افق روشن
www.ofros.com

حمام خون کارگران غزه و سکوت گورستانی کارگران دنیا


فعالین لغو کار مزدی                                                                                           پنجشنبه ٢٦ تیر ۱۳۹۳

سکوت خفت بار و قبرستانی کارگران دنیا در مقابل رویدادهای روز، در مقابل بربریت ها و جنایت هائی که حاکمان بورژوازی علیه آنان و علیه توده همزنجیر آنها اعمال می کند، هم بی سابقه و هم هراس انگیز است. از جنوب ترکیه تا مرز جزیرة العرب، از دامنه های زاگروس تا ساحل دریای مدیترانه و از شمال افریقا تا آسیای وسطی همه جا جویبار خون جاری است. در سوریه، عراق، فلسطین، در نیجریه، لیبی و افغانستان، در سودان، سومالی و پاکستان، در سراسر کره زمین، توده های کارگر بسیار ساده تر از آب خوردن کشتار می شوند. حمام خون کارگران فلسطینی به دست دولت درنده اسرائیل، بیش از شصت سال است که روز به روز و لحظه به لحظه انجام می گیرد. سرمایه در اینجا قتلگاه پشت سر قتلگاه آفریده است. دولت اسرائیل وجود نداشت. قطب های رقیب سرمایه داری بر سر تقسیم اضافه ارزش ها، تقسیم حوزه های انباشت و نیروی کار شبه رایگان کارگران دنیا، بر سر بازتقسیم آنچه که نیاز ارزش افزائی و سودآوری سهمگین تر سرمایه ها بود جنگی جهانی و بشرسوز راه انداختند. در طول این جنگ صد میلیون کارگر و زحمتکش را به جان هم انداختند، حاصل کار نسل های متوالی بشر را بمباران کردند، ٧٠ میلیون سکنه کارگر و فرودست جهان را زیر آوارها دفن ساختند، هولوکاست آفریدند و دهها میلیون انسان را به درون کوره های آدم سوزی افکندند. بانی و باعث واقعی همه این جنایت ها سرمایه و طبقه سرمایه دار جهانی بود. سرمایه داران بودند که شعله جنگ افروختند و توده کارگر و استثمارشونده جهان بودند که در میان شعله ها و در درون کوره ها سوختند، اما چند سال این سوتر، همان طبقه سرمایه دار بین المللی، همان قطبهای قدرت سرمایه جهانی، همان جنگ افروزان دژخیم بشرکش، قربانیان را لباس مذهب و قومیت پوشاندند، بر کارگر بودن، بر استثمار شونده و فرودست بودن آنها خط کشیدند، برایشان مذهب، قومیت و نژاد بزک کردند تا زیر نام دادخواهی از مظلومیت دینی و ملی و نژادی آنها باز هم آنان را اسیر جنگ های مستمر قومی، ملی، مذهبی و نژادی سازند، در همین راستا دولتی پدید آوردند که کل رسالتش برپائی ممتد کوره های مشتعل جنایت، خاکسترسازی زنان و کودکان و آواره نمودن همیشگی میلیون ها انسان است. قربانیان جنگ بر طبق نقشه سوداگران سود باید به جان هم می افتادند، اولین و مهمترین خاصیت این جنگ بمباران زمینه های جوشش پیکار بردگان مزدی علیه سرمایه، تقسیم استثمارشوندگان کارگر به اسرائیلی و عرب، یهودی و مسلمان، دور ساختن همه اینها از مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری و جایگزینی این مبارزه با جنگ کارگران علیه هم، در پشت سر حاکمان دژخیم و حمام خون سالار اسرائیل و امریکا و دولت های همدست آنها در یک سوی و ناسیونالیسم عرب منطقه در سوی دیگر بود. توده های کارگر فلسطین، بیش از ٦٠ سال است که در سینه کش این جنگ جنایتکارانه بورژوازی بین المللی قتل عام می شوند، از خانه و کاشانه خود آواره می گردند، طوفان خون دیریاسین ها، صبراها، شتیلاها و فراوان کشتارهای دیگر را تحمل می نمایند، انفجار