افق روشن
www.ofros.com

آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه



عباس منصوران                                                                                              دوشنبه ۵ دی ماه ١٣٩٠

اینجا دمشق است، اشراقِ شرق. فرازِ خورشید. در دمشق، سده‌هاست که نه بارش نور، که رگبار مرگ می‌بارد. دمشق دروازه‌ی تاریخ، دروازه‌ی همه امپراتوری‌ها از آشور تا ‌یونان، روم، اُموی تا عثمانی و از ۴٢ سال پیش تا اکنون، علوی که حکومت سرمایه را با پوشش ایدئولوژیک چیره می سازد. پیراهن عثمانِ خون چکان بر منبر معاویه و آنسوی در کوفه، قاتلین جانشین سوم محمد، با شمشیرها به بهانه تا جنگی افروخته شود به سودای حکومت دو رقیب در امپراتوری اسلامی، بین علی و لشگریانش و معاویه، از جنگ جمل و صفین و دیگر جنگ‌ها که یک سویش همیشه امامی بود و خلیفه ی خدایی بود تا اکنون به نام حکومت علی «علویان»، حزب بعث الیگارشی اسدها.
دژِ نگهبانی اشغالگران، با محافظت حافظ و اینک بشار، دژی که دیگر نه برای حکومت اسلامی ایران و حزب الله، حتا برای نظامیان اسرائیل دیگر حفاظی محفوظ نیست، نژادپرستان در بلندی گولان، نگران ما‌نده‌اند. گولان نمی‌تواند دیگر آرام باشد. بشار، رفعت و باندهای آدمکش‌اشان باید بمانند به دیده بانی سنگر تروریسم و گذرگاه مافیای سلاح و هروئین و پول سیاه، حکومت ایران، مافیای روس، حکومت بنجل‌ فروشان چین، حزب‌الله، اشراف مالی و کمپرادُرها. با پاسداری نظامیان بعث، گذرگاه خاور و مرز باختر، با رنج‌های ده هزاره ساله بر پیکر، بر پاسداران مرگ، حزب‌الله ایران و شاخه‌ی لبنان‌اش و حماس و جهاد اسلامی اش و سپاه بدر و قدس، بر ستاد نظامی ‌مافیای روس در سوریه، دروازه‌ گشوده و سود چین با سلاح بنجل اشغال و بلع جهان، با چکمه‌‌های دولت سرمایه بر گرده کودکان کار و گرسنگی از این گذرگاه.١
آتشفشان، سال پیش، درست یک سال پیش، در چنین روزهایی غرید، فوران کرد، با چکانه‌ی چند دانش آموز، در درعا، با شعارهایی بر دیوار شهر. پیام، بال گسترانید، کودکان دبستانی، کودکان سور، فشفشه های آتشفشان شدند و پیک های خیزش. سرکوب و کشتار در سوریه، در تراکم سالیان ستم، باروت خشم فروخفته‌ی سالیان بردگی بود. مرداب انگل‌های حاکم، مدفن مارهای غنوده بر گنجینه‌های طلا و خون، در حال فروخوردن کرم‌های فربه‌ در خویش. مرداب به اسد و همقطارانش خوش آمد می‌گوید، قذافی چشم به راه مانده است و پدرخوانده با ردای عزرائیل در درگاه دوزخ به پیشواز ایستاده است، با هیچ احساسی- همانگونه که بر بال ایرفرانس، باهیچ! بی هیچ حس و عاطفه ای، او که به ویرانی آمده بود و کشتار و ر قبرستان فرود |آمد تا خاوران را بگستراند. با تابستان ٦٧ و پیش تر، از همان روز، از ۵٧ تا کهریزک با خلف و ولای والی اش تا اکنون.
اینک، پایگاه تروریست‌ها و انتحاریون، در حال فروپاشی است، دره‌ی بقا، باقی می ماند، بی بقای بشار و همقطارانش در ایران و عراق و لبنان. «بحرالمیت» برای بلع الیگارش‌های سوریه دهان گشوده است. اراده‌ی سرکوب حکومتی، در جنون خون، مرعوب اراده‌ی حکومکت شوندگان، حیران و در هراس رودخانه‌ای است خروشان. اراده‌ی خیزش، با خیزابِ خروش گرفته از اقیانوس، در سراسر شامستان به سفینه ی توفان نشسته است. و اراده‌ی برخاسته‌گان از زمین، در پیمان با زمان، تا آخرین نفس. دشمن، پریشان‌حال ‌مانده است. در درعا، زره پوش‌ها در هراس از اراده‌ی یورش زنان و کودکان سلحشور، به خود می‌پیچند و ناله‌‌های مرگ می‌پراکنند. ستمبران با رنج‌های جانکاه برتن و جان، بر دشت شامستان شام، خود چون دریایی، خیزابه‌‌های اقیانوس را به پهنه‌ی شهر و روستا می افکنند تا بشویند هرآنچه ناروا و ناپاکی‌ و رذالت است. اینک، منش انسان است که بی همانند در تاریخ، جهان نما شده است. در سپهر جهان، نام اوست که فریاد می شود و پژواک می افکند، یکه و تنها. زنان شعر و شراب، و آدینوس های سور به میدان اند. ادونیس حتا سرزمین حماسه خدایان را واگذاشته به زمینیان، به سور سرخ فام پیوسته است.
