افق روشن
www.ofros.com

بیانیه مظفر فلاحی

«مشکلات وبلاگ «انجمن چراغ ویسی


مظفر فلاحی                                                                                                        یکشنبه ١ خرداد ١٣٩٠

انجمن کارگری جمال چراغ ویسی، در اول مه ٢٠٠١، توسط جمعی از همرزمان وهم دوره ای های جمال چراغ ویسی (١) و تعدادی از فعالین سرشناس و دست اندرکار جنبش کارگری کردستان و ایران در خارج از کشور تاسیس شد. هدف اصلی از تشکیل انجمن کارگری جمال چراغ ویسی، تقویت گرایش «سوسیالیستی» در جنبش کارگری کردستان و جلب توجه افکارعمومی به اخبار، تحولات، مسائل و مشکلات جنبش کارگری در کردستان و ایران، تبدیل آن به یکی از مسائل و مشغله های محوری در جامعه از جمله در میان نیروهای چپ، و هم چنین کمک به شکل گیری تشکل‌ های مستقل کارگری در کردستان و ایران بود. نیت من و عده ای از دوستان در ابتدای تشکیل انجمن این بود که هر آن چه در توان داریم در راه بسترسازی و کمک به شکل ‌گیری تشکل‌ های مستقل و رادیکال کارگری به کار گیریم. قرار بود این انجمن، به عنوان پل ارتباطی میان ما و فعالین جنبش کارگری جهت تبادل و تجارب فکری - عملی و یاری رساندن به فعالین جنبش کارگری داخل کردستان، برای سازمان بخشیدن به مبارزات کارگران و امر تشکل یابی آنان باشد. اما در عمل انجمن تبدیل شد به محلی برای دعواها و مشاجرات گروهی و سازمانی. تقریبا همه فعالان اولیه انجمن و از جمله خود من، همگی رفتند و پوسته ای بیشتر از آن باقی نماند.
که این پوسته هم گویا قرار بود موجب بازار گرمی جریان مقدم - آذرین باشد که خودشان بیشترین نقش را در برهم زدن این انجمن داشتند. در هفته های اخیر متوجه شدم که اینان با دایر کردن مجدد وبلاگ انجمن چراغ ویسی، نام مرا هم در آن گذاشته اند و به اعتراض من به این کار هم پاسخ ندادند. از آنجا که من به تفصیل در نوشته دیگری جزییات رفتار مخرب این آقایان را بازگو کرده ام (٢) اینجا وارد آن مباحث نمی شوم. فقط می خواهم بگویم که اگر جریانی در دنیای واقعی نتوانسته نیرو بخود جلب کند و دست از سر کسانی که خوب آنها را می شناسند و دستشان را رو کرده اند بر نمی دارند؛ فقط دارند نشان می دهند که مشکلات شان اصلا سیاسی نیست. کسانی که با تخریب و توطئه گری زندگی می کنند معمولا مشکلات روانی زیادی هم دارند. اگر برای گردانندگان این وبلاگ، بودن نام من در این سایت موجب آرامش روحی می شود، من خوشحالم که توانسته ام کمکی به حل معضلات قدیمی شان بکنم. و البته راه حل بهتر برای حل اینطور مشکلات این است که برای معالجه به روانشناس مراجعه کنند.
اینکه چرا نهادهای کارگری ای که در سال های اخیر درست شدند به وضعیت امروز دچار شده اند مساله ای است که برای هر فعال جنبش کارگری باید مورد تعمق قرار بگیرد. جنبش کارگری بدون متشکل شدن نمی تواند پیش برود و بناچار باید به بررسی این وضعیت بپردازد. و این امری است که بطور قطع فعالان جدی و صاحب امر جنبش کارگری مشغول آن هستند. این دسته از فعالان کارگری کارشان دزدی از این سایت و آن وبلاگ و پرونده سازی و تخریب و توطئه و برهم زدن هر جمعی که به ساز شان نرقصد، نیست.
انجمن فعلی چراغ ویسی ربطی به آنچه در ده سال پیش ساخته شد، ندارد. این وبلاگ امروز محل پیشبرد سیاست های جریان آذرین – مقدم است و آنها هم به کاری مشغولند که تنها از دیوانگان یا ورشکستگان به تقصیر ساخته است. و تا جایی که من اطلاع دارم هیچکدامشان ورشکسته نشده اند!
در اینکه من این انجمن را ترک کرده ام تردیدی نیست و آنها که باید بدانند می دانند. پس مساله این است که گردانندگان وبلاگ انجمن بر معضلات حاشیه ای شدن شان بشیوه ای معقول غلبه کنند و نیازی نداشته باشند نام انسان های خوشنام و دلسوز این جنبش را چه آنها که زنده اند (مثل امثال من) و چه آنها که جان باخته اند (مثل جمال چراغ ویسی)، قرض بگیرند.

مظفر فلاحی، کارگر متال ١٣٩٠

از بنیان گذاران اتحادیه صنتگران سنندج و انجمن کارگری جمال چراغ ویسی

(١) زنده یاد جمال چراغ ویسی، از فعالین سرشناس جنبش کارگری کردستان و سخنران اول ماه مه سال ١٣٦٨ در شهر سنندج بود که مدتی پس دستگیری و تحمل زندان و شکنجه، توسط جانیان حکومت سرمایه داری اسلامی، اعدام گردید.
(٢) این مقاله تقریبا دو سال پیش منتشر شد. برای اطلاع خوانندگانی که از ماجراهای انجمن چراغ ویسی بی اطلاعند، این مقاله را در ادامه ضمیه می کنم.

