شما مبارزه ای وسیع و پرشور را علیه گوشه ای از دنیای بیکران تهاجمات روز سرمایه داری به زندگی خویش و زندگی همه بردگان مزدی ایران آغاز کرده اید. « قراردادهای موقت کار» یکی از جنایتکارانه ترین حوزه تعرض سرمایه به حداقل امکانات معیشتی سلاخی شده توده های کارگر است و شما علیه این جنایت دست به طغیان و اعتراض زده اید. ما به عنوان آحادی از طبقه شما، به عنوان افرادی همدل، همگام و همراه پیکار شما دستتان را می فشاریم، آغاز مبارزه روزتان را ارج می گذاریم، از صمیم دل اعلام می کنیم که مبارزه شما مبارزه ماست و تا هر کجا که از دستمان ساخته باشد در راه پیشبرد اهدافش، تبلیغ خواسته هایش و افشاء جنایاتی که رژیم درنده اسلامی سرمایه داری علیه شما و برای سرکوب مبارزه شما اعمال می کند، فروگذار نخواهیم کرد. در همین راستا حرف هائی نیز داریم که می کوشیم تا بسان همزنجیران همدرد با شما در میان نهیم.
شما به درستی از تشکیل کمیته اعتصاب برای پیشبرد امور مبارزه، برای تدارک گسترش اعتصاب روز، برای فراهم ساختن شروط ادامه پیکار و برای چاره گری در مقابل شبیخون های دشمن طبقاتی سخن به میان کشیده اید. این کار بسیار درستی است. بدون تشکیل چنین کمیته ای متشکل از کارگران آگاه و بیدار و فعال ضد سرمایه داری نمی توان اعتصاب را از خطر سازشکاری ها، توهم به راه حل های رفرمیستی، سرخوردگی ها و ناامیدی ها، توطئه های وسیع رژیم، سرکوب ها و یورش های فاشیستی عمله و اکره سرمایه نجات داد و به جلو راند. وقتی که از پیش تشکلی وجود ندارد، زمانی که کارگران در شوراهای واقعی ضد سرمایه داری خود متشکل نیستند، هنگامی که پراکندگی و تشتت بیداد می کند، روزگاری که سایه شوم شکست های متوالی تاریخی همه جا بر سر کارگران سنگین است. ایامی که بند بند حیات جنبش کارگری عرصه تاخت و تاز رفرمیست های راست و چپ است، در شرائطی که هشیاری و بیداری ضد سرمایه داری توده های کارگر در سطحی نازل قرار دارد، ادامه یک اعتصاب و ره بردن آن به سوی پیروزی هیچ کار ساده ای نیست. هر گام در این گذر نیازمند میدان داری مؤثر، آگاهانه، فداکارانه، پر شور و ضد سرمایه داری فعالین راستین حی و حاضر جنبش کارگری است. کاملاً شفاف و طبیعی است که در چنین حال و روز و روزگاری فعالینی از این دست هستند که باید بیشترین سهم را به دوش گیرند، به دور هم جمع شوند، کمیته اعتصاب بر پای دارند و هر کاری از دستشان ساخته است انجام دهند. تا اینجا اگر حرفی است فقط این است که این کمیته نه بالای سر کارگران، نه در مکان قیمومت آنان، نه جدا از آن ها، که جوشیده از عمق اعتراض، مبارزه، آگاهی و دخالتگری آگاه شمار هر چه بیشتر همزنجیران کارگر باشد. ما این اقدام شما را بسیار سنجیده و شایان ستایش می بینیم.
