روز گذشته از طریق دوستی متوجه شدم که اخیرا یکی از عوامل کارفرمای هفت تپه که تحت پوشش و نام فعال کارگری سخن پراکنی میکند، به طور مرتب علیه بسیاری از فعالین کارگری و همچنین علیه بنده، اتهامات دروغین و مضحکی را ایراد میکند. این اتهامات که دقیقا همراستای سایر اتهامات امنیتی ها و درست عین همان پاپوش سازی های "طراحی سوخته" و با همان هدف است اکیدا کذب است و ناگفته پیداست که این اقدامات مذبوحانه، قسمتی از تلاش همیشگی برای سرکوب فعالیت و فعالین کارگری، اجتماعی و سیاسی است.
من و دوستان دیگری که در زمینه فعالیت اجتماعی و مشخصا کارگری فعالیت داشته ایم در طی این سال ها و بارها و به بهانه های مختلف از سوی عوامل کارفرمایان و گماشتگان امنیتی با اتهامات متفاوتی روبرو بوده ایم: از اتهامات مالی و شخصی و خانوادگی و اخلاقی و گراهای دروغ امنیتی و انواع و اقسام برچسب ها و انگ هایی که به زعم اتهام زنندگان میتواند باعث از میدان به در رفتن فعالین شود. این روش اتهام زنی، نه تازه است و نه تمام شدنی زیرا مبارزه هم تازه و تمام شدنی نیست و لاجرم همیشه تلاش میکنند که علیه فعالین، اتهام پراکنی کنند اما: البته میدانیم که این دست حرکات ایذایی نتیجه ای ندارد جز اینکه ما باور داشته باشیم راهی که رفته ایم یا میریم درست است و از همین روست که برای بمباران کردن این راه چاره ای ندارند جز اینکه سرنشینان مرکب های در حال حرکت در این راه را مورد هدف قرار دهند.
اتهامات مضحک، تخیلی و دروغینی که مشخصا به شخص من نسب میدهند از یک سو باعث خوشحالی من است زیرا نشان میدهد که در مدت فعالیت هایم - و مشخصا در دهه هشتاد-، بنده و عزیزانی دیگر، به سنت هایی اصرار ورزیده ایم که در آن سنت ها و روش ها، منافع خرد و حقیرانه برخی و منافع عمومی سرکوبگران و بالادستی ها را نشانه رفته ایم و در همان حوزه های فعالیت، بناهایی - هر چند در ابعادی مشخص و متناسب با توان خود- بنا نهاده ایم که هنوز هم معتبرند و بر آن ساختارها، کماکان کسانی جدید تر در حال دفاع از حقوق حقه کارگران و ستمکشان هستند. عصبانیت و اتهام پراکنی های ِ تبلیغ چی های وابسته به کارفرمایان و زورمداران، ناشی از این است که ما در راهی که رفته بودیم موفق بوده ایم و آنچنان اثرگذار بود ایم که تا هنوز و همیشه باید از نام ما بیم داشته باشند و ترس خودشان را پشت هتاکی و اتهام پراکنی پنهان کنند.
تنها ناراحتی مختصری که میتوانیم داشته باشیم این است که علیرغم اینکه اکثریت فعالین اجتماعی و سیاسی از ماهیت این اتهام پراکنان آگاهند و به نفی و طرد و افشای آنها مشغول، اما همزمان بر اساس مواردی که دوستانی چند به من اطلاع داده اند برخی از فعالین قدیمی تر که به خوبی از زندگی و گذشته و حال امثال بنده و فعالیت های و مصایبی که بر امثال ما گذشته مطلعند اما در قبال این دست اتهاماتی که علیه فعالین اظهار میشود سکوت میکنند: زیرا لابد هنوز بساط معرکه گیران ِ اتهام زننده، مقابل خانه ی خودشان پهن نشده است. متاسفانه که برخی- یک یا دو تن معدود- حتی ارتباطاتی- اگر چه پشت پرده و خجولانه- با این دست اوباش و اتهام زنندگان دارند. سکوت این فعالین، فقط سکوتی در قبال اتهامات کذب علیه ما فعالین به مثابه اشخاص نیست بلکه فرارت است و سکوتی در قبال اتهاماتی است که علیه راه مشترکی که روزگاری من و ما و امثال ما و آن فعالین در آن همقدم بوده ایم، ساخته و ایراد میشود.
