از نویسندۀ محترم مطلب «نسل ما و تروتسکیسم»، علی عطارپور، در مطلب پیش، سؤالاتی کردم که متأسفانه ایشان بدون پاسخ گذاشتند. تصور من این بود که نویسندۀ مقاله از تبادل نظر و بحث در مورد مسائل مطروحه استقبال می کند. چنان چه ایشان مطلب پیشین من را مشاهده نکرده است، یک بار دیگر در این جا سؤالات خود را از ایشان می پرسم، به این امید که ایشان برای پیشبرد بحث به آن ها پاسخ دهند. دوست گرامی علی عطار پور، شما می گویید: جنبش کمونیستی از فقر شدید تئوریک رنج می برد (که درست است) و برای حل این معضل بازخوانی و بکار بری نظری و عملی آثار برخی از تروتسکیست ها را معرفی می کنید.
سؤال نخست؛ این آثار تئوریسین های «مارکسیست» برای ترجمه و بکار بری تجارب آن ها، بر اساس چه معیاری انتخاب می شود؟ آیا هر روشنفکری که خود مارکسیست بخواند و مقاله و تحقیق خوبی انجام دهد، مشمول این انتخاب شما می گردد؟ اگر چنین نیست، و شما تنها مقالات گرایشات مارکسیست انقلابی را انتخاب می کنید، لطفاً توضیح دهید، مقالات ترجمه شده از «آلکس کلینیکوس» و «کریس هارمن» به عنوان رهبران و تئوریسین های «حزب اس دبلو پی» بریتانیا- حزبی که سال هاست در جبهۀ حزب الله و رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته است- عملا چه نظریاتی را به جوانان مارکسیست در ایران می تواند بیاموزد؟ شما خوب می دانید که تئوری انقلابی در تحلیل نهایی، چکیدۀ عمل انقلابی است. بهترین نظریات تئوریک مارکسیستی، چنان چه گروهی را امروز در کنار احمدی نژاد قرار دهد، فاقد ارزش تئوریک است؛ و هیچ «آلترناتیوی» برای «نسل جوان» مارکسیست در ایران نمی باشد.
دوم، لطفاْ بفرمایید آموختن متون ترجمه شدۀ این مارکسیست های انقلابی به شکل انتراعی تا چه زمانی باید ادامه یابد؟ یکسال؟ ده سال؟ چه زمانی «نسل جوان» بر این «فقر تئوریک» غلبه خواهد کرد؟ اصولا هدف از این مطالعات چیست؟ آیا برای ارضای غریزه های روشنفکرانۀ خود است؟ و یا سازماندهی طبقۀ کارگر برای انقلاب سوسیالیستی؟ شما که خود را یک «مارکسیست انقلابی» می دانید باید به این الفبای مارکسیستی آگاه باشید که جبران «فقر تئوریک» نیز همانند سایر موضوعاتی مارکسیستی از طریق عمل انقلابی یا به قول مارکس «پراکسیس» می تواند صورت گیرد. تجربۀ تاریخی بین المللی بارها و بارها نشان داده است که نشستن در اتاق های دربسته و استفاده از وسایل مجازی به وسیلۀ چند «روشنفکر مارکسیست» هیچ دردی را دوا نمی کند، مگر ارضای وجدان های عذاب دیدۀ آن روشنفکران و تقویت بلندپروازی های آنان. جوانان مارکسیست ایران تنها و تنها با دخالتگری بین المللی و ملی در میان کارگران است که کمبود های تئوریک موجود را می توانند جبران کنند. از این دست «پروژه ها» و نشریات «تئوریک» و« کار تئوریک» عده ای روشنفکر تازه به دوران رسیده و بی تجربه و پر مدعا، ده ها سال است که در سطح بین المللی وجود داشته، ولی همۀ آن ها به گِل نشسته و خود بحران تئوریک را تشدید کرده اند.
سوم، شما می گویید: تروتسکیست های ایرانی به معنی خاص کلمه از در افکندن یک سنت انقلابی در جنبش کمونیستی بین المللی و ایران ناتوان مانده اند. سپس اقدام اخیر همان تروتسکیست های مورد نقدتان را مبنی بر تشکیل «کمیتۀ احیای مارکسیستی» همراه با متحدان بین المللی شان به تمسخر می گیرید. سؤال این است که خود شما چه تجربۀ عملی و یا نظری در ایجاد یک گرایش بین المللی داشته اید که چنین ساده، به نقد و نظردهی در مورد مسایل تشکیلاتی گرایش دیگر مبادرت می کنید؟ آیا عدم توفیق این گرایشات (اگر نظرات شما درست باشد) شما را در جایگاه نفی آن ها قرار می دهد؟ یا این که تجربۀ عملی است که شما را در این مقام قرار می دهد؟ در انتظار پاسخ شما خواهم بود.
جهانگیر سخنور
میلیتانت - يكشنبه ٢٠ فروردين ١٣٩١