افق روشن
www.ofros.com

جنبش کارگری در دوران پس از خیزش دی ماه


بیانیه جمعی                                                                                                 چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹٧ - ١۳ ژوئیه ۲۰۱٨

آتش فشانی که در دی ماه به یک باره فوران کرد اکنون به ظاهر فرو نشسته است. این اما تنها می تواند تسکین موقت برای حکومت و طبقه حاکمه ای باشد که نه می خواهد و نه می تواند غلیان های توفنده و قدرت زیر و رو کننده توده های تحت ستم و در اعماق - و اکنون دیگر در همه سطوح جامعه- را ببینند. خیزش دی ماه خروش همین اعماق بود، برخاستن و به میدان آمدن هیچ بودگان و هیچ انگاشته شدگانی بود که وارد میدان نبرد نابرابر با ارتجاع سرمایه داری حاکم شدند. این خیزش توده هایی بود که به رغم وعده های فریبکارانه و خودفریبانه حاکمیت و اصلاح طلبان رنگارنگ که بهبود اوضاع بعد از توافق هسته ای را در بوق و کرنا کرده بودند و تنها راه ممکن را انتخاب مکرر میان بد و بدتر می دانستند و برای تمکین مردم به وضع موجود، تصویر هولناک سوریه ای شدن ایران را در هوا می چرخاندند، به یک باره و در گستره جغرافیای ایران با قامت بلند، حق طلبی سترگ، شجاع و بی باک به میدان آمدند که اینک نه بزرگ ما مردم اعماق؛ نه به کلیت ارتجاع حاکم، و برای نان، کار، آزادی.
آری این بود خواست و مطالبه توده های بپا خواسته خیزش دی ماه: نان، کار، آزادی، اگر چه فرصت نیافتند تا آن را بطور شفاف بیان کنند. ترکیب شرکت کنندگان و تلفیق شعارهای معیشتی و سیاسی توسط تظاهرکنندگان گویای این حقیقت بود که گرسنگان، خیزش دی ماه را برپا کردند. رویداد دی ماه اما "شورش کور گرسنگان" نبود. فوران خشم و اعتراض و نه بزرگ کارگران، جوانان، زنان، بیکاران، تهیدستان، سرکوب شدگان و هیچ بودگانی بود که توهمی به هیچ بخش از حاکمیت نداشتند و به درستی حتی کور سوی امیدی در بهبود شرایط خود در نظام حاکم نمی دیدند و بنابراین تغییر بنیادی وضع موجود را هدف خود قرار داده بودند.
خیزش دی ماه به همان سرعتی که گستره و پهنا گرفته بود، با گلوله و زندان فرونشانده شد. سرکوب خیزش دی ماه آنگونه که پیش رفت می توان گفت قابل پیش بینی بود. خیزش گران دی ماه با امید و شجاعتی کم نظیر خیابان را به میدان نبرد بدل نمودند. خیابان اما نمی توانست و نمی تواند به تنهایی عرصه نبرد پیروزمندانه باشد. جنبش کارگری ایران در موقعیتی نبود که بصورت متشکل و سازمان یافته نه تنها به یاری و به دفاع از خیزش دی ماه به صحنه بیاید بلکه با اعتصاب ها و اعتراض های گسترده و سراسری، توازن نیرو بین حکومت سرمایه داری و اردوی بزرگ مطالبه گران نان و کار و آزادی را تغییر دهد و صحنه نبرد قطعی را برای حل و فصل مساله تعیین کند. و بدین گونه خیزش دی ماه در خیابان تنها ماند و موقتا فرو نشست.