**********

نامه سرگشاده ......
نامه سرگشاده خطاب به رفقای کارگرم

به دنبال کناره گیری من از انجمن جمال چراغ ویسی و استعفا از حزب کمونیست ایران تعدادی از سایتهای اینترنتی و فعالین کارگری در داخل و خارج از کشور سوالاتی را در مورد علل و عوامل این تصمیمم را مطرح کرده و برایم فرستادند. با تشکر از این دوستان در این نوشته کوتاه سعی می کنم به تعدادی از این سوالات پاسخ دهم

س: اخيرا مطلبى از شما تحت عنوان کناره ‌گیری از “انجمن جمال چراغ ويسى” و استعفا از حزب کمونیست ایران در ھمين سايت منتشر شد. دراین مطلب اشاره کرده بودید که در آینده‌ای نزدیک دلایل این تصمیم را برای طرفداران جنبش کارگرى توضیح خواهید داد. رفيق مظفر چه‌ عواملى موجب این تصمیم شما شد؟
ج: من در سن خیلی پائین وارد بازار کار شدم و طعم تلخ استثمار و بردگی مزدى را در زمانی که هنوز یک کودک 7 ساله بودم چشیدم. ازهمين روى هم طى كار و فعاليت به نياز به همبستگى طبقاتى و ضرورت تشكل بيشتر بيشترپى برده ام. بدين منظورهم اكنون که حدود۴٠ سال از زند گیم می‌گذرد همیشه كوشيده ام تا درجهت متشکل کردن کارگران حول منافع طبقاتی شان حركت كنم. براين باروم که تشکل كارگرى مى بايست کاملا مستقل ازسرمايه دارى و تمام احزاب و سازمان ها و فرقه یی كه خود را طرفدار كارگران مى دانند باشد تا خودشان بتوانند آزادانه با استقلال فکری و پرنسیپهای طبقاتی خود را حفظ کنند وبا اتکا به نیروی خود کارگران برای تحقق خواستها و مطالبات انسانی آنان مبارزاتشان را علیه سرمایه رهبری و هدایت کنند. با داشتن این تعریف از تشکل، شش سال پیش همراه با جمعی از فعالین کارگری انجمن کارگری جمال چراغ ویسی را در خارج کشور تشکیل دادیم که دربیانیه آن آمده است:
«انجمن کارگری جمال چراغ ویسی درروز یازده اردیبهشت ١٣۸٠ برابر با اول مه ٢٠٠١ توسط جمعی از همرزم و هم نسل جمال چراغ ویسی وتعدادی از فعالین سرشناس و دست اندرکار جنبش کارگری کردستان و ایران در خارج از کشور تاسیس شد. هدف اصلی از تشکیل انجمن کارگری جمال چراغ ویسی تقویت گرایش (سوسیالیستی) در جنبش کارگری در کردستان و جلب توجه افکارعمومی به اخبار، تحولات، مسائل و مشکلات جنبش کارگری در کردستان وایران و تبدیل آن به یکی از مسائل مرکزی در جامعه، از جمله در میان چپ، و کمک به شکل گیری تشکل‌های مستقل کارگری درکردستان و ایران بود». نیت من وعده ای از دوستان درابتدای تشکیل انجمن این بود که هر آنچه در توان داریم در راه بسترسازی و کمک به شکل‌گیری تشکل‌های مستقل و رادیکال کارگری بکار گیریم. قرار بود انجمن به عنوان پل ارتباطی میان ما و فعالین جنبش کارگری جهت یاری رساندن این فعالین برای سازمان بخشیدن به مبارزات کارگران و امر تشکل یابی آنان باشد.

حال سئوال اینست که آیا واقعا اینطور شد؟
اگر خیلی خلاصه بخواهم بگویم بنظر من انجمن تبدیل شد به محلی برای دعواها و مشاجرات گروهی و همین باعث می شد که اصلا به کار اولیه ای که در نظر داشت نتواند بپردازد. من قضاوت در این باره را به افکار عمومی و خود کارگران و تشکلات کارگری که قرار بود ما ( انجمن چراغ ويسى) به آنها کمک کنیم می‌سپارم. من از انجمن کارگری جمال چراغ ویسی استعفا ندادم بلکه کناره‌گیری کردم. تلاش و کوششم این بود که استقلال انجمن را حفظ کنم و از وارد شدن در بحثهای حزبی و گروهی جلوگیری کنم ، و بشهادت همه کسانی که با نامه و ای میل و تلفن و حضوری با آنها در این ۶ سال در تماس بوده ام، همه سعی ام را کردم. این به این معنا نیست که ما نسبت به گرایشات و اختلافات درون طبقه کارگر بی ‌تفاوت باشیم. ما بعنوان یک انجمن کارگری که در خارج از محیط کار و زندگی اصلی‌مان قرار گرفته‌ایم ، اگر قرارباشد اظهار نظری در این باره بکنیم، باید اولأ در جهت تقویت گرایش رادیکال در درون جنبش کارگری باشد دومأ و از همه مهمتر باید در راه کمک کردن به منافع عمومی طبقاتی کارگران باشد و نه در خدمت منافع حقیر فرقه‌ای و متلاشی کردن تشکلی که با هزاران خون دل بوجود آمده بود، حالا چه این تشکل در خارج کشور درست شده باشد چه در داخل .

