سرمایه و « آتش بس» میان حماس و اسرائیل
وقتی که ارتش اسرائیل با وسیع ترین بمباران ها و موشک اندازی ها، مناطق مختلف غزه را به آتش کشید و بر سر ساکنانش خراب کرد، همه محافل بورژوازی انگشت ریشه یابی خود را به سمت راکت پراکنی فقلسطینیها دراز کردند!! 8 روز بعد زمانی که بر تل اجساد کشتگان غزه، گفتگوی آتش بس داغ شد، همان محافل و تریبون ها شروع به ستایش ید بیضای محمد مرسی کردند. جنجال در باره نقش اعجازآمیز مرسی همه گیر شد و دولت های غربی و امریکا در این کار از همه پیشی جستند. مسأله اما به همین جا ختم نشد. کاشفان هوشمند « بهار عربی»!! و اعطاگران مدال انقلاب پیروز!! به خیزش های بی افق توده های اسیر راه حلهای سترون رفرمیستی کوشیدند تا کاروان فراگیر توهم آفرینی ها و عوامفریبی های بورژوازی را به اندازه کافی شور و غنا و پیرایه « مردمی» بخشند. از پیروزی فلسطینی ها گفتند، دستاوردهای مهم « بهار عربی» را پشتوانه واقعی این پیروزی خواندند. برای اثبات حرفهایشان لیست مطول شواهد و استدلالها را ردیف کردند، بر دیدار تاریخی امیر قطر با سران حماس در مناطق اشغالی، سفر هیأت اعزامی « شورای کشورهای حاشیه خلیج» به غزه، احضار سفیر مصر از اسرائیل توسط دولت مرسی و موارد مشابه انگشت نهادند، همه این ها را نشانه های بارز تغییر توازن قوا به نفع فلسطین، زیان اسرائیل و اجبار دولت امریکا یا متحدان غربی او به پاس حرمت دستاوردهای بهار عربی ارزیابی کردند. آن ها گفتند و نوشتند که کاخ سفید با درک آنچه در این سال ها رخ داده است و با محاسبه کفه سنگین قدرت اردوگاه « مردمی» مخالف اسرائیل و امریکا!! از نتانیاهو خواسته است که خردورزی کند، دست به عقب نشینی زند و از تداوم بمبارانها چشم پوشد!! این ها عصاره تحلیل ها و تفسیرپردازی های ژورنالیسم راست و چپ بورژوازی در حاشیه جنگ 8 روزه و و آتش بس میان دولت اسرائیل و حماس بوده است.
در باره اینکه جنگ از کجا ناشی شد، چرا شروع گردید، نقش حاکمان اسرائیل، حماس و جهاد اسلامی چه بود و دولت نتانیاهو چه اهدافی را دنبال می کرد، در نوشته کوتاه جداگانه ای بحث کرده ایم. در آنجا تأکید شد که برخلاف ادعای بورژوازی، این دولت درنده اسرائیل بود که شرائط ناشی از حوادث دو ساله خاورمیانه، از روی کار آمدن دولت های جدید تا انزوا، استیصال و عقب نشینی دولت هار سرمایه داری اسلامی ایران، تا بحران سوریه و آستانه سقوط اسد تا چند دستگی حماس و گروههای فلسطینی، همه را به نفع خود می دید و با اغتنام فرصت از این وضعیت عزم جزم کرد تا ضربات هر چه گسترده تر و مؤثرتری بر توده های کارگر و فرودست فلسطینی وارد سازد، فروماندگی و استیصال نیروهای فلسطینی را تشدید کند و موقعیت رقابت جویانه و فرصت طلبانه جمهوری اسلامی را از این هم متزلزل تر گرداند. موضوع بحث حاضر بازگوئی آن حرف ها نیست. سخن در باره « آتش بس »، دلیل رضایت دولت اسرائیل به قبول آن، حکمت هیاهوها و تبلیغات بورژوازی در باره اعجاز نقش مرسی و علت واقعی حمایت دولت امریکا و متحدانش از مرسی و طرح «آتش بس» است. واقعیت