برگرفته از نشریه دانشجویی ارگان
"شعار ما خطاب به دشمن این است: شست ها در تخم چشم ها و زانوها بر سینه."
فقدان تئوری و نداشتن پلتفرم سیاسی، شفاف نبودن استراتژی كلان و مبهم بودن تحلیل از شرایط روز می تواند هر جریان انقلابی را با خطر نابودی همراه سازد. ارائه تحلیل از وضعیت موجود در همه عرصه ها بویژه در عرصه سیاست كلان جامعه، می تواند به صیقل خوردن آن با واقعیت و هر چه رزمنده تر و برنده تر شدن تحلیل و خط سیاسی برآمده از آن كمك نماید و در واقع انقلاب و خط سیاسی انقلابی تنها می تواند گام به گام، در راه حل ها و تجارب خودش، در مبارزه با شكست ها و در پیروزی هایش به روشنی و بلوغ كامل برسد. هدف پراتسین های كمونیست نیز چیزی نیست جز برداشتن گام هایی استوار در جهت تسخیر موقعیت رادیكال و كارگری و به تعبیری بهتر در جهت تبیین خط كارگری رادیكال و به موازات آن سازمان دهی در هماهنگی ارگانیك با خط سیاسی و چگونگی توازن قوا در مبارزه طبقاتی و رشد جنبش. این امر در شرایط فعلی جز با پرتوافكنی بر ماهیت موج سبز و نسبت آن با سایر جنبش های رادیكال و بویژه جنبش كارگری و "چه باید كرد" جنبش كارگری، میسر نخواهد شد. هدف این نوشتار نیز برداشتن گامی ست در همین راستا.
جنبش سبز در هیئت آنچه در خرداد ٨٨ و پس از آن رخ داد و مسایل برآمده از آن به منزله تندبادی عرصه سیاست ایران را در نوردید و با خود بسیاری از احزاب و سازمان ها و افراد را با سنت های سیاسی گوناگون و اندیشه های متفاوت، با خواسته ها و پلتفرم های متفاوت همراه ساخت. از اصلاح طلبان داخلی تا لیبرال های آن سوی مرزها، از قورباغه های ابو عطا خوانی چون سازمان اكثریت و حزب توده تا جمهوری خواهان و مشروطه خواهان، از سلطنت طلبان گرفته تا سازمان های آب در هاون كوبی چون حزب كمونیست كارگری و راه كارگر، هر یك بنا به تحلیل و درك¬شان از وضعیت و میسر حركت آتی جنبش و آلترناتیو خود، سازشان را با آن كوك كردند و در یك سمفونی ناموزون به پیشواز ارواح و خدایان سرنگونی، تغییر و اصلاح و انقلاب رفتند.
این موج برآمده از شكست انتخاباتی موسوی و كروبی در مقابل احمدی نژاد، افراد كثیری را تحت عنوان اعتراض به كودتای انتخاباتی و پسگیری رای شان به خیابان ها كشاند و در برخی برهه ها با شعارهایی تند و درگیری های خونینی بویژه در سطح شهر تهران همراه شد. افراد بسیاری با انگیزه های متفاوت و از طبقات مختلف جامعه و غالبا از قشر مرفه، مدتی خیابان ها را عرصه اعتراضات خود قرار دادند و چهره های سیاسی بسیاری در داخل و خارج، رسانه ها را عرصه تبلیغ این جنبش، تا به امروز. در این اثنا انگیزه و تنوع شركت كنندگان در این رویداد ها و خون های ریخته شده، به عنوان دلیلی برای حقانیت و مترقی بودن این جنبش تبلیغ شد و رسیدن به دموكراسی و آزادی و حقوق بشر به عنوان اهداف آن عنوان گشت. هر چند رهبران اصلی، وجه همت آن را اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی در راستای همین اهداف، توصیف كردند.
جلادانی برآمده از مغاك های تاریك تاریخ چون موسوی، كروبی، رفسنجانی، منتظری، مخملباف، تاجیك و ... به یكباره در هیئت آزادی خواهانی با پرهیب هایی معصوم تصویر گشتند و سكولارها و فمنیست ها و دموكرات ها و سوسیالیست ها و پست مدرن ها و مدرن ها و رخدادی ها و شوندی ها، به یكباره عبا و نعلین و عصای آنها را چون سمبل ها و نشانه هایی از ساحت آزادی، امر مترقی و ... یافتند و خود را به تمامی زیر سایه آن پرتاب كردند و طنز تاریخ، یكی از بزرگترین كمدی ها و طنزهای تاریخ این سرزمین و عصر ما تصویر گشت و شلیك خنده ی ما پاسخی است قاطع از سوی ما به آنها تا به ابد. عده ای نه چندان كم نیز با عنوان این كه آنها فعلا ابزارند، خود را در یك تصعید و تخدیر جاودان فرو بردند و حماقت خود را در ذكاوت دشمنان همسنگرشان فرافكنی كردند.
