اطلاعیه شورای نمایندگان احزاب ، سازمان ها و نیروهای چپ و کمونیست
تهدید آزادی بیان وقلم وکشتارهنرمندان و روزنامه نگاران نشریه «شارلی ابدو» را محکوم می کنیم!
آنگاه که در مقابله علیه جنبش های انقلابی وپاسخ به بحرانهای گریز ناپذیر سرمایه ، دیگر ژنرالها پاسخگو نبودند سرمایه به معجزه قدرت بسیج مذهبی روی آورد . تمام توان سرمایه درخدمت تقویت این نیروی نابهنگام تاریخی قرارگرفت تا مگر نسل انقلاب راازروی زمین بروبد. مذهب میدان یافت تا بر آزادی بی قیدوشرط سیاسی تیغ کشد وفتوای قتل صادرکند وشعار النصر بالرعب را بر پهنه گیتی آزمایش کند وکارآمدی خودرا برای سرکوب برخ سرمایه بکشد. . فتوای قتل سلمان رشدی سند قابلیت عملکرد فرامرزی این جسد هولناک برای کشتن آزادی بود. «بیداری مذهبی» با خود تمام نیروهای ارتجاعی را به صحنه آورد تا یکباردیگر نقش خودرا ایفا کنند اگرچه نقش نعش باشد. رشدزن ستیزی ، راسیسم وفاشیسم برآمدهای این روند بر بستر ملزومات بقای سرمایه اند. گرایشاتی که در تقابل با اسلامگرایان تقویت شده ودرغیاب یک آلتزناتیو سوسیالیستی منسجم می روند تا زندگانی میلیونها انسان را تباه کنند. واین هشداریست تا با تمام قوا با سرمایه و گرایشات انضمامی اش یکجامقابله کنیم .وقتی سرمایه درنوفل لوشاتوخمینی را بعنوان مناسب ترین آلترناتیو برای سرکوب انقلاب ایران تقویت نمود مردم پاریس وحتی ایران شاید گمان نمی کردند که این تیر بسوی دفتر نشریه شارلی ابدو کمانه خواهدکرد . اینک این غول درخانه قدرتهای هم پیمانش راهم می زند وقتل های زنجیره ای را درپاریس آزمایش می کند . نه این دیگر قتل عام کمونیستها در ایران یا بمب گذاری در میان مردم بیدفاع ، یا جنگ با سنندج وترکمن صحرا یا دهه شصت در زندان اوین نیست تا بتوان رضایت خودرا پشت سکوت مخفی نمود . مردم می پرسند ریشه این فجایع مشترک کجاست و دستتان را رو می کنند.
کشتار پاریس یکباردیگر شناعت همکاری قدرتهای جهانی وامپریالیستی را با انواع مردگان تاریخی چون مذهب وناسیونالیسم عیان کرد. امابازتاب این سیاست جهانی نمایش هم سرنوشتی مردمانی نیز بود که درتمام جهان از درد مشترک رنج می برند، در غزه یا سوریه یا ایران یا پاریس و.. سرنوشت ما چنان درهم تنیده است که باید بدنبال عاملین فاجعه غم انگیز پاریس یا بمب گذاری در مدارس پاکستان از جمله به نوفل لوشاتو هم سری بزنیم.
ارتجاع مذهبی برای پوشاندن ارتجاع سرمایه وپیشبرد امر آن اوج گرفته بود واکنون میرود تا بفرق سرسقوط کند وراه عروج جنبشهای انقلابی هموارتر شود. خطر اینجاست که حامیان سرمایه بعنوان اپوزیسیون وضع موجود جازده شوند ودر حمام خونی که ارتجاع مذهبی برپا کرد تعمید یابند وچون السیسی در مصر شیوه های دیگر سرکوب را به نمایش بگذارند .یا امپریالیستها خودرا ناجی مردم جلوه دهند ونقش خود وجنگهای ارتجاعیشان را در این حوادث خونین تحت عنوان«جنگ علیه ترور» و.... بپوشانند. و راسیسم و فاشیسم درحال گسترش برای خارجی ستیزی اش دستاویز پیدا کند ومیلیونها انسان را که در صف پایین ترین اقشارکارگری در کشورهای متروپل جاگرفته اند و اولین قربانیان بحرانهای ادواری وساختاری سرمایه اند هرچه بیشتر در تنگنا قرار دهند. راه جلوگیری از این خطرات محتمل اما مماشات با مذهب وسرمایه نیست واین روند مبارزه نمی تواند با پرهیز از نقد دین و عملکرد اجتماعی اش در روابط اجتماعی وخانواده یا قابلیتش برای کشتار وخفقان به سرانجام رسد.در بهترین حالت کماکان دین افیون توده هاست.
بخش بزرگی ازغمخوران کشتار در پاریس اینک در زندانهای جمهوری اسلامی یا سنگرهای کوبانی یا دراعتصاب در کارخانه ها ومعادن بسر می برند جنبش انقلابی در ایران بعنوان نخستین قربانی این عروج مذهبی که ریشه در بحرانهای ساختاری سرمایه و سیاست امپریالیستی دارد مهیای جاروب کردن این پس مانده های تاریخی می شود واین بارباید با سازمان یافتن حول بدیل سوسیالیستی هردو ارتجاع مذهبی وسرمایه رابا گرایشات انضمامی اش راسیسم وفاشیسم به گورستان تاریخ بسپارد جائیکه از آن سر برآورده اند.
