جمهورى اسلامى با تمام قوا به سركوب عریان مبارزات آزاديخواهانه و عدالت طلبانه ی مردم ايران ادامه می دهد. اما به موازات آن، مردم آزاديخواه ايران با اعتراض های متداوم خویش به طور شفاف نشان داده اند كه به چيزى كمتر از آزادی هاى واقعى و بدون قيد و شرط رضايت نمی دهند. سركوب خونين مردم معترض و تعقيب و زندانى كردن فعالين سياسى و اجتماعى با هر عقيده و مرامى و شكنجه، تجاوز و اعدام به هر بهانه اى قويا محكوم است و مورد انزجار شديد كارگران و مردم آزاده ايران و جهان مى باشد.
تا آنجا كه به طبقه كارگر مربوط می شود، جنبش مستقل كارگرى ايران در انتخابات رياست جمهورى شركت نكرد؛ چرا كه كوچکترين توهمى به هيچکدام از جناح هاى حاكميت نداشته و ندارد. فعالان كارگرى به خوبى سال هاى ٥٧ تا ٦٧ و سركوب شوراها و سنديكاهاى مستقل كارگرى و تحميل شوراهاى اسلامى وابسته به رژيم و كارفرماها را به ياد می آورند. در هشت سال دوران ریاست جمهوری خاتمى، سركوب كارگران لحظه اى متوقف نشد و در دوران رياست جمهورى احمدى نژاد، سركوب و بى حقوقى كارگران، دانشجويان و ديگر اقشار مردم به اوج خود رسيد. اما آنچه امروز در برابر جنبش مستقل كارگرى و فعالان كارگرى ايران وجود دارد، تنها جدال هاى دو جناح حاكميت بر سر قدرت و كنترل جامعه نيست. هم اینک، اصلاح طلبان حكومتى و كل جناح حاكم به رهبرى خامنه-اى به خوبى واقفند كه مبارزات مردم ايران، كه كارگران و خانواده هاى كارگرى نيز در آن حضور دارند، یک مبارزه ی گسترده ی ضد حكومتى است. اگر چه هر مبارزه ی ضد حكومتى الزما با منافع طبقه كارگر خوانايى ندارد، اما بايد در نظر گرفت كه حكومت استبدادی جمهورى اسلامى ایران يک نظام سرمايه دارى سركوبگر است كه با توجه به ويژگی هاى مذهبى آن و دخالت دادن اسلام در حكومت، حتى كوچک ترين آزادی هاى فرهنگى و اجتماعى را نيز برنمی تابد. جمهورى اسلامى ایران تا كنون توانسته است فقر و فلاکت و بی امنيتى و بى حقوقى گسترده ای را به كارگران و زحمتكشان و مردم ايران تحميل كند. سركوب مستمر فعالان كارگرى به ویژه در پنج سال اخير نشان داد كه اين نظام در دشمنی با كارگران و دفاع از منافع سرمايه داری و سرمایه داران لحظه اى درنگ نمی كند و امكان هرگونه آسايش و برخوردارى از یک زندگى شايسته ی انسانى را از كارگران و فعالان كارگرى سلب نموده است. سالهاست كه فعالان كارگرى ايران تحت تعقيب و آزار و اذيت هستند و بسيارى از فعالان كارگرى يا زندانى شده اند و يا با حکم حبس های تعليقى دست و پنجه نرم می كنند. اما آنچه که تجربه نشان می دهد، تا كنون دیگر اقشار جامعه به استثناى بخش هاى مترقى جنبش دانشجويى و جنبش زنان از حق و حقوق كارگران دفاع جدى اى نكرده اند. براى طبقه كارگر كاملا شفاف است كه به جز تكيه به خود و نيروى برخاسته از اتحاد طبقاتى كارگران هر تلاشى در خدمت حرکت های اجتماعی طبقات ديگر قرار می گيرد. عدم هرگونه اعتمادى در ميان فعالين كارگرى به آنچه "جنبش سبز" موسوى، كروبى، خاتمى و رفسنجانى گفته می شود از همين درک