من بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری و مدافع حقوق کودکان این نامه را خطاب به شما کارگران سندیکاهای ایرانی نوشتم. چرا که فکر میکنم این شما هستید که می توانید در این شرایط سخت و بحرانی من و خانواده ام را یاری رسانید. شما کم و بیش از وضعیت من و خانواده ام خبر دارید. با این نامه از شمامی خواهم ما را به معنای واقعی کلمه تنها نگذارید.
ما یک طبقه و هم سرنوشت هستیم. شما میدانید که من را تنها به جرم دفاع ازحقوق کارگران و زحمتکشان و دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان دستگیرکردند و در دادگاهی ناعادلانه محکوم به زندان شدم. من نه اولین زندانی ام و نه آخرین. اما بعنوان پدر یک فرزند بیمار سرطانی و کسی که از هر حقوقی محروم شده است، شیرازه زندگی ام از هم پاشیده شده است.
خطاب من به شما هم طبقه هایم و وجدانهای بیداردرجهان است ،که بیعدالتی را نمی پذیرند. من نه میلیاردها پول مردم را بالا کشیدم، نه چپاول کردم، نه دزدی کردم، نه آدم کشته ام و نه به حقوق کسی تجاوز کرده ام. من خواهان ابتدایی ترین حقوق هر انسانی بودم که در این جامعه زندگی میکند. من مانند بسیاری دیگر از هم طبقه ای هایمان بجرم دفاع از حقوق کارگران "مجرم" شناخته شدم و به زندان محکوم شدم. خانواده ام محتاج نان شب هستند و نان آورشان در زندان است. تنها فرزندم به مریضی سرطان خون مبتلا شده و پدرش در زندان است. حتی نمی توانم با خیال راحت در دوره معالجه فرزندم کنار او باشم.ما کارگران از سرنوشت و زندگی مشقت بار هم آگاهیم و می دانیم خانواده های کارگری در چه وضعیت ناهنجاری قرار گرفته اند. اما وضعیت من بدتر است. من دیگر تاب تحمل نگاه فرزندم را ندارم. امروز وقتی به بیمارستان محک می بردمش که مجددا بستری شود، اضطراب سراسر وجودش را گرفته بود. نگران بود که آیا من در کنارش خواهم ماند یا اینکه باید به زندان بازگردم و تنهایش بگذارم. درک این وضعیت برای شماها که پدر هستید سخت نیست. من دارم از درد و رنج فرزندم که دارد جلوی چشمم قطره قطره آب میشود نابود میشوم. نگران وضعیت او هستم. در عین حال نگران از اینکه اگر به زندان برنگردم و درکنار فرزندم بمانم، نیروهای انتظامی به خانه ام میریزند یا در کنار بسترفرزندم با توهین و اذیت و آزار به زندان منتقل ام می کنند. نامه های نیما پسرم و ذبیجه همسرم، و نامه های خودم تاکنون باعث نشده که حکم آزادیم را بدهند. یا حداقل تا بهبود حال فرزندم دست از سرم بردارند.
هم طبقه ها و وجدانهای بیدار! مردم شریف و مدافع حقوق انسانی!
از شمامیخواهم به هر شکلی که میتوانید از من حمایت کنید و خواهان آزادی من شوید. من و همسر و نیمای عزیزم را تنها نگذارید! ما به حمایت و کمک شما نیاز داریم خواهان آزادی من و تمامی فعالین کارگری خصوصا رضا شهابی و محمد جراحی و شاهرخ زمانی و دیگر همکارانم باشید.
بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری و کودک
٣۱ مردادماه ۹۲
رونوشت به سندیکاهای کارگری ایران:
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران
سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه اهواز
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک تهران
سندیکای کارگران نقاش و تزیینات تهران
***********************
برادران زندانی ما یاری شما را می طلبند!
آنچه در ماههای اخیر برای کارگران زندانی اتفاق می افتد، نگران کننده است. پس از فراخوان ٢٠/۵/۱۳۹٢ سندیکاهای کارگری فلزکارمکانیک و نقاش و خانواده های اسالو و جراحی، هنوز هیچ اقدامی در جهت اعزام رضا شهابی جهت مراقبت های پزشکی به بیرون از زندان مشاهده نمی شود.
برخورد نامناسب مامور زندان با محمدجراحی در بیمارستان تبریز در تاریخ ٢٦/۵/۱۳۹٢ باعث شد که محمد جراحی در اعتراض به این برخورد نامناسب، بدون هیچگونه اقدام پزشکی به زندان باز گردانده شود.
بهنام ابراهیم زاده کارگر کارخانه، پدر نیما ابراهیم زاده است. نیما به دلیل ابتلا به سرطان تحت درمان قرار دارد و بودن پدرش درکنار او جزو حقوق انسانی است.
ما از همه سندیکاهای کارگری در ایران وجهان، وجدان های بیدار و مردم شریف می خواهیم که با ارسال نامه به رییس قوه قضاییه ایران از ایشان بخواهند که برادران زندانی و بیمارمان را از زندان آزاد کنند و بهنام ابراهیم زاده به جای زندان در کنار همسرش برای بهبودی فرزند بیمارش تلاش کند.
با ارسال نامه و مطلع کردن ما، در این راه درکنار ما باشید
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک
هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزیینات
٣۱/۵/۱۳۹٢