نکته اساسی دوم در بیانیه روزتان، اعلام عزم مصمم و اراده استوارتان برای سازمانیابی توده همزنجیر طبقه خویش است. شما به درستی و با تأکید گفته اید که « .. به این نتیجه رسیده ایم كه بدون ایجاد هماهنگی و تشكل یابی راه به جایی نخواهیم برد حتی اگر اعتصاب موفق شود و دستاوردی هم داشته با شد بدون ایجاد تشكل و سازمان یابی، آن دستاورد هم پایدار نیست و نمیتوان آن را حفظ كرد..» این حرف دل هر فعال کارگری در هر کجای این دنیاست و به نظر می رسد که در مبرمیت، اهمیت و ضرورت آن جای هیچ حرفی نیست. هیچ کس هیچ تردیدی ندارد که مسأله سازمانیابی کارگران حیاتی ترین و گرهی ترین معضل روز جنبش کارگری ایران است. حدود یک قرن است که کارگران ایران در نسل های متوالی و دوره های مختلف دست به کار تلاش برای گذاشتن سنگی بر روی سنگی در راستای حل این معضل بوده اند. هم اکنون نیز خیلی ها با همه توان تلاش می کنند تا مطابق روایت، شناخت و رویکرد خود برای چالش این مشکل قدمی بردارند و کاری انجام دهند. به همان گونه که دولت اسلامی درنده سرمایه داری نیز با تمامی قوا، با همه زرادخانه های تسلیحاتی، با کل اشرار و ارتش ها و خدم و حشم و نهادها و سازمان ها و دستگاههای اختاپوسی سرکوب و اعمال قهر طبقاتی ضد بشری خود تلاش کرده و می کند تا راه حصول این هدف را سد سازد، تا از هر جنب و جوش هر کارگر یا هر جمع کارگری برای متشکل نمودن همزنجیران خود علیه استثمار، بی حقوقی ها و جنایات سرمایه جلوگیری کند و هر میزان این جنب و جوش ها را در نطفه خفه نماید. در یک کلام تصمیم شما دائر بر تلاش برای سازمانیابی توده بردگان مزدی همزنجیر در جای خود از بیشترین اهمیت برخودار است و وظیفه هر فعال راستین جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر در هر کجای دنیاست که از هیچ کمکی در این گذر دریغ نورزد.
موضوع مهم بعدی بیانیه شما اما راهبردی است که برای چگونه متشکل ساختن کارگران مطرح نموده اید و این همان چیزی است که برای ما جای دنیائی گفتگو دارد. شما نوشته اید: « ... انتظار داریم كه همه به جای اعلام حمایت فقط روی كاغذ بطور عملی مارا برای تشكیل سندیكای كارگران ماهشهر یاری كنند زیرا هدف نهایی ما تشكیل سندیكای مستقل كارگران ماهشهر است... »
رفقای همزنجیر!
شما راه متشکل شدن کارگران را ساختن سندیکا اعلام کرده اید و از همگان خواسته اید تا در تشکیل سندیکای کارگران پتروشیمی ماهشهر با شما همکاری کنند. اولین پرسش ما این است که شما واقعاً موضوعیت و فلسفه وجودی چیزی به نام سندیکا را به درستی، به اندازه کافی و با سر هشیار ضد سرمایه داری، خوب فکر کرده اید؟!! تصریح کنیم که گفتگوی ما مطلقاً بر سر لفظ و اسم و عنوان نیست. شما مسلماً می توانید و حق دارید که برای تشکل مورد نظر خود هر اسمی انتخاب کنید. بحث بر سر اسم نیست، سخن از مسمی است. حرف ظرف در میان نیست. گفتگو حول مظروف است. الفاظ نیستند که مورد جدالند، محتوای اجتماعی و بار طبقاتی آن هاست که کشمکش زاست. دعوا بر سر نام شورا یا سندیکا یا هیچ نام دیگر نیست. همه مجادلات بر سر مبارزه توده های کارگر، سمت و سوی این مبارزات، اهداف و افق هایش و سرنوشتی است که این مبارزات و کل جنبش کارگری می تواند پیدا کند. با ملاحظه این نکات است که سؤال مهم بالا را با شما طرح می کنیم. آرزویمان این است که پرسش ما را آنچنان که واقعا هست، نه آنچنان که ممکن است تفسیر و تعبیر گردد، به عنون حرف دل افرادی همزنجیر، همدرد و همرزم، نه از هیچ سنخ یا جنس و نمونه دیگر مورد مداقه لازم قرار دهید. اجازه می خواهیم سؤال را مقداری باز کنیم. شما می توانید هر تعبیری را