افق روشن
www.ofros.com

در بارۀ انقلاب آتی ایران


مازیار رازی                                                                                              چهارشنبه ١۴ دی ماه ١٣٩٠

اخیراْ مقاله ای توسط آرش عزیزی از طرفداران آی ام تی، انتشار یافته است که در آن به تحریف مواضع گرایش ما در باره اختلاف با آلن ودز دامن زده شده است. از اینرو مقاله زیر برای آشنایی خوانندگان با مواضع این جریان انحرافی تجدید انتشار می گردد

نقدی بر مواضع «گرایش بین المللی مارکسیستی» (IMT)
مازیار رازی

"....یک چیز قطعی است. ایران هرگز به گذشته بازنمی‌گردد. توده‌ها آغاز به حرکت کرده‌اند و جنبش به این آسانی متوقف نمی‌شود. ما حق داریم که با اطمینان بگوییم: انقلاب ایران آغاز شده است." (انقلاب آغاز شد است! آلن وودز، ترجمه ی بابک کسرایی، 17 ژوئن 2009).
" وظایف فوری انقلاب ایران چیست؟ مشخصاً دموکراسی، مبارزه برای مطالبات دموکراتیک انقلابی، علیه ملاها، برای آزادی بیان، آزادی انجمن. ]...[ اعضای بخش ایران که هنوز نمی دانند چطور با طرفداران موسوی و تظاهرکنندگان صحبت کنند، در واقع برخوردی سکتاریستی با آن ها دارند" (آلن وودز، جلسۀ کمیتۀ اجرایی بین الملل در مورد ایران، 3 مارس 2010).
بدیهی است که این روش از برخورد هیجان زده در مورد ارزیابی "انقلاب" آتی ایران نه تنها گیج سری تدوریک یک فرد را نشان می دهد بلکه عدم داشتن اعتقاد به انقلاب سوسیالیستی در ایران توسط وی را نیز نمایان می کند.