زنده باد آزادی زنده باد سوسیالیسم
زنده باد انترناسیونالیسم
امضاء ها به ترتیب:
١- اتحاد چپ ایرانیان در خارج کشور
٢- اتحاد چپ سوسیالیستی ایرانیان
٣- اتحاد فدائیان کمونیست
٤- پیوند در خدمت کمونیست های ایران
٥- حزب رنجبران ایران
٦- حزب کمونیست ایران
٧- حزب کمونیست ایران(مارکسیست - لنینیست - مائوئیست)
٨- سازمان راه کارگر
٩- شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران - استکهلم
١٠- کانون همبستگی با کارگران ایران- گوتنبرگ
١١- کمیته بین المللی برای حمایت زندانیان سیاسی ایران- ناظر
١٢- کمیته جوانان بلژیک
١٣- کمیته حمایت از مبارزات کارگران ایران-فنلاند
١٤- کمیته خارج کشور سازمان فدائیان(اقلیت)
١٥- کمیته یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه٦٠در ایران - مونترال، کانادا
١٦- نشست زنان چپ و کمونیست
١٧- هسته اقلیت
١٨- کمیته حمایت از مبارزات جنبش کارگری ایران - دانمارک
********************
اطلاعیه شورا در باره جنایت تروریستی پاریس
نگذاریم جهان بیش از این به مسلخ آزادی تبدیل شود!
ابلیس سرمایه و سود میداندار است اگر نه انسان گرگ انسان نیست. نشریه شارلی هبدو نمایش یک حق اولیه انسانی یعنی آزادی بی حصر و استثنا بود. شارلی هبدو، محمد مختاری و فاجعه پاریس از جنس قتل های زنجیره ای در ایران بود. فاجعه ای که روزانه دهها مثالش در سراسر گیتی زندگی ساده مردمان معمولی را هم به خون کشیده است چه رسد به آنها که درغم آزادی قد علم میکنند. آنچه خمینی و داعش و القاعده را از گورستان تاریخ بیرون کشیده است حرص پایان ناپذیر سرمایه برای کنترل جهان و سرکوب هر اندیشه و حرکت انقلابی است که بخواهد نظم کنونی را زیر سوال بکشد. سرمایه تا گورستان وسیع تاریخ را در اختیار دارد از خود چیزی اختراع نمی کند کافیست در مردگان بدمد تا اشباح هولناکشان به حرکت درآید. منفعت سرمایه اسلام سیاسی را در خاورمیانه بجان جنبش های انقلابی انداخت و سرکوب آزادیخواهان بعهده مذهب نهاده شد.
مردم پاریس شاید نمی دانستند اما سرمایه خوب میدانست که تیری که از نوفل لوشاتو محل استقرار خمینی در پاریس شلیک میکند به دفتر نشریه شارلی هبدو هم کمانه میکند. اما چه باک زیرا که هرجا آزادی بمیرد کنترل و اداره برای قدرت حاکم آسان تر میشود. این وظیفه جنبش های آزادیخواهانه و انقلابی است تا گریبان سرمایه ها و سیاست ضد انسانی شان را در ابعاد محلی و بین المللی بگیرند. دراینصورت است که ارتباط آنجه در عراق اتفاق میافتد با سرنوشت مردم پاریس و بالعکس کاملا مرتبط است. این وظیفه جنبش های انقلابی و آزادیخواهانه است تا نگذارند بانیان اصلی این شرایط فاجعه بار در حمام خونی که داعش و اسلام سیاسی براه انداخته است خود و تبهکاریهایشان را بپوشانند و تطهیر کنند. مسئله کاملا در گرو اینست که همپوشانی داعش و القاعده، جمهوری اسلامی و دولت های منطقه با سیاست سرمایه جهانی بروشنی دریافته شود. آنگاه دشمن و درد مشترک رخ مینماید و فهمیده میشود. آنگاه قاتلان محمد مختاری و شارلی هبدو یکجا محاکمه میشوند. آنگاه خون دختران افغان در دفتر نشریه شارلی هبدو بدیوار ظاهر میشود و قتل عام شدگان دهه شصت در اوین و خیابانهای ایران سر از کوبانی در میاورند. همزمان که جورج بوش با البغدادی و خمینی بر یک صندلی اتهام مینشینند و هم پرونده میشوند. تا آنروز حسرت صبحی فرح بخش را که با خون کشته شدگان آغشته نباشد با خود حمل میکنیم.
ابلیس سرمایه و سود میداندار است اگر نه انسان گرگ انسان نمی بود. دفاع از این عمل جنایتکارانه تنها از سوی ارتجاع مذهبی نیست، همه آنها که کشتار فاجعه بار را "عکس العمل مسلمانها به اهانت به دینشان" میپندارند خواسته یا ناخواسته می پذیرند که آنها حق داشته اند تا هنرمندان را بکشند زیرا نشریه هبدو احساسشان را جریحه دار کرده بوده است. این مورد بین روشنفکران ایرانی کم نیست. انگار میگویند تقصیر خودشان بود که کشته شدند. تلویحا مرگ را حق کسی میدانند که به "مقدسات" دیگران باصطلاح توهین کرده باشد.