خیزش دی ماه، نه تلنگر بلکه هشدار بزرگی است به همه فعالین و مدافعان جنبش کارگری نسبت به موقعیت کنونی این جنبش و ضروت تغییر این موقعیت. آنچه در دی ماه روی داد، رعدی در آسمان بی ابر نبود. همه داده های اقتصادی حاکی از آن بود و هست که اوضاع بصورت کنونی قابل دوام نیست. وعده های دولت و مدافعان آن مبنی بر بهبود شرایط بعد از توافق هسته ای و امید پراکنی در باره رونق سرمایه داری ایران، یکی پس از دیگر توخالی و دروغین از آب درآمد؛ وعده هایی که تنها توانست برای مدتی کارایی داشته باشد و برای کلیت رژیم وقت بخرد. دی ماه ۱۳۹٦ پایان این دوره خریداری وقت برای جمهوری اسلامی بود. خیزش دی نشان داد که زحمتکشان و ستمدیدگان حاضر نیستند فقر و فلاکت و زوال را همچون سرنوشتی محتوم بپذیرند و در هراس از سرکوب و خشونت قابل انتظار از سوی حکومت، به وضع موجود تسلیم شوند. می توان تصور کرد که تاریخ نگاران آینده، تاریخ حاکمیت جمهوری اسلامی را از جمله به پیش و پس از دی ماه نیز تقسیم کنند. در این تاریخ، دی ماه، آغاز فصل آخر است: فصلی کوتاه اما سرشار از تحول و تلاطم و توفان. دورانی به سر رسیده است و دوران تازه ای آغاز شده است.
هر حکومت سرمایه داری در مواجه با وقایعی حتی محدودتر از خیزش دی ماه و پس از همه سرکوب ها معمولا می کوشد با انجام برخی اصلاحات از بروز مجدد آنها جلوگیری کند، اما دراین میان گویی جمهوری اسلامی استثناست. در برابر خیزشی که همه ارکان نظام حاکم را به لرزه در آورد، کار بدستان ریز و درشت رژیم و از همه جناح های آن نشان دادند نه می خواهند و نه می توانند برای کاهش حتی اندکی از فشارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر جامعه هیچگونه اقدامی انجام دهند. این را البته نباید ناشی از نا آگاهی سران و ناواردی دست اندرکاران رژیم و یا توهم آنان نسبت به قدرت ارگان های سرکوب دانست . ابله ترین سران حاکمیت نیز می دانند و به زبان می آورند که درصورت پاسخ ندادن به "مسایل معیشتی مردم" ممکن است «به دریا ریخته شوند». دلیل این سکوت، به بن بست رسیدن کل حاکمیت در پاسخ گویی به بحران های بزرگ موجود است: اقتصاد ایران در حال سقوط است؛ بیش ازنیمی از صنایع و واحد های تولیدی بصورت نیمه تعطیل در آمده اند و یا پایین تر از ظرفیت خود به فعالیت مشغولند. نظام بانکی در حال ورشکستگی است و با سقوط آزاد ارزش ریال در برابر دلار و تداوم حتمی رکود سرمایه داری ایران، افزایش نرخ تورم اجتناب ناپذیر است. با خروج آمریکا از توافق هسته ای و اعمال تحریم های بیشتر و شدید تر، وضعیت اقتصادی از آنچه هست نیز بدتر و وخیم تر خواهد شد.
بحران آب و معضل ریز گردها مناطق وسیعی از ایران را در آستانه فاجعه محیط زیستی قرار داده است. در مواجهه با این بحران ها مسئله فقط این نیست که رژیم هیچ راه حل و نقشه برون رفتی در دستور کار ندارد، بلکه این نیز هست که حتی اگر چنین نقشه و راه حلی هم در دسترس می داشت هنوز نمی توانست به دلیل ماهیت سرمایه داری ایران که بر استثمار نیروی کار ارزان و اعمال بی وقفه فقر و فلاکت به توده های کارگر و زحمتکش مبتنی است، و نیز سلطه استبداد سیاسی و خونبارش و سرانجام به دلیل فساد مالی که تمام پیکره اش را فرا گرفته آن را اجرایی کند.