در مورد مفهوم مارکسیستی انقلاب
آلن وددز می گویید: " انقلاب ایران آغاز شده است." استفاده از کلمه "انقلاب" در وضعیت حرکت های توده ای در جامعه به دو منظور می تواند استفاده شود. یکی به مفهوم اعم کلمه و دیگری به مفهوم اخص کلمه است. در این امر تردیدی نیست که به طور اعم ما به عنوان مارکسیست های انقلابی بر این اعتقاد استوار هستیم که در وضعیّت ویژه ای که در آن ، به قول کارل مارکس، نیروهای مولّده در تناقض با مناسبات تولیدی قرار می گیرند و جامعه تحت شرایط ویژه ای می گردد که وضعیّت آبستن انقلاب می گردد. در چنین دوره ای در هر زمان می توان شاهد طغیان ها، اعتراضات و حرکت های توده ای بود. مضافاً بر این؛ مارکسیست ها بر این اعتقادند در عصر امپریالیزم یعنی دوره کنونی، دوره ی جنگ داخلی، قيام و انقلاب است. به سخن دیگر شرایط عینی برای انقلاب های اجتماعی در سراسر جهان به وجود آمده است. آنچه کمبودش احساس می شود شرایط ذهنی یا نبود رهبری واجد شرایط کارگری برای سازماندهی انقلاب است.
این کلیاتی است که در برنامه هر مارکسیست انقلابی جای دارد. تجارب غنی چهار کنگره کمینترین این درس ارزنده را بیش از 90 سال پیش به تمامی مارکسیست های انقلابی ارائه داد: "دوران معاصر دوران تلاشی و اضمحلال تمامی نظام های سرمایه داری است... اینک وظیفه پرولتاریا عبارت است از تصرف قدرت دولتی (تزها...قطعنامه ها و بیانیه های چهار کنگره اول بین الملل سوم – نامه دعوت به کنگره – ص 1). یا در "دوران طولانی انقلاب اجتماعی"..."موقعیت اقتصادی و سیاسی از نظر عینی انقلابی است و بحران های انقلابی بدون اخطار تکوین خواهند یافت"... "خصلت این دوران انتقالی همه احزاب کمونیست را موظف می دارد که هرچه می توانند برای تدارک پیکارهای نظامی تلاش کنند ..هر تقابلی می تواند به مبارزه برای تصرف تبدیل شود" (در باره تاکتیک ها – بیانیه بین الملل کمونیستی خطاب به کارگران جهان ص ص 275 ..277...288)
در نتیجه اين موضع میان مارکسیست های انقلابی نیازی به تاکید و بحث مرتب ندارد. زیرا هدف اصلی مارکسیست های انقلابی صحبت در باره انقلاب نیست، بلکه تدارک انقلاب است. برای تدارک هر انقلابی نیز نیاز به تحلیل مشخص از وضعیت مشخص اجتماعی است. به ویژه ارزیابی توان و آمادگی پیشروان کارگری که پیروزی یک انقلاب را با سازمان خود در درون یک حزب سیاسی خود، تضمین می کنند، ضروری است. به سخن دیگر وضعیت انقلابی امکان دارد به وجود آید. ما در ایران امروز شاهد وضعیت انقلابی هستیم. اما هر وضعیت انقلابی الزاماً به انقلاب منجر نمی گردد.
بنابراین زمانی که مارکسیست ها انقلابی از کلمه ی "انقلاب" به مفهوم اخص آن استفاده می کنند؛ منظورشان این است که وضعیت انقلابی در جامعه به گونه است که می تواند به انقلاب منجر گردد. آیا طبقه کارگر آمادگی و توان سازماندگی انقلاب را دارد؟ آیا وضعیت به پیروزی انقلاب منجر می شود؟ آیا وضعیت به اعتلای انقلابی خواهد انجامید؟ تمام این سؤالات را نمی توان بدون ارزیابی دقیق از وضعیت خود کارگران و تناسب قوای طبقاتی در جامعه، پاسخ جامع داد. در اینجا برای اثبات این موضوع نقل قولی از لنین در اوائل 1915 در باره روش ارزیابی از موقعیت انقلابی در زیر آورده می شود: "برای یک مارکسیست این تردید ناپذیر است که بدون موقعیت انقلابی، انقلاب غیر ممکن است، به علاوه هر موقعیت انقلابی به انقلاب منجر نمی شود..." (لنین، اضمحلال بین الملل دوم – جلد 21 ص 213)
یا اینکه: "موقعیت انقلابی در اغلب کشورهای پیشرفته و قدرت های بزرگ اروپا وجود دارد. آیا این موقعیت برای مدتی طولانی ادامه خواهد داشت؟ تا چه انداره وخیم تر خواهد شد؟ آیا به انقلاب منجر خواهد شد؟ این چیزی است که ما نمی دانیم، و هیچکس نمی تواند بداند. پاسخ آن در تجربه ای که در طی رشد روحیه ی انقلابی و گذار به عمل انقلابی توسط طبقه ی پیشرو پرولتاریا، بدست می آید، داده خواهد شد" (لنین، اضمحلال بین الملل دوم – جلد 21 ص 216 – تاکید از ماست).