مواضع دولتمردان ایرانی هم از این دست بود. و کم نیستند کسانی که مرگ را حق قربانیان میدانند زیرا به "مقدسات" توهین کرده اند و احساسات ماقبل تاریخی را جریحه دار نموده اند. سلمان رشدی و هنرمندان نشریه شارلی هبدو باید سرزنش شوند چرا احساسات البغدادی را جریحه دار کردند.
آزادیخواهان و کمونیستها آزادی بی حصر و استثنا را پاس میدارند. آنچه محمد مختاری و پوینده و هزاران انقلابی برایش کشته شدند. نقد مذهب و مقدسات و خرافات یکی از عوامل پیشرفت جامعه است. نباید به هراسی که این مردگان از گور برآمده ایجاد میکنند تن داد. باید در مقابلشان ایستاد و از آزادی های بیقید و شرط سیاسی دفاع کرد. سرمایه به خاطر قدرت سرکوبی که این عقب ماندگی دارد سالهاست آنرا در مقابل نیروهای انقلابی به خدمت گرفته و از آن دفاع کرده است. باید مبارزه علیه خرافات را با مبارزه علیه سرمایه داری درآمیخت و هردو را در یک گور بخاک سپرد. به یاد همه جانباختگان راه آزادی و درود بر جانباختگان دفتر نشریه شارلی هبدو. برای جهانی فارغ از استبداد و سلطه و فقر و خرافات از پای نمی نشینیم. نابود باد سیستم و سیاست سرمایه دارانه که جهان را به جهنمی اینجنین بدل نموده است.
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم!
شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران - استکهلم
۱۳ ژانویه ٢٠١۵
********************
پیرامون جنایت هولناک در دفتر یک روزنامه در پاریس!
روز چهارشنبه ٧ ژانویه ٢٠١۵ ، با حملۀ مسلحانه تروریست های اسلامی به دفتر روزنامه فکاهی "چارلی ابدو" در پاریس حدود ۱٠ تن از کارکنان و دست اندرکاران این نشریه کشته و نزديک به همين تعداد مجروح شدند. این جنایت هولناک و جنگ و گریزهای پس از آن که سرانجام منجر به کشته شدن تروریست ها شد، به ظهور موج نوینی از وحشت و ناامنی در میان مردم اروپا منجر گردیده است. اما در شرایطی که این جنایت آشکار و سازمان یافته، به حق از جانب افکار عمومی آزادیخواه و مترقی در سطحی وسیع محکوم گشت، رسانه های تبلیغاتی دولت فرانسه و همپالگی های آن ها در آمریکا و اروپا به سرعت از این جنایت به عنوان توجيهی برای پيشبرد سياست های ضد مردمی خود سود جستند. از اولین ساعات وقوع این جنایت، خروارها گزارش و مطلب در چهارچوب ادعا ها و سیاست های رسوای ضد انقلابی و جنگ طلبانه امپریالیست ها در به اصطلاح ضرورت تشدید جنگ با "بنیاد گرایی اسلامی" و به اين بهانه ضرورت تشدید تعرض به حقوق و آزادی های دمکراتیک در کشورهای اروپایی با توجیه "دفاع در مقابل تروریسم" و "اخطار" در مورد قتل عام مردم در اروپا به دست "مسلمانان افراطی" آذین بخش رسانه های اصلی ارتباط جمعی تحت کنترل طبقات حاکم گشت. در گیر و دار این حادثه تروریستی و تبليغات متعاقب آن خبر اعزام ناو هواپیمابر "شارل دوگل" فرانسه به خلیج فارس برای مشارکت در جنگ بر علیه داعش نیز اعلام شد. هم اکنون نیز در پرتو تاثیرات ناشی از این حادثه تروریستی و با تلاش های بی شائبۀ برخی از جناح های امپریالیستی در غرب موجی از تبلیغات نژادپرستانه با مضمون مسلمان ستیزی و دامن زدن به تضاد بین مردم مسیحی و مسلمان و یهودی براه افتاده است. به این ترتیب آشکار است که دولت فرانسه چگونه از عملیات جنایتکارانه تروریست های اسلامی در جهت تسریع پیشبرد نقشه های ضد مردمی خود استفاده کرده و می کوشد تا از طریق رعب افکنی ، ضمن گسترش فعالیت های جنگ افروزانه امپریالیستی، تعرض سرکوبگرانه جدیدی را به آزادی ها و حقوق دمکراتیک و مدنی مردم سازمان دهد.