دوستان عزیزی که من را میشناسند مطلعند که مدت هاست از هفت تپه و بسیاری دیگر از مسائل ایران به دور بوده ام و به عللی چند منجمله بیماری هایی که مشخصا در دو سال اخیر مرا شدیدا گرفتار کرده است فعالیتی درعرصه های اجتماعی نداشته ام و لاجرم میتوان عصبانیت اراذل و اویاش و هتاکان را تنها در این زمینه تحلیل کنیم که آنها بابت همان سال های فعالیت من کماکان عصبی اند و این یعنی کارهایی که در آن سال ها کرده ام و کرده ایم ثمر داده است و نتیجتا، ثمره ی آن اقدامات مشترک و جمعی ماست که هنوز زنده و جاری و بالنده است و باعث عصبانیت عوامل کارفرمایان و عمله اکره دستگاه سرکوب میشود.
باور دارم که چه آن انگ های حزبی و غیره که در برنامه طراحی سوخته صدا و سیما علیه من اعلام شد (که مطلقا کذب بود زیرا بدون اینکه قصد ارزش گذاری داشته باشم، واقعیت این است که بنده هرگز عضو هیچ حزب و سازمان سیاسی چه در داخل یا خارج کشوره نبوده ام و این را به مثابه یک ارزش و امر مثبت اعلام نمیکنم بلکه تنها یک واقعیت درباره من است) و چه انگ های مالی و تشکیلاتی و سیاسی و انواع اقسام اتهامات نخ نمای خانوادگی و اخلاقی و غیره که سایر همراهان دستگاه امنیتی و یا عوامل کارفرمایان در طی این سال ها بر ما فعالین زده اند، همگی چیزی نیست جز تلاش بی نتیجه و عبس برای سرکوب مبارزات برحق و تلاش های برحق برای استیفای حقوق؛ آن راه و روش اتهام زدن را بسیاری دیگر نیز رفته اند (سرافکندگان تاریخ) و این راه جانفشانی و مبارزه برای استیفای حقوق را هم بسیاران از تبار شعور و عمل و آرمانخواهی؛ اگر راه اولی- اتهام زدن و کمک به دستگاه سرکوب- موفق می بود، هرگز فعالین جدیدی پا به عرصه نمیگذاشتند و فعالین قدیمی تر نیز به راهشان ادامه نمیدادند. باری؛ بگذار تا هر آنچه میخواهند بکنند و باورمندان به آزادی و برابری راه خود را خواهند رفت و کار خود خواهند کرد که تاریخ همین بوده و ما نخستین های این راه نیستیم.
وقتی دوستی به من درباره این اتهام زنی ها علیه بنده و فعالین دیگر خبر داد متصلا به من گفت که لازم به هیچ واکنشی نیست زیرا فرد و افراد اتهام زننده رسواتر از آن هستند که کسی بخواهد برایشان انرژی بگذارد اما جواب من این است که این دست نوشته هایی که اکنون من منتشر میکنم دفاع از شخص خودم یا سایر فعالین یا تلاش برای پاسخ دادن به فلان یه بهمان فرد اتهام زننده نیست، بلکه دفاع از اصول انسانی و مبارزاتی مشترک همه ماست و دفاع از راهی است که مشترکا رفته ایم و دفاع از اقدامات ماست که حالا و برای سال هاست که باعث عصبانیت عوامل سرکوب میشود و خواهد شد.
نهایتا، اگر چه شخصا، چند سالی است از مسائلی که در دوره فعالیتم در ایران بدان مشغول بوده ام، به دور هستم و همانطور که بالاتر ذکر شد مشخصا دو سالی است که با دو بیماری، دست به گریبان بوده ام ولی اکنون خوشحالم که دوستان بسیاری با چالاکی و انرژی های جدیدتر و با آگاهی بیشتر و به روز تر، مشغول به فعالیت هستند؛ اما قطعا چنانچه لازم باشد مسائل بسیاری هست که قابل بیان کردن است و اگر برآورد دوستان این باشد که در این دست موارد نیاز به کمک هست قطعا وارد عرصه یاری به این عزیزان خواهم شد. اما در هر صورت و از این ثانیه در تاریخ و این مکان که با یاد و شوق شما مینویسم، برای همه عزیزانی که در راه دفاع از حقوق حقه ی خود و هم طبقه ای هایمان با روش های متفاوت و در جایگاه های مختلف تلاش میکنند، آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
علیرضا عسکری؛ بهمن ماه ۱۳۹۹
ژانویه ٢٠٢۱ میلادی