که بخواهید از سندیکا و جنبش سندیکائی به عمل آورید، می توانید نام یک تشکل راستین ضد کار مزدی مرکب از آگاه ترین کارگران و مصمم برای نابودی تام و تمام سرمایه داری را هم سندیکا یا اتحادیه یا هر چیز دیگر بگذارید اما واقعیت این است که هر اسمی مسمائی دارد، هر ظرفی مظروف معینی را تداعی می کند و هر تشکیلاتی هم گنجایش فعالیت های مشخصی دارد. شاید عده ای شکارچی دور هم جمع شوند و نام تجمع خود را سندیکای شکارچیان بگذارند. شاید این کار توسط عده ای کوهنورد صورت گیرد و همین اسم را برای خویش انتخاب نمایند، اما تا جائی که به کارگران و جنبش آن ها بر می گردد، سندیکا فقط نهادی برای مبارزه قانونی و قانونسالار در ساختار نظم، مدنیت و قوانین سرمایه داری است. سندیکا تشکلی است که عده ای از فعالین کارگری بر پای می دارند و همراه با برپائی آن عملاً تعهد می سپارند که تمامی اشکال مبارزه و اعتراض خود را به اساس حاکمیت سرمایه و ماندگاری سرمایه داری حلق آویز کنند، که هر واکنش خود به هر سطح از تعرض و تهاجم سرمایه را به دار قانون و نظم سرمایه آویزان سازند. که منافع سرمایه را منافع طبقه خود تلقی کنند!! که راه زندگی خود را در سودآوری هر چه بیشتر سرمایه ها جستجو نمایند!! که هر ریال انباشت بیشتر سرمایه را گشایشی در زندگی خود پندارند!! که علیه نظام بردگی مزدی دست به هیچ کاری نزنند، که به شالوده حاکمیت و بقای این نظام وفادار بمانند، که فکر مبارزه ضد سرمایه داری در سر نپرورند، که رفرمیست باشند و رفرم منطبق بر مصالح سرمایه را دنبال کنند. آنان سندیکا می سازند و همزمان تعهد می سپارند که کل مبارزه، اعتراض و جنبش ضد سرمایه داری خود را در گورستان نظم گند و دهشت سرمایه داری دفن نمایند، سندیکا می سازند، عده ای سندیکاچی را رئیس، نائب رئیس، رهبر و همه کاره می کنند و کل توده کارگر را در چهارچوب دیوانسالاری منحط سرمایه داری مجری اوامر خویش و از این طریق مجری اوامر سرمایه می نمایند.
سندیکا این است و درست به این دلیل که چیزی سوای این نیست، در جامعه ای مانند ایران، در زیر یوغ حاکمیت هار و درنده سرمایه داری، در جائی که سرمایه تمامی قوای قهر، قتل عام، توحش و بیدادگری خود را یکجا به کار می گیرد تا استثمار هر چه سبعانه تر و سفاکاناته تر همزنجیران ما را وثیقه خروش سیلاب اضافه ارزش ها و بالا بردن هر چه بیشتر نرخ سودها گرداند، شانس چندان زیادی برای شکل گیری، نضج و ابراز وجود هم ندارد. دلیل این کار روشن است. سندیکالیست ها سندیکا می سازند تا با صاحبان سرمایه چانه زنی کنند، اما سرمایه داران و دولت آن ها در اینجا به جای چانه زنی فقط گلوله شلیک می کنند. سندیکالیست ها سندیکا بر پای می دارند تا جنبش ضد سرمایه داری کارگران را به ثمن بخس، به چند ریال بهای بیشتر نیروی کار بفروشند، اما صاحبان سرمایه و دولت آن ها در اینجا حاضر به همین خرید و فروش نیز نیستند، رسم آن ها این است که جنبش ضد سرمایه داری توده های کارگر را نه از طریق چند ریال بهای بیشتر نیروی کار، که از طریق ارتش ها، سپاه ها، زرادخانه های نظامی و تسلیحاتی و قتل عام ها نابود سازند. دلیل دیگری هم البته وجود دارد، سندیکا همان گونه که گفتیم محل کفن و دفن قدرت پیکار طبقاتی ضد کار مزدی کارگران است و کارگرانی که قدرت پیکار طبقاتی خود را دفن می کنند، قرار نیست قادر به انجام کاری و مبارزه ای علیه هارترین و ددمنشانه ترین رژیم های تا بن دندان مسلح سرمایه داری باشد. سندیکا در اینجا اگر هم پا گیرد سوای الگوی آشنای « خانه کارگر» و « شوراهای اسلامی کار» یا همان نهادهای جاسوسی و سرکوب کارگران چیر دیگری نخواهد بود.
