نسبت به رفقا و خلق تجلی می کرد. همه کمونيست ها بايد اين صفات را از او بياموزند. کم نيستند کسانيکه در کار خود احساس مسئوليت نمی کنند، کارهای آسان را به عهده می گيرند و از کارهای مشکل رو می گردانند، بار سنگين را به دوش ديگران می نهند و بار سبک را خود برمی دارند. آنها به هر کاری که دست می زنند، نخست به خود می انديشند و بعد به ديگران. آنها هرگاه کار کوچکی انجام دهند، گمان می کنند که ديگر قهرمان شده اند و از اينکه مبادا مردم از آن بی خبر بمانند، لاف زنی و خودستايی می کنند. آنها نسبت به رفقا و مردم نه با گرمی و محبت بلکه با سردی و بی اعتنايی و عدم دلسوزی برخورد می کنند. اين گونه افراد درواقع کمونيست نيستند، يا لااقل کمونيست تمام عيار نيستند. در ميان کسانی که از جبهه باز می گردند، وقتی صحبت از بثيون به ميان می آيد، هيچ کسی نيست که از او با احترام زياد ياد نکند و يا تحت تأثير روحيه او قرار نگرفته باشد. ... هر کمونيستی بايد از روحيه کمونيستی واقعی رفيق بثيون بياموزد. ... ما همگی بايد روحيه از خودگذشتگی و بی غرضی را از او بياموزيم. درست با حرکت از اين نقطه است که می توان انسانی سودمند برای توده ها گشت. انسان ممکن است کم توان يا پرتوان باشد، اما با داشتن چنين روحيه ای می تواند انسانی بلند همت، پاک نهاد، خوش اخلاق و عاری از فرومايگی گردد و برای توده ها مفيد واقع شود."

تهيه و تنظيم از سهيلا دهماسی

زيرنويس:
١- چين و ژاپن از سال ١٩٣١ بطور متناوب در حال جنگ به سر می بردند. اما جنگ دوم اين دو کشور که از ٧ ژوئن ١٩٣٧ تا ٩ سپتامبر ١٩٤٥ (با تسليم شدن ژاپن) طول کشيد، بزرگترين جنگ آسيايی در قرن بيستم بود. اين جنگ نتيجه يک دهه سياست های امپرياليستی ژاپن بود که تلاش ميکرد از نظر سياسی و نظامی بر چين تسلط يابد تا بتواند ذخاير مواد خام و ساير منابع اقتصادی چين را به يغما ببرد.
٢- نورمن در سال ١٩٢٣ در انگستان با دختری به نام "فرنسيس پنی" ازدواج کرد. در سن ٣٤ سالگی به امريکا رفت و در آنجا اولين مطب خود را داير کرد. نورمن دو سال بعد، در سال ١٩٢٦ به بيماری سل مبتلا شد و او را در يک آسايشگاه مسلولين در نيويورک بستری کردند. در فضای مرگبار آسايشگاه که شيوه درمان عقب مانده به کار برده می شد و انزوا و مقررات بسيار عجيب و غيرضروری به بيماران تحميل می شد، خانواده نورمن تصور می کردند که او به زودی خواهد مرد. نورمن تحت تأثير چنين فضايی، همسرش را تشويق به جدا شدن از او و بازگشتن به زادگاهش در اسکاتلند کرد. نورمن زمان بسيار دشواری را در آن آسايشگاه سپری کرد. در آن زمان هيچ نوع معالجه و راه مبارزه ای برای درمان مسلولين وجود نداشت. تنها کاری که انجام داده ميشد، بستری کردن بيماران در آسايشگاه مسلولين و نگه داشتن آنها در انزوای کامل بود. اما نورمن که روحيه ای بسيار ناآرام و متهور داشت، خود به تحقيق پيرامون بيماری اش پرداخت. پس از مدتی با يک روش جديد اما پرخطر درمان سل آشنا شد و پافشاری کرد که آن روش که "متلاشی کردن مصنوعی قفسه سينه" نام داشت، روی او آزمايش شود. اين روش با موفقيت انجام شد و نورمن پس از يک ماه درمان يافت. يک سال اقامت بسيار دشوار و پر رنج در آسايشگاه مسلولين، نورمن را مصمم کرد که بقيه عمر خود را به درمان مسلولين و ديگر بيماران اختصاص دهد. او بلافاصله پس از بهبودی با نوشتن نامه های متعدد به فرنسيس، از او تقاضای ازدواج مجدد کرد. فرنسيس در ابتدا نپذيرفت. اما آن دو سرانجام در سال ١٩٢٩ مجددأ ازدواج کردند. اما بنا بر نوشته های کسانی که آنها را می شناخته اند، روحيه برون گرای نورمن که فردی متهور و پرشهامت بود، با فرنسيس که زنی خويشتن گرا و مطيع شرايط بود، بسيار تفاوت داشت و نتوانستند به زندگی مشترک ادامه دهند. آنها در سال ١٩٣٣برای هميشه از هم جدا شدند.
٣- به عنوان مثال "قيچی قفسه سينه بثيون Bethune Rib Shears" نام يک نوع قيچی بزرگ جراحی است که توسط نورمن اختراع شد و هنوز هم در بيمارستانهای همه کشورهای دنيا مورد استفاده قرار می گيرد.
٤- يکی از عمده ترين عوامل مرگ مجروحين جنگی، شوکی است که در اثر از دست دادن خون زياد به فرد زخمی دست می دهد. فرد مجروحی که حتی زخم های کشنده ای هم نداشته باشد، اگر بلافاصله خون به بدنش نرسد، در اثر شوک ناشی از کاهش خون، جانش را در مدت کوتاهی از دست می دهد. نورمن بثيون در زمانی که در جنگ داخلی اسپانيا شرکت داشت، ايده انتقال خون به جبهه جنگ و تزريق خون به مجروحين را به مرحله عمل درآورد. در آنجا بود که او برای اولين بار در دنيا، دستگاه ها و ماشين آلات سيار انتقال خون را اختراع کرد. نورمن در شهرهای اسپانيا از داوطلبين خون می گرفت و آنها را به جبهه برده و به زخمی ها منتقل می کرد. نورمن با استفاده از اين اختراع خود، جان بسياری از آزاديخواهان را در مبارزات ضدفاشيستی مردم اسپانيا نجات داد. اين اختراع نورمن بعدها تکميل شده و به "بيمارستان های جراحی سيار ارتش" MASH تبديل شد.
۵- اسم نورمن بتون به زبان چينی: 白求恩