جنایت تروريستی در پاریس و نتایج سیاسی و اجتماعی آن و تبلیغات مسمومی که پس از این حادثه تروریستی اتفاق افتاده، شاهد دیگری بر تنیدگی سیاست های جنگ طلبانه و منافع امپریالیست ها با جریانات موسوم به بنیادگرایان اسلامی است. افکار آزادیخواه و مبارز بخوبی می دانند که در طول دهه های اخیر چگونه دولت آمریکا با کمک سایر قدرت های امپریالیستی و رژیم های دست نشانده خود ، با آفریدن هیولای بنیاد گرایی اسلامی و تسلیح و تجهیز و رشد آن در سطح بین المللی "دشمنی" را خلق کرده اند که از اعمال و کردار ضد خلقی آن در همه جا برای توجیه سیاست های جنگ طلبانه و تعرض ضد انقلابی خویش علیه طبقۀ کارگر و خلق های تحت ستم در سطح بین المللی استفاده کرده و می کنند.
همه بیاد دارند که در اوج فاجعه ۱۱ سپتامبر ٢٠٠۱، طبقه حاکم در آمریکا از زبان بوش و سایر سیاستمداران خود چگونه با استناد به این جنایت در باره آغاز یک "دوره نوین"، دوره "جنگ بی پایان" و "جنگ صلیبی" به عربده کشی پرداخته بود، آن هم در شرایطی که تمامی شواهد عینی نشان دهندۀ آن بودند که بند ناف تروریست های اسلامی مسبب فاجعه ۱۱ سپتامبر، موسوم به القاعده چگونه با محافل قدرت در هیات حاکمه آمریکا گره خورده بود. حمله تروریست های اسلامی به دفتر روزنامه فکاهی "چارلی ابدو" جلوه ای از تداوم همان سیاستی است که به برکت دار و دسته های اسلامی نظیر القاعده و داعش که خود مخلوق و دست پرورده امپریالیسم آمریکا بوده و هستند، اجرا می گردد. به واقع، آن چه که امروز در قالب تحرکات ضد خلقی دار و دسته های مزدور و رنگارنگ اسلامی در سوریه و عراق و یمن و افغانستان و سومالی و بالاخره شهرهای اروپا در حال روی دادن است و عربده های جنگی مقامات دولت های امپریالیستی، تداوم منطقی روندی می باشد که توسط بوش اعلام و عملی شد و در دوره اوباما نیز ادامه یافته است. جنایت نفرت انگیز روزهای اخیر در دفتر مجله "چارلی ابدو" در چنین فضایی اتفاق افتاده و قابل درک است. با این حال شاهدیم که نه فقط خود نیروهای امپریالیستی بلکه دولت های سرکوب گری نظیر جمهوری اسلامی که بنیاد گرائی اسلامی و تروریسم ذاتی وجودشان می باشد نیز با محکوم کردن جنایت اخیر در پاریس سعی دارند خود را مخالف تروریسم و مدافع آزادی و دموکراسی جا بزنند.
بدون شک، سیر رویدادها بار ديگر به همگان ثابت خواهد نمود که "بنياد گرائی اسلامی" جز وسيله ای در جهت گسترش سلطه امپرياليسم نمی باشد.
نابود باد امپرياليسم!
نابود باد بنيادگرائی اسلامی، ابزار گسترش سلطه امپرياليسم!
پيروز باد مبارزات کارگران و خلقهای جهان عليه سياستهای نو استعماری!
چريکهای فدائی خلق ايران - ۱٠ ژانويه ٢٠١۵
********************
در محکومیت قتل روزنامه نگاران فرانسوی
چند اسلحه به دست وابسته به گروه های بنیادگرا در یک یورش غیرانسانی ١٢روزنامه نگار و کاریکاتوریست مجله شارلی ابدو را در فرانسه به قتل رساندند. صرف نظر از وحشیانه بودن هر شکل از کشتار انسانها به هر بهانه، این حرکت یادآور افکار قرون وسطایی و وحشیگریهای ضد فرهنگی عهد بربريت است. طرفه آنجاست که دولتهای نظام سرمایهداری و جناحهای فاشیست و جنگطلب این نظام در چند دهه گذشته نه تنها این افکار ارتجاعی و بنیادگرایانه را برای مقابله با کارگران و زحمتکشان در منطقهی خاورمیانه تقویت کرده و حکومتهای دست نشاندهی غرب در منطقه،
آنان را به انواع سلاحها مجهز کردهاند، بلکه ارتشهای تا دندان مسلح این دولت ها در کشورهای افریقا، آسیا و خاورمیانه خود دست به جنایتهایی مشابه زدهاند. اکنون وقت آن رسیده که وجدانهای بیدار انسانی در سراسر جهان به هم دردی و هم آوایی با هنرمندان و نویسندگانی صدای اعتراض خود را بلند کنند که دسته دسته بر اثر همین تفکرات در گوشه و کنار جهان، راهی زندانها و قتلگاهها شدهاند و دولتهای سرمایهداری همین کشورهایی که اکنون بخشی از این توحش را از نزدیک مشاهده میکنند، در تمام این سالها در برابر این فجایع عکسالعمل جدی نشان نداده، بلکه بیشتر به فکر سودهای سرمایه های خود بودهاند.
ما ضمن محکومیت این اعمال غیرانسانی از همه ی آزادیخواهان و مدافعان حقوق انسان ها می خواهیم تا با هماهنگی و همدلی به این توحشهای ضدانسانی پایان دهند و از آزادی قلم، اندیشه به هر شکل و درهر حالت به دفاع برخیزند.