رفقا! به دنبال توضیحات بالا سؤال ما این است که آیا به راستی شما خواهان تشکیل سندیکا هستید؟!! ما یقین داریم که چنین نیست، چنین منظوری را دنبال نمی کنید و چنین روایتی از متشکل شدن همزنجیران خویش ندارید. درست بر همین اساس تأکید شما بر سندیکاسازی موضوعی است که از همه لحاظ سؤال انگیز است. ممکن است شما نیز همصدا با خیلی ها طرح کنید که سندیکا با سندیکالیسم فرق دارد!! آرزوی ما به عنوان همزنجیران این است که چنین نگوئید و اسیر چنین وارونه پردازی ها نباشید. این حرف ما و شما و کارگران آگاه نیست، زیرا که بدترین دروغ است. در کجای دنیا سندیکائی را سراغ دارید که واقعاً سندیکا باشد، موجودیت زمینی سندیکائی داشته باشد، به مثابه سندیکا فعالیت کند و در همه وجوه هستی خود سندیکالیست نباشد!! یا کارهائی انجام دهد که با آنچه گفتیم مغایر باشد. واقعیت این است که فرمولبندی تمایز میان سندیکا و سندیکالیسم افسانه ای است که رفرمیست های راست اتحادیه ای و احزاب چپ نمای دروغین ضد کارگر، با نام جعلی «کمونیست» به هم بافته اند تا توده های کارگر را فریب دهند، تا آنان را از هر جنب و جوش و رویکرد ضد سرمایه داری باز دارند. تا کارگران و جنبش آنها را نردبان قدرت و ابزار عروج خویش به عرشه سکانداری و حاکمیت سرمایه داری سازند. سندیکالیست ها کارشان سندیکاسازی است. احزاب نیز جملگی سازماندهی سندیکالیستی توده های کارگر را جزء لاینفک هستی سیاسی و طبقاتی خود می بینند. آنها در بالای سر کارگران برایشان حزب می سازند!! از کارگران می خواهند که سندیکا بر پای دارند و مبارزه سندیکائی کنند، جنبش سندیکائی را به حزب آویزند، حزب را به قدرت بنشانند و خود راهی بازار فروش نیروی کار شوند. این شالوده کار احزاب است و اگر چنین نکنند، اگر موافق سازمانیابی شورائی سراسری ضد کار مزدی توده های کارگر شوند، اگر موافق دخالتگری آگاه و آزاد و خلاق آحاد کارگران در ظرف شورائی پیکار خود گردند، اگر افق جامعه سالاری شورائی سوسیالیستی آحاد توده های کارگر را دنبال نمایند، دیگر هیچ جائی برای حزب بودن آن ها باقی نمی ماند. رفرمیسم راست سندیکالیستی و احزاب چپ نمای سکتی ماوراء کارگران بنا به فلسفه وجودی طبقاتی و اجتماعی خود سندیکاساز و سندیکاچی هستند. آن ها مجبورند که از سندیکاسازی دفاع کنند و برای دفاع خود هزاران دروغ بر هم بافند و از جمله با فریبکاری فریاد سر دهند که گویا « سندیکا با سندیکالیسم فرق دارد»!!! حقیقت اما جز این است و ما یک بار دیگر سؤال خویش را تکرار می کنیم که راستی راستی کدام سندیکا و کدامین سندیکاسازان را سراغ دارید که در عالم واقع، در پراتیک اجتماعی و در معادلات تلاش های زمینی خود سندیکالیست نباشند، اکثریت قریب به اتفاق اینها حتی علیه جنبش ضد سرمایه داری و برای الغاء کار مزدی طبقه کارگر به هر توطئه ای نیز دست می زنند. تکلیف سندیکاها، اتحادیه های رسمی کارگری و سازمان های سندیکالیستی بین المللی برای همه روشن است و نیازمند هیچ بازگوئی نیست. کارنامه سیاه سرمایه سالاری، سرمایه پرستی، ضدیت آن ها با هر تلاش ضد سرمایه داری طبقه کارگر اظهر من الشمس است. در باره این ها بحث نمی کنیم، به آنچه در همین سال ها در جامعه ایران، در اطراف خودمان رخ داده است گوشه چشمی بیأندازیم. اسانلوها و همه اعضای سندیکای شرکت واحد مدام فریاد می زدند که سرمایه