آدونیس آن کودک زیبا که هنگام زایش از مادر، که آفرودیث ایزدبانوی عشق، وی را می‌دزدد و در صندوقچه ای نزد پرسیفونه، الهه‌ی مرگ می برد تا در امان باشد، آدونیس هر آینه زنده می شود و بازتکثیر در کوچه و خیابان های اعتراض سور. خدای مرگ اسطوره، دژخیم نیست، نیست همانند خدای مرگ در ایران ولایی و سوریه علوی. خدای مرگ با الهیت مرگش، زندگی و عشق را می ستاید، اسطوره آدونیس را زنده می‌دارد. پرسیفونه، اما از پس دادن کودک سر باز می‌‌زند. آدونیسِ اسطوره، اینک جوانی در میان دو الهه عشق و مرگ، با داوری زئوس ، خدای خدایان، شش ماه نزد پرسیفونه و شش ماه نزد آفرودیث باید بماند. گراز وحشی آرتمیس، خدای شکار و ماه، آدونیس را در جنگل می درد، همانگونه که گرازان بشار و سیدعلی، اما آفرودیث،‌ ادونیسِ به شکل «شید» در آمده را از پرسیفونه باز پس می‌گیرد، جانش می‌بخشد.
آدونیس، خدا می شود. از آنگاه تا کنون، هر شش ماه نزد پرسیفونه می‌‌میرد و نزد آفرودیت یا عشتار سوری، جان می‌یابد و این دگرگونی و چرخه ی جان بی جان به زندگی و از زندگی به جان بی جان پیوستار می یابد. از آن زمانه تا اکنون، در آغاز هر شش ماه آدونیس، جان می بازد تا دیگر بار به شکلِ «شید» نزد پرسیفونه باز می‌گردد. خدای مگر چیزی جز جان بی جان (شید) فراتر بههر نمی برد. آنکه دوستدار عشق و زندگی ست شایسته بودن و زیستن. اسطوره ادونیس از یونان به سوریه و اینکه همه روزه در سوریه تکرار می شود. آدونیس‌ها، در زمین سوریه بین آفرودیت، زمین، زندگی و آزادی، جان می‌یابد و خدای مرگ می‌ربایندشان، اما ماده ی زمین بازآفرین شان می شود و با دیالکتیک، دیگر باره از زمین زاده می‌شوند، جان می یابند. چنین است راز ماندگاری آدونیس‌ها، و بسیاری آدونیس های در پی این همه کشتار.
اراده‌ی تن ناسپاری به بردگی، براراده‌ی برده‌داران چیره می‌شود. در درعا با سقفی تیره از تاریکی فقر آنچه بر بام و در می‌کوبد، گلوله‌های توپ است و تیربار. در «هاوران»، روی زمین آتشفشان این دشت، دیگر گندم نمی روید. و کُردان قامیشلی و برزگران و کارگران در دیرالزور به جای بافه، قناصه درو می کنند.٢ در روستاهای فقر و کار، آنچه بافه بافه بر زمین غنوده، نه بافه‌های خرمنزار، که پیکرهای کودکان و زنان است. زاری های خرمن، در خون زارهای ستم، آنگاه به خودگردانی و آزادی آرام می گیرد که در آزاد دشت های اشتراکِ پاک از شیخ و شاه و ولی پلشت و گُچسته، این انگلان زر و زور و تزویر، فارغ از جهالت و زنجیر ذهن و فهم، اسبان عرب، رها از مهمیز و دهانه و بار، شیهه ی شادِ پیروز سر دهند.
«...
أعجوبة أن یکتب الشعر
اء فی هذا الزمان.
أعجوبة أن القصیدة لا تزال
تمر من بین الحرائق والدخان
تنط من فوق الحواجز، والمخافر، والهزائم،
کالحصان
أعجوبة... أن الکتابة لا تزال...
برغم شمشمة الکلاب...
ورغم أقبیة المباحث،
مصدراً للعنفوان ...
...
عجیب است که در این زمان شعرا بنویسند
عجیب است این‌که قصیده هنوز هست
و از میان آتش‌ها و دودها می‌گذرد
و از میان پرده‌ها و محفظه‌ها و شکاف‌ها بالا می‌رود
مانند اسب تازی
عجیب است این که نوشتن هنوز هست
با این که سگ‌ها بو می‌کشند
و با این که ظاهر گفتگوهای جدید
می‌تواند شروع هر چیز خوبی باشد...» ٣