اما چه‌ عواملى و یا عملکردی موجب به کناره ‌گیری من شد؟
ببینید من در اظهار نظر خودم جواب این سئوال و موضوع را کمی مورد اشاره قرار دادم، سعی کردم بگویم که انجمن استقلال خودش را از دست داد و تبدیل شد به ابزاری برای کارهایی دیگر. این انجمن آن انجمن نیست که ما در ۶ سال پیش تشکیل دادیم، و یا گویاتر بگویم متأسفانه نگذاشتند که انجمن درراه تحقق اهدافی که برای خود تعریف کرده بود قدم بردارد، و مسیر پیشروی آن به سوی کمک و یاری رساندن به فعالین جنبش کارگری را منحرف کردند. البته در طول تاریخ مبارزاتی طبقهٔ ما، این اولین بارو آخرین بارنخواهد بود که فرصت طلبان و اپورتونیستهای محفل باز فرقه گرا برای رسیدن به نیت شوم و منافع ضد کارگریشان، تشکلی نظیر انجمن جمال چراغ ویسی را دستمایه اهداف حقیرانه خودشان قرار می‌دهند. زمانی که متوجه شدم اعتبار انجمن دارد در خدمت پیشبرد منافع سازمانی وگروهی عده ای قرار می‌گیرد برای من این انجمن دیگر نمی‌توانست مشروعیت داشته باشد.
از دست دادن استقلال آن و قبضه کردنش برای خدمت به اهداف یک گروه خاص، راستش را بخواهید دیگر با پرنسیپهای هيج فعال كارگرى همخوانی نمی توانست داشته باشد و ندارد. بعنوان یک فعال کارگری که در اوایل تشکیل این انجمن برای تحقق اهدافش تلاش می‌کردم، همیشه سعی و کوششم این بود که نگذارم این انجمن در خدمت یک گروه و جریان خاصی قرار گیرد. ولی متاسفانه درهدفم موفق نشدم، اینها حتی از غیبت چند ماههٔ من که علتش نارسائی جسمانی بود سوء استفاده کردند.
روابط حزبی و تشکیلات نیز نه تنها کمکی برای از سر راه برداشتن این موانع نبود، بلکه خود مزید بر مشکلات بود. لازم است بگویم که من دوره ای طولانی در حزب کمونیست ایران بودم و طبعا زمان بیشتری نیاز دارم تا بتوانم درک و تبیین خودم را از این دوره بگویم که امیدوارم در آینده بتوانم این کار را بکنم. در درون روابط حزبی من از جمله کسانی بودم که پیوسته مراقب این بودم که نقش سالمی در این روابط داشته باشم و حتی در پی تلاش برای اصلاح آن باشم. من تا مدتها فکر نمی‌کردم که توطئه‌چینی‌ها، مماشات‌ها، زیر پا خالی کردن‌ها و استفادهٔ ابزاری از جنبش و فعالین کارگری خصلت ذاتی این مناسبات حقیر فرقه‌ای و تشکیلاتی است. برعکس به غلط فکر می‌کردم این بخاطر این است که افراد و سازمان‌ها دچار اشتباه می‌شوند. زمان گذشت و دیدم که چنین نیست. واقعیت این بود که « خانه از پای بست ویران بود». بحث بر سر تعلق به تاریخ دیگری و سنت دیگری بود. بیگانگی با سنتهای مبارزه کارگری را بهتر از هر چیز درهمین مسائل بظاهر کوچک می شود دید. بحث بطور واقعی بر سر دو تاریخ، دو افق مبارزاتی و دو نوع رویکرد به زندگی و مبارزه است.

س: شما در استعفا نامه‌تان به‌ مريضى خودت اشاره‌ کرده‌ايد و در ادامه‌ آن تاکيد بر آن داشته‌ايد که‌ به‌ محض بھبود در کسالت جسمانى، توضيحات بيشترى براى افکار عمومى خواھيد داد و ھمچنين در قالب ديگرى فعاليت‌ھاى کارگرى خود را از سر مى‌گيريد. اکنون شما وبلاگى به‌ نام کارگر کمونيست “جمال چراغ ويسى” داير کرده‌ و از سوى ديگر پيامى شاد باش نيز راجع به‌ آزادى محمود صالحى از زندان، در ھمين سايت نشر داده‌ايد. تحرک اخير شما، اين سوال را در ذھن مطرح مى‌کند که‌ علاوه‌ بر کسالت جسمانى، مسائل ديگر نيز در استعفاى شما دخيل بوده‌ باشد. در اين رابطه‌ لطفا توضیحات بیشتری بدهید؟
ج: از لحاظ جسمانی برایم متاسفانه مشکلاتی بوجود آمد وهنوزهم بهبودی کامل نیافته‌ام همین مسئله هم باعث غیبت من در کارهای انجمن و کاستی در فعالیت‌های کارگریم برای یک دوره‌ای معین بود. اما با توجه به اینکه وضع محمود و دیگر بچه ها نه تنها بهتر از من نبود، بلکه هزار برابر بدتر از وضع جسمانی من را داشتند و من در این مدت همیشه روحیه و استقامت محمود را برای خودم الگو قرار می ‌دادم، با توجه به مسئولیتی که در قبال جنبش کارگری برای خودم داشتم، همیشه کوشش می‌کردم که بهر نحوی که اگر کاری از دستم برآید کمک کنم و در این اواخرهم که محمود اعتصاب غذا کرده بود ضرورت کارکردن را پیش از پیش احساس می‌کردم. من از این جمع کناره گیری کردم و کناره گیری من هم وجود اختلافات سیاسی در درون ما بود و بعنوان کسی که جمال را مظهر مقاومت و جسارت می‌دانم نمی‌خواستم جا را برای کسانی که فقط می‌خواهند از اسم جمال برای اهداف گروهی وفرقه‌ای خود استفاده کنند خالی کنم واین عاملی بود که یک وبلاگ را به کمک دیگر دوستان راه اندازی کردیم. راستش برای من سخت بود که همینطوری اسم و جایگاه جمال را برای کسانی که هرگز جمال و جمال‌ها را درک نکردند و نمی‌خواهند بکنند خالی کنم و بگذارم از این اسم هر جوری که دلشان می‌خواست استفاده کنند. انجمن برای من ابزاری بود جهت خدمت کردن به امر مبارزات طبقاتی همزنجیرانم، وقتی دیدم که افرادی را به نیت قبضه کردن انجمن در خدمت پیشبرد منافع فرقهٔ نیم وجبیشان با برنامه ریزی و توطئه گرانه به درون آن فرستاده‌اند، دیگر برای من این ابزار بهیچ وجه نمی‌توانست مطلوب باشد.