این است که بورژوازی اسرائیل در طول جنگ 8 روزه بخش غالب انتظارات و اهداف تعیین شده خود را محقق ساخت. تضمین های لازم برای تثبیت دستاوردهای جنگ را از جهات مختلف به دست آورد. برای کفه بازهم سنگین تر شده خویش در توازن قوای حاکم خاورمیانه، به اندازه کافی حمایت کسب کرد. دولت امریکا نیز به آنچه می خواست رسید، از همه این ها گذشته دولت نتانیاهو کارت بازی مؤثری برای سناریوی انتخاباتی دو ماه آتی اسرائیل به چنگ آورد. در آن سوی جبهه جنگ نیز تا جائی که به حماس و نهادهای حکومتی غزه و سازمان ها بر می گردد همگی شاید در زمره برندگان باشند. حداقل این که در بارعام اردوغان و مرسی و شاه قطر و همانندان جا و مکان و منزلت بیشتری یافتند، حتی دولت اسلامی ایران نیز در تقسیم سهام پیروزی چندان بی نصیب نماند. بالاخره چندتا از راکت هایش در دست فلسطینی ها به خاک اسرائیل پرتاب شد و آوازه فجر پنجش چند روزی سر زبان ها افتاد. توضیح واضحات است که مرسی بعد از نتانیاهو بیشتر از همه برد داشت، تأثیر فاحش این برد در فرامین صادره یک روز بعدش بسیار عریان و به اندازه کافی پرغوغا بود. جنگ هشت روزه مثل تمامی جنگ های نوع خود فقط یک بازنده داشت. توده های کارگر گرسنه، آواره ، بیکار، بی افق، فرومانده، قتل عام شده، سیه روز و اسیر فلاکت فلسطین بودند که مثل همیشه به شنیع ترین شکلی قربانی گردیدند، شیب سقوط آن ها به سوی گرسنگی، فقر و فاقه و درماندگی تندتر و ابعاد حقارت و ادبار و نکبت آنان عظیم تر شد. همه چیز بر سر این جمعیت دوزخ نشین و نفرین شده مهدورالدم خراب گردید و راهها از همه سو برای اسارت افزون تر و دردآورتر آن ها در چنگال تهاجمات موحش تر دولت اسرائیل در یک سوی و فرصت طلبی های دولت های منطقه، حماس و سایر گروهها در سوی دیگر هموارتر شد. در نوشته قبلی گفتیم که رژیم اسرائیل در طول چند سال اخیر، در کنار حمام خون مستمر ساکنان غزه، برای امحاء شرائط اولیه زیست انسانی سکنه مناطق اشغالی از هیچ جنایت و دسیسه ای دریغ نکرد. شهرک سازی ها را به نواحی هر چه بیشتری توسعه داد. دهات زیادی را ضمیمه اسرائیل کرد، مزارع و کشتزارهای مورد استفاده فلسطینی ها را مصادره نمود. هر نوع امنیت را از زندگی توده های کارگر و فرودست جاروب کرد. سراسر منطقه را به برهوت فقر و گرسنگی و فلاکت مبدل ساخت. شبکه های برق و آبرسانی و هر چه لازمه زنده بودن است را در هم کوبید. زندگی اهالی غزه را در حصار وخیم ترین و مرگبارترین محاصره های ممکن اقتصادی به بند کشید. دولت اسرائیل با این کارها هدف مشخصی را دنبال می نمود و دنبال می کند. هدف واقعی به ستوه آوردن، مأیوس کردن و انصراف کامل توده کارگر آواره فلسطینی از تداوم مبارزه علیه بربرمنشی های حاکمان اسرائیل بود. هدف اساسی، انسداد کامل هر روزنه امید بر روی کارگران و فرودستان فلسطینی به هر گونه بقا در خارج از حیطه تصمیم گیری ها، سیاست گذاریها و برنامه ریزیهای رژیم جنگ افروز اسرائیل بوده است. دولت نتانیاهو از تمامی کارهائی که انجام داده و انجام می دهد، این هدف ها را دنبال