طی چند روز گذشته که باید نو شدن طبیعت و نوروز را جشن میگرفتیم،به دید و بازدید از بزرگتران خود میرفتیم،شادی هایمان را با آنها تقسیم میکردیم،و بزرگی و بزرگواری آنها و زحمات سالها و سالهایی که برای ما فرزندان خود کشیده اند، ارج می نهادیم. کوچکترها را با بوسه و لبخند و هدیه های عید، لباس نو،آجیل و شکلات شاد میکردیم.اما همه ی این ها با وجود جمهوری اسلامی سرمایه داری و با طرح های ضد کارگری و ضد انسانی آن سالهاست، دود میشود و به هوا میرود.
جمهوری اسلامی هیچ شادی و آزادی برای تقسیم باقی نگذاشته است.با حملات آشکار و پنهان خود به طبقه ی کارگر از طریق حذف یارانه ها،حمله به فعالین و کارگران،زندانی کردن کارگران انقلابی،اخراج های گسترده، سرکوب تشکل های کارگری و...آزادی و انسانی زیستن را از ما سلب کرده است. در روند حرکات و طرح های ضد کارگری خود همه ی شادی ها و نشاط زندگی را از خانواده های کارگری دزدیده است،هر روز با فشار های گوناگون زندگی را برای ما و خانواده هایمان سخت تر میکند. آنچنان در این مسیر چهار نعل میتازد که اخیرا" در ایام تعطیلات نوروزی باعث گردید، مادر دوست عزیزم رضا شهابی در فراق و چشم انتظار دیدن فرزند خود چشم از جهان فرو ببندد.
من اعتقاد دارم مسبب مرگ مادر رضا شهابی و ده ها مادر دیگر که در فراق فرزندان زندانی یا...دچار مرگ یا بیماری میشوند، سران نظام اسلامی هستند. هرگز نباید عمل و حاصل اعمال آنها را فراموش کنیم.
رضا در زندان با بیماری های بسیار سختی که مسبب بیماری های او نیز جمهوری اسلامی میباشد، دست به گریبان است.به او اجازه ی مداوا نمیدهند.چنین وضعیت ناهنجاری فشارهای انتظار را برای مادر رضا صد چندان کرد و او را به کام مرگ برد.رضا همچنان در زندان با سختی های بیماری خود، خبر مرگ مادر عزیز را نیز باید تحمل کند.
عوامل سرمایه داری جمهوری اسلامی که این روز ها در کنار خانواده های خود،در کنار پدر و مادرانشان مشغول سور چرانی هستند، باید بدانند سفره ی نان و عیدشان در مقابل رنج و آه وستم بر خانواده های کارگری مهیا و رنگین شده است.عیش و نوش آن ها در مقابل اخراج کارگران،عدم پرداخت دستمزد آنها،سرکوب و زندانی شدن پدر و فرزندان کارگران،و خانواده های که عزیزانشان را از دست داده اند، رنگین شده است. که باید روزی نه چندان دور تاوان چنین جنایاتی را بدهند.
من به نوبه ی خود درگذشت مادر رضا شهابی دوست عزیزم را که همچون مادر خود میدانمش، به طبقه ی کارگر،رضا،خانواده اش و دوستانش تسلیت می گویم.امیدوارم روزی برسد که یاد و خاطره ی این مادران را که سال ها چشم انتظار آزادی فرزندانشان بودند، در نبود جمهوری اسلامی ضد کارگری گرامی بداریم، روزی که با شاخه های گل سرخ بر سر مزار مادران حاضر شده و به آن ها بگوییم :
بالاخره ما بر سرمایه داری پیروز شدیم، بر قاتلین مادران،پدران و فرزندان این وطن پیروز شدیم، سوسیالیسم و برابری در همه چیز را برقرار خواهیم کرد.
اما:
دوستان و رفقا چنین آرزو و خواسته ای بدون هزینه به دست نخواهد آمد. تلاش،فداکاری،شجاعت و ازخودگذشتگی، شور و شعور انقلابی بسیار بالایی طلب میکند. باید همچون برخی کارگران از جمله رضا شهابی،شاهرخ زمانی،علی نجاتی،بهنام ابراهیم زاده و صدها زندانی دیگر که برای ساختن آینده ی انسانی خود و هم طبقه ای هایشان قدم پیش نهاده و اقدام به ایجاد تشکل های کارگری کردند، تا از طریق آنها فردای روشن که تمامی انسان ها به طور مساوی حق زندگی و آزادی داشته باشند، دست به تشکل یابی و هرچه منسجم تر شدن بزنیم، باید در انواع مختلف تشکل های کارگری و ممکن در شرایط کنونی اقدام کنیم.
رفقا و دوستان باید خود را در کمیته ها و هسته های انقلابی که میتوانند بدون چهره شدن و تحت مراقبت قرار گرفتن متشکل شده ، رسالت تاریخی خود را به انجام رسانند، متشکل شویم.از طریق این نوع تشکل ها اقدام به بستر و زمینه سازی جهت متشکل شدن توده ی کارگران، زنان و مردان و جوانان در محل کار و زندگی کنیم.اگر بتوانیم از طریق کمیته ها و هسته های انقلابی گسترده بر جمهوری اسلامی فشار بیاوریم، جمهوری اسلامی از ترس مرگ به تب راضی خواهد شد و مجبور به پذیرش تشکل های توده ای کارگران در محل کار و زندگی خواهد شد.
پیش به سوی گسترش تشکل های کارگری
محمد اشرفی - ١١/١/١٣٩١