داری را قبول دارند، که خواستار بقای نظام بردگی مزدی هستند، که هر گونه مبارزه بر ضد این نظام را محکوم می کنند، که هیچ شکل ستیز با قانونیت و قانون و نظم سرمایه داری حتی نوع اسلامی آن را جایز ندانسته و قویاً سرزنش می نمایند، که دولت اسلامی سرمایه داری را دولت همه « مردم » از جمله دولت کارگران می دانند!! آن ها شب و روز این حرف ها را می گفتند و تشکل سندیکائی خود را فقط برای چانه زنی قانونی اسلامی سرمایه پرستانه با این یا آن سرمایه دار می خواستند. سندیکاچیان شرکت واحد چنین می کردند و سندیکالیست های حزبی و غیرحزبی، داخل نشین و خارج نشین جنجال سر می دادند که « سندیکا با سندیکالیسم فرق دارد»!! به سندیکای هفت تپه نگاه کنید. آقای رضا رخشان رئیس این نهاد کل مباهات و افتخاراتش این است که با ساختن سندیکا بساط مبارزه کارگران هفت تپه را از بیخ و بن برچیده است و تمامی مبارزات چند ساله چندین هزار کارگر را با اطاعت و تسلیم و تمکین همه آنها به نظم سرمایه و دولت سرمایه داری جایگزین کرده است. او خود چنین می گوید، اما رفرمیسم راست و چپ سندیکاچی، متحزب یا منفرد، فرقه چی یا اخراجی فرقه، در پشت دیوار همین سنیکا بسیار کاتولیک تر از پاپ هیاهو راه می اندازد که « سندیکا با سندیکالیسم فرق دارد»!!
داستان طولانی است. به کارنامه رفرمیست های درون کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری در ٧ سال تا ۵ سال پیش کمی خیره شوید. این ها نیز دو سال تمام در مقام لشکر فدائیان احزاب کارشان در کمیته مذکور این بود که هر ندای واقعی ضد سرمایه داری را به تیز زنند و خاموش سازند، هر سنگ روی سنگ برای هر بنای تشکل شورائی ضد کار مزدی داری را در هم کوبند و ویران گردانند. این ها نیز در دفاع از سندیکا جنجال می کردند که سندیکالیست نیستند!!! که خواستار مبارزه قانونی و آویختن جنبش کارگری به دار نظم سرمایه نمی باشند!! که فقط از حق ساختن سندیکا دفاع می کنند. که گویا « سندیکا با سندیکالیسم فرق دارد»!! اینها نیز با راه انداختن این ترفندها و جنجالها بار سنگین رسالت فرقه ای به سر منزل مقصود رساندند، همه کارگران خواستار تشکل شورائی ضد سرمایه داری را فراری دادند و خود یکراست راهی کمیته سازی و سندیکابافی گردیدند و همین چند روز پیش شاهد بودیم که چهره سرشناس آنها، کسی که او را شخصیت بین المللی جنبش کارگری ایران جار می زدند، کسی که وی را به صرف عریضه نگاری ملتمسانه به آقای گای رایدار، پیر دلال بزرگ فروش جنبش کارگری دنیا به سرمایه، چهره جهانی طبقه کارگر ایران می نامیدند، آری همین نفر با ارسال عریضه ای، این بار به آستان جمهوری اسلامی، خواستار تشکیل سندیکای کارگران محل کار خود گردید. افرادی دیگر در همین کمیته نیز چند گام آن سوتر تا مرز جانبداری از رفتن کارگران به درون شوراهای اسلامی کار پیش رفتند. همه این ها از « تفاوت میان سندیکا و سندیکالیسم» حرف می زدند، همه این ها، این حرف را جنجال می کردند تا به کارگران دروغ گویند. اکثریت غالب آن ها سندیکالیست های نقابدار و بعضاً بدون نقاب بودند و هستند. بحث فقط بر سر محافل، افراد و باندهای بالا نیست. کل افرادی که این فرمولبندی را به کار می گیرند، از همین سنخ هستند، در غیر این صورت کسانی هستند که از سر بی دانشی و توهم، چنین عبارتی را بر زبان می رانند و تکرار می کنند.