می کند. کارها و اهدافی که در همه وجوه توسط قطب های قدرت سرمایه به همه اشکال ممکن حمایت گردیده است و هر روز بیشتر از پیش حمایت می گردد. در این میان تنها حادثه ای که این رویکرد و دنیای حمایت هایش را به گونه ای هر چند کور، استیصال آمیز و سترون، دچار آشوب می ساخته است جنگ و ستیزهای روزمره انسان های عاصی ساکن غزه در یک سوی و بهره برداری های کثیف ضدبشری دولت اسلامی بورژوازی ایران و برخی گروههای فلسطینی از این خیزش ها و مقاومت ها در سوی دیگر بوده است. جنگ 8 روزه نتانیاهو قلع و قمع همین دو موج ناموافق را دستور کار خود داشت. تضمین هر چه بیشتر شرائط لازم برای خفه کردن آخرین نجواهای حق زندگی در وجود کارگران و فرودستان فلسطینی، بستن دریچه های بهره گیری رقابت آمیز جمهوری اسلامی و نیروهای متحدش از وضع انفجارآمیز توده محکوم به مرگ و فقر غزه و بالاخره جلب حمایت هر چه پرقوام تر دولت های غربی، حکام عرب منطقه و رژیمهای حاصل « بهار عربی» از نقشه های بربرمنشانه اجرا شده این چند سال خطوط کلی اهداف دولت نتانیاهو در این جنگ بود. رژیم اسرائیل در همه این زمینه ها توفیق یافت، گفتگوی موسوم به « آتش بس » منشور این موفقیت ها است. گروههای فلسطینی، رژیم ترکیه، تمامی کشورهای عرب عضو « شورای همکاری خلیج»، دولت مرسی و شکوفه های سرمست « بهار عربی» دست در دست بورژوازی امریکا و دولت های متحد، همه و همه، همدل و همساز، به دولت اسرائیل حق دادند که تمامی کارهای این چند سال را ادامه دهد. پروسه گسست حماس از حامیان پیشین، حزب الله و نیروهای مخالف امریکا یا اسرائیل به سمت فرجام رفت، نقش قیمومت فلسطینی ها به اخوان المسلمین محبوب و مطلوب قطب قدرت غربی سرمایه و شیوخ عرب اقمار امریکا در منطقه واگذار گردید. دولت نتانیاهو صریح و تلویحی حق یافت که طرح چند ساله برای خاموش سازی زمزمه حیات در وجود توده های کارگر گرسنه و آواره فلسطین را با شتاب هر چه بیشتر به پیش راند. هر صدای مخالفی در این گذر، هر سنگ پرانی هر کودک عاصی در هر کجای مناطق اشغالی، هر تشییع جنازه هر کارگر فلسطینی کشتار شده توسط ارتش اسرائیل، عین اختلال در چرخه قدرت نظام حاکم اسرائیل تلقی گردد. از همه این ها مهم تر قرار شد که تمامی این ها به حساب فتوحات فلسطینی ها، دستاوردهای عظیم «بهار عربی» و حاصل همدلی و همراهی معقول سازمان های فلسطینی با نسخه پیچی های امریکا، محمد مرسی متولی حریم قدرت امریکا، رجب اردوغان سوگلی ناتو و دولت های سرمایه داری عرب پاسدار منافع غرب در خاورمیانه همگن گردد. جنگ 8 روزه دولت اسرائیل را به اهداف پلید بشرستیزانه خود بسیار نزدیک تر ساخت و همزمان سران کاخ سفید و رژیم های عربی امریکا محور را نیز در شکار آنچه می خواستند فرسنگ ها پیش برد. پیشرفت پروسه گسست حماس از جمهوری اسلامی و زمینگیر شدن هر نیروی محمل دخالتگری های فرصت طلبانه ارتجاعی و رقابت جویانه این رژیم در فلسطین موضوعی است که برای امریکا و متحدان منطقه ای او غنیمت است. همچنان که برای اسرائیل نیز سوای همه فتوحات دیگرش مهم است.
