دكتر موسی غنی نژاد در روزنامه بهار سه شنبه ٢۱ آذر ماه ۹۱ مطلبی دارد به نام نسبت "آزادی خواهی و عدالت". این مقاله كوتاه كه در صفحه اقتصادی این روزنامه اصلاح طلب به چاپ رسیده همه تردیدها را در مورد نسبت اقتصاددان با سرمایه داری و صاحبان قدرت و ثروت می زداید و اثبات می كند كه اقتصاددان مدافع سرمایه داری یعنی هموار كننده راه غارت مردم توسط سرمایه داران و صاحبان ثروت و خام كردن مردم و گمراه كردن آنان به هر قیمت حتی به قیمت خالی كردن مفاهیم از گوهر معنی، مگر این كه عكس آن ثابت شود.
این كه لیبرالیسم را آزادی خواهی بنامیم و نظام بازار آزاد و رقابتی را به دلیل لیبرالیستی بودنش نظام اقتصادی آزادی خواهان قلمداد كنیم و مخالفانش را با انواع و اقسام ترفندها بنوازیم تنها از كسانی بر می آید كه با خود عهد كرده باشند برای بهره مندی از حقوق ضایع شده مردم زحمت كش توسط سرمایه داران به هر دروغی متوسل شوند. به نظر می رسد آن چه كه غنی نژاد را به چنین داوری هائی وا می دارد غیر از بهره مندی مادی، بی سواد دانستن مخاطب از طرف ایشان می باشد و گر نه حتی اگر ایشان فرض خود را بر آن می گذاشت كه ممكن است تعدادی از مخاطبانش از همان منابعی كه ایشان استفاده كرده و از همان دانشی كه ایشان بهره مند است، استفاده كرده و بهره برده باشند، قطعا پایه های استدلالش این چنین سست نبود و احكامی چنین ناشیانه صادر نمی كرد. جناب دكتر گمان می كند با احكامی كه صادر كرده می تواند بوی گند منجلاب نظام اقتصادی ای را بپوشاند كه جهان را آلوده كرده است. منجلابی كه حالا دیگر فقط چپ ها به آن اعتراض ندارند، بلكه همه مردم جهان از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق به تعفن پراكنده شده از این نظم اعتراض می كنند. منجلابی كه ملت های جهان را به گرسنگی و بی خانمانی تهدید می كند و حق مالكیت اكثریت مردم جهان را به نفع اقلیتی هار و زیاده خواه از بین برده است.
ایشان عدالت را با مفهوم مخالفش یعنی ظلم تعریف می كند و می فرماید " ظلم معنای دیگری جز زیر پا گذاشتن حق انسان ها ندارد" و "بنیادی ترین حق را مالكیت شخصی" می نامد و همه حقوق و آزادی های دیگر را تابعی از آن فرض می كند. اگر عدالت یعنی "حق مالكیت" و سلب این حق یعنی ظلم، پس به راحتی می توان نتیجه گیری كرد كه اكثریت قریب به اتفاق زحمت كشان و محرومان ستم گرند و ظلم خواه، زیرا نتیجه ی خواست و كردارشان تهدید كننده حق مالكیت بر ابزار تولیدِ این اقلیت در قدرت است... و این چه منطق مشمئزكننده و غیرانسانی و ضداخلاقی است. هر چند خود اخلاق نیز توسط این آقایان با منطق دوران برده داری تعریف می شود. آن چه به نام اخلاق تعریف می كنند پذیرش وضع موجود است به كام صاحبان ثروت گویا این گروه بهره مند درست مثل دوران برده داری- دموكراسی - عدالت - آزادی و دیگر مفاهیم ارزشمند را فقط شایسته برده داران مدرن می دانند و بردگان مدرن را در بهترین حالت لایق بهره مندی از "نیكوكاری داوطلبانه" صاحبان ثروت و قدرت می دانند و نه چیزی بیشتر.
همین جا لازم است چند سئوال از ایشان پرسیده شود. آیا حق زیستن، حق بهره مندی از مواهب طبیعی، حق برخورداری از سلامتی، حق آموختن و ... كه در زیر سلطه نظم اقتصادی رقابتی از اكثریت زحمت كشان جهان سلب شده هیچ نسبتی با "حق" ندارد؟ آنانی كه حتی مالكیت بر جسم خود را هم در این نظام اقتصادی از دست داده اند، در تعریف ایشان از "حق" كجا قرار می گیرند؟ اصولا چرا طرح این سئوال و اصرار بر گرفتن جواب از سوی ایشان و ولی نعمت هایشان "غیر اخلاقی" ارزیابی می شود.
راست آن است كه لیبرالیسم اقتصادی كه دكتر غنی نژادها به دلیل قرار داشتن در ایستگاه اقلیت بهره مند از آن دفاع می كنند هیچ نسبتی با آزادی خواهی ندارد مگر در لفظ و نیز درست است كه اندیشه آزادی خواهی خواستگاه اولیه اقتصاد رقابتی است، اما این درست تر است كه قدرتمندان اقتصاد رقابتی، صاحبان اندیشه آزادی خواهی را بلافاصله پس از به قدرت رسیدن قتل عام كردند. سربازان و خیل جماعت میلیونی كارگران آزادی خواهی كه بورژوازی را به قدرت رساند توسط آدم خواران اقتصاد رقابتی قتل عام شدند و... این گوهر اصلی آن گزاره ای است كه آقای غنی نژاد از آن طفره می رود.
