اصلاح طلبی در هر حال، در هر شرائط و توسط هر دار و دسته و حزب و جمعیتی که باشد، تقلائی از جانب این یا آن بخش طبقه سرمایه دار، این یا آن رویکرد رفرمیستی فریبکار در درون جنبش کارگری و به هر حال نقشه ای شوم با هدف تطویل عمر نظام بشرستیز بردگی مزدی و تحمیل هر چه طولانی تر شدت استثمار، بی حقوقی ها و سبعیت های این نظام بر توده های کارگر دنیاست. در زمان های خیلی دور، هنگامی که متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه جهانی چند مرتبه یا چند ده مرتبه کمتر از امروز بود، زمانی که سیلاب صدور سرمایه به حوزه های نوین انباشت در کشورهای با نیروی کار ماوراء رایگان، عظیم ترین رودخانه های اضافه ارزش ها را بر پهندشت بی انتهای پیش ریزسرمایه های ممالک غربی جاری می ساخت، زمانی که سوای همه این ها، سرمایه جهانی هنوز رعد خروش کموناردها و صفیر سرخ انقلاب کارگران روس را کابوس خواب هر شب خود می دید، آری در آن روزهای برای همیشه بایگانی شده تاریخ، اصلاح طلبی نقش سلاحی کارساز را در دستان ناپاک بخشی از بورژوازی و رفرمیسم منحط اتحادیه ای برای جلوگیری از آتشفشان در حال انفجار جنبش کارگری جهانی ایفاء می کرد. کارساز بود به این معنی که برای هر دو طبقه متخاصم و آشتی ناپذیر جامعه سرمایه داری بردها و باخت هائی داشت. توده های کارگر جنبش ضد کار مزدی خود را می باختند، قدرت پیکار ضد بردگی مزدی را از دست می هشتند، مبارزه آگاه برای رهائی از استثمار و توحش سرمایه را از کف می دادند، زنجیر برده مزدی بودن را بر دست و پای خود قفل می ساختند، دورنمای زندگی آزاد انسانی و فارغ از دولت و طبقات و استثمار و بیگانگی با خود، با کار خود و محصول کار خویش و سرنوشت زندگی اجتماعی خود را می باختند. کارگران همه این ها را می باختند اما در قبال آن ها، برای چند صباحی لقمه ای نان و سطحی از بهداشت و درمان و آموزش و رفاه اجتماعی را هم در این یا آن گوشه جهنم سرمایه داری با حداکثر خفت و خواری دریافت می کردند. باخت و برد کارگران اینسان بود و در مقابل، طبقه سرمایه دار برنده بی عنان و فاتح یکه تاز میدان اصلاحات را تعیین می کرد. همه آنچه را که کارگران از دست می دادند، سرمایه داران و نظام سرمایه داری به چنگ می آوردند. سرمایه داری باقی می ماند، از خطر انقلاب ضد کار مزدی مصون می ماند، سراسر جهان را عرصه پیش ریز و میدان تاخت و تاز قدرت خود می ساخت. ابعاد شدت استثمار فروشندگان نیروی کار در دنیا را تا کهکشان بالا می برد. فرسایش لحظه لحظه میلیاردها برده مزدی را هر چه موحش تر شدت می بخشید و اضافه ارزش های حاصل این فرسایش و استثمار و استهلاک را سلسله جبال همه جا گستر سرمایه در سراسر کره ارض می کرد. اصلاح طلبی در آن روزهای خوش!! و در چهاردیواری بهشت رفرمیست ها چنین وضعی داشت. این وضع روزگاران درازی است که پایان یافته است. اصلاح طلبی در سراسر دنیای امروز فقط نام دیگری برای برداشتن همه مرزهای بربریت و تهاجم و سبعیت در پیش پای سرمایه و هموارسازی همه راه ها برای قتل عام بی محابا و بدون هیچ مرز و محدوده سفره خالی کارگران، بیکارسازی های میلیونی توده های کارگر، امحاء آخرین بارقه های رفاه از زندگی کارگران و در یک کلام قربانی کردن عظیم ترین شمار بردگان مزدی با هدف بقای روز به روز نظام سرمایه داری است. کارگران اروپا، در گذشته های دور با شنیدن نام رفرم چیزی را در ذهن تداعی می کردند که به هر حال دیه بسیار بی مقدار و ناچیز و خفت بار قتل عام جنبش ضد کار مزدی آنان