هائیتی در موج زلزله فرو شد، خبرگزاری ها مطابق معمول از ده ها و صدها و هزاران کشته آغاز کردند و هنوز چند ساعتی نگذشته بود که آمارها مرز ١٠٠ هزار را پشت سر نهاد. شدت زمین لرزه بالا بوده است اما وسعت تخریب و ابعاد قتل عام آن، در اساس خود نه تابعی از قدرت زمین لرزه که آثار اجتناب ناپذیر مؤلفه های بسیار مشخص و شفاف دیگری است. از کاخ های افسانه ای سرمایه داران در سراسر دنیا، از زرادخانه های اتمی و پادگان های غول پیکر نظامی جهان، از بناهای سترگ تاریخی و بالاخره از قصرهای رویائی صاحبان سرمایه و دولتمردان خون آشام جهنم سرمایه داری ایران صحبت نمی کنیم، حتی ساختمانی از نوع مرکز مخابرات میدان توپخانه شهر تهران هم در مقابل زمین لرزه ای به قدرت ٨ ریشتر مقاومت می کند و هیچ سنگی از ستیغ آن فرو نمی ریزد. زلزله حادثه ای طبیعی است اما کشتارها و ویرانی هایش از نقطه آغاز تا پایان بلیه هائی اجتماعی و سیاسی هستند. زمین لرزه هائیتی با تمامی قدرت هفت و سه دهم ریشتری آن ممکن بود که حتی هیچ قطره خونی از بینی هیچ کودکی روان نسازد اما شمار قربانیان آن تا لحظه حاضر صدهزار انسان گزارش شده است و حتماً تا فردا صدها هزار گزارش خواهد گردید. آمار بخشی از جمعیت که به دنبال وقوع زلزله به طور کامل آواره و فاقد هر نوع سرپناه و امکانات معیشتی می شوند بسیار بالاتر از ٣ میلیون برآورد گردیده است.
هائیتی از مستعمرات سابق فرانسه در کنار دریای کارائیب است. سالیان متمادی دشت وسیع شیار دلمه های سود و قرقگاه تجاوزگری و قدرت و توسعه طلبی سرمایه های فرانسوی بوده است. پس از آن در فرایند جا به جائی ها، از حوزه انحصار استثمارگری، سودجوئی و زورمداری دولت فرانسه به قلمرو استثمار، تاخت و تاز، تجاوز و بربرمنشی بخش های عظیم تری از کل سرمایه جهانی تبدیل شد. شمار ساکنان کشور به ٩ میلیون نفر می رسد، از میان این جمعیت حدود ۵ میلیون انسان با درآمد سرانه ای بسیار کمتر از یک دلار در روز جان می کنند و خود را در زمره زندگان می نامند. هزینه معاش بخش اعظم همین ۵ میلیون حتی از چند سنت در روز برای هر نفر تجاوز نمی کند. بیش از ٨٠ درصد جمعیت هائیتی با درآمد روزانه ای حول محور یک دلار زندگی می کنند. آمار مرگ و میر کودکان سر به کهکشان می ساید، از هر ١٠٠٠ انسان میانسال حداقل ٢۵ نفر آن ها اسیر بیماری ایدز و محکوم به مرگ حتمی هستند. در هائیتی ۵٠% کل ثروت ها متعلق به یک درصد از سکنه کشور است و محصول کار و استثمار میلیون ها کارگر گرسنه فاقد ابتدائی ترین امکانات معیشتی و درمانی و آموزشی و کومه مسکونی یکراست به سرمایه های غول پیکر سرمایه داران اضافه می گردد. عظیم ترین بخش جمعیت هائیتی هیچ دسترسی به هیچ نوع آب سالم آشامیدنی ندارند و همگی در آلونک هائی به سر می برند که برای ویرانی آن ها نه زلزله که حتی نسیمی هم کفاف می دهد. توده های کارگر هائیتی و افراد خانواده آن ها با خاک و گیاه غذا طبخ می کنند و گاه حتی با فروش همین غذا نان روزانه خود را به چنگ می آورند. در جهانی که میزان سرمایه های 3 سرمایه دار بزرگ به اندازه کل دار و ندار ٦٠٠ میلیون انسان کارگر است، توده های کارگر هائیتی در زمره فقیرترین، بی پناه ترین، گرسنه ترین، بیمارترین و آواره ترین این ششصد میلیون هستند. زندگی این کارگران همسان زندگی میلیاردها کارگر همزنجیر آن ها دنیای دردها، جراحات، فلاکت ها و سیه روزی هائی است که بند بند آن توسط سرمایه جهانی و سرمایه داری هائیتی تولید و بازتولید می شود. فقر و گرسنگی و بی خانمانی و ایدز و مرگ میلیون ها کارگر هائیتی ارمغان مستقیم نظام بردگی مزدی است. هیچ چیز مسخره تر از این نیست که کشتار 3 هزار نفری سال ٢٠٠۴ کارگران هائیتی در جریان سیل، قتل عام یکصدهزار نفری امروز به دنبال زلزله و آوارگی تام و تمام سه میلیون سکنه کشور در حال حاضر را به جاری شدن سیل و وقوع زلزله و بلایای طبیعی ربط دهیم.
سرمایه است که حمام خون بپا می سازد، سرمایه است که برای عظیم تر کردن خود، کارگر را کوخ نشین می کند، کوخ را اسیر سیل و طعمه زلزله می نماید، سرمایه است که برای کوه پیکرتر کردن خود کارگر را از بهداشت و درمان محروم می سازد و او را به دست ایدز می سپارد، سرمایه است که امکان هر نفس کشیدن را از انسان ها سلب می کند و قدرت دیکتاتورهای را مستقر می گرداند. قتل عام صد هزار برده مزدی بیکار یا شاغل در هائیتی قتل عامی است که سرمایه راه انداخته است. دست سرمایه است که از آستین زلزله بیرون می آید. گفتیم که ارجاع کشتار صد میلیونی زلزله هائیتی به یک بلیه طبیعی بسیار مسخره است اما مسخره تر از این هم بسیار است. همین الان پیچ تلویزیون ها را باز کنید، سایت های اینترنتی را تماشا کنید یا روزنامه ها را نظر اندازید، ببینید که چگونه اوباما، گوردن براون، سارکوزی، مرکل، خامنه ای و کلیه سرمایه داران و دولتمردان خونخوار جهان سرمایه داری برای زلزله زدگان هائیتی اشک تمساح می ریزند. آنان که خدایان قدرت جهان بردگی مزدی هستند، برای انسان هائی که قربانیان مستقیم شدت استثمار و بربرمنشی این نظام بشرکش می باشند دل می سوزانند و نسخه کمک می پیچند. تا کی آنان به خود اجازه می دهند اینگونه عقل و شعور چند میلیارد کارگر جهان را به تمسخر گیرند؟ این پرسشی است که پاسخ آن را باید از کارگران دنیا پرسید.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
ژانویه ٢٠١٠