افق روشن
www.ofros.com

لزوم مقابله با رندی جناح های مختلف سرمایه داری


فرشید شکری                                                                                                 پنجشنبه ٢٠ خرداد ١٣٨٩

در طول ماههای سپری شده هر یک از جناح های سرمایه داری حاکم کوشیده اند تا توده های کارگر کشور را تحت تأثیر صحبت های ریاکارانۀ خود قرار دهند. در این مدت شخصیت های پرآوازۀ جناح غالب، خصوصاً صاحب منصبان دولتی از جمله احمدی نژاد در مصاحبه ها و گفتگوهایشان مرتباً به کارگران ایران قول مرتفع کردن مشکلاتشان را دادند. همچنین بعضی از آنها در سخنرانی های خود از برنامه های دولت جهت کاهش نرخ تورم و نرخ بیکاری خبر دادند! از جانب دیگر اصلاح طلبان رانده شده از قدرت نیز مدام مصائب طبقۀ کارگر را بر می شمارند و به نقد عملکرد اقتصادی دولت در پنچ، شش سال گذشته مشغولند.
اما از چه روی دو جناح اصولگرا و رفرمیست های رانده شده از قدرت تا این حد به صرافت افتاده اند و اینگونه سنگ طبقۀ کارگر را [در این مقطع حساس و متحول] به سینه می زنند، یا دلیل یکچنین رویکرد عوامفریبانه ای چیست؟ و اساساً هر یک از دو جناح حاکمیت کدامین اهداف مجزا و مشترکی را تعقیب می کنند؟ رجوع به تاریخ مناقشات درونی جبهۀ سرمایه در جهان، تا اندازۀ زیادی پاسخ سئوال نخست را به مراجعه کنندگان می دهد. منهای عنصر "رقابت" که طیف های رنگارنگ طبقات حاکم را در انتخابات های ریاست جمهوری، پارلمانی و... به فعالیت های گستردۀ تبلیغی جهت جلب نظر و آرای نیروهای مولده ملزم می نماید و قول و قرارهایی همانند بالا بردن سطح دستمزدها، کاهش ساعات کار، پرداخت بیمه های درمانی، ارائۀ خدمات اجتماعی و دهها «گفتار ملحون» مشابه را وارد شعارهایشان می کند؛ تاریخ همۀ ممالک سرمایه داری پیشرفته و در حال توسعه غیر از نبرد سخت و بدون ایستای طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی، مملو از پناه بردن احزاب و نیروهای سرمایه داری به طبقۀ کارگر در هنگام پدید آمدن و اوجگیری درگیریهای درونی شان بوده است. بعبارت دیگر این بحرانها بستر و زمینه ای فراهم می سازند تا نمایندگان مختلف طبقات حاکم برای یک لایی کردن کشمکش هایشان یعنی رسیدن به قدرت اجرایی یا ماندنگاری در قدرت نگاه هایشان را به سمت اکثریت شهروندان جوامع برگردانند و به ایشان تکیه کنند. واقعیت اینست که گردش چرخ های این شیوۀ تولیدی بدون نیروهای مولده غیر ممکن است و همین ویژگی مکان پرولتاریا در تولید را بالا برده و وزن اجتماعی این طبقه را در مقایسه با خرده بورژوازی و بورژوازی در جامعه سنگین تر کرده است. بورژواها و نمایندگان سیاسی آنها در حین استثمار این طبقه و دشمنی آشکار و پنهان با آن، از راههای متفاوتی وارد می شوند تا نیروی عظیم طبقۀ کارگر را در نزاع های داخلی شان به نفع خود مهار کنند. از زمان جایگزین شدن روابط و مناسبات سرمایه داری با فئودالیسم این سیاست از سوی بخشی از طبقات بالادست بهدف کنار زدن بخش های دیگر بکار گرفته شده و در اغلب موارد موفقیت آمیز بوده است.
جناح های رژیم اسلامی- سرمایه داری ایران هم بخوبی این درس را فراگرفته اند. ژست کارگر پناهی و سخنان حیله گرانۀ آنان در ایندوره که بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به شدت نظام شان را در منگنه قرار داده و باعث و بانی یک جنگ درون حکومتی تمام عیار هم شده اند، در این چهارچوب قابل توضیح میباشد. جناح های حاکمیت فهمیده اند که برطرف ساختن بحران های موجود یا به بیان بهتر کاستن از فشارهای داخلی ناشی از این درهم ریختگی ها صرفاً از راه مختنق تر کردن فضای جامعه (سرکوب اعتراضات، در بند کردن معترضین و فعالین جنبش های اجتماعی، و اعدام مخالفین) محال است. از اینروی با درک خود از بی فایده بودن سیاست سرکوب در جلوگیری از برآمدها و اعتراضات دائمی زنان، دانشجویان، ملل تحت ستم و از همه مهمتر کارگران، ناچار گردیده اند تا سراغ آن نیروی اصلی جامعه بروند که اگر بتوانند آنرا فریب دهد و بخدمت درآورند از یک طغیان ویرانگر به رهبری این نیروی بی بدیل (کارگران) نجات می یابند.