سرچشمه می گيرد؛ اينكه "جنبش سبز" نه تنها متعلق به كارگران نيست، بلكه تلاش بخشى از حاكميت است براى تحميل برخی اصلاحات محدود در چارچوب حفظ و بقای جمهورى اسلامى و در بهترين حالت برگزارى يك انتخابات مجدد رياست جمهورى. اما همان گونه كه تأكيد شد، تفاوت هايى پایه ای میان مبارزات آزاديخواهانه ی مردم ايران با "جنبش سبز" اصلاح طلبان وجود دارد. مبارزات ضد حكومتى مردم ايران جوهرى آزاديخواهانه و عدالت جويانه دارد و در چارچوب موازين و سياست هاى هيچ کدام از جناح هاى حكومتى، اعم از اصلاح طلبان و يا اصول گرايان، قرار ندارد. در نتیجه در درون مبارزات مردمى، ترويج آزادی هاى بی قيد و شرط بيان، انديشه، اعتراض، تشكل، تجمع، اعتصاب و همچنين برابرى زن و مرد در همه ی عرصه ها و مبارزه براى برخوردارى از يك زندگى شايسته ی انسانى، همواره اهميتى بسزا دارد. تحقق گسترده ی آزادی هاى اجتماعى و سياسى براى طبقه كارگر بسيار حائز اهميت است. در چنین شرایطی كارگران ميتوانند بطور همه جانبه تر و موثرتر در مبارزه با سرمايه دارى و حكومت آن و براى تحقق آزادى و برابرى سازماندهى و سازمانيابى كنند. ايجاد و گسترش انواع تشكلات مستقل و شورايى كارگران و نيز كميته ها، سنديكاها و فدراسيون هاى محلى، منطقه اى و كشورى كارگران در ايران بدون تحميل آنها به حاكميت ممكن نيست. مبارزات جارى مردم ايران از اين پتانسيل و قابليت برخوردار است كه به فعالين كارگرى اين فرصت را بدهد كه خواسته های خود را هر چه گسترده تر اعلام كنند، حول و حوش اين خواسته ها سازماندهى نمايند و در سطح کشور توجه كارگران و نيز مردم معترض به ویژه جنبش دانشجويى و زنان و جوانان را به سمت خود جلب كنند. به میزان موفقيت جنبش كارگرى در اين زمينه ها، راه براى به ميان آمدن كارگران به عنوان یک طبقه ی قدرتمند، متشكل و با استقلال طبقاتى هموارتر ميگردد و به موازات آن، مبارزات آزاديخواهانه ی مردم در ايران را هر چه بيشتر سمت و سويى ترقى خواهانه و پيشرو می دهد و بدیهی است که نفوذ طبقات حاكمه را به حداقل رسانده و امكان به انقياد كشاندن جنبش كارگرى و آزاديخواهانه را می کاهد.
مردم آزاديخواه ایران در موارد متعددى سخن از ضرورت به ميدان آمدن طبقه كارگر متشكل در اوضاع كنونى می كنند، اما همه ی آزاديخواهان بايد بدانند كه پیش از هر چيز راهى جز حمايت گسترده و همه جانبه از كارگران و جنبش مستقل و پيشروى كارگرى ايران ندارند. حمايت از مبارزات كارگران، فعالان كارگرى، کارگران زندانى و تشكل های كارگرى مستقل و به ميان كشاندن خواسته های كارگرى و برابرى طلبانه در مبارزات جارى بسيار ضرورى و اساسى است. رژيم سرمايه دارى سركوبگر، ضد آزادى و ضد كارگر جمهورى اسلامى ایران بايد بداند كه جنبش كارگرى مدافع مردم معترض و آزاديخواه ايران است و مردمان آزاديخواه و برابرى طلب ايران و جهان متحدان جنبش كارگرى ايران هستند.
اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
اول ژانويه ٢٠١٠
info@workers-iran.org
www.etehadbinalmelali.com