س: بعد از استعفاى شما، اطلاعيه‌اى به‌ امضاى شش نفره “انجمن جمال چراغ ويسى” صادر شده و در آن قيد کرده‌اند که‌ گويا “کاربرى” سايت و ھمچنين کد ای میل اين “انجمن” بطور مشکوکى حک شده‌ است. در اين رابطه‌ چه توضیحی دارید ؟
ج: ببینید بعنوان کسی که از روز اول تأسیس انجمن تا شش ماه قبل از تاریخ کناره گیریم ازآن، مسئولیت تمام کارهای خبری، نامه‌نگاری، ای میل‌ها و سایت را بعهده داشتم و هرگز بدون اجازه بقیه دوستان کاری را انجام ندادم که به حیثیت و اعتبار انجمن لطمه وارد کند. و اما داستان حک کردن سایت و ایمیل انجمن و آن اطلاعيه‌اى که به‌ امضاى شش نفرپخش گردید. اولا نه سایت حک شده بود و نه ای میل، بلکه برعکس هم سایت و هم ای میل را این دوستان حذف کردند و بجای آن یک سایت و یک ای میل جدید با کد تازه درست کرده بودند. با این کار در واقع هدایت سایت را از دست من گرفتند و بهانه اش را گذاشتند به اینکه سایت را حک کرده اند! و وقتی من اعتراض کردم اطلاعیه دادند و نام مرا هم در آن نگذاشتند (١). موضوع این طور بود که حدود تابستان سال ٢٠٠٧ بود که برای من مشکلات جسمانی پیش آمد وهمان موقع یک یادداشت کوتاه را برای رفقای اتحاد بین‌الملل هم فرستادم واعلام کردم که من را برای مدتی از فعالیت‌ها معاف کنید و همزمان یک جلسه در انجمن که با حضور آقایان علی خدری، یدی عزیزی و یک نفر بنام صدیق اسماعیلی گذاشتیم. من خودم صدیق را بعنوان یک انسان جوانی که انرژی اش را در خدمت مبارزات کارگران می گذارد و فن و تکنیک اداره سایت را هم بلد است، پیشنهاد کردم که هم سایت، ایمیل و یک سایت دیگر را که با انجمن در همکاری نزدیک بود اداره کند و خودم نیز از دور و نزدیک کمکش ‌کنم تا وضع جسمانیم کمی بهبود بیابد. در مدتی که این آقا مسئول سایت و ایمیل بود من بخاطر برخی مسائل با بخشی ازرهبری حزب کمونیست ایران که با نظرات آقایان رضا مقدم و ایرج آذرین در رابطه با کمیته هماهنگی و انجمن موافق بودند اختلاف پیداکردم در حقیقت باید بگویم که علت اختلافات من با حزب هم بخشا ناشی از نحوه برخورد حزب با دخالت کردن کسانی بیرون از انجمن (از‌جمله جریان مقدم وآذرین) در کارهای انجمن بود. این جماعت می‌خواستنند انجمن کارگری جمال را وارد جدال خودشان با بخشی از فعالین کارگری درون کمیته هماهنگی کنند و رسمأ از انجمن درخواست می‌کردند که در این باره اطلاعیه رسمی صادر کند. اینها می ‌خواستند از انجمن جمال چراغ ویسی به عنوان ابزاری در خدمت پیشبرد مقاصد ضد کارگریشان که همانا شقه شقه کردن صفوف فعالین کارگری متشکل درکمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری بود، استفاده کنند. من خیال می‌کردم صدیق اسماعیلی را من به درون انجمن جمال آورده‌ام، ولی بعدها معلوم شد که این آقا با برنامه فکرشده ای به داخل انجمن فرستاده شده است و هدف از آمدن او به انجمن این بوده که جناح کسانی را که با اهداف رادیکال کمیته هماهنگی در انجمن جمال مخالفت داشتند تقویت کند. جریان مقدم – آذرین و مدافعانشان در حزب کمونیست در طول این شش سال گذشته همیشه دراین فکر بودند تا نظرات و اهداف خودشان را از کانال انجمن جمال برعلیه مخالفان و فعالین کارگری که می‌خواستند مستقل باشند و برای این فرقه‌گرایان نمی‌خواستند تره هم خرد کنند و علیه خرابکاریهاشان می ایستادند، پیش ببرند. اینها متوجه شدند که مانع اصلی تحقق این طرح و برنامه ضد کارگریشان من هستم و می‌بایست با یک نقشه حساب شده از شر این مزاحم خلاص می‌شدند.
صدیق اسماعیلی تبدیل شد به خود رهبرخواندهٔ جمعی از کارگران چپ و سوسیالیست (٢) تا بشکلی «دمکراتیک» مواضع تفرقه افکنانه شان را پیش ببرند. و از طریق او کاری کردند تا من خودم از سر راه آنها کنار بروم.
دوست دارم برای روشن‌تر شدن مسئله اشاره کنم که در تابستان ٢٠٠٧ یک جلسه با حضور علی خدری، یدی عزیزی و صدیق اسماعیلی که آن زمان تازه به ماموریت گمارده شده بود، گذاشتیم. دراین جلسه حامد کریمی (شاطر حامد)، ارسطو شعبانی و توفیق فرجی حضور نداشتند و در این ماجرا دخیل نبودند و نیستند و حساب این دوستان را با این جماعت باید جدا ارزیابی کرد. متاسفانه این دوستان در این اختلافات و کشمکشها ساکت و فقط از دور نظاره گرهستند.
حضور من در انجمن برای کسانی که می‌خواستنند از انجمن جهت منافع گروهی خود استفاده کنند ناخوش آیند بود و از همان سال اول این آقایان بنای مخالفت را با من گذاشتنند. برای روشن شدن این مخالفت ها به چند نمونه اشاره می‌کنم و قضاوت را به رفقای کارگرم و فعالین کارگری و همه انسان‌های آزادی خواه و برابری طلب واگذار می‌کنم. در اولین روز اعلام کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل آزاد کارگری توسط یکی از رهبران این حرکت یک ایمیل برای انجمن آمده بود و خوشبختانه چون ایشان علنی کار هستند اگر لازم باشد اسم این دوست کارگر را اعلام می‌کنم، در ایمیل بیانیه اعلام موجودیت کمیته پیگیری بود و فورا به دوستان انجمن و… خبر دادم که ما باید هرچه زودتر در این مورد یک جلسه خودمانی بگیریم. بعد از چند روز ما در یک اتاق خصوصی در پالتاک باهم جمع شدیم و بیانیه