کانون مدافعان حقوق کارگر
********************
حملۀ خونین تروریست های پان اسلامیست به دفتر مجلۀ طنزآمیز شارلی اِبدو در پاریس
روز چهارشنبه ٧ ژانویۀ ٢٠١۵ (١٧ دی ۱۳۹۳) حدود ساعت یازده و نیم صبح دو تروریست به دفتر هفته نامۀ «شارلی اِبدو» در پاریس حمله کردند. آنها وارد جلسۀ هفتگی هیأت تحریریۀ مجله شدند و کاریکاتوریست ها، نویسندگان و تحلیل گران این مجلۀ طنزآمیز چپ گرا و افشاگر را با شعار «الله اکبر» به رگبار گلوله بستند و دفترمجله را به حمام خون بدل کردند. تروریست های پان اسلامیست پس از این کشتار از محل دور شدند و هنگام متواری شدن با فریاد «الله اکبر» و «انتقام پیامبر را گرفتیم» عده ای از مردم را در خیابان زخمی کردند و یک پلیس را کشتند. ترازنامۀ موقت این جنایت سیاسی ١٢ کشته (از جمله مسئول مجله و اعضای برجستۀ هیأت تحریریۀ آن، یک کارگر و دو پلیس) و حداقل یازده زخمی از مردم عادی بود. تروریست ها که ظاهرا از موفقیت این جنایت پلید به وجد آمده بودند فریاد زدند: «شارلی را کشتیم!»
این نخستین حملۀ متعصبان پان اسلامیست، این دشمنان خونی و قسم خوردۀ آزادی بیان، به دفتر این مجله و نویسندگان و کاریکاتوریست های آن نبود. در نوامبر سال ٢٠١١ نیز دفتر این مجله با کوکتل مولوتف مورد حمله قرار گرفت و به آتش کشیده شد و هیأت تحریریۀ آن مجبور شدند پیش از استقرار در دفتر جدید، در محل روزنامه ای دیگر به کار خود ادامه دهند. همچنین کاریکاتوریست ها و نویسندگان مجله مرتبا پیام های تهدید آمیز دریافت می کردند.
انگیزۀ مستقیم حملۀ آدمکشان متعصب پان اسلامیست به شارلی ابدو، کاریکاتوری از محمد و به ویژه انتقاد این مجله از تروریست های اسلامی بود. اما انگیزۀ بنیادی و واقعی آنها دشمنی با آزادی بیان و قلم است. دشمنی با آزادی بیان و به طور کلی دشمنی با دموکراسی، آزادی عقیده، حقوق زنان و برابری زن و مرد، خصومت با حقوق کارگران و جنبش کارگری و دشمنی خونین با سوسیالیسم جزء اساسی ترین ویژگی های پان اسلامیسم است: یعنی ویژگی جدائی ناپذیر کلیۀ جریان هائی است که خواهان استقرار حکومت اسلامی اند.
همه می دانیم که خمینی، سردمدار اصلی حکومت ارتجاعی و خونبار اسلامی در ایران، سال ها پیش از صدور فتوای ننگین اش در مورد قتل سلمان رشدی، فرمان شکستن قلم ها در ایران، فرمان شکنجه و قتل عام زندانیان سیاسی، فرمان به بردگی کشاندن زنان، فرمان های کشتار در کردستان، ترکمن صحرا و غیره، فرمان ترور مخالفان، فرمان سانسور و حمله به دانشگاه ها، دفتر روزنامه ها، کتاب فروشی ها، تظاهرات دانشجویان و کارگران، حمله به اعتصابات کارگری و حمله به تشکل های کارگری را صادر کرد. جانشینان پلید او همین روش را تا امروز ادامه داده اند و می دهند. این نشان می دهد که به رغم رقابت ها، مخالفت ها و دشمنی های درونی جریان های مختلف پان اسلامیستی، از جمله اختلافات و رقابت های بین جریان پان اسلامیستی شیعی به سردمداری جمهوری اسلامی و وابستگان آن در عراق و لبنان و غیره، از یک طرف و جریان های سلفی و مانند آن از طرف دیگر، شباهت بسیار زیادی در سیاست ها و تاکتیک های تمام دسته بندی های پان اسلامیستی وجود دارد. بیهوده نیست که سخنگوی رژیم جمهوری اسلامی ضمن محکوم کردن لفظی حمله به دفتر مجلۀ شارلی ابدو، در نهایت، آدمکشی هم سنخان رژیم را توجیه می کند.
اکثر عاملان چنین جنایت هائی در کشورهای غربی فرزندان مهاجرانی هستند که در این جوامع به حاشیه رانده شده اند و از محرومیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رنج می برند. این وضعیت، جذب آنها را توسط سردمداران پان اسلامیست، که به خاطر وابستگی به طبقات استثمارگر از منابع مالی فراوان و نیز از خدمات مبلغان متخصص در توزیع قصرهای بهشتی و حوری و غلمان برخوردارند، تسهیل می کند.