بود، اما امروز فقط و فقط فاجعه ای را در پیش روی خود مجسم می یابند که کابوس کشتار پیکار ضد سرمایه داری آنان همراه با سلاخی هر چه بی رحمانه تر معیشت و امکانات اولیه رفاهی آنهاست. اصلاحات و اصلاح طلبی در اروپا، در بهشت دموکراسی سرمایه، در جاهائی که کارگرانش هنوز هم وامدار قیام کموناردها و انقلاب اکتبرند این است، تکلیف این پدیده در جهنم گند و خون و سبعیت و کشتار سرمایه داری اسلامی ایران، به نظر می رسد که بی نیاز از بازگوئی و هر نوع توصیف باشد. قصد این نوشته کوتاه چند سطری نیز به هیچ وجه پرداختن به این موضوع نیست. در این گذر تا آنجا که ضرورت داشته است ما بحث کرده ایم و همان بحث ها را کافی می دانیم. آنچه اینجا آوردیم فقط مقدمه ای بود برای شرح مختصر کشف سترگی که آقای مهدی کروبی از رهبران جنبش اصلاحات کرده است. او در این کشف بزرگ خویش، به حق روی احمدی نژاد را سفید نموده است. احمدی نژاد در شرائطی گفتگوی انکار هولوکاست نازی ها و کشتار 6 میلیون انسان بی گناه و جنگ زده دنیا را در کوره های آدم سوزی سرمایه پیش کشید که حدود ٧٠ سال از آن فاجعه هولناک تاریخی می گذشت. بعلاوه او این انکار را پیش کشید تا آن را سلاح دست دولت هار اسلامی سرمایه در مقابل قطب های دیگر قدرت سرمایه جهانی سازد. ماجرای کروبی بسیار فاجعه بارتر از این هاست. او هولوکاستی را انکار می کند که صدای شلیک گلوله های جلادانش و فریادهای حماسی شمار کثیر قربانیانش هنوز در گوش ده ها میلیون سکنه جهنم سرمایه داری ایران طنین انداز است، توسل به این انکار پر از وقاحت و دغلکاری را هم برای رقابت با قطب های قدرت سرمایه جهانی یا حتی شرکای دیروز و رقبای امروز خود در ساختار حاکمیت سرمایه داری ایران نمی خواهد. او فقط در جستجوی سلاحی برای شلیک به قلب میلیون ها کارگر و انسان معترض به توحش سرمایه داری اسلامی و برای دفاع شریرانه و سبعانه از فاجعه کشتار هزاران انسان آزاده توسط حاکمان خونریز سرمایه است.
کروبی هولوکاست دولت اسلامی سرمایه در سال ۶٧ و کشتار ٧٠٠٠ انسان آزاده و آزادیخواه و مبارز و معترض را مورد انکار قرار می دهد. فاجعه تاریخی دهشتباری که در زمره سیاه ترین و سفاکانه ترین اوراق کارنامه سراسر کشتار و حمام خون و شرارت سرمایه در زیر چتر حاکمیت جمهوری اسلامی انسان کش سرمایه داری ایران است. قتل عام ٧٠٠٠ نفری جنایتکارانه ای که بر اساس حکم مستقیم خمینی، با توافق مؤکد رؤسای وقت سه قوه، هاشمی رفسنجانی، خامنه ای، موسوی اردبیلی و با دست خونخوارترین جلادان دولت اسلامی از نوع « پور محمدی، رئیسی و سایرین به وقوع پیوست. حاکمان دژخیم جمهوری اسلامی ٣٠ سال تمام، برای انداختن پرده بر این ددمنشی فجیع به هر ترفند و دروغ و شعبده بازی دست زدند، اما در طول چند ماه اخیر، برخی از اصلاح طلبان شریک و بانی و دست اندرکار مستقیم این توحش و اخیراً حتی یکی از قداره بندان هار جناح حاکم، در چهارچوب مناقشات روز اندرونی خود به گونه ای بیش از حد عوامفریبانه و دغلکارانه یا حتی از روی سبعیت و هاری، کلماتی از آن بر زبان راندند. از جمله دادستان وقت دولت اسلامی در تهران تناقض میان اعتراض دروغین میرحسین موسوی به اعدام های اخیر با توافق جامع الاطراف وی در قبال قتل عام سال ۶٧ را سوژه جدال خود با اصلاح طلبان و شخص موسوی ساخته است. مهدی کروبی در نامه اخیر خویش به موسوی اردبیلی که از عاملان و بانیان این هولوکاست اسلامی سرمایه بوده است سخن دادستان دولت متبوعش را با خشم تمام مورد اعتراض قرار می دهد. او با وقاحت بسیار اشمئزاز انگیزی می نویسد:
« مصیبت بارترین مسالهای که اخیرا مطرح شده است و برای اولین بار چنین روندی را شاهد بودیم، اینکه در روزهای اخیر دادستان محترم تهران برای توجیه اقدام تشکیلات قضایی در رابطه با اعدام ۵ نفر از شهروندان ایرانی و در پاسخ به مواضع کاندیداهای معترض انتخابات و بویژه در رد سخنان نخستوزیر زمان امام به سال ۶٧ اشاره کرده و اعلام میکند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدامهایی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ایشان همان حرفی را میزند که دشمن میگوید. تاکنون کسی در این باره این گونه حرف نزده است، چرا که تاکنون هیچگاه ریز آن قضایا بررسی نشده و چرایی آن مشخص نیست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشتهاند»
کروبی در زمان وقوع هولوکاست اسلامی سرمایه و کشتار ٧٠٠٠ انسان مبارز و آزاده، در قله قدرت دولتی قرار داشته است. او از همه صدر و ذیل این قتل عام آگاه بوده است. او و کل اصلاح طلبان، شرکای مستقیم دست اندرکار و عوامل از همه لحاظ موافق و همراه و همدل برنامه کشتار بوده اند. میرحسین موسوی نخست وزیر روزهای این حمام خون بوده است. صدور مستقیم حکم کشتارها توسط خمینی برای او از روز هم روشن تر است. موسوی اردبیلی مخاطب نامه کروبی، بگاه اجرای حکم کشتارها پست دادستانی کل جمهوری اسلامی را داشته است و در وقوع این هولوکاست نقش مستقیم ایفاء کرده است. بحث بر سر افشاء کروبی و کروبی ها به استناد این عوامفریبی ها نیست. ما اهل این نوع افشاگری ها نیستیم. کروبی یک سرمایه دار، یک دولتمرد نظام سرمایه است و سال های طولانی صدرنشین قدرت سیاسی سرمایه داری بوده است. او از عاملان مستقیم و مؤثر تحمیل کل جنایات ٣٠ ساله جمهوری اسلامی سرمایه داری بر ۵٠ میلیون نفوس توده های طبقه کارگر ایران است. همین اندازه برای افشاء او کافی است. ما به این موضوع پرداختیم تا نشان دهیم که سرمایه و سرمایه دار بودن و دولتمرد نظام بردگی مزدی بودن با هستی آدمیزاد چه می کند. از موجود دوپا چه می سازد، تار و پود هستی این موجود را چه ترکیبی می بخشد. چگونه کشتار و درو کردن هزار، هزار انسان ها را امر عادی و سرشتی وجود وی می گرداند. چگونه قبح هر جنایتی را از مغز او پاک می کند و ارتکاب سفاکانه ترین نوع جنایت ها را روال عادی و حیاتی کار او می سازد. انکار وحشیانه ترین هولوکاست ها را معیار تقدس او، دفاع از عاملان هولوکاست از جمله خودش را شریعت او و کثیف ترین دروغ ها با هدف ایفای این نقش را عین صداقت وی می گرداند. سخن بر سر سرمایه است و قدرت مسخ و باژگونه سازی سرمایه و اینکه افکار و شخصیت و کل هستی آدم ها را دچار چه وضعی می سازد. دروغ و شعبده بازی و ترفند و عوامفریبی هم حدی دارد، اما سرمایه هر مرز و حدودی را از سر راه هر شرارت و جنایتی بر می دارد. موجودی می سازد که در یک روز دعوی اعتراض به اعدام معترضان اقامه می کند و در همان روز از حمام خون ٧٠٠٠ انسان آزاده و شریف و مبارز و معترض به توحش سرمایه با تمامی گوشت و پوست خود دفاع می کند. یک روز خود را افشاگر جنایات کهریزک جار می زند و در همان روز با تمامی چنگ و دندان کمپین دفاع از کل جنایات ٣٠ ساله دولت اسلامی سرمایه راه می اندازد. سرمایه همه این کارها را انجام می دهد. برای اینکه حتی سرمایه داران هم روزی آدم گردند باید نظام سرمایه داری را از صفحه تاریخ نابود کرد.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
خرداد ١٣٨٩