را خواندیم و دوستان حاضر اظهار خوشحالی کردند ولی رضا مقدم (فایل صدای جلسه در آرشیو هست)( ٣) بیش از حد ذوق زده شد و اظهار داشت که انجمن باید هرچه زودتر یک اطلاعیه در حمایت از این بیانیه رو به بیرون بدهد. من مخالف اطلاعیه بیرونی به این شیوه بودم و همانجا گفتم که ما باید ضمن حمایت از این حرکت یادآوری کنیم که این دوستان مرتکب اشتباه بزرگی شده‌اند، که از وزارت کار که خود یکی از عاملین اصلی این سیاه‌روزی به کارگران ایران است اجازه برپایی تشکل کارگری گرفته‌اند. نتیجه این شد که ما اطلاعیه صادر نکردیم و قرار شد هرکس به اسم خود در این مورد حرف یا نوشته بیرون بدهد. از این ماجرا چند هفته گذشت و کمیته هماهنگی اعلام موجودیت کرد و من از اولین کسانی بودم که برای رفقای کمیته هماهنگی پیام دادم و حمایت خود را از این حرکت اعلام کردم و انجمن هم در این باره یک اطلاعیه حمایتی صادر کرد. در رابطه با کمیته هماهنگی هم ما بیشتر به بازتکثیر خبرها و نوشته‌های این دوستان، کسب حمایت و معرفی این دوستان به اتحادیه‌ها و تشکل‌های کارگری تلاش می کردیم. همچنین بعنوان افراد در انجمن هر کس آزاد بود که روابط خودش را با این دوستان حفظ کند. اما ماجرا به اینجا ختم نشد و از آنجا که من با اشتیاق و صداقت تمام برای کمک کردن برای اهداف اعلام شده کمیته هماهنگی شبانه روز کار و تلاش می‌کردم ، این آقایان از همان روز اول بنای تفرقه و دودلی را براه انداختند. برای نمونه و در رابطه‌های شخصی این شایعه را برای من درست کرده بودند که من هنوز خط خودم را روشن نکرده‌ام در مورد کمیته پیگیری و در مصاحبه‌هایم با رادیوهای فردا و فرانسه از کمیته پیگیری دفاع کرده ام. من همان موقع به اینها اخطار دادم که از این بی‌پرنسیپی‌ها و شایعه پراکنی‌ها دست بردارند. همچنین در مورد اعتراضات کارگری در سنندج و سقز کاملأ فرقه‌گرایانه رفتار کردند وتمام تلاش شان کشاندن این فرقه‌بازی‌ها به درون انجمن بود. در مقابل شان ایستادم و مخالف شدید این نوع روش‌ها بودم. درمورد ارزیابی شان از مبارزات کارگران و سندیکای شرکت واحد و برخورد اینها با افراد و تشکلهای کارگری در خارج کشور و بی ‌حرمتی کردن به این تشکل‌ها و افراد موجود در این تشکل‌ها (اسناد جلسات موجود هست) به آنان مرتب هشدار می‌دادم تا اینکه دیدند با حضور من عملا نمی‌توانند کاری از پیش ببرند سرانجام مجبور شدند خود را کنار بکشند. مدتی با این کارشان خواستنند انجمن را به تعطیلی بکشانند. برای نمونه به مدت ٢ سال این آقایان حاضر نبودند در حرکات و اعتراضات کارگری با من همکاری کنند و فقط گاه گاهی در اتاق‌های پالتالک برای رهایی طبقه کارگر ایران مبارزه می‌کردند. خلاصه کنم که این آقایان می‌خواستنند انجمن را در خدمت اهداف خود برای پیشبرد سیاست‌های تفرقه افکنانه خود بکار ببرند. برای نمونه ما در انجمن مخالف شدید دخالت کردن در کارهای کمیته هماهنگی بودیم و بشدت مخالف برخوردهای کینه ‌توزانه رضا مقدم با فعالین کارگری بودیم. مشخصا من با ارزیابی ایشان در مورد کمیته هماهنگی مخالف بودم. ولی اینها می ‌خواستتند که انجمن را وادارکنند که در جبهه آنان باشد و به نفع آذرین -مقدم گام بردارد که ما در چندین جلسه با اینکارشان مخالفت کردیم.
با شدت گرفتن این وضع من شخصا از حزب کمونیست ایران در این باره بارها تقاضای کمک کردم و در رابطه با تلاش بخشی از رهبری حزب برای زنده کردن این جریانی که دیگر تمام شده بود و مشخصا خراب کاریهای آذرین – مقدم و هشدار دادم (اشاره به مصاحبه های پی در پی آقای مقدم با کومه له TV است) و هر بار با بی‌اعتنایی خط غالب بر حزب روبرو می شدم. این بخش از رهبری حزب بجای برخورد مسئولانه در عوض مدعی می‌شد که اختلافات نه سیاسی، بلکه اختلافات شخصی بین من و علی خدری (یعنی نماینده آذرین و مقدم) است. البته اینگونه رفتارهای بخشی از رهبری حزب با من در اوایل غیر عادی بود ولی با مرور زمان انگیزه‌های واقعی این رفتارهای رهبری حزب خود را بیشتر نشان داد. معلوم شد که اینها حاضر بودند که مرا فدای منفعت‌جویی‌های ضدکارگری خود کرده و برای خورد کردن من مدعی می‌شدند که اختلافات شخصی است. این را هم بگویم که معمولا هر جا که جواب سیاسی ندارند طرف مقابلشان را متهم می کنند که شخصی برخورد می کند! آنها به صراحت مدعی می‌شدند که با جریان مقدم و آذرین هیچ اختلاف سیاسی ندارند. کناره گیری من از حزبی که ٢۵ تا ٣٠ سال از عمر خود را در آن سپری کردم کار ساده ‌ای نبود و نمی‌توانست باشد. اما از دست من متأسفانه کار آنچنانی ساخته نبود، بخشی از رهبری حزب تصمیم خود را آگاهانه گرفته بود که همدوش این جریان امتحان پس داده غیرکارگری شود. بنابراین اصلا جای تعجب نبود که درخواست من از حزب جهت جلو گیری از این توطئه‌ها و پیداکردن راه‌حلی جهت بیرون رفتن از این اختلافات بی‌نتیجه بماند. من اطمینان دارم که اعضای حزب و کومه له هرگز خرابکاری های اینها را در کومه له و حزب فراموش نخواهند کرد و بالاخره رهبری حزب باید جواب گو باشد. و من در تاریخ سه‌شنبه ١ آبان ١٣۸۶ این یادداشت را برای رهبری حزب کمونیست ایران ارسال کردم:

از :مظفر فلاحی
به: حزب کمونیست ایران

از طریق این یادداشت کوتاه کناره گیری خود را از حزب کمونیست ایران را اعلام می‌کنم. پروسه این کناره‌گیری، که امروز رسمیت می‌یابد، از مدتها پیش شروع شده است. قبل از کنگره نهم متوجه گردیدم که در سمت گیری ‌های حزب به سوی اهداف اعلام شده‌اش انحرافاتی وجود دارد. در بستر مبارزات درونی حزب متوجه شدم که امکان تاثیرگذاری رهبران کارگری و کمونیست بر سیاست‌ها و سمتگیری‌های حزب روز به روز کمتر می‌شود. در پایان برای تمامی رفقای حزب کمونیست ایران آرزوی تندرستی و شادی دارم.

ارادتمند شما: مظفر فلاحی سه شنبه ١ آبان ١٣۸۶
رونوشت: کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و تمامی رفقای تشکیلات حزب

این متن استعفای من از حزب بود و این دوستان تابحال حاضر نشدند که این یادداشت را به سایر رفقای تشکیلات حزب بدهند. در حقیقت اگر کسی از من بپرسید که چرا از حزبی که حدود ٢۵ سال عمر خود را در آن صرف کرده‌ام کناره‌ گیری می‌کنم، جواب من برشمردن این اختلافات خواهد بود. اختلافاتی که واقعی هستند و به عنوان یک فعال کارگری که عضویت در حزب را تنها به عنوان ابزاری جهت خدمت به منافع طبقه کارگر می‌دانستم، دیگر نمی‌توانستم از دور نظاره‌گر همکاری آن با جریانی همچون مقدم و آذرین باشم.
همکاری ‌هایی که هیچ ربطی به منافع جنبش کارگری نداشت و فقط خاصیت آن برای برونرفت از بحران تشکیلاتی بود. همکاری و نزدیکی فرقه موسوم به اتحاد کارگری سوسیالیستی با حزب هم بسیار برنامه‌ریزی شده است، این فرقه که تا چند سال گذشته کاملأ مرده بود، مصمم بود تا از اعتبار کومه‌له در کردستان برای باز کردن جای پا در میان بخشی از فعالین کارگری استفاده کند و بدین ترتیب به خیال خودشان در آینده بتوانند آنان را پشت ویترین‌های حزب هنوز ساخته نشده خود قرار دهند. البته اینها واقعأ خیال خام کرده‌اند. فعالین کارگری کردستان بسیار بیشتر از آنچه که این آقایان خیال می‌کنند هوشیارند. فعالین کارگری کردستان خوب می‌دانند فرقه موسوم به اتحاد کارگری سوسیالیستی در طول این چند سال آنچه را که در توان داشته است بر علیه فعالین کارگری، از‌جمله آن رویکردی که درون کمیته هماهنگی نمی ‌خواست تسلیم راهکارها و سیاست‌های رفرمیستی این آقایان شود بکار انداخت. تشکیل کمیته هماهنگی که در تاریخ جنبش کارگری ایران بی ‌نظیربود محصول تلاش‌های صادقانه آن دسته از فعالینی بود که در بطن جنبش کارگری سالیان دراز مشغول بسترسازی و تشکل‌یابی کارگران بودند. اینان گرد هم آمده بودند تا بلکه بتوانند کارگران راهرچه منسجم تر بر علیه کلیت نظام سرمایه‌داری متشکل کنند برای اینان کارگر کرد و ترک و فارس و بلوچ و….. هیچ معنایی نداشت. هدف و نیت صادقانه این فعالین که از بیانیه اعلام موجودیت کمیته هماهنگی و اساسنامه آن کاملأ پیداست این بود که توده‌های طبقه کارگر را در تشکل‌های ضدسرمایه‌داری متشکل کنند، به عنوان یک فعال کارگری هیچ وقت به خود اجازه ندادم و نخواهم داد در مقابل دسیسه‌ها و توطئه های مافیایی و ضد‌کارگری این فرقه برای چند شقه کردن صفوف آنان ساکت باشم.