آمیز اما مستأصل، استفاضه ها بر پای می دارند. قطب قدرت مسلط سرمایه جهانی و دولت اسرائیل، ستاد مرگ و کشتار این قطب، از زمین و آسمان بر سرشان بمب می ریزد و به هر جنایت دیگری دست می زند. اما این یک سوی ماجراست، توده کارگر فلسطین فقط اسیر کوره های آدم سوزی اسرائیل و امریکا و غرب و متحدان عرب آن ها نیست. دولت درنده جمهوری اسلامی، نیروهای مختلف دست نشانده این رژیم در غزه و کل ناسیونالیسم فلسطینی نیز در تحمیل این سرنوشت بر چند میلیون انسان نفرین شده ساکن این دیار نقش بسیار اساسی و سرنوشت ساز دارند. آنچه اینک در غزه جاری است، بمباران ها، کشتارها و آوارگی های موحش این روزها نیز حاصل بربریت ها، توطئه ها و گمراهه بافی های همه بخش های بورژوازی است. طرح ائتلاف حماس و فتح به طور قطع علاج هیچ درد کارگر فلسطینی نیست اما این طرح هم برای دولت نتانیاهو و هم حکام هار جمهوری اسلامی نقش خط قرمز را دارد. هر دو دولت نفع خویش را در شکست این پروژه می بینند، هر دولت افروختن شعله های جنگ جاری را نیاز تحقق طرح خود می یابند. باید سناریوی جنگ ساز می شد و همه شواهد حاکی است که طرفداران دولت اسلامی ایران با کشتن سه نوجوان اسرائیلی بهانه های لازم را برای جنگ افروزی بربرمنشانه در اختیار حاکمان اسرائیل قرار دادند. جنگ آغاز شد و بمباران ها، کشتارها، آوارگی ها روزافزون گردید. حمام خون کارگران فلسطین توسط حاکمان درنده اسرائیل از سوی اکثریت غالب دولت های سرمایه داری جهان مورد حمایت کامل قرار گرفت. همه این ها، به گونه ای بیشرمانه، کثیف و در ماوراء مرزهای وقاحت، سخن از حق این دولت در بمباران و نابودی ساکنان بی دفاع غزه پیش می کشند، همگی با هم، کشتارها و ویران سازی ها را دفاع دولت « نتانیاهو» از جان و امنیت مردم اسرائیل اعلام می کنند!! مستمسک آنان در طرح این « قضاوت » ها یک چیز است. اینکه « حماس» با راکت پرانی خود خواب راحت را از سکنه شهرهای اسرائیل سلب کرده است. همه از اوباما تا رهبر حزب سوسیال دموکرات سوئد همین سمفونی شوم را ساز می کنند، آنچه حماس می کند بدون شک مورد اعتراض هر کارگر آگاهی در هر گوشه این دنیاست. سران حماس و فتح بخشی از ارتجاع بورژوازی جهانی هستند و به زندگی و سرنوشت توده های کارگر همان گونه نگاه می کنند، که سایر بخش های طبقه سرمایه دار نظر می اندازند. داعیه دفاع آنها از کارگر فلسطینی به همان اندازه دروغ و ریاکارانه است که ادعای تمامی دولت های سرمایه داری جهان در این گذر شیادانه، فریبکارانه و کذب محض است. در هیچ یک از اینها تردیدی نیست. اما آنچه حاکمان اسرائیل و مدافعان آنها بر زبان می رانند نه فقط دروغ که مجوز اجرای هر تراژدی کثیف بشرکشی و هر سناریوی سیاه درنده خوئی علیه هستی انسان ها در هر مقیاس و هر ابعاد است. آنچه اینان می گویند حرف همیشگی سرمایه و نظام سرمایه داری از نخستین روز تولدش تا حال است. اینکه هیچ کارگری از هیچ حقی برای اعتراض علیه هیچ جنایت و کشتار و نسل کشی و قتل عام آفرینی دولت ها و قطب های قدرت سرمایه برخوردار نیست. کارگران فلسطین بیش از ٦٠ سال است که از حق زندگی محرومند، آنها هر روز و هر دقیقه توسط ارتش خونریز اسرائیل کشتار می شوند، بیکارند، گرسنه اند، پناهگاههای محقر مسکونی آنها مدام بمباران می گردد، مدرسه ندارند