بنا براین، یعنی در شرایط آشکار شدن بن بست همه جانبه رژیم پس از خیزش دی ماه، مبارزه برای کسب مطالبات کارگری دیگر نمی تواند در چارچوب مبارزات جاری و به شیوه های متداول تاکنونی محدود بماند و بیش ازهر موقع به عرصه ها و سطوح گوناگون مبارزه طبقاتی - سیاسی گره خورده است و حل و فصل آنها به تغییرات سیاسی در سطح کلان و سراسری مشروط می شود. مسایلی چون سطح پایین دستمزد ها، دستمزد های معوقه، نداشتن امنیت شغلی بیش از ۹٠ درصد از کارگران، سطح پایین مستمری بازنشستگان و تعویق در پرداخت آن، چپاول صندوق بازنشستگی فرهنگیان و سازمان تامین اجتماعی و معضل بزرگ بیکاری ٧ میلیونی و نداشتن حق ایجاد تشکل مستقل کارگری، همگی ماهیت عمومی و سراسری دارند و بدون گسترش مبارزات کارگری برای تغییر و برهم زدن توازن قوای طبقاتی موجود نمی توان به حل این مسایل پرداخت. تجارب کارگری در چندین سال گذشته نشان می دهد که مبارزات پراکنده، محلی و ناهماهنگ به رغم تلاش های پیگیرانه، شجاعانه و اغلب پر هزینه توسط کارگران، در بهترین حالت به پیروزی موقت انجامیده و معضلات همچنان باقی مانده است.
بی تردید اگر طبقه کارگر ایران هم اکنون دارای تشکلات مستقل و سراسری در محیط های کار و زندگی و همچنین دارای احزاب طبقاتی با نفوذ بود درموقعیت بسیار بهتری قرار می داشت تا برای تغییر وضعیت موجود و رسیدن به مطالبات عمومی خود به اقدامات و مبارزه سراسری بپردازد. اما مشروط کردن مبارزه کارگران برای پاسخ دادن به معضلات بر شمرده در بالا و بطور کلی منوط کردن مداخله سیاسی طبقه کارگر برای تغییر وضع موجود به نفع خود و اکثریت جامعه، به ایجاد تشکلات مستقل و سراسری و یا ایجاد احزاب طبقاتی پرنفوذ در شرایطی که امکان ایجاد آنها بلافاصله در دسترس نیست به معنای نادیده گرفتن واقعیت موجود و انفعال عملی در مبارزه سراسری خواهد بود. موضوع اصلی اینست که در تداوم تلاش های موجود برای ایجاد تشکلات مستقل کارگری درعین حال بتوانیم با بکار گرفتن همه امکانات موجود از جمله گسترش ابتکارات طبقاتی کارگران و تقویت خرد جمعی فعالین این طبقه، مبارزه طبقاتی خود را در اشکال سیاسی و سراسری نیز سامان دهیم. این دخالتگری طبقاتی - سیاسی آنگاه با تغییر توازن قوای موجود، امکان ایجاد انواع تشکلات کارگری را بیش از هر موقع تسهیل خواهد نمود.
با نگاه از زاویه مبارزه طبقاتی می توان گفت که بخش نسبتا عمده ای از مبارزات فعالین کارگری در دهه گذشته، تلاش برای ایجاد تشکلات مستقل کارگری در محیط های کار و با هدف سراسری نمودن آنها بوده است. مبارزه ای که اگر چه به دلیل سلطه استبداد سیاسی، دستاورد آن تنها به ایجاد دو سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و شرکت نیشکر هفت تپه و نیز برخی کانون های صنفی معلمان محدود ماند، اما ضرورت ایجاد تشکلات طبقاتی مستقل از کارفرماها، دولت و همه جناحهای جمهوری اسلامی را در آگاهی طبقه کارگر ایران حک نمود و به نقطه قوت جنبش کارگری بدل شد. اکنون اما ضمن ادامه این مبارزه، توجه و در معادله قرار دادن تحولات عظیم سیاسی جاری و اشکال نوین مبارزات و اعتراضات اجتماعی که سربلند کرده اند بسیار حیاتی است.