دمشق، حمات، جبله، لاذقیه، درعا، حمص، بیت الزور، قامیشلی و همه ی شام و حلب، از ژانویه تا دسامبر ۲۰۱۱ هر روز آدینه:

با نام‌های هر قیام
در آدینه ی عزت،
   جمعه مقاومت،
       آدینه ی شهدا، جمعه مبارزه،
آدینه ی آزادگان،
   جمعه آزادی،
       آدینه ی کرامت
         آدینه ی کودکان،
               آدینه ی عشایر،
       جمعه صالح العلی،
         آدینه ی عدم مشروعیت،
             آدینه ی ارحل،
               جمعه لا للحوار
و آدینه ی سر فرود نمی آوریم
و جمعه‌های دیگر و هرروز همایش و فریاد و هر روز همانند برگ خزان، بر زمین از گلوله و رگبار، با تیر و تبرِ تک تیراندازان سپاه و اوباشان و آدمکشان حکومتی. در سوریه، آمبولانس‌ها به جای نجات زخمیان، برای کشتار، تک تیرانداز به میدان ها می‌آورند.٤

اتحادیه عرب ما را می کُشد، حزب الله ما را می کشد و جمهوری اسلامی ایران ما را می کشد، روسیه، چین، کره شمالی و نیروهای مالکی، نخست وزیر عراق، نیز.
گلوله های سود سوداگران، شورای امنیتِ دولت ها در سازمان «ملل متحد» و «کمیته حقوق بشر» روی کاغذ محکوم می کنند و روی زمین ما را می کشند. اینک در پی افزون بر ۵٠٠٠ فروغلتیده در خون، «ناظرین اتحادیه عرب» با «پروتکل سرکوب»، با «بیمه نامه سرکوب»، به فرماندهی سرلشکر الدابي، ژنرال ژنوساید سودان، این همقطار بشار و عمرالبشیر نسل کش به میانجی آمده است تا جنایتکاران علیه بشریت را فرجامی باشد.
خورشید دمشق رنگ خون گرفته است. دمشق خونین، با خورشید بر پیکر خونین آدینوس ها می گرید. «بابا عمرو»۵ با کوچه های خونین، فریاد می زند، یاری امان دهید!
با سوریه و درعایش، با زنان شعر و حماسه اش، با خستگی ها و تنهایی اش، با زخم ها و خون هایش، با نورسته «محمد عرواني» هایش، با «نزار» اش می خوانم:
«عیناک... آخر مرکبین یسافران
فهل هنالک من مکان؟
... »
«چشمانت آخرین قایق‌هایی است که عزم سفر دارند
آیا جایی هست؟»‌ ۶
اگر روا باشد که برخاک زانو زد، اگر رواست که زمین را بوسید، این زمین و سرزمین آدینوس های سوریه است. اگر رواباشد که در برابر کسی زانو و ستایشش کرد آدینوس های سور است. ای دست های جویای زندگی، پیکارتان پیروز، بر دستهایتان بوسه و شراب، پروازتان فراز.

عباس منصوران - ٢۴ دسامبر ٢٠١١

a.mansouran@gmail.com

١. شهداء في الشوارع جراء القصف المدفعي في باباعمرو 26-12-2011 http://www.youtube.com/user/syrian0germ
٢. http://www.youtube.com/watch?v=RslKGwV9i8U&feature=related
٣. نزار قـــبّانی،‌ شاعر پیشرو سوری.
۴. http://www.youtube.com/watch?v=3Bjnzo7Y3Mc&feature=related
۵. http://www.youtube.com/watch?v=5Kw9F690DlU
٦. http://www.youtube.com/watch?v=3ai1xDlZh6s&feature=related