و اگر دارند آماج حمله های هوائی اسرائیل است. فاقد آب و برق و مایحتاج اولیه زندگی هستند و اگر به حداقلی از این امکانات دست یابند با غرش توپها و موشک ها و بمب های دولت بورژوازی اسرائیل دستخوش نابودی است. ساکنان این نقطه دنیا از زمین و دریا، از شرق و غرب و شمال و جنوب در محاصره کامل قرار دارند. ورود هر محموله مورد نیاز غذائی و داروئی آن ها ممنوع است و سهمشان از رابطه با جهان بیرون فقط بمبارانهاست. این کارگران در این شرائط سوای جنگیدن، سوای مقاومت در مقابل بربرمنشی های حاکمان اسرائیل هیچ چاره دیگری ندارند. اینکه این جنگ را در خارج از میدان واقعی پیکار طبقاتی، در بیرون از قلمرو جنگ علیه نظام سرمایه داری پی می گیرند، اینکه راه نجات خود از این جهنم وحشت و دهشت را در جنگ پشت سر حماس و فتح و ناسیونالیسم فلسطینی و اخوان المسلمین و دولت درنده اسلامی سرمایه داری ایران می بینند، به طور قطع فاجعه دیگری است که باز هم سرمایه و ارتجاع بورژوازی بر آنها تحمیل کرده است. توده های کارگر فلسطین قربانی جنایات سرمایه و دولت های سرمایه داری هستند، این سرشت بورژوازی است که چنین کند، در این حرفی نیست، تمامی حرف ها با کارگران دنیا، با توده کارگر فلسطین و عرب و خاورمیانه است. پیش از هر چیز این سؤال اساسی در پیش روی تمامی کارگران جهان قرار دارد که همبستگی و همرزمی و همپیوندی طبقاتی ضد سرمایه داری پیشکش! نازل ترین سطح احساس مسؤلیت انسانی کجا رفته است؟ کل بورژوازی جهانی یا با حمایت از بمباران ها و حمام خون های دولت اسرائیل و یا با ترفندها، توطئه ها، گمراهه آفرینی ها و فریبکاری ها، علیه توده کارگر فلسطینی شوریده است. چرا هیچ صدائی از هیچ کارگری از هیچ گوشه جهان به پشتیبانی از این کارگران بلند نمی شود. چرا توده های کارگر هیچ کشوری زبان به اعتراض علیه این همه بربریت و جنایت بورژوازی باز نمی کنند، چرا پرونده تمامی میدان داری های پرشور انسانی پیشین یکراست به بایگانی رفت. کمپین های عظیم حماسی و پرافتخار شما کارگران دنیا علیه جنگ جنایتکارانه امریکا در ویتنام و دفاع از همزنجیران ویتنامی چه شد، گذشته های دور هم پیشکش، تظاهرات یکصد میلیونی همین چند سال پیش شما علیه جنگ های امریکا در افغانستان و عراق چرا در رابطه با دوزخ نشینان فلسطینی تکرار نمی گردد. پاسخ همه این سؤالات روشن است. حلق آویزی یک قرن مبارزه مستمر طبقه ما به دار رفرمیسم راست و چپ، شکست پشت سر شکست بار آورده است. شکست ها ناامیدی زائیده است و یأس ها و ناکامی ها شور پیکار و اعتراض طبقاتی، حتی شور همبستگی ابتدائی انسانی را فرسوده است. اما این نه راه که گمراهه است. طریق جبران شکست ها تسلیم نیست. هر گام در این گمراهه، هموارسازی بزرگراهها برای تعرضات هر چه فاجعه بارتر و سبعانه تر سرمایه داری علیه هست و نیست ماست، شکست ها را باید با درس آموزی رادیکال طبقاتی و ضد سرمایه داری، با گسست از رفرمیسم چپ و راست، با آرایش نوین قوای پیکار علیه سرمایه پاسخ داد. باید این کارها را انجام داد و به عنوان بخشی از این تلاش حیاتی سرنوشت ساز باید به حمایت از کارگر فلسطینی برخاست. خیل کثیر بردگان مزدی این دیار نیز باید دست به کار بزرگترین خانه تکانی گردند. آنها ٦٠ سال است که می جنگند و کشته می شوند، هر روزشان از روز پیش