همزنجیران!
ما نکات بالا را آوردیم تا بگوئیم که سندیکا چیست و سرنوشت سندیکاسازی در ایران چه می تواند باشد،تا بگوئیم که مدافعان سندیکا در هر لباس و با سرهم بندی هر فرمول همگی سندیکالیست، رفرمیست و حامی رفرمیسم هستند. تا بگوئیم که دعوی « سندیکا با سندیکالیسم فرق دارد»!! بسیار عوامفریبانه است و اکنون با توجه به همه این ها بسیار بعید می دانیم که شما خواستار برپائی تشکلی باشید که سر و ته رسالتش چانه زنی قانونی و رفرمیستی عبث با صاحبان سرمایه است. آن هم در جامعه ای که اساساً تمامی مجاری این چانه زنی ها سد است. شما به طور قطع می خواهید تشکیلاتی بنا کنید که ظرف اعمال قدرت توده های همزنجیر طبقه ما علیه سرمایه و دولت سرمایه داری و کل نظام بردگی مزدی باشد. تشکیلاتی مرکب از کارگران، ظرفی برای آگاهی ضد سرمایه داری هر چه ژرف تر آنها، بستری برای پیوند خوردن آحاد هر چه وسیع تر بردگان مزدی، جائی که همه کارگران در همه تصمیم گیری ها سهیم باشند، تشکلی که کل سیاست هایش توسط همه کارگران تعیین گردد. تشکیلاتی که در درون آن هیچ کارگری قیم کارگر دیگر نباشد، هیچ عده ای زیر هیچ نامی بالای سر دیگران قرار نگیرند، هیچ سکتی خود را رهبر سایرین نبیند. همه با هم چگونگی پیشبرد پیکار خویش را شور کنند. هر کارگر آگاه تر برای ارتقاء دانش همزنجیر کمتر آگاه خود، تلاش نماید، همه آن ها برای شناخت هر چه طبقاتی تر، ضد کار مزدی تر و مارکسی تر سرمایه داری بکوشند و همه آن ها تمامی این کوشش ها را ساز و کار پیکار ضد سرمایه داری خود سازند. شما نیازمند برپائی تشکلی هستید که ظرف واقعی جنگ و ستیز مستمر شما علیه استثمار سرمایه، علیه هر شکل بی حقوقی نظام سرمایه داری، علیه همه اشکال تبعیض و درندگی و سبعیت سرمایه، باشد. تشکلی که قدرت کارگران را در گورستان نظم سرمایه دفن نکند، بالعکس این قدرت را هر چه متحدتر و آگاه تر و سازمان یافته تر و افق دارتر علیه نظام بردگی مزدی به صف نماید. تشکلی که مبارزه روز کارگران برای مطالبات روزمره را با مبارزه علیه اساس سرمایه داری به هم بیاویزد. تشکلی که افق نابودی نظام سرمایه داری را پیش روی توده های کارگر قرار دهد.
رفقای همرزم و همزنجیر!