این عاملان که فجیع ترین جنایات را به نفع سرمایه داران و زمینداران پان اسلامیست و سران مذهبی انجام می دهند و همقطاران آنها در عراق، سوریه، لبنان، ایران، افغانستان، پاکستان، مصر، مالی، سومالی، یمن و .... نمی دانند که نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ای که پان اسلامیست ها پس از تشکیل حکومت شان وعده می دهند چیزی جز استثمار وحشیانه، بی حقوقی کامل توده های مردم، بردگی و کنیزی زنان، و اجرای کثیف ترین نقش ها به نفع امپریالیسم یا قدرت های محلی برای سلطۀ بیشتر در منطقه و کنار زدن رقیبان نیست. آنها نمی دانند که تحکم و تعبد دینی و بستن دهان اشخاص به بهانۀ احترام به مقدسات دینی چیزی جز قبول زنجیر تعبد و بردگی سرمایه داران و زمینداران و سردمداران مذهبی شریک جرم آنها نیست. آنها نمی دانند که سرمایه و منافع شخصی ِ مشتی استثمارگر، به نام خدا، برای آنان فتوا صادر می کنند. آنها نمی دانند که سرکوب آزادی بیان توسط احکام دینی یکی از بدترین روش های استبداد در جامعه و یکی از مهم ترین عوامل عقب ماندگی است. آنها نمی دانند که پان اسلامیسم و به طور کلی حکومت دینی (یهودی، مسلمان، مسیحی، هندوئی و غیره) همواره در طول تاریخ دست در دست امپریالیسم داشته است و مخالفت ها و نزاع های موردی آن با این یا آن قدرت امپریالیستی چیزی جز نزاع دزدان بر سر تقسیم غنایم نیست.
طبقۀ کارگر در مبارزه برای آزادی از استثمار سرمایه و نظام طبقاتی به طور کلی بیش از هر چیز به دموکراسی نیاز دارد و از این رو مبارزه برای آزادی بیان، عقیده، گردهمائی، تشکل، مبارزه برای جدائی دین از دولت، آموزش و امور قضائی، مبارزه برای آزادی در داشتن یا نداشتن دین یا تغییر آن، آزادی تبلیغ دینی یا ضد دینی، آزادی اعتراض و نقد، آزادی کاریکاتور و طنز و... مانند آب و هوا و نان برای جامعه لازم است. هرگونه تعرض به آزادی بیان، نقد و اعتراض، به نام دین و غیره جز به نفع استثمارگران و ستمگران نیست.
بدین سان حملۀ جنایتکارانه و ننگین به دفتر هفته نامۀ شارلی ابدو را به شدت محکوم می کنیم.
جمعی از کمونیست های ایران (آذرخش)
١٩ دی ١٣٩٣
********************
جنایت در دفتر مجله شارلی ابدو پاریس
دیروز چهارشنبه هفتم ژانویه گلوله های شقاوت و ترور، قلب روزنامه نگاران و کاریکاتوریست های مجله "شارلی ابدو" را نشانه گرفت، تا بار دیگر افکار جهانی شاهد بخون غلطیدن اندیشه و قلم بدست تاریک اندیشان تاریخ باشد. این جنایت کثیفِ عده ای تروریست، اینبار نه در کشورهای خاورمیانه و آسیا و افریقا و دیگر نقاط جهان که روزی نیست اخبار فجیع ترین جنایتها و ترورها و کشتارها را دریافت نکنیم، بلکه در کشوری بوقوع پیوست که اصطلاحأ در نزد بسیاری از مردم ساده اندیش، و البته با تبلیغات وسیع بورژوازی مهد «دمکراسی» غرب نامیده می شود. در صورتی که این جنایت حیوانی برای اولین بار نیست در فرانسه اتفاق می افتد، در همین سالهای اخیر در محلات فقیر نشین، مردم فرانسه شاهد وقایع دلخراش وسیعی بود که بدست پلیس و به بهانه هائی که اتکاء به آن نقض آشکار حقوق شهروندی بیان گردیده است، بارها رخ داده است. همان فجایعی که پلیس امریکا در حق شهروندان سیاه پوست مرتکب می شود، و پلیس جانی از دادگاه برگه ی برائت می گیرد. تفاوت این ترورها و کشتارها در اینست که ماشه ی مرگ در پاریس اینبار بدست جنایتکارانی کشیده شد که خود قربانی تضادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادیِ همین ساختار هستند.
با نگاهی به گذشته ی نه چندان دور، ترورهای دیروز پاریس دقیقأ یادآور همان ترورهائی است که جمهوری اسلامی علیه مخالفین در اروپا با ترور فریدون فرخزاد، بختیار، قاسملو، غلام کشاورز و صدها دیگران، و در داخل اعدام های دسته جمعیِ هزاران زندانی سیاسی و ترور شاعران و نویسندگان، اسید پاشی بر صورت زنان و سنگسار و غیره صورت داده و می دهد. اما سئوال اساسی اینست؛ چرا روزنامه نگاران و کاریکاتوریست های مجله شارلی ابدو که قبلأ بدلیل انتشار کاریکاتورهائی در نقد مذهب توسط تروریستها مورد حمله و تهدید قرار گرفته بودند، و تحت "حفاظت" پلیس بودند، در روز روشن مورد آماج گلوله های وحشت و ترور می شوند. آیا هدف این ترورها صرفأ قتل روزنامه نگاران و کاریکاتوریست هائی است که محمد را به سخره گرفته است.؟ در حالیکه در گذشته بارها شاهد کاریکاتورهائی از محمد بودیم که عمامه اش مسلح به دینامیت و بمب بود، اما دینامیتی که جان باخته اش نه طراح کاریکاتور، بلکه هزاران مبارز و آزادیخواهی بود که در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی به بیرحمانه ترین شکل شکنجه و در گروههای صدها نفری به جوخه های اعدام سپرده می شدند.