اما به راستی ورای انگیزه ها و قیل و قال ها و غوغا سالاری ها پایه مادی تعیین كننده ی این جنیش چیست و ورای پذیرش و غش و ضعف در مقابل این جنبش و فریادهای وحدت طلبانه منادیان آن، موضع راستین چه می تواند باشد؟
جمهوری اسلامی به مثابه حكومت بورژوایی برآمده از شكست انقلاب ۵٧ با تثبیت سیاسی خود و با طی درونگرایی ساختاری پس از انقلاب و دوران جنگ، در سال ٦٧ آماده ورود به فاز برونگرایی ساختاری و تثبیت اقتصادی (به تغبیر دیگر، آغاز پروسه انباشت سود) خود شد. با توجه به فروپاشی بلوك شرق و پایان قرن بیستم كوتاه هابز باومی و عدم تعین استراتژی سیاسی حاكم بر جهان پساشوروی، عروج اسلامی سیاسی در خاورمیانه، ایدئولوژی جمهوری اسلامی (ج.ا) در قامت اسلام سیاسی، منطق نئولیبرال اقتصادی حاكم بر فرایند جهانی سازی و پذیرش این منطق از سوی حاكمان جمهوری اسلامی، عروج رقابت های امپریالیستی بین بلوك های مختلف جهانی از چین و روسیه گرفته تا اتحادیه اروپا و آمریكا و كشمكش های آنها با یكدیگر، منافع باندهای مختلف برسازنده حاكمیت ج.ا و منافع دراز مدت بورژوازی در مسند قدرت ایران و نقش و خواست منطقه ای ج.ا (امپریالیسم كوچك منطقه بودنش) و رشد دوباره نارضایتی ها و جنبش های اجتماعی در داخل، دو قطب كلان در سیاست ج.ا خود را صورتبندی نمودند كه در مسیر تكاملی خود و متعین شدنشان به صورت اصلاح طلبان و اصولگرایان جلوه گر شدند كه شروط و راه های ادامه حیات و حركت ج.ا را در پیكرهایی متفاوت تیشه می زدند.
سیر این روند درونی و دقیقا همبسته با تحولات جهانی، این دو مشی را به ناگزیر در خرداد ٨٨ در یك شبه آنتاگونیسم ارتجاعی قرار داد و در گود نمایش انتخابات و حواشی آن اصلاح طلبان پشت شان خاك شد. دقیقا از این بستر، موج سبز رخ برتافت و به منزله سیر منطقی گذشته، چهره عیان نمود، جنبشی حاصل از یك تضاد بین دو طیف كلیت سرمایه و دقیقا به همین دلیل ارتجاعی.
این امر درست است كه در شكاف برآمده از این تضاد، نیروی رادیكال، در صورت وجود می توانست دست به آفرینندگی امر رهایی بخش بزند، اما درست در زمین سخت واقعیت و درست در غیاب این نیرو به منزله بزرگترین تراژدی عصر ما، هر آنچه اتفاق افتاد نه بر روی شكاف و در دل آن بلكه در یكی از طرفین شكاف شكل گرفت و بدین سان خصلت ارتجاعی این تضاد، شكل دهنده ی اصلی تمامیت وقایع گشت و تمامی انگیزه ها و هیجان ها و میلیتانسی ها و عبارت های زیبا را به زیر مهمیز خود كشید و به آنها معنای خود را داد و این است تعیین كنندگی تضادها در صیرورت تاریخ.
در این بین و با توجه به آنچه كه رفت، هر گونه وحدت طلبی با جنبش سبز، حال از نوع سیاست- مردم رخدادی باشد و یا انبوه خلقی (مالتیتود)، از نوع در حال انقراض مرحله بندی انقلابی و الصاق عنوان انقلاب دموكراتیك به شرایط فعلی باشد و یا سرنگونی فرا طبقاتی، از نوع سرخ دیدن رنگ سبز باشد و یا رنگین كمانی جلوه دادن آن، تحت هر عنوانی، با به یاد آوردن این نكته كه هیچگونه پایه مادی و ابژكتیو برای این وحدت وجود ندارد، وحدت با این جنبش به محملی برای ضمیمه كردن جنبش های رادیكال اجتماعی و جنبش كارگری به زایده ی اجتماعی جنبش سبز بدل خواهد شد. آنها می گویند كارشان (نظیر هر بورژوایی كه به پرولتاریا متوسل می گردد) متحد ساختن است و نه نفاق افكنی، لیك تاریخ به دلیل اقدامات نسنجیده و عجولانه و مواضع منحط همین وحدت طلبی كه قصد گردآوری نامتجانس ترین عناصر را در كنار هم را دارد، شاهد زیان ها و صدمات فراوان و سنگینی ست كه بر مشی وحدت مبارزاتی راستین وارد آمده است.
ذكر این نكته بجاست كه موضع و كنش ما نسبت به جنبش سبز نه از روی انفعال بلكه از خوانش دیالكتیكی انقلاب - ارتجاع در زمانه ما یعنی در دوران فعلیت انقلاب به مثابه استراتژی عام شكل گرفته و به همین دلیل به منزله تنها كنش و فعل راستین و نمود فلسفه اقدام می تواند مطرح باشد و بزرگترین ویژگی آن این است كه امكان هر آنچه اكنون نیست را ایجاد می كند: نیروی رادیكال، انقلابی و كارگری و كشیدن خط بطلان بر تراژدی ها و كمدی های عصر ما.
"شعار ما برای رفقایمان این است: رفقا بگذارید مرده ها خود، مرده های خود را خاك كنند. ما را سودای دیگری در سر است."
نشریه دانشجویی ارگان