س : رفیق مظفر شما در جواب به سوالات در چند مورد اشاره به نقش مخرب جریان اتحاد کارگری سوسیالیستی در رابطه با کمیته هماهنگی کردید، آیا می‌شود توضیحات بیشتری در این زمینه بدهید؟
قبل از هرچیزی دوست دارم بگویم که در اینکه در درون کمیته هماهنگی دو رویکرد با تفاوت‌ها و اختلافات شفافی به جان هم افتادند شکی نیست. سئوال مهم این است که این صف‌آرایی و تقابل به طور واقعی چگونه به وجود آمد و چگونه بر کمیته تحمیل گردید. برای جواب به این سئوال اول باید به اهدافی که کمیته از آغاز تشکیل پیش ‌روی خود قرار داده بود نگاهی بیاندازیم. تردیدی نیست که شالوده کار کمیته بر بسترسازی برای ایجاد تشکل ضدسرمایه ‌داری استواربود. در آغاز هیچ یک ازفعالین کارگری که در تأسیس آن دخالت داشتند یا بعدها به عضویت آن در آمدند با این جهتگیری مخالفتی نشان نمی‌دادند. خود کارگران هم دلیلی نداشت که مخالف این رویکرد باشند. اما تمام روح کلام در این است که احزاب و گروههای چپ این رویکرد را ضد منافع حقیر سکتی خود می‌دیدند. آنها می ‌گفتند اگر قرار است کارگران خودشان خود را ضدسرمایه داری و قادر به سازمان دادن خویش برای مبارزه علیه سرمایه ببینند دیگر به تسمه نقاله انتقال گروه ما به قدرت سیاسی تبدیل نخواهند شد. این گروهها و احزاب به همین دلیل با تمامی قدرت بسیج شدند تا این کمیته را از این جهتگیری باز دارند. اما نطفه اصلی تقلاء برای منحرف ساختن کمیته از رویکرد ضدسرمایه‌ داری از سوی اتحاد سوسیالیستی کارگری و در خانه امثال رضا مقدم و…. بسته می‌شد. این جریان آگاهانه شروع به توطئه کرد. در همین راستا بحث اساسنامه را بشکل هایی به درون کمیته هماهنگی بردند. اختلافات در زیر پوشش کشمکش‌های اساسنامه ای ظاهر شدند. اما در واقع مساله این بود که رضا مقدم این بار هم جایش تنگ شده بود! آنچه که بسیار بدیهی می‌نمود این بود که این اختلافات و تفاوت‌ها نه به یک عامل بازدارنده و متلاشی‌ گر دراین کمیته، بلکه به یک نیروی محرک به دامن زدن بحث‌هایی باشد که در ارتقاء آگاهی و دانش طبقاتی کارگران بدل گردد. اما اینطور نشد، زیرا تحریکات بیرونی هدفمندی که به آن اشاره شد، این تفاوت‌ها را ـ که تا مقطع ویژه‌ای اصلا نمی ‌شد نام آنرا اختلاف گذاشت ـ از کانال و بستر اصلی خود خارج کرده و یک جو بسیار ملتهب و نارفیقانه‌ای در درون کمیته بوجود آورد. در واقع شالوده تفرقه ‌افکنی در کمیتهٔ هماهنگی بدست کسی پی ریزی شد (یعنی رضا مقدم) که گویا در جایی گفته است «کی توجنبش کارگری از من سوسیالیست تره»! رؤیای سلطه روی کمیتهٔ هماهنگی این جمع می‌توانست تنها از یک پل بگذرد، و آنهم حضور چند کارگری در کمیته بود که مساله شان خیلی چیزهای دیگربود غیر از خود جنبش کارگری و اینها توسط رضا مقدم کشف شدند. رضا در کار با این افراد هم یکبار دیگر نشان داد که در مبارزه سیاسی نه با سنتهای کارگری بلکه با شیوه کفتربازی عمل می کند! فعالین این کمیته ابتدا به ساکن هیچ گونه اهمیتی برای این جریان گمنام قائل نبودند و حتی همبستگی بین خودشان آنقدر محکم و درخشان بود که به این جریان جواب‌های دندان ‌شکن دادند. ولی اقدام‌های توطئه‌آمیز بسیار حساب شده و با حمایت بخش های دیگری از چپ که جلوی صحنه نمی آمدند، بالاخره کمیته هماهنگی را فلج کرد. آنها نتوانستند کمیته را زیر سلطهٔ خود بکشند، ولی توانستند همبستگی بین فعالین کارگری را مخدوش ساخته و کمیته را به روزی بیاندازند که همه شاهد آن هستیم. این کار برایشان به هیچ وجه نمی‌توانست مقدور باشد، مگر اینکه تفاوت‌ها و اختلافات درون کمیته را تا حدی شعله‌ور سازند که دیگر همدلی و همفکری در درون این کمیته عملا ممکن نباشد. بنظر من نمونه کمیته هماهنگی نشان داد که جنبش چپ از چه نوع فعالیت کارگری حمایت می کند. این تجربه درس هایی دارد که باید سالها درباره اش حرف زد. و کاری که رضا مقدم و ایرج آذرین کردند، هم بهترین نمونه برای نحوه برخورد چپ غیرکارگری به مسائل کارگری است و هم بهترین نمونه کارکرد توطئه گری ای که جز جدایی ناپذیری است از یک رویکرد مشخص به مسائل سیاسی و طبقاتی

