و جاودانه گی
رازش را
با تو در میان نهاد
پس به هیئت گنجی در آمدی
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان دلپذیر کرده است
نامت سپیده دمی
که بر پیشانی آسمان می گذرد.
و ما هم چنان
دوره می کنیم شب را و روز را
هنوز را ...
(احمد شاملو)
دقیقه های پایانی پنج شنبه گذشته، یک جمله خبری کوتاه، همه ما را تکان داد و در بهت و ماتم فرو برد: " با کمال تاسف امشب عمر شاکری در شهر سقز درگذشت. " سراسیمه و پریشان گوشی را به دست گرفتم و در لیست نام " سید " را پیدا کردم. پرسیدم حقیقت داره؟ - متاسفانه کاک عمر از میان ما رفت. بغض گلوی ام را گرفته بود. باید به محمد زنگ می زدم. در دسترس نبود. طولی نکشید که جواب داد: پیکر عمر شاکری را به شهر سقز آوردیم و... و حرف های او دیگر پایانی بود بر ناباوری های همه ما! و پس از ان صداهای ضعیف و غمناک بود که میان من و دوستانی رد و بدل شد که حامل این خبر تاسف بار بودیم.
خبر مرگ کاک عمر شاکری برای همه ما سخت بود. نام او برای ما یادآور یک انسان خوش اخلاق و دوست داشتنی و دارای اندیشه های بزرگ است. اگر ما چنین دوست عزیزی را از دست دادیم، همسر و فرزندان او، کسی را از دست دادند که مهربانی و فداکاری و زحمت و تلاش بخش جدایی ناپذیر زندگی اش بود. عمر شاکری اما فقط متعلق به خانواده و دوستان اش نبود، او بخشی از مردمی بود که در کنارشان می زیست و از آروزها و خواسته های روزانه شان می گفت. او از داشتن یک زندگی شایسته برای کارگران و مردم زحمتکش صحبت می کرد و اینکه شرط داشتن چنین زندگی ایی، آگاهی از حقوق اجتماعی است. به این خاطر از شیوه های مختلف تلاش می کرد تا سطح آگاهی اطرافیان اش را بالا ببرد. عمر شاکری با قوم پرستی، ناسیونالیسم و خرافه میانه ای نداشت و بر این باور بود که انسان ها قبل از اینکه از هر ملتی زاده شده باشند و یا اصالت شان از هر نژادی باشد، " جمعی شریف و انسانی " هستند که منافع مشترکی در زندگی واقعی دارند.
از زنده یاد عمر شاکری خاطره های زیادی هم در بین فعالین عرصه مسائل کارگری بر جای مانده است. او پایبند به وجود صف مستقل کارگران در جامعه و رویاروی های اجتماعی بود. علاوه بر این در مناسبات و روابط بین فعالین کارگری تلاش می کرد بیشترین تعامل را با دوستان اش داشته باشد. او در فعالیت های اش مثل همه ما و هر کسی دیگر، دارای ضعف ها و قوت هایی بود، اما روحیه انتقاد پذیری داشت و معتقد بود که هر کسی از طریق پذیرفتن اشتباهات و ایرادات خودش، می تواند بیشتر به سمت روحیه کار جمعی حرکت کند. عمر شاکری خودمحور نبود و کیش شخصیت نداشت و برای اراده جمعی ارزش قائل بود و خرد جمعی را به فردگرایی در فعالیت ترجیح می داد و معتقد بود که بر بستر دوستی و رفاقت، باید گفتگوی سازنده و سالم را تقویت کرد. و تلاش های بسیاری برای رسیدن به ایجاد فضای دوستی و تعامل و گفتگو بر محور مطالبات جنبش کارگری انجام داد.
می توان خصوصیت های بارز دیگری از عمر شاکری برشمرد که آگاهی بیشتری از زندگی و مبارزه او به ما می دهد؛ اما به نظرم همین کافی است تا این واقعیت را دریابیم که " عمر شاکری هم جاوانه شد! " زندگی او بخشی از مبارزه تاریخ بشر برای بهبود و تغییر در شرایط زندگی انسان است و با مرگ اش هم، او به جاودانه گان تاریخ پیوست. یاد و خاطره ی رفیق عزیزمان عمر شاکری برای ما همیشه ماندگار و فراموش نشدنی است.
خسرو غلامی - ١٣٩۵/۵/٢٨