نقل قول لنین که متکی بر نظریات بلشویزم که خود حامل چکیده بخش عمده ی تجارب نخستین انقلاب سوسیالیستی در جهان است، نشان می دهد که اگر در وضعیت کنونی کسی مانند الن وودز یافت شود که در مورد ایران شعار "آغاز انقلاب" را بدون ارزیابی از تناسب قوا و درک موقعیت ویژه طبقه کارگر، بیان کند، دچار کلی گویی شده است.
بر خلاف نظریات آل وودز، باید توجه داشته که مارکسيزم بيش از هر چيز يک روش تجزيه و تحليل مناسبات اجتماعی است، و نه صرفاً انعکاس دهنده نظريات عمومی و يا احساسات فردی در مقابل اعتراضات توده ای و وقايع خیابانی. در واقع تفاوت یک مارکسیست انقلابی با یک روزنامه نگار بورژوا (یا یک عملگرای رادیکال خرده بورژوا)، در این است که روزنامه نگار رادیکال تحت مشاهده وقایع روزمره و مطالبات مطروحه در خیابان ها گزارشاتی متاثر از حرکت های توده ای در روزنامه خود انعکاس می دهد. در صورتی که یک مارکسیست انقلابی با مشاهده تمام وقایع و ارزیابی دقیق آن، وضعیت کل جامعه را در قبال وقایع سنجیده و تحلیل مشخصی برای آماده سازی ذهنی و تشکیلاتی نیروهای انقلابی در جامعه به ویژه کارگران پیشرو، بر اساس تجارب پیشین درونی و بین المللی، متکی بر متدولوژی مارکسیستی، ارائه می دهد. زیرا، هدف یک مارکسیست انقلابی دخالتگری در مسئله روزمره جبنش با هدف جهت دادن آن جنبش به سمت سوی انقلاب سوسیالیستی است. بنابراین هدف یک مارکسیست انقلابی با یک روزنامه نگار بورژوا (و یا گرایشات خرده بورژوا) در اساس متفاوت است، گرچه هر دو از یک وقایعه سخن به میان می آورند.
از ديدگاه مارکسیست های انقلابی، انقلاب مبارزه ای است ميان نيروهای اجتماعی برای کسب قدرت دولتی. دولت ابزاری است در دست نيروهای غالب اجتماعی. اين ابزار همانند ماشينی، اجزاء مشخص خود را داراست: نيروی محرک، موتور، مکانيزم انتقال و مکانيزم اجرايی. نيروی محرک دولت منافع طبقاتی است؛ مکانيزم موتوری آن تهييج، نشريات، تبليغات و مدارس، حزب ها، مساجد، تظاهرات خيابانی و قيام هاست. مکانيزم آن تشکيلات مقننه، طبقه، قشرهای ممتاز جامعه، روحانيون، می باشد. و بالاخره مکانيزم اجرايی آن دستگاه اداری، پاسداران و پليس، دادگاه ها، زندان ها و ارتش است.
گرچه دولت برای قشرهای درگير جنگ فی نفسه هدف نيست، اما ابزار عظيمی است برای سازماندهی، برهم زدن و سازماندهی مجدد مناسبات اجتماعی. هر تشکيلات سياسی (چه بورژوايی و چه مارکسیستی) می کوشد تا قدرت سياسی را بدست آورد تا بتواند دولت را در خدمت طبقه ای که وی نمايندگی می کند قرار دهد.
آلن وددز زمانی که بدون ارزیابی از وضعیت و آمادگی طبقه کارگری برای سازماندهی انقلاب و جایگزینی آن با دولت کارگری، از "آغاز انقلاب" در ایران صحبت به میان می آوردند، در عمل نشان می دهد که مفهوم مارکسیستی دولت و انقلاب را درست درک نکرده است. برای مارکسیست های انقلابی آغاز انقلاب به مفهوم حضور بلقوه طبقه کارگر برای سازماندهی انقلاب است. روندی که با رودرویی نه تنها در خیابان ها بلکه در کارخانه ها آغاز شده و چشم انداز آن ورود به دوره اعتلای انقلابی برای سرنگون نظام سرمایه داری و قدرت کارگری است. بدیهی است که برای تضمین این روند انقلابی وجود حزب پیشتاز انقلابی ضروری است.
متاسفانه ارزیابی نادرست و هیجان زده آلن وددز می تواند اشکالات اساسی در امر مداخلات در جنبش کارگری به وجود آورد. یکی از این اشکلات اینست که توهّماتی در درون پیشرُوی کارگری ایجاد می شود مبنی بر این که گویا انقلاب قریب الوقوع است و یا این برخورد می تواند این بحث را تداعی نماید که انقلاب، بدون آمادگی کارگران، در دستور روز قرار گرفته است. در صورتی که این گونه نیست. همانطور که در عمل نشان داده شد پس از10 ماه ازتظاهرات خیابانی معترضین به انتخابات ریاست جمهوری، "انقلابی" صورت نگرفته است!1