*******

وبالاخره به عنوان سخن آخر دوست دارم این را بگویم که اخیرأ جماعتی هر روز و به اشکال گوناگون برای من مزاحمت ایجاد می‌کنند و برایم ای میل می‌فرستند و می‌خواهند برای لطمه زدن من را به ناسیونالیست‌ها مرتبط کنند (۴). این سنت غیرانسانی شناخته شده رفرمیسم چپ است که اگر زمانی هر فعالی نخواست با آنها باشد، اقدام به جو سازی می ‌کنند و برای لطمه به اعتبارش دست به هرگونه اقدامی می ‌زنند. در اینجا می‌گویم که این جماعت بساط خود را در نا کجا آباد پهن کرده‌اند زیرا خودشان بخوبی می‌دانند که یک کارگر کمونیست با این تهدیدها ترک میدان نخواهد کرد. بیش از سه دهه است هر آنچه که از دستم بر آمده باشد در خدمت کردن به جنبش همزنجیرانم دریغ نکرده‌ام و در آینده هم به عنوان یک کارگر کمونیست در خدمت به جنبش کارگری دریغ نخواهم کرد. همیشه و همچون گذشته در کنار فعالین هشیار و صادق کارگری چه در کردستان و هرجا که مقدور باشد در امر پیشبرد مبارزات ضد سرمایه‌داری آنان خواهم بود. اکنون پس از بیرون آمدن از این روابط، می‌بینم امکانات فعالیت آزادتر و پربارتر در بیرون از این مناسبات و روابط مضر قرار دارند. امکان‌های شرکت و دخالت در روند حرکت و تکاپوی این جنبش آن قدر زیاد است که مجال کم و کسری در فعالیت‌های آتی به من نخواهد داد، بلکه بر عکس ضرورت فعالیت‌های آگاهانه ‌تر و پر تحرک ‌تر بیش از پیش بر در خواهند کوبید و من با ذوق و اشتیاق کامل پذیرای آنها خواهم بود. این انتظار بسیار طبیعی نیز هست، چون انرژی آزاد شدهٔ من از این پس در اختیار جنبش کارگری قرار خواهد گرفت نه مناسبات منفعت ‌جویانه محافل و فرقه‌های چند نفره یا جریانات غیرکارگری. در مقابل تلاش من این خواهد بود با عناصر واقعی این جنبش، ارتباطات وسیعی ایجاد شود و در درون این روابط نیز من بتوانم نقشی طبقاتی خود را ایفا کنم
من در پایان خطاب به تمام فعالین کارگری کردستان دوست دارم بگویم که رفقای همزنجیر شما ها در بطن مبارزه طبقاتی و در جدال واقعی میان کار و سرمایه هستید، درمتن همین مبارزه واقعی است که با فداکاریها و تحمل سخت ترین شرایط کوله باری از تجربه را با خود به همراه دارید. امروز جنبش کارگری ایران وارد کارزار نوینی در مبارزه و پیکار علیه سرمایه شده است، هم اکنون کارگران لاستیک البرز، ایران صدرا و نیشکر هفت تپه در جدالی نابرابر علیه سرمایه هستند ، آنان در این مدت به شریان جنبش کارگری خون تازه‌ای داده‌اند. مسیری که این بخش از جنبش کارگری می‌پیماید را سرمشق مبارزات آتی مان در کردستان قرار دهیم. تاریخ سه دهه از مبارزات جنبش ما در کردستان ثابت کرده است که از درون اختلافات فرقه‌های رفرمیسم چپ، هیچ چیزی جز تفرقه و چند شقه شدن عاید ما کارگران نمی‌شود. سعی کنیم هرچه مستقل ‌تر و آگاهانه ‌تر صفوف خود را متشکل کنیم، و دست بکار ایجاد تشکل‌هایی شویم که بطور آگاهانه و با اتکاء به نیروی خود کارگران نظام سرمایه را به چالش بکشند. در عین حال من خودم را در مبارزات و تلاشهای کارگران سراسر ایران سهیم می دانم و بسهم خودم هر چه د رتوان دارم ، انجام می دهم. از دست رفتن یک انجمن و یا خاتمه عضویت در یک حزب در مقایسه با تمام مسائلی که بر طبقه ما رفته، و تلاشهایی که پیش رو داریم خیلی کوچک است

بامید پیروزی

می ٢٠٠٨ - اردیبشت ١٣٨٧
١. من میدانم که گفتن این مسائل اصلا خوشایند نیست ولی در عین حال فکر می کنم اگر اینها اتفاق می افتد و یک عده ای با این شیوه ها دارند نان سیاسی می خورند، پس باید راجع به آن حرف زد. حک و یا کپی کردن سایت و ای میل برای یک عده ای شده است بخشی از «مبارزه». آیا ما کارگران باید خودمان تکنیک را تولید کنیم و بعد هم در مبارزه رهایی بخش مان قربانی این تکنیک شویم؟ بعضی از اینها دارند با جابجایی مقالات و مطالب در سایت هایشان برای همدیگر موضع سیاسی می گیرند! ای میل هایی را که بقصد اذیت و جنگ روانی در این مدت برای من ارسال شده، همه را نگهداشته ام
٢. اینجا من اشاره دارم به نوشته ای که صدیق اسماعیلی باسم «جمعی از کارگران چپ و سوسیالیست سقز و سنندج» نوشت و یا مطلبی که با نام شاهو آرمانی منتشر کرد. این ها هم جز دیگری از توطئه هاست! نوشته های با امضاهای قلابی قرار است نشان بدهد که این فرقه ها فعالان تازه ای دارند و وبلاگ های متعدد (که خیلی هایش در همین خارج درست می شود و اداره میشود) هم نشان بدهد که در عالم اینترنت به یک نیروی موثر تبدیل شده اند!
٣. تمام بحث هایی که به آنها اشاره کرده ام بصورت فایل صوتی موجود هستند. رضا مقدم یکی از کسانی بود که در تمام این مدت مدام موضع عوض کرد. اول مدافع کمیته پیگیری بود بعد که کمیته هماهنگی درست شد و نیرو و ظرفیت آنجا را دید، شروع کرد به بحث علیه کمیته پیگیری. در رابطه با شرکت واحد هم همینطور. اول می گفت این وابسته به هیات موسسان است و بعد یکباره شد طرفدار «راه» شرکت واحد. رضا مقدم بیشتردنبال این بود که ببیند کجا جای بیشتری نصیبش می شود! اسناد همه این مباحث موجود هستند.
۴. همانطور که گفتم من همه این ای میل ها را نگهداشته ام. اگر بجای جواب دادن به بحث سیاسی، قرار است با تکنولوژی به جنگ روانی بیایند، خوب روزی هم می شود با تکنیک سررشته همه این توطئه گری ها را پیدا کرد و چهره بیگانه آن را با سنتهای مبارزه کارگری رسوا کرد. در عین حال «ناسیونالیست» را کسانی به من می گویند که در همین سال های اخیر از فشار بحران تشکیلاتی طرفدار کارگران شده اند.
* این نوشته برای سایت های زیر ارسال شده است

افق روشن، خانه کارگر آزاد، اتحاد کارگری، اتحاد سوسیالیستی کارگری، حزب کمونیست ایران، روزنه، کارگران ایران، سلام دمکرات، بروسکه، آزادی بیان، آشتی، اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران، کارگر پیشرو، روشنگری، پیام، گفتگوهای زندان، ایران تریبون

http://etehad3.wordpress.com/2008/05/24/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%81%D9%82%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85/