جنگ 8 روزه غزه مثل هر حادثه هر روزه در این نقطه دنیا یک بار دیگر این موضوع را بسیار برجسته تر و بارزتر، پیش روی هر کارگر سیه روز فلسطینی و در برابر هر کارگر همزنجیر دارای حداقل احساس انسانی وی در سراسر جهان قرار داد. فرایند کل رویدادها، رویکرد تمامی دولت ها و قدرت های جهانی، هر جا به جائی هر گروه فلسطینی مدعی مبارزه برای « رهائی فلسطین»!! همه و همه همساز تهاجمات فاشیستی رژیم هار اسرائیل در راستای نابودی زن و کودک و پیر و جوان فرودست فلسطینی پیش می رود. سرنوشت توده های کارگر مجبور به ماندن در نقطه ای به نام فلسطین هیچ بهتر از سرنوشت اسیران اردوگاههای کار اجباری نازی ها نیست. سؤال اساسی این است که چه باید کرد و کارگر فلسطینی و همزنجیران مبارز آن ها در دنیا چه گامی می توانند بردارند. تاریخ کلاً و تاریخ رویدادهای زندگی 60 ساله همین انسان ها، پاسخ این سؤال را بر در و دیوار خود آویخته است. دل بستن به دولت های عربی، چشم امید به صلح آفرینی دولت امریکا، جنگیدن در رکاب فتح و حماس و جهاد اسلامی، تبدیل شدن به ابزار قدرت دولت درنده اسلامی سرمایه داری ایران و مانند این ها چاره کار نیست. چشم باز کنیم و به اطراف خود نظر اندازیم. تردیدی نیست که اوضاع در فلسطین از همه جا ضد انسانی تر و دردناک تر است، اما این وضعیت به شکل ها و درجات متفاوت حدت و شدت، در همه جای دنیای سرمایه داری به ویژه در بخش بسیار گسترده ای از این جهان، از جمله در منطقه خاورمیانه حکمفرماست. همه جا سرمایه می تازد، آتش قهر و گرسنگی و فقر را شعله ورتر می سازد، امید به زندگی را در انسان ها گلوله باران می کند. کارگران همه جا قربانی لحظه لحظه این جنایات می باشند. دنیای روز دنیای محصور در فاصله مرزهای جغرافیائی کشورها نیست. رهائی، حتی حداقل حق نفس کشیدن کارگران هر نقطه این دنیا، حتی حق ابتدائی امکان زنده ماندن در این جهنم وحشت و دهشت، به گونه ای بارز به جا به جائی معادلات قدرت میان دو طبقه اساسی متخاصم جهان سرمایه داری گره خورده است. بورژوازی اعم از حاکم یا اپوزیسون، متعلق به هر بلوک و هر قطب و هر جناح بندی، اگر بتواند و به میزانی که بتواند در همه جا بر سر کارگران همان می آورد که در فلسطین انجام می دهد، در هر کجا که شدت، عمق و وسعت توحش ها کمتر است یک دلیل بیشتر ندارد. حتماً امکان تاخت و تازش محدودتر و کفه مقاومت کارگران در برابرش سنگین تر است. باید فاجعه را فراتر از مرزهای محلی و جغرافیائی دید. کارگر فلسطینی باید به بغل دستی خویش در سوریه، در اردن، در ایران، در مصر، در ترکیه و بحرین و عراق و لبنان و همه جاهای دیگر چشم دوزد. در تمامی این نقاط بورژوازی حاکم دست به کار جنایت و کشتار و برنامه ریزی گرسنگی های افزون تر و فقر و فلاکت و سیه روزی های غیرقابل تحمل تر است. در همه این جوامع و حوزه ها بورژوازی اپوزیسون نیز در تدارک سکانداری سفینه خروش، خیزش و اعتراض کارگران علیه این وضع است. تغییر وضعیت موجود، هر میزان تغییر، هر شکل جا به جائی پیروزمند در گرو روی نهادن کارگران به سوی همدیگر، فشردن دست هم، کوبیدن مشت آهنین رد بر سینه اپوزیسون های ارتجاعی مدعی نجات توده های کارگر، متحد شدن، متشکل گردیدن و همپیوندی آگاه طبقاتی در یک جنبش نیرومند سراسری شورائی ضد موجودیت دولتها و نظام سرمایه داری است. همه نسخه پیچی ها به اندازه کافی و با دریاها خون آزمون شده اند، همه آزمون ها شکست خورده است، همه مدعیان تلاش برای زندگی و آزادی کارگران بسیار بیشتر از حد لازم رسوا، افشاء و مفتضح گردیده اند. تنها و تنها یک راه است که