ماهیت و اهداف تمام این کشتارها و ترورها در سراسر جهان با توجه به زمینه های تاریخی و رخدادها و تحولاتی که در منطقه، خصوصأ فجایعی که در لیبی و سوریه و مصر و عراق و اکراین در جریان است، بیانگر اینست که یک توطئه جهانی به هدف نابودیِ تمام عیار هستیِ جامعه ی بشری با ایجاد شرایط حاکمیت پلیسی در شرف تحقق است. با توجه به رخدادهای دویست سال گذشته، هر زمان بحرانی گریبانگیر جهان ظلم و بیداد و ستم گردیده است، طبقه حاکمه در اتحاد با متحدین خود یعنی روحانیت، لیبرالها و نجیب زاده ها و مجرومینی که خود را در صف پرولتاریا جا زدند، به سرکوب جنبش توده ها دست زدند.
مسئله ای که از زبان کارشناسان غربی در مقام تحلیل گر اجتماعی در همان لحظه های اولیه و در جریان تحلیل از این حادثه شنیده شد. با این تاکید که تنها راه حل جلوگیری از تکرار حوادث این چنینی، افزایش نیروهای امنیتی در سطح جامعه می بیند. آنها بمردم اطمینان می دهند در آینده از تکرار این گونه وقایع با امنیتی پلیسی کردن جامعه جلوگیری خواهند کرد. این تحلیلگران و جامعه شناسان لیبرال، هنوز نمی توانند درک کنند که این مسائل ریشه در نابسامانی های جامعه سرمایه داری دارد و در این چارچوب نمی شود جلوی تکرار این وقایع را گرفت. نتیجه ی این برنامه، همان است که بعد از حادثه یازده سپتامبر شاهد هستیم. بعد از آن حادثه، به بهانه های امنیتی خیلی از آزادیهای مردم در جامعه از طرف دولت لغو شد و دخالتهای دولت در امور اجتماعی و خصوصی مردم افزایش یافت. زندان گوانتانامو، زندان ابوغریب و صدها زندان مخفی در سراسر جهان که یاد آور جنایات بورژوازی بعد از شکست کمون پاریس است، دوباره راه انداخته شد. و آنچه امروز و در شرایط حاضر دیده می شود، تلاش همان نیروئی است که قصد دارد سیل خروشان توده ها را در سراسر جهان خاموش سازند. اما منجلابی که طبقه حاکمه و استراتژیست های آن را گرفتار نموده است، بوضوح نشان می دهد اینبار چنین امکانی را نخواهند داشت، چرا که ابزار مذهب و برنامه هائی را که در این راستا بر علیه انقلابات مردم خاورمیانه با آموزش و تجهیز تروریست ها سازمان داده و بخدمت گرفتند، اینک خود به ضد هدف تبدیل شده است. مسئله ای که رئیس سازمان ملل متحد در چند ماه پیش با بیان این جمله که: اینبار مسائل برخلاف گذشته بگونه ای دیگری است و وضعیتی که با آن روبرو هستیم، بشریت و هستی کره زمین را نشانه رفته است. (نقل به مضمون).
پر واضح است دولت های باصطلاح رفاه با بحرانی که دست بگیریبان هستند، دیگر بمانند قبل یعنی زمانی که سرمایه داری از رونق اقتصادی برخوردار بود، قادر به تامین نیازهای خیل بیکاران و گرسنگان جامعه نیستند. رشد نارضایتیِ مردمی که سالیان دراز است هزینه های دولت های سرمایه داری را با تحمل مالیات های سنگین بردوش می کشد، احتمال عروج جنبش توده ای را نه فقط در یک کشور بلکه در سراسر اروپا، تقویت نموده است. در چنین وضعیتی بورژوازی تنها راه حلی که دارد، مقابله با جنبش سراسری توده ها، با کنترل بیش از پیش جامعه و افزایش دخالت دستگاههای امنیتی است. تجربه ای که در گذشته در آلمان رخ داده است. پرولتاریای آلمان که سهم مهمی در پیروزی "انقلاب اکتبر" داشت، با اینگونه ترفنده ها سرکوب و سرانجام با کمک سوسیال دمکراتها و کشورهای انگلیس، فرانسه، آمریکا، مبارزات ملی شان به سوی فاشیسم هدایت گردید. و مهر ننگی بروی مبارزات ملی و انقلابی زده شد که رهبرانی چون روزا لوکزامبورگ، لیبکنخت و سازمان اسپارتاک آنرا را رهبری می کردند.
روزبه کوراغلی و رحیم کریمیان
پنجشنبه ۱۸ دیماه ۱۳۹۳ برابر با ۸ ژانویه ۲۰۱۵
********************
حمله به دفتر نشریه «شارلی هبدو» در پاریس را محکوم میکنیم!