واضح و مبرهن است تمرکز هر دو جناح جمهوری اسلامی بر روی کارگران سیاستی به امید نجات رژیم از سقوط، و در عین حال تاکتیکی بمنظور جمع آوری نیرو در تقابلات فی مابین است. برای جناح مغلوب مبدل شده به اپوزیسیون پیروزی در دعوای درون حکومتی، و برای جناح غالب حفظ و تثبیت موقعیت اش بواقع اهداف عالی دیگری _ بانضمام هدف مشترکشان _ می باشند که رهبران دو جناح "سبز" و " سیاه" را بر آن داشته تا نوع تعامل شان را « در گفتار » با طبقۀ کارگر کشور تغییر دهند. جناح حاکم با دادن وعده های پوچ به کارگران و تغییر کلام پیراسته به عبارات عامه پسند می خواهد نقشه اش را عملی کند و جناح مغلوب هم با مویه و زاری کردن های ظاهری، و کوشش برای پاک کردن نقش خود در فقر و فلاکتی که جامعه را به مرز تباهی کشانده، در پی رسیدن به مقصود خویش همانا برابر شدن با رقیب در غارت کشور است.
با گذشتن از دو جناح سبز و سیاه رژیم به مجموعه ای از جریانات اپوزیسیون بورژوا- لیبرال هواخواه جنبش سبز برخورد می کنیم که از مصائب کارگران نام می برند و مدعی دفاع از حقوق و مطالبات ایشان شده اند! تعدادی از این "مدافعین" جدید طبقۀ کارگر که دست کمی از رژیم سرمایه داری- اسلامی ایران در دشمنی با کارگران ندارند، بیانیه ها و اطلاعیه هایی در روز جهانی کارگر منتشر نمودند که این حرکت حاکی از خیز برداشتن آنها در جذب سمپاتی کارگران به طبقات فوقانی در این اوضاع متحول است (١). البته طبیعی است که در این ایام اینان نیز به علت ناپیگیری طبقۀ متوسط در جدال با جناح حاکم رژیم، طبقۀ کارگر را در کانون توجه خود قرار دهند و برای سوء استفاده و به چنگ گرفتن قوای این طبقه به هر ترفندی متوسل شوند.
گر چه در سالهای قبل اغلب این احزاب برای بهره برداری از جنبش کارگری گاهاً این سیاست (حمایت از حقوق و مطالبات کارگری) را در پیش می گرفتند و چندان موضوع تازه ای نیست، منتهی رشد مطالبات رادیکال کارگران و توده های تهیدست از سال ١٣٨۴ به بعد، و حادتر شدن بحران سیاسی در طی یکسال گذشته به این سمت گیری منفعت طلبانه مبرمیت بخشید. آنها نیک می دانند که ادامۀ این روند به ضررشان خواهد بود، بدین خاطر سیاست پشتیبانی از خواسته های کارگران را در دستور گذاشته اند تا بر توده های کارگر تأثیر بگذارند و از این طریق اولاً رادیکالیسم موجود در جنبش کارگری را رقیق سازند و مبارزات ایشان را به بیراهه ببرند، و ثانیاً این جنبش را هرچه زودتر به زیر نفوذ سبزها درآورند. منحرف کردن نوک پیکان حملات طبقۀ کارگر به بنیاین های نظام سرمایه داری و در اختیار گرفتن نیروی طبقۀ کارگر درجهت غلبه بر جناح مسلط و از میان برداشتن استبداد بسود بورژوازی ناراضی، از اهم مقاصد لیبرال ها است.
در یکچنین وضعیت حساسی که سندیکالیسم و رفرمیسم همچنان تهدیدی عمده برای جنبش کارگری می باشند، و در چنین شرایطی که مضاف بر گرایشات کلاسیک جنبش کارگری دو جناح سبز و سیاه جمهوری اسلامی، و اپوزیسیون لیبرال و ناسیونالیست آن برای جلب طبقۀ کارگر خود را سازمان داده اند، پیشروان چپ و سوسیالیست جنبش کارگری اند که می توانند پیشروی گرایشات راست درون جنبش کارگری را همچنان با مشکل مواجه کنند و نیرنگ های دو جناح جمهوری اسلامی و جریانات راست را خنثی ساخته و با شکست مواجه کنند.
بسنده کردن به اینکه تنها با مطرح کردن مطالبات رادیکال کارگران می شود تودۀ کارگران را از القائات و بمباران های تبلیغی جناح های رنگارنگ بورژوازی در امان نگهداشت زیانبار است. چنانچه کارگران کمونیست بموقع از نیات احزاب بورژوایی پرده برداری نکنند، هر کدام از اینها به آسانی توده های کارگر را به سیاهی لشکر طبقات میانی و بالایی درخواهند آورد.
قول و قرار های دروغین جناح در قدرت به توده های کارگر و زحمتکش مبنی بر حل بحران اقتصادی و کاهش نرخ تورم و رفع بیکاری، انتقادات جناح پرت شده از قدرت در مورد بی برنامگی دولت و عدم کارایی راهکارهای آن در سر و سامان دادن به معیشت کارگران و تهیدستان، نقد سیاست " هدفمند کردن یارانه ها" از طرف جریانات متعلق به گرایش لیبرالی جامعه مانند سازمان " اکثریت" و رادیکال نمایی و ادعاهای کذایی همۀ آنان در برسمیت شناختن حقوق صنفی و سیاسی طبقۀ کارگر اگر از همین ساعت و همین امروز برملا نشوند، فردا دیر خواهد بود.

فرشید شکری - ١/٠٦/٢٠١٠

١- برای نمونه می توان به بیانیۀ سازمان " اکثریت" اشاره کرد که جنبش سبز را به دفاع از خواست های کارگران دعوت کرد و از رهبران این جنبش خواست تا به فکر پیوند جنبش سبز با جنبش کارگری باشند.