هیچ کس به آزمون آن نأیستاده است و این همان راهی است که راه واقعی رهائی کارگران دنیاست. باید به جای بستن دخیل به امامزاده های دروغین ارتجاع بورژوازی، دست به کار سازمانیابی قدرت طبقاتی خود شد. کارگر فلسطینی، سوری، اردنی، لبنانی در تار و پود زندگی روزمره خود همجوشند، دهه ها با هم زیسته اند، با هم استثمار شده اند، با هم در دریای خون غوطه رفته اند. در گرسنگیها، ستمکشیها و تحمل همه جنایات سرمایه جهانی کنار هم قرار داشته اند. چرا آن ها نتوانند صف مستقل واحدی در درون یک سازمانیابی سراسری واحد با اهداف رهائی خود تشکیل دهند، چرا باید فلسطینی هایش به حماس و فتح، سورهایهایش به ارتش آزاد و ائتلاف ملی، لبنانیهایش به حزب الله و اردنیهایش به اخوان المسلمین بیاویزند، چرا باید یکی خود را فلسطینی، یکی سوری، دیگری لبنانی و آن دیگر اردنی داند. چرا باید یکی راه رهائی خود را در راه اندازی ماشین دولتی حماس و فتح؛ دیگری در قدرت سیاسی، حزب الله، آن دیگر در حکومت ائتلاف ملی متشکل از گروههای ارتجاعی سرمایه سالار و امریکا محور و آخری در عروج اقتدار اخوان المسلمین جستجو کند. مادام که کارگر فلسطینی و همزنجیر عرب وی در جاهای دیگر از رفتن این راه باز نأیستند سرنوشت زندگی آنان همین است که امروز هست. رهائی را فقط یک راه است. باید یک قدرت متحد و متشکل سرنوشت ساز کارگری، شورائی، ضد سرمایه داری و فراگیر تشکیل داد. باید از نزدیک آغاز کرد و حلقه های پیوسته یک زنجیر سراسری انترناسیونالیستی شد. اگر کارگر فلسطینی و سوری و اردنی و لبنانی با هم یکی شوند کارگر اسرائیلی به سراغ آن ها خواهد آمد. اگر اینان به هم پیوندند، کارگر مصری و ایرانی و ترک و اروپائی و امریکائی و چینی و همه کارگران دنیا راه پیکار خویش را به سوی سنگر آنان باز خواهند کرد. هر کارگری در هر کجای این دنیا از جمله کارگر فلسطینی باید تلاش و فکر و تدبیر خود را سنگ بنای هستی این قدرت متحد کارگری کند. کارگر فلسطینی برای خلاصی از این وضع راه دیگری در پیش ندارد.
فعالین جنبش لغو کار مزدی - نوامبر 2012
*******************
سرمایه و کوره آدم سوزی غزه و سرمایه
تریبون های نفرت بار سرمایه همه جا جنجال می کنند که « کلوخ انداز را پاداش سنگ است، پاسخ موشک پرانی های حماس دفاع از خود [ اسرائیلی ها] است و جنگ گسترده پرکشتار دولت اسرائیل در غزه کاری است که باید برای دفاع از جان ساکنان اسرائیل انجام دهد!! مالکان این تریبونها هر چه دموکرات تر! هر چه مدرن تر! هر چه صدای « حقوق بشر» شان بلندتر! هر چه برج جامعه مدنی آن ها رفیع تر، به همان اندازه هم در سر دادن این ندای نفرت قهارتر و آتشین بیان ترند. یک سؤال اساسی در این میان این است که ماجرای روز از کجا آب می خورد؟ آیا واقعاً راکت پراکنی حماس است که آتش جنگ را شعله ور ساخته است و ارتش اسرائیل را برای هولوکاستی دیگر وارد میدان کرده است!! جنگ افروزان چه کسانی هستند و قربانیان کدام؟ قبل از هر چیز باید تأکید کرد که از دید هر کارگر آگاه دنیا، حماس و فتح و دولت اسرائیل و امریکا و رژیم اسلامی و کل دولت های موجود جهان به رغم این یا آن تفاوت صوری همه از یک قماش و یک جنس و یک تبارند و در رابطه با توده های کارگر دنیا از جمله کارگران فلسطینی یک کار را انجام می دهند. همگی هستی خود را از سرمایه می گیرند، در خدمت سرمایه اند، ضد کارگرند و علیه هر نفس کشیدن آزاد هر انسان معترض به استثمار و بربریت سرمایه داری می باشند. در این شکی نیست اما بحث حاضر پیرامون جنگ افروزی روز درغزه است. چند رویداد در این اواخر رخ داده است.