اطلاعیه انجمن قلم ایران(در تبعید)
در حمله روز چهارشنبه هفتم ژانویه دوهزار و پانزده، تروریستهای مسلح به «کلاشنیکف» و «آرپیجی ٧» به دفتر هفتهنامه «شارلی هبدوCharlie Hebdo » در پاریس، دستکم دوازده تن جان باختند و شماری نیز، زخمی شدند.
پلیس فرانسه میگوید؛ مهاجمان، جلسه شورای سردبیری شارلی ابدو را هدف قرار دادند و هنگام خروج فریاد میزدند: «الله اکبر.» و شعار می دادند که «انتقام پیامبر» را گرفتهاند.
استفان شاربونیه، دبیر مجله و سه نفر از سرشناسترین کاریکاتوریستهای فرانسه از جمله قربانیان این حمله تروریستی هستند. خبرگزاری فرانسه گزارش داد؛ نام چهار تن از کاریکاتوریستهای فعال در این هفته نامه، «کابو»، «شارب»، «تینیوس» و «ولینسکی» در میان کشتهشدگان این حادثه اعلام شده است. دو تن از قربانیان این حمله تروریستی از نیروهای پلیس فرانسه بودند. حال چهار تن از زخمیان وخیم گزارش شده است و چهل تن دیگر از دفتر این مجله، نجات پیدا کردهاند.
تروریستهای اسلامی، پس از حمله به دفتر این نشریه، با یک خودروی سیاه رنگ از محل حادثه فرار کردهاند. آنان هنگام فرار به سوی پلیس نیز، تیراندازی کردهاند و دو تن از قربانیان از افراد پلیس هستند. مهاجمان هنوز دستگیر نشدهاند.
این نشریه، طرحهای طنزآمیز منتشر میکند. آخرین کاریکاتور این هفته نامه از ابوبکر البغدادی خلیفه داعش(خلافت اسلامی) است.
هفتهنامه «شارلی هبدو» در سال ٢٠٠٦، بر روی جلد یک ویژهنامه، اقدام به چاپ کاریکاتور «محمد»، پیامبر مسلمانان کرد که کاری از کاریکاتوریست دانمارکی بود.
دفتر هفتهنامه شارلی هبدو، در سال ٢٠١١، پس از آن که عکس روی جلد این هفتهنامه را به چاپ کاریکاتوری از «محمد» اختصاص داد، مورد حمله قرار گرفت و به آتش کشیده شد. این حمله پس از آن صورت گرفت که این هفتهنامه نوشت که سردبیر شماره آینده این مجله «حضرت محمد» خواهد بود و همراه با این خبر کاریکاتوری از وی را در صفحه اول خود منتشر کرد. این مجله در سال ٢٠١٣، یک شماره ٦۴ صفحهای زندگی محمد را به شکل کاریکاتور انتشار داده بود.
بدون شک، پدیده خشونت و تروریسم اسلامی در اروپا و لشکرکشی حکومتهای پیشرفته غربی به کشورهایی در شاخ آفریقا و خاورمیانه و به قدرت رساندن نیروهای ارتجاعی دینی در این منطقه پرتلاطم، وحشیگریهای گروههای نژادپرست و نازیسم علیه خارجیان و پناهندگان در اروپا، حلقههای زنجیر به هم پیوستهای هستند که در جهان با راهانداختن عملیاتهای تروریستی و جنگ روانی، روزنامهنگاران و مردم عادی، به خصوص آزادی بیان و قلم و اندیشه را مورد هدف قرار دادهاند.
انجمن قلم ایران در تبعید، در چارچوب اهداف و منشور خود در دفاع از گوهر آزادی بیان و اندیشه برای همگان، هرگونه خشونت و اقدامهای تروریستی جریانهای جهادی و گرایشهای راست و نژادپرستانه و جنگ و لشکرکشی در جهان را محکوم میکند و از همبستگی و برابری و آزادی پشتیبانی میکند.
همچنین انجمن قلم ایران در تبعید، از همه انسانهای آزاده و نهادها و تشکلهای دموکراتیک نویسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان میخواهد که از هر راه ممکن، این اعمال تررویستی و ضدانسانی را محکوم کنند.
انجمن قلم ایران در تبعید - ١٧هفتم ژانویه ٢٠١۵
********************
کشتار کاریکاتوریست های فرانسوی را محکوم می کنم
امروز چهارشنبه ٧ ژانویه ی ٢٠١۵، مردان مسلح نقابدار با حمله به دفتر هفته نامه ی «شارلی اِبدو» در پاریس ١٢ تن را کشتند و شماری دیگر را مجروح کردند. ۴ تن از نامدارترین کاریکاتوریست های فرانسه در میان کشته شدگان هستند. من، بی آن که در این موقعیت خود را ملزم به اظهار نظر- نفیاً یا اثباتاً - درباره ی مضمون کاریکاتورهای این نشریه بدانم، کشتار این کاریکاتوریست ها را به خون کشیدن آزادی بیان می دانم و آن را محکوم می کنم.
محسن حکیمی - ١٧ دی ١٣٩٣