همه ما کارگران در هر کجای دنیا و از جمله شما در مجتمع پتروشیمی ماهشهر نیازمند برپائی تشکلی با ویژگی های بالا هستیم. تشکلی شورائی و ضد سرمایه داری که مظهر نمایش قدرت طبقاتی ما علیه سرمایه باشد. شاید گفته شود که فی الحال ایجاد چنین تشکل یا تشکلاتی دشوار است. این حرف مسلماً درست است اما هیچ راه فراری وجود ندارد. شما در بدترین شرائط ممکن قرار دارید، آوار خشم و قهر و قتل عام سرمایه از همه سو بر شما خراب است، در این تردیدی نیست، اما شما در متن این شرائط از همه لحاظ وخیم و هولناک، بار مسؤلیت بسیار سنگینی را هم بر دوش می کشید. آهنگ سازمانیابی چندین هزار کارگر همزنجیر کرده اید، می خواهید قدرت متحد خود را در مقابل سرمایه وارد میدان نمائید، اراده کرده اید که با سرمایه بجنگید و شرط اول هر میزان موفقیت شما و همزنجیران شما در این جنگ ارتباط بسیار تنگاتنگ با چگونه جنگیدن، چگونه متحد شدن، چگونه متشکل گردیدن، حول کدام خواسته ها تشکل یافتن و رو به سوی کدامین افق شتافتن دارد. خیلی ها موعظه می کنند که این حرف ها کشک است، آن ها می گویند هدف ساختن سندیکائی است که دورش جمع شویم و برای بهبود زندگی خود مبارزه کنیم. این حرف دروغ است. فرض کنیم که مشتی سندیکالیست و رفرمیست و سرمایه پرست بخواهند چنین کنند، بخواهند تمامی صدر و ذیل مبارزه خود را در همین حد که می گویند خلاصه نمایند، این خواست آن هاست، اما حتی همین خواست محدود، همین مطالبه نازل، همین چانه زنی بر سر بود و نبود قراردادهای موقت، همین درخواست افزایش اندک بهای نیروی کار یا هر خواست محدود دیگری از این دست نیز بدون اعمال قدرت متحد طبقاتی و شورائی علیه سرمایه داران و علیه نظام بردگی مزدی تحقق پذیر نیست. تمامی تاریخ جنبش کارگری ایران شاهد گویای این مدعاست. با سندیکاسازی به هیچ وجه نمی توان حتی همین مطالبات نازل را هم بر سرمایه داران و دولت آن ها تحمیل کرد. به اروپا و امریکا نگاه کنید، تا چشم کار می کند اتحادیه ها وجود دارند اما هیچ روزی نیست که توده های کارگر کشورها بخشی از حداقل معیشتی رو به زوال خود را از دست ندهند. چرا؟ برای اینکه حتی دفع تهاجمات لحظه به لحظه سرمایه نیازمند سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری، نیازمند اعمال قدرت متشکل شورائی سراسری علیه سرمایه است و اتحادیه ها و جنبش اتحادیه ای کارشان کفن و دفن این قدرت به نفع سرمایه است. خیلی ها که از سندیکاسازی دفاع می کنند انسان های رفرمیست و معلوم الحالی هستند. درد کارگر را نمی فهمند، به مبارزه کارگران فکر نمی کنند، کمترین مسؤلیتی در مقابل مبارزات توده های کارگر احساس نمی نمایند. آن ها همه چیزشان حزب و باند و سکتشان است. تمامی هنرشان و بود و نبودشان این است که نسخه سندیکا پیچند، بعد هم راه افتند، در بارگاه قدس اتحادیه های کارگری آلت دست سرمایه جهانی بساط نذر و نیاز پهن کنند و نام این کار را جلب حمایت بین المللی از جنبش کارگری ایران بگذارند!!! آن ها عوامفریبانی هستند که می کوشند تا بگو مگوی کاغذی میان اتحادیه های کارگری سرسپرده قطب های غربی سرمایه داری با دولت هار و درنده اسلامی سرمایه داری ایران را حمایت این اتحادیه ها از مبارزات شما جار زنند.
رفقای همزنجیر!
سرمایه داری با کل زرادخانه ها، با همه ارتش ها، دولت و نهادهای قدرتش با ما در جنگ است. جنگی که برای هیچ لحظه ای تعطیل بردار نیست. جنگی که جنگ مرگ و زندگی است. ما هیچ چاره ای نداریم سوای اینکه متشکل شویم. همان گونه که شما خود به درستی بر آن تأکید کرده اید. حرف اساسی این است که تشکل ما باید شورائی و حتماً ظرفی برای به صف کردن قدرت ما علیه سرمایه باشد. ما با سندیکاسازی و مبارزه قانونی و آویختن خود به دار نظم سرمایه قادر به هیچ کاری نیستیم. چاره ای نیست، باید شورائی و ضد سرمایه داری متشکل گردیم
فعالین جنبش لغو کار مزدی - ١ اکتبر ٢٠١١