1. دولت اسرائیل بر خلاف تصور غالب، شرائط حاضر را از همه لحاظ به نفع خود می بیند. خیزش ها، عصیان ها و جنبشهای چند سال اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا شکست خورده است. افق کور بورژوا رفرمیستی مسلط بر جنب و جوش ها راه هر نوع بالیدن رادیکال کارگری درون آنها را سد کرد. انفجارها مهار شدند و حاصل کار استقرار یک سلسله رژیم های ارتجاعی تازه نفسی است که در اعمال بربریت سرمایه داری بر کارگران نه فقط از اسلاف خود هیچ عقب تر نیستند که در برخی جهات هارتر و درنده تر نیز می باشند. از این گذشته همگی دست به .سینه ها و منقادان قطب قدرت غربی سرمایه و حلق آویزان سیاست ها و راهبردهای حاکمان امریکا می باشند. دولت اسرائیل این وضع را به نفع خود می بیند
2. شکست جنبش ها و نتایج حاصل از این شکست ها فقط گوشه ای از فرصت های به دست آمده برای رژیم اسرائیل است. دولت اسلامی بورژوازی ایران نیز تا کرانه های دور انزوا و استیصال پس رفته است، هر روز منزوی تر و فرسوده تر می گردد، تا جائی که مجال بازی کارت فریب فلسطین دوستی را نیز تماماً از دست داده است. شکست، انزوا و استیصال این دولت به نوبه خود کفه توان میدان داری رقبای اسرائیلی او را افزون کرده است.
3. موقعیت متزلزل دولت اسد و آستانه سقوط این رژیم از یک سوی ضربه ای بسیار سخت بر ظرفیت تحرک و ابراز قدرت جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر موقعیت دولت اسرائیل را هم از این گذر و هم به خاطر انحلال تام و تمام اپوزیسون های روز سوریه در آنچه قطب قدرت غربی سرمایه می خواهد، به طور بارز تقویت کرده است و می کند.
4. رویدادهای روز خاورمیانه و موارد معینی که اشاره شد، رویکردها و معادلات صف آرائی درون حماس و نیروهای همراهش را نیز از پائین تا بالا به گونه ای چشمگیر تغییر داده است. گسست از دولت اسلامی ایران و روی نهادن به اقمار امریکا در منطقه و رژیم هائی مانند مرسی و ارغوان و فیصل و آل خلیفه موضوعی است که از مدت ها پیش در معرض دید همگان است. این رویکرد به طور قطع خوشایند پاره ای نیروها در درون یا حواشی حماس نیست و تلاش برای جلوگیری از تداوم آن دستور کار گروهها و جریانات مخالف است. گسترش دامنه استفاده از سلاحهای موشکی، به ویژه راکت های فجر 5 نیز بدون ارتباط با این مشاجرات و ستیزهای درونی نمی باشد. متحدین جمهوری اسلامی در درون حماس با این کار از یک سوی بر ادامه جهتگیریهای پیشین حماس، امتناع از شناسائی اسرائیل در مجامع جهانی و پیشبرد سیاست جنگ با این کشور تأکید می کنند و از سوی دیگر پیوستن حماس به اقمار امریکا یا کل قطب قدرت غربی سرمایه و اقمارش در منطقه را تا سرحد امکان دچار چالش می سازند. بروز این مناقشات و ظهور رویکردهای مختلف در حماس به نوبه خود موقعیت فرسوده این گروه و کل نیروهای موجود مقاومت فلسطین را باز هم فرسوده تر کرده است، در همان حال که توان مانور و دخالتگری دولت اسلامی بورژوازی ایران را وسیعاً کاهش داده است. دولت اسرائیل این هر دو برگ مهم برد را به سایر برگ های برد خود در رخدادهای جاری خاورمیانه افزوده است. اوضاع روز منطقه تا جائی که به موازنه قدرت میان رژیم حاکم اسرائیل و فلسطینی ها بر می گردد همه این شاخص ها را به همراه دارد و کل این وضع در جهت تقویت موقعیت رژیم هار و کشتارگر نتان یاهو عمل کرده و عمل می کند.