ماهیت انقلاب آتی ایران
آلن وددز می گویید: " وظایف فوری انقلاب ایران چیست؟ مشخصاً دموکراسی، مبارزه برای مطالبات دموکراتیک انقلابی، علیه ملاها، برای آزادی بیان، آزادی انجمن. ]...[ اعضای بخش ایران که هنوز نمی دانند چطور با طرفداران موسوی و تظاهرکنندگان صحبت کنند، در واقع برخوردی سکتاریستی با آن ها دارند" (آلن وودز، جلسۀ کمیتۀ اجرایی بین الملل در مورد ایران،۳ مارس ۲۰۱۰).
برخورد احساساتی آلن وودز ازوقایع پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ نشان می دهد که او کوچک ترین اطّلاعی در مورد ابتدایی ترین حقایق جامعۀ امروز ایران، تاریخ 30-35 سال گذشته و سازمان های چپ ایرانی ندارد. او در جلسه هیئت اجرائیه آی ام تی از انقلابی در ایران صحبت به میان می آورد که می توان بدون حضور کارگران و بر اساس شعارهای "دموکراسی انقلابی" آغاز شود!
آلن وودز ادّعا می کند که ایرانِ امروز "مانند اسپانیای ۱۹۳۰ " کشوری دهقانی، امّا دارای پرولتاریایی نیرومند در برخی مراکز است! او هم چنین اصرار می کنند که گرایش مارکسیست های انقلابی ایران نمی فهمد که ایران اساساً کشوری دهقانی است و انقلاب ایران می تواند بدون کارگران آغاز شود و این "یک مسألۀ ابتدایی" است که دانشجویان انقلاب را آغاز می کنند، نه کارگران.
آلن وددز نیازی نمی بیند که به دنبال حقایق عینی بگردد و بنابراین یک سری موضوعات کلی را که می تواند در مورد تمام کشورهای توسعه نیافته مصداق داشته باشد، در بحثش ارائه می دهد. او نمی داند که پیش از این در سال ۱۳۶۰، بیش از نیمی از جمعیّت ایران (۵۰.۵۳ %) شهری بود و نرخ شهری شدن در سال ۵-۱۳۸۴ به دو سوّم (۶۷.۶۸ %) رسید. بنابراین، ایران از اوایل دهۀ ۱۳۶۰ تاکنون اساساً کشوری شهری بوده است! در نتیجه، "اطلاعات" آلن وودز در مورد ایران حدوداً سی سال عقب است! احتمالاً برای او شاید نداند که ایران قرن 21 از ژاپن، ایتالیا یا اتریش شهری تر است! اگر به این موضوع از نظر ترکیب تولید ناخالص داخل (GDP) نگاه کنیم، می بینیم که کشاورزی تنها ۱۰/۸% تولید اقتصادی را تشکیل می دهد در حالی که بخش صنعتی و خدمات به ترتیب ۴۴/۳% و ۴۴/۹ % تولید ناخالص داخلی را دربر می گیرد (تخمین ۱۳۸۷).2
هر کس، به هر شکل که به ایران امروز بنگرد، می بیند که این کشور به هیچ عنوان شبیه به اسپانیای سال ۱۹۳۰ نخواهد بود. این اطلاعاتِ کاملاً اشتباه برای اعتبار بخشیدن به تحلیل های الن وددز در مورد نیروهای طبقاتی در ایران و ارائۀ شعار ها و روش های دخالتگری در "انقلاب" استفاده می شود. نتیجۀ منطقی چشم اندازش در نقدش به «گرایش مارکسیست های انقلابی ایران» در "روش سکتاریستی" برخورد بخش ایران به موسوی خلاصه می شود! اگر نقد رهبرانی که دستشان به خون هزاران مخالف آغشته است (کسی که نه تنها در دورۀ کشتار های زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، بلکه در عمدۀ زمان جنگ امپریالیستی بین ایران و عراق، یعنی زمانی که شوراها، جریانات چپ و تمامی سازمان های مستقل کارگران، زنان و دانشجویان و همین طور ملیت های تحت ستم در هم شکست، نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران بوده است) سکتاریستی محسوب می شود، ما می پذیریم که سکتاریست هستیم!
در واقع می توان ادعا کرد که آلن وودز در مورد انقلاب ایران دیدگاه «انقلاب دو مرحله ای» را ترویج می کند. انقلابی که با یک انقلاب "دمکراتیک" به رهبری فردی مانند موسوی آغاز شده و در آتی بسیار دور به انقلاب سوسیالیستی می رسد! از اینرو است که آلن وددز در سلسله مقلاتش صحبت "آغاز انقلاب" می کند!

مازیار رازی - ۳۰ فروردین ۱۳۸۹

١ - ۲۹ رجوع شود به: «به مناسبت سی و یکمین سالگرد انقلاب بهمن»، میلیتانت شماره
۲ - رجوع شود به مقاله: «IMT ُمرد است، زنده باد بین الملل!»، میلیتانت شماره ۳۰
از: فرصت طلبی رهبری آی م تی در حمایت از چاوز اینجا کلیک کنید.