حتی مفاهیم هم از دست اندازی صاحبان قدرت و تئوری پردازان بهره مندشان در امان نمانده اند. مفهوم عدالت و آزادی از مظلوم ترین این مفاهیم است. این گروه صاحب قدرت همواره در پی آن است تا با قربانی كردن مفاهیم انسانی در پیش پای سود بهره مندی شان را طولانی تر كنند و امكان درك واقعیت این مفاهیم را از ستم كشان بدزدند. وقتی از حقوق فردی و حریم آزادی صحبت می كنند، تنها حقوق فردی و حریم آزادی این اقلیت است كه محور منطق این گروه بهره مند است و نه حقوق فردی و حریم آزادی اكثریت استثمار شده و غارت شده. دكتر غنی نژاد با چنان ولعی سلب مالكیت را ضد اخلاقی می خواند كه گویا این اكثریت سلب مالكیت شدگان كه اتفاقا تولیدكنندگان اموال و كالاها و ثروت موجود در دست اقلیت اند، تهدید كننده حق مالكیت اند. اگر قرار باشد كسی یا كسانی نسبت به حق مالكیت مدعی باشد اكثریت زحمت كشان هستند كه نیرو و توان و جوانی خود و خانواده و سلامتی و آرامش و امنیت شان به غارت رفته چندان كه حق مالكیت بر اندام و نیروی كار خود را نیز ندارند و چون غارت شده اند پولی ندارند تا به اقتصاددانانی از قبیل غنی نژاد بپردازند تا از حقوق انسانی شان دفاع كرده و برایشان تئوری پراكنی كند.
دكتر غنی نژاد اعلام می كند كه " اختلاف فاحش درآمد و ثروت هیچ ربطی به بحث عدالت ندارد" واقعا اگر مصداق مادی و عینی عدالت را از آن سلب كنیم در انتها چه می ماند غیر از هیچ. جناب غنی نژاد حمایت از صاحبان ثروت را چنان سرمستانه فریاد می كند كه از تناقض در منطق خود نیز صرف نظر كرده و اعلام می كند: "كسی كه دیگران را وادار به انجام كاری بر خلاف میل شان می كند، مرتكب كاری غیر اخلاقی و حتی ظالمانه می شود" و عجیب آن كه این اعمال را به مخالفان شیوه اقتصاد آزاد نسبت می دهد. حال آن كه در سایه قدرت ِصاحبان ِثروت و بر اساس ارزش هایی كه موسی غنی نژاد ها از آن حمایت بی دریغ می كنند، میلیون ها انسان در سراسر جهان گرسنگی می كشند، میلیون ها انسان بر خلاف میل شان شكنجه می شوند، میلیون ها انسان حتی از آب آشامیدنی سالم و هوای سالم برای تنفس، كه هدیه طبیعت است برای ساكنان زمین، محروم اند. آیا میل این محرومان و ستم دیدگان در قاموس شما "میل" نیست؟ حتی طبیعت نیز از دست این نظم ستم پیشه آسیب دیده به گونه ای كه ویران كردن جنگل ها و آلودن رودخانه ها و دریاها با انواع آلودگی های سمی و شیمیایی و میكروبی و اتمی محیط زیست را در برابر فاجعه ای جبران ناپذیر قرار داده است. همه مردم جهان و به ویژه اكثریت مردمی را كه فاقد امكانات زندگی در مكان های خاص هستند و نیز حیوانات و گیاهان و ... در معرض تهدید جدی قرار دارند و این در حالی است كه غنی نژاد می فرماید: "كج منشی مدیران بنگاه ها ربطی به ماهیت نظام بازار ندارد" انگار بگوئیم از بین رفتن جنگل ها ربطی به مواد چوبی مصرف شده ندارد یا آب ربطی به ابر ندارد و ... تقلیل عملكرد یك سیستم به منش اجزای آن از سوی "دانشمندان" مربوطه اگر ناآگاهانه باشد كه ... واویلا و اگر آگاهانه باشد و فرض را بر این بگذارند كه با مردمی نادان سخن می گویند واویلا بر سكوت مردم.
غنی نژاد "حق مالكیت فردی و آزادی انتخاب را دو ركن اساسی نظام اقتصادی بازار رقابتی" معرفی می كند اما نمی گوید در این جهان و از این هفت میلیارد انسان روی زمین چند میلیارد باید از حق مالكیت فردی و آزادی انتخاب محروم باشند تا نظام اقتصاد بازار رقابتی كه نفع چند هزار نفر یا چند صد هزار نفر در روی زمین را حفاظت می كند، پا برجا بماند.؟
علی یزدانی
کانون مدافعان حقوق کارگر