در این ارتباط تجربه سازمان دهندگان خیزش دی ماه بسیار مهم و گران بها است: آنان توانستند به رغم کم تجربه گی در سازمان دهی اعتراضات گسترده اجتماعی، اقدامات هماهنگ و سراسری که کلیت حاکمیت را مورد هدف قرار داده بود در سطح کشور برپا کنند. واقعیت این است که فعالین طبقه کارگر در مراکز کار از تجربه و امکانات بسیار بیشتری بر خوردارند. بیش از ۱۳٠٠ اعتصاب و تجمع و حرکت اعتراضی توسط کارگران و معلمان و بازنشستگان در سال گذشته - که بی تردید حاکی از وجود سطحی از سازماندهی و تشکل در بین طبقه کارگر است و همه به نوعی با نیروی سرکوب و دولت درگیرند - زمینه بسیار مساعدی برای کار در این عرصه را فراهم کرده است. از این نظر آنچه اکنون به عنوان وظیفه مبرم پیش روی فعالین کارگری و کارگران آگاه و تشکل های مستقل کارگری قرار دارد، ایجاد ارتباط و پیوند بین مبارزه بخش های مختلف کارگری در مناطق و شهرها، بیان مطالبات و خواسته های اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر به عنوان منشور کارگری ( یا تحت هر اسم دیگر)، و سازماندهی اعتصاب ها، تجمع ها، راهپیمایی ها بطور هماهنگ، همزمان و سراسری برای تحقق آن خواست ها و مطالبات است. در همان حال همبستگی و حمایت از مبارزات حق طلبانه زنان در عرصه های گوناگون ( از آزادی پوشش گرفته تا حقوق برابر در کار و اشتغال)، جوانان و هر مبارزه آزادی خواهانه و برابری طلبانه دیگر، بخشی از وظیفه دایمی جنبش کارگری ایران است.
شرایط سیاسی و اقتصادی در ایران ناپایدار و شکننده است. بحران نظام سرمایه داری ایران عمیق و گسترده و بن بست کلیت جمهوی اسلامی همه جانبه است. جریانهای رنگارنگ بورژوازی از جمله سلطنت طلبان و رژیم چنجی های چشم به ترامپ دوخته، برای اعمال آلترناتیوهای خود به حرکت درآمده اند. اگر طبقه کارگر نتواند این شرایط را به نفع خود و اکثریت جامعه تغییر دهد آنگاه نیروهای سیاسی متعلق به طبقه دیگر، شرایط را آنگونه که منافع شان ایجاب می کند، تغییر خواهند داد. در این صورت اوضاع برای کارگران از آنچه هست نیز می تواند بدتر گردد.
مهمترین ویژگی دوران پس از خیزش دی ماه ۹٦ اینست که پاسخ اساسی به همه مصائب و مطالبات طبقه کارگر و دیگر بخش های تحت ستم جامعه به تعیین تکلیف های بزرگ و سراسری، به رابطه قدرت بین حکومت سرمایه داران و طبقه کارگر، به رابطه قدرت بین ارتجاع جمهوری اسلامی و اکثریت عظیم زحمتکشان و ستمکشان گره خورده است. بنابراین اکنون بیش از پیش ضروری است که طبقه کارگر به این سطح از مبارزه همه جانبه سیاسی برای تعیین تکلیف نهایی با نظام سرمایه داری و رژیم سرمایه در ایران وارد شود. طبعا ورود و حضور در این عرصه تعیین کننده مبارزه طبقاتی ملزومات خاص خود را دارد. امر حیاتی امروز اما بیش از هر چیز تشخیص این ضرورت عاجل و اقدام عملی برای پاسخ به آن توسط همه فعالین مبارز، ضد سرمایه داری، سوسیالیست و کمونیست طبقه کارگر است. امری که پاسخ دقیق و عملی آن در گرو وسیعترین همفکری ها، همدلی های رفیقانه و بحث و گفتگوی درون طبقاتی و رشد و گسترش خرد جمعی در بین این فعالین است. ما امضا کننده گان زیر به سهم خود می کوشیم تا در این راه همراه و همدوش طیف وسیع فعالین و مبارزین جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران باشیم.

مرتضی افشاری، استی پیروتی، امیر پیام، فرید پرتوی، ستار رحمانی، ایوب رحمانی

٢٣ خرداد ١٣٩٧- ١٣جون ٢٠١٨