بسی بدتر می گردد، زندگیشان لحظه به لحظه سیاه تر و وخیم تر و رقت بارتر شده است، سال به سال منزوی تر، ضعیف تر و فرسوده ترند، فشار سرخوردگی و یأس بر آنها روزافزون است، افق پیش رویشان تیره تر و کورتر از همیشه است. یک چیز مسلم است. یک جای کار قطعاً می لنگد. ماهیت این لنگش نیز روشن است. دیده تیزبین ضد کار مزدی باید تا جوهر این لنگش را بازشناسی بنماید. با جنگ پشت سر حماس و فتح، با آویختن به ارتجاع عرب و ناسیونالیسم فلسطینی و دولت درنده اسلامی ایران، با تعویض قبله ها و دل بستن به حمایت دولت هار امریکا یا هر دولت دیگر هیچ مشکلی از دنیای مشکلات دامنگیر ساکنان غزه و کرانه باختری رود اردن حل نمی گردد. بستن دخیل به تأسیس دولت فلسطینی نیز آب در هاون کوبیدن و توان پیکار فرسودن است. تئوری برپائی دو دولت اسرائیلی و فلسطینی به همان اندازه گمراهساز، شکست آفرین، بدفرجام و بشرستیزانه است که تمامی طرحها، راهبردها و راه حل های تاکنونی بورژوازی جهانی کارگرستیز و فاجعه آفرین بوده است. رهائی را فقط یک راه است. کارگر فلسطینی باید دست کارگر عراقی، اردنی، سوری، اسرائیلی، مصری، ایرانی و کارگران هر کجای دیگر را بفشارد، رهائی توده کارگر فلسطین در گرو خیزش طبقاتی کارگران منطقه علیه همه دولت ها و علیه کل نظام بردگی مزدی است. همه بورژوازی از راست تا چپ، از حاکم تا اپوزیسون، از مذهبی تا لائیک، از نومحافظه کار تا سوسیال دموکرات و کمونیست نما، به طور قطع سایه این حرف را به تیر می زنند. تکلیف احزاب رسمی بورژوازی روشن است. کمونیست نماها نیز سخن از این راه حل را اتوپی پردازی می بینند و علیه آن می شورند. آنها اما با این کار خویش مثل همه کارهای دیگرشان بر حداقل صداقت انسانی و رادیکالیسم کارگری نداشته خود، چوب حراج می زنند. اتوپی آن هم اتوپی بسیار ارتجاعی، راهبردهای دروغین شکست آمیزی است که آنها پیش روی کارگر فلسطینی پهن کرده اند و پهن می کنند. در طول این ٦٠ سال اگر توده بردگان مزدی این دیار به جای فشردن دست حماس و فتح و آویختن به دولت های هار بورژوازی عرب و ایران به سراغ همزنجیران عرب و اسرائیلی و جهانی خویش رفته بودند امروز به احتمال زیاد اسیر چنین وضعی نبودند. همین حالا هم کم نیستند کارگران اسرائیلی که بسیار بیشتر از سران حماس و فتح همدرد کارگر فلسطینی هستند. کارگر عراقی، سوری و اردنی و مصری و ایرانی امروز بیشتر از هر زمان دیگری درد و رنج و سیه روزی های بالفعل مشترک دارند. خیزش شورائی و اتحاد سراسری، استمداد از همبستگی انترناسیونالیستی برای پیکار متحد علیه نظام سرمایه داری و علیه تمامی دولت های بورژوازی منطقه تنها راه است. سخن از پیروزی عاجل نیست. بحث بر سر راه درست کارزار طبقاتی و سیاسی است. راهی که مسلماً دشوار و سنگلاخی است اما پیمودن هر میلیمترش گذاشتن سنگی بر روی سنگ، ساختن خاکریزی پرقوام، معماری سکوئی مطمئن برای پیشروی، برای تعرض بیشتر به بورژوازی و برای امحاء نهائی سرمایه داری است. در این تردیدی نیست. درک نیاز و ضرورت اتخاذ این رویکرد دیری است که اینجا و آنجا از بطن زندگی کارگرزادگان فلسطینی شعله می کشد. برای هر میزان رهائی از وضعیت جهنمی موجود هیچ راه دیگری وجود ندارد. تمامی راههای دیگر گمراهه و بی راهه اند.

فعالین جنبش لغو کار مزدی

ژوئیه ۲۰۱۴