حاکمان اسرائیل با توحش تمام دست به کار بهره گیری از این فرصت ها هستند. آنان شرائط را از همه لحاظ، برای حداکثر تاخت و تاز، درندگی و یکسره کردن کارها به نفع خویش مساعد می بیند. در همین راستاست که پروژه گسترش بی مهار شهرک سازی ها در کرانه باختری رود اردن، در نواحی « قلقیلیه » و « طولکرم » و جاهای دیگر را پیش رانده اند. با کشیدن دیوارها نواحی هر چه بیشتری را از دست فلسطینی ها خارج ساخته اند. حق کشت و کار در چند جا را از ساکنان فلسطین سلب کرده اند. دهات متعددی را ضمیمه اسرائیل نموده اند. جنگ جنایتکارانه حاضر نیز در تداوم همین یکه تازی ها با هدف وارد ساختن کاری ترین ضربات بر هستی توده های کارگر فلسطین آغاز شده است. این جنگ در همان حال تدارک ضربه ای دیگر بر پیکر نفود و اعتبار جمهوری اسلامی نیز هست. بورژوازی دژخیم اسرائیل می کوشد تا هر روزنه امید به هر پیروزی یا هر نوع بهبود شرائط زندگی را از پیش چشم کارگر فلسطینی مسدود سازد. مصمم است تا به نفرین شدگان ساکن غزه القاء کند که قدرتش بی مرز است. که قانون سرمایه برگ جواز کشتارهای جمعی انسانها توسط اوست. که قطبهای قدرت سرمایه جهانی پشتوانه بربریت اوست. که حقوق بشر سرمایه میثاق توحش او برای هر نوع بشرسوزی است. که نسخه هست و نیست دوزخ نشینان فلسطینی را او می پیچد، که معنی واقعی جنجالهای هولوکاست گریزی و نازیسم ستیزی دولت ها اختیار بی هیچ قید و شرط بورژوازی و از جمله دولت هار بورژوازی اسرائیل برای راه اندازی سراسری هولوکاست ها و آتش افروزی ها علیه انسانهاست.
دولت اسرائیل دست به کار بهره گیری از فرصتها برای پیشبرد همه این اهداف شوم ضد انسانی است. رژیم هار اسلامی سرمایه داری ایران نیز در راستای کشمکش های ارتجاعی بین المللی خود بر وخامت این وضع می افزاید و از هیچ کوششی برای پیشببرد مقاصد خود به بهای نابودی ساکنان غزه فروگذار نمی کند. کل بورژوازی جهانی در دو سوی صحنه قدرت طلبی ها، رقابت ها و سودجوئی ها عزم جزم کرده اند تا ساکنان کارگر و فرودست این نقطه دنیا را طعمه آتش سازند. ندای « صلح » و « تشکیل دو دولت مستقل اسرائیلی و فلسطینی» در یک سوی و عربده جنگ، جنگ و « محو اسرائیل از نقشه جغرافیائی جهان » در سوی دیگر، سنگ های همنهاد و همجنس آتش زنه ای هستند که یک هدف را دنبال می کنند. این واقعیتی است که کارگر فلسطینی و عرب هنوز آن را باور نکرده است و یک رمز مهم بقای وضع حاضر نیز در همین نهفته است. او باید قبول کند که حماس، فتح، جمهوری اسلامی، دولت امریکا، اتحادیه اروپا یا امیر قطر، اردوغوان و مرسی منجی او نیستند. بالعکس همه آن ها و لو با درجات متفاوت در تحمیل شرائط موجود بر او نقش اساسی دارند و بعضاً به اندازه اسرائیل ذی نقشند. کارگر فلسطینی باید عمیقاً دریابد که راه رهائی او نه در نابودی همزنجیران اسرائیلی خویش است و نه از دل رؤیابافی های ارتجاعی « تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی» بیرون می آید. تکلیف شعار بشرستیزانه نخست که از حلقوم دولت اسلامی سرمایه داری ایران بر می آید بسیار روشن است اما ایده دوم نیز از زبان هر کسی که طرح شود، چپ یا راست، کاخ سفید یا مدعی دروغین کمونیسم، از روی حسن نیت یا توطئه و نیرنگ، سوای انداختن بندی آهنین بر دست و پای وی برای ماندگاری جاویدان در جهنم موجود هیچ چیز دیگر نیست. فلسطین نقطه ای از جهان موجود، جهان سرمایه داری است. در اینجا نیز یک راه بیشتر به سوی آزادی در مقابل انسان ها قرار ندارد. کارگر فلسطینی باید راه همپیوندی با کارگران عرب کشورها، کارگران اسرائیلی و توده همزنجیر بین المللی خویش را جستجو کند، باید مرکز ثقل یک قدرت کارگری ضد سرمایه داری در قلب منطقه شود، باید بر بام این قدرت برای برچیدن بساط بقای هر دولت اعم از فلسطینی، اسرائیلی، عرب یا غیرعرب کارزار نماید، باید در تدارک افکندن طرحی نو افتد و راه پیکار برای استقرار یک جامعه گردانی وسیع شورائی و سوسیالیستی با مشارکت نافذ و آزاد بیشترین شمار کارگران خاورمیانه را پیش گیرد. کسب هر میزان آزادی و حقوق کارگر فلسطینی نیازمند سازماندهی این پیکار است. مابقی راه حل ها و چاره پردازی ها زیر هر اسم و هر عنوان باتلاق بی انتهای سیه روزیهاست که توسط بورژوازی اعم از راست یا چپ حفاری می گردد. خیلی از چپها خلاف این را می پندارند. آنان طرح تشکیل دو دولت را واقع بینی دموکراتیک و راهبرد تلاش برای ایجاد همپیوندی کارگر عرب و اسرائیلی و سازماندهی یک مرکز ثقل قدرت کارگری و ضد سرمایه داری برای رهائی توده کارگر فلسطینی ها را اتوپیک و آنارشیسم می خوانند!!! آنان حق دارند چنین اندیشند زیرا تاریخاً با سر سرمایه به دنیا نظر انداخته و به رغم تمامی جار و جنجال ها، برد فکرشان از مرز راه حل پردازی های رفرمیستی و سرمایه سالار نوع مسالمت آمیز یا میلیتانت فراتر نرفته است. تاریخ نشان خواهد داد که آنچه اتوپیک و ارتجاعی است راهبرد پیشنهادی آن هاست و آنچه راه رهائی راستین کارگر فلسطینی است راه تشکیل یک قطب قدرت شورائی و ضد سرمایه داری است.
به بخش قبلی بحث باز گردیم. دولت اسرائیل لحظه به لحظه عربده می کشد که غزه را کوره آدم سوزی خواهد کرد و در این چند روز نیز دقیقاً چنین کرده است. صحنه های کشتار سخت هول انگیزند. نقطه نقطه غزه شاهد خاکسپاری کودکان چند ماهه و چند ساله است. ارتش سفاک بورژوازی اسرائیل تاریخاً خلف خالص ارتش نازی بوده است و آنچه امروز می کند و دیروز کرده است از سنخ همان است که نازی ها انجام دادند. این دولت به طور قطع بر دامنه تهاجماتش خواهد افزود، آتش جنگ را بسیار بیشتر از این شعله ور خواهد ساخت. انسان های انبوه تری را طعمه حریق خواهد کرد. دولت های امریکا و اتحادیه اروپا نیز مثل همیشه با تمامی قوا از این تجاوزگری ها و جنگ افروزی ها و کشتارها و هولوکاست آفرینی ها دفاع کرده اند و می کنند. همه چیز علیه توده های کارگر غزه است. همه دولت ها اعم از ضد یا حامی رژیم اسرائیل راه نابودی بیشتر دوزخ نشینان فلسطینی را می کاوند. یک سؤال اساسی در اینجا پیش می آید، کارگران دنیا در این رابطه چه کرده، چه می کنند و چه می توانند انجام دهند. بحث بر سر اعلام حمایت های صوری و رسمی نیست. این نوع حمایت ها علاج هیچ دردی نمی باشد، به همان گونه که تا حال نبوده است. توده های کارگر دنیا کارهای زیادی از دستشان ساخته است. کلید حل مشکل در دست آنهاست. کافی است یک روز در سراسر جهان در اعتراض به توحش اسرائیل و امریکا و رژیم اسلامی و کل بورژوازی و در دفاع از حق زندگی همزنجیران کارگر فلسطینی خود چرخ کار و تولید را از چرخش باز دارند. این کار ممکن است و اگر نمی شود نه از سر ناممکنی که به خاطر موقعیت دردآور و اسفناک جنبش کارگری جهانی است. ما به عنوان شماری کارگر، از توده عظیم کارگران دنیا می خواهیم که به هر شکل ممکن علیه بربریت بورژوازی اسرائیل و در حمایت از کارگران فلسطینی اسیر کوره های آدم سوزی سرمایه برخیزند.
فعالین